بخشی از مقاله
چکیده
مدیر با کمک تفکر استراتژیک عوامل موثر در دستیابی به اهداف سازمان را درك می کند تفکراستراتژیک یک نوعی قدرت درونی و ذهنی در مدیر است که با بهره گیري از آن و با فرض تحولات محیط ناپایدار جهانی اقدام به اخذ تصمیم و برنامه ریزي نموده و استراتژي هاي سازمان خود را در این محیط ناپایدار طراحی می نماید. در این مقاله ابتدا مفهوم و تعاریفی از تفکر استرتژیک ذکر شده سپس یک مدل مفهومی و سه فرمان براي کاربرد تفکر استراتژیک از جنبه رقابتی بیان شده است و در پایان با بررسی چالشها و موانع تفکر استراتژیک راهکارهایی براي کنترل موانع و استفاده بهینه از تفکر استراتژیک در سازمان پیشنهاد شده است.
واژههاي کلیدي :تفکر استراتژیک ، تفکر سیستمی ، چالشها ، موانع، اعتماد سازمانی
مقدمه
درقرن حاضر سازمانها، نهادها و بنگاه هاي ارائه کننده خدمات و تولیدات با توجه به فشردگی و نزدیکی بالاي رقابت و نوآوري که برگرفته از جهانی شدن و تغییرات سریع درعرصه هاي بین المللی می باشد باید به صورتی عمل نمایندکه ضمن حفظ بقاء سازمانی ، مزیت رقابتی خود را نیز افزایش دهند و در واقع با پایبندي به تفکر استراتژیک از سمت و سوي مدیریت خرد - در کل سازمان - فاصله گرفته و مدیریت کلان - متناسب با فضاي سازمان - را به اجرا درآورند. روند تحولات پیچیده و سریع جهانی سبب شده است که اقتصاد از اتکاء بر دارایی هاي مشهود به سمت دارایی هاي نامشهود - دانش - سوق یابد ، اینجاست که شبکه پیچیده روابط انسانی درسازمان بر سلسله مراتب پایگانی پیشی می گیرد و در واقع نگرش انسان مدارانه رو به فراز نهاده است .
یعنی امروزه یک مدیر ورهبر باید بداند آنچه درسازمان او مهمتر است تعاملات وروابط پیچیده سازمانی میان افراد است وباید براي اداره امور سازمان ورهبري بینه ازاین روابط میان خود وکارکنان سازمان به بهترین شکل بهره گرفت واین یکی از ویژگیهاي مهم هشت گانه رهبري است.به بیان دیگر: اندیشه وتفکر مدیران و کارکنان“ به نوعی مزیت رقابتی براي سازمان تبدیل شده است .
امروزه تفکر استراتژیک به عنوان یک عنصر بسیار مهم وارزشمند در مدیریتهاي کلان درسازمان ها وسیستمهاي کسب وکار مطرح می باشد. از دیدگاه کلی، تفکر استراتژیک یک »بصیرت و فهم از وضعیت موجود و بهرهبرداري از فرصتها« است.
این بصیرت کمک میکند تا واقعیتهاي بازار و قواعد آن به درستی و به موقع شناخته شود؛ و براي پاسخگویی به این شرایط راهکارهاي بدیع و ارزش آفرینی خلق شود.به بیان دیگر فرصت عبارت است از هرانچه تاکنون دربازار به آن پاسخ گفته نشده ویا نیاز براي پاسخگویی دربازار به آن وجود دارد واستراتژي داشتن طرح وبرنامه وتفکر ودیدمناسب است براي نیل به اهداف سازمان در برآورده ساختن آن نیاز باتوجه به تعاملات ونیز آشفتگی هاي موجود در روابط امروز کسب وکا وسازمانها تفکر استراتژیک مدیر را قادر میسازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف موردنظر موثر است و چگونه این عوامل موثر براي مشتري ارزش میآفریند؟ این تفکر از طریق فهم صحیح قواعد بازار و پاسخگویی خلاقانه به آن صورت میپذیرد که در محیط ناپایدار و متحول کسب و کار امروز بسیار حائز اهمیت است. زیرا بدون این تفکر، تلاشهاي سازمان براي دستیابی به استراتژيهاي تدوین شده اثربخش نخواهد بود.
اندیشه و تفکر کارکنان و مدیران در حوزه مدیریت استراتژیک به تفکر استراتژیک شناخته می شود.از دیدگاه مینتزبرگ ، تقویت تفکر استراتژیک به تدوین استراتژیهاي بهتر منجر می شود . او معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند،سایر کارکنان را به یافتن راهکارهاي خلاقانه براي موفقیت سازمان ترغیب کنند .آنها سازمان را به گونه اي که باید باشد می نگرند و نه به گونه اي که هست. به این ترتیب می توان تفکر استراتژیک را پیش درآمدي بر طراحی آینده سازمان دانست. توانایی تفکر استراتژیک براي رقابتی ماندن در یک محیط متلاطم و جهانی ، حیاتی است.در هر صورت تفکر استراتژیک می باید در دو سطح متفاوت ولی مرتبط یعنی سطح فردي و سازمانی مورد توجه قرار گیرد.سازمانهایی که بطور موفقیت آمیزي این دو سطح را ترکیب کنند ، قابلیتی حیاتی بدست می آوردند که سرچشمه همیشگی براي مزیت رقابتی آنها می شود.
مفهوم تفکر استراتژیک
تفکر استراتژ یک، به فرآیندي خلاقانه و واگرا بوده و با چشم انداز و دور نماي طراحی شده توسط رهبران سازمان مرتبط است . این امر مستلزم فراتر رفتن اند ي شه مد یران از عملیات روزمره با هدف تمرکز بر قصد و نیت استراتژ یک بلندمدت مورد نظر بر اي کسب و کار است . تفکر استراتژ یک فعا لی ت ها یی چون گردآور ي اطلاعات ، تحلی ل و بحث و تبادل نظر درخصوص شرایط حاکم بر سازمان و در شرکت هاي داراي فعالیت هاي متنوع، پاسخگو یی به سؤالات اساس ي در مورد پورتفو ي سازمان را شامل می شود.تفکر استراتژیک مدیر را قادر می سازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف موردنظر موثر است و کدامیک موثر نیست و چرا، و چگونه عوامل موثر براي مشتري ارزش می آفریند؟ این بصیرت نسبت به عوامل تاثیرگذار در خلق ارزش، قدرت تشخیص ایجاد می کند.
بدون این تشخیص، صرف منابع - مادي و غیرمادي - سازمان براي دستیابی به موفقیت بی حاصل خواهدبود. کن ایچی اومی - K.OHMAE - درکتاب معتبر خود با عنوان »تفکر یک استراتژیست« چنین اظهار می دارد که: »اگر موضوعات اساسی را تشخیص ندهید، هرقدر به خود و کارمندانتان فشار روحی و فیزیکی وارد کنید، سرانجام نتیجه اي جز سردرگمی و شکست حاصل نخواهدشد - 8 - .« تفکر استراتژیک »پیش بینی « آینده نیست. تفکر استراتژیک تشخیص به موقع خصوصیات میدان رقابت و دیدن فرصتهایی است که رقبا نسبت به آن غافل هستند.
جف بزوس - J.BEZOS - بنیانگذار شرکت آمازون - AMAZON.COM - هنگامی که در سال 1995 قابلیت فروش کتاب بر روي شبکه اینترنت را کشف و آن را تبدیل به یک کسب و کار کرد، تشخیص داد که توزیع کتاب بر روي شبکه اینترنت نه تنها هزینه ها را کاهش می دهد بلکه قابلیتهایی براي مشتري می آفریند که به هیچ وجه با نظام توزیع سنتی قابل تامین نیست - خلق ارزش براي مشتري - . امروز این شرکت با عمر کوتاه خود به فروش سالیانه اي بیش از 1/3 میلیارد دلار دست یافته است که این رقم در مقایسه با فروش 7/0 میلیارد دلاري شرکت بزرگی همچون جان وایلی - JOHN WILEY - با 200 سال سابقه فعالیت در این زمینه، ارزشمندي بصیرت نسبت به عوامل ارزش آفرین بازار را نشان می دهد.
در تفکر استراتژیک ، مسائل پیچیده بی آنکه ساده تلقی شوند ، در ساده سازي آنها تلاش می شود و رمز و راز تحقق تفکر استراتژیک در امید به آینده ، مثبت اندیشی ، خوش بینی به دور از ساده انگاري و تلاش خستگی ناپذیر و مستمر خلاصه می شود. براي ایجاد تفکر استراتژي مدیران باید مستقیماً و آگاهانه در فرآیند این چرخه شرکت داشته باشند. - درگیر، متعهد ، هشیار انگیزه مند -
تعریف تفکر استراتژیک-1 تفکر استراتژیک عبارتست از تلفیق فعالیت هایی که در کنار هم براي بازار ارزش و براي سازمان مزیت رقابتی می آفریند. 2 تفکر استراتژیک عبارتست از معماري هنرمندانه استراتژي بر مبناي خلاقیت، کشف و فهم ناپیوستگی هاي کسب و کار 3 تفکر استراتژیک طرح ریزي اقدامات براساس یادگیري هاي جدید است.4 تفکر استراتژیک از دیدگاه مینتزبرگ ، یک فرآیند سنتز ذهنی است که از طریق خلاقیت و شهود، نماي یکپارچه از کسب و کار را در ذهن ایجاد می کند.5 تفکر استراتژیک یعنی هنر استفاده از موقعیتها وبحران ها براي خلق موقعیت برتر ومزیت رقابتی براي سازمان.
یک الگوي مفهومی
براي تفکر استراتژیک الگوهاي متعددي ارائه شده است . الگوي پیتر ویلیامسون - - P.J.WILLIAMSON-2001 الگوي جین لیدکا - J.LIEDTKA-1998 - و الگوي گري هامل از شناخته شده ترین این الگوها هستند . هریک از این الگوها، داراي ویژگیهاي خاص خود بوده و از منظر خاصی به این رویکرد نگریسته اند، هرچند وجوه مشترك آنها نیز قابل توجه است . تاکید الگوي ویلیامسون بر توانمندسازي سازم ان ازطریق توسعه قابلیتها و شناخت بازار است، گري هامل ایجاد شوروشوق تازه در سازمان را براي خلق دیدگاه هاي جدید استراتژیک توصیه می کند و لیدکا تمرکز انرژي سازمان بر اهداف را امري حیاتی می داند.علی رغم این تفاوتها همه الگوهاي مذکور بر یادگیري به عنوان اساس درك رفتار بازار و بکارگیري آن درجهت گیري استراتژیک سازمان تاکید داشته اند.
عناصر تفکر استراتژیک :
الف - تفکر سیستمی
کافمن: تغییر دیدگاه از تجزیه سازمان به عوامل خرد و کارمندان به مواجهه با سازمان به عنوان یک سیستم جامع که هر بخش آن با کل سیستم در تعامل است.
سنجه: ما باید نگاه فرا شخصیتی و فرا رویدادي داشته باشیم. ما باید به ساختارهایی که به رفتارهاي فردي شکل می دهند و شرایطی که رویدادهاي مطلوب را رقم می زنند توجه کنیم. چنین دیدگاهی نیازمند فهم کامل دینامیک هاي ضمنی داخلی و خارجی سازمان است.
ب - خلاقیت
استراتژي عبارت است از ایده ها و توسعه راه حل هاي نوین براي ساخت مزیت رقابتی، از این رو استراتژیست ها باید خلاق باشند.: Woodman_ خلاقیت عبارت است از ساخت محصولات، خدمات، ایده ها و فرایندهاي کاربردي و ارزشمند توسط افرادي که با یکدیگر در یک سیستم اجتماعی پیچیده کار می کنند._عنصر مشترك همه تعاریف: نو بودن و مرتبط بودن به فعالیت هاي سازمان