بخشی از مقاله
چکیده
گردشگری پدیده ای است که با انسان و انگیزه ها، خواسته ها، نیازها و آرزوهای او که منبعث از فرهنگ جامعه است ارتباط دارد. می توان گفت محرک اصلی گردشگری، اختلاف فرهنگ هاست. فرهنگ با نفوذ پرتوان خود، می تواند ماهیت، هدف، ساختار و کارکرد گردشگری را توضیح دهد. گردشگر و میزبان دارای فرهنگ و الگوهای اجتماعی متفاوتی هستند و در زمان گردش با هم تعاملاتی دارند. تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آن ها بر یکدیگر دارای اهمیت ویژه ای است.
در مقاله حاضر با استناد به مطالعات مختلف با روشی شناختی - تحلیلی به بررسی اثرات فرهنگی و اجتماعی گردشگری می پردازیم تا ضمن شناخت ابعاد گردشگری، اثرات آن را بر فرهنگ و اجتماع نشان دهیم. نتایج تحلیل نشان می دهد گردشگری نقش مهمی در ایجاد تغییرات فرهنگی دارد، هم باعث رواج و تقویت عناصر فرهنگی مثبت می شود و هم ناهنجاری اجتماعی در یک فرهنگ را ایجاد می کند.
در حوزه توریسم کارهای متعددی انجام شده است اما متأسفانه گردشگری فرهنگی در این میان مهجور مانده است. نگارندگان با جستوجو در میان پایاننامهها و مقالات ارایه شده در داخل و خارج از کشور در زمینه گردشگری و به خصوص گردشگری فرهنگی، به موردی که به طور خاص گردشگری فرهنگی را به عنوان نوعی مطلوب از گردشگری در ایران که پاسخگوی مطالبات گردشگران دنیای امروز باشد و پرداختن به آن را راهکار توسعه گردشگری در کشور بداند، برخورد نکردند. اما مطالب و مقالات بسیاری درباره توریسم و گردشگری ارایه شدهاند که در کنار پرداختن به موضوعات مورد نظرشان به طور مختصر در صنعت گردشگری به گردشگری فرهنگی نیز پرداختهاند.
.1 مقدمه
طبیعت گردشگری در هر جامعه، متأثر از عوامل پیچیده و درهم تنیده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. به عبارت دیگر گردشگری دارای ابعاد مادی و معنوی است که هر کدام می توانند دیگری را مجذوب خود نمایند. در عین حال که می توان گردشگری را یک صنعت و فعالیت اقتصادی دانست - یا مجموعه ای متشکل از صنایع به هم مرتبط - ، همچنین مجموعه ای است پیچیده و متشکل از پدیده های اجتماعی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم - حتی قبل از اقتصاد - فرهنگ و اجتماع را تحت تأثیر می گذارد.
به قول مک کانل گردشگری زمینه اصلی تولید اشکال جدید فرهنگی است، گردشگری آمیزه ای از فعالیت های صرفاً تجاری نیست، بلکه همچنین بیان ایدئولوژیک تاریخ، طبیعت و سنت است؛ بیانی که قدرت آرایش دوباره ی فرهنگ و طبیعت را بر اساس نیازهای خود دارد
در دوران معاصر گردشگری به واقعیت مهم اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است، فعالیتی است که با انسان و انگیزه ها، خواسته ها، نیازها و آرزوهای او که منبعث از فرهنگ جامعه است ارتباط دارد. فرهنگ با نفوذ پرتوان خود، می تواند به بهترین صورت ماهیت، هدف، ساختار و کارکرد گردشگری را توضیح دهد.
شیوه های زندگی فرهنگ های دیگر و اختلاف فرهنگ ها، جاذبه و محرک اصلی گردشگری و از اصلی ترین انگیزه های حرکت مردم است. بدون فرهنگ که تفاوت ها را ایجاد می کند همه جا شبیه به هم بنظر می رسد . فرهنگ عاملی است برای ایجاد میل یا نیاز به سفر و سیاحت و از سوی دیگر نقشی اساسی در تعیین رفتارها، نگرش ها، ارزش ها و شیوه های زندگی مردم دارد. بدین ترتیب گردشگری و فرهنگ رابطه لاینفکی دارند و انسان به عنوان خالق و حامل فرهنگ، ماهیت و جهت گردشگری را تعیین می کند و باید در محور ضرورت تحلیل و بررسی گردشگری قرار بگیرد. به عبارتی گردشگری "وابسته به انسان" - people dependent - و "انسان محور" - people oriented - است.
ورود گردشگران به یک مقصد روابط و تعاملاتی بین آنان و میزبانان ایجاد می نماید که یک بعد این رابطه، فرهنگی است.گردشگران هنگام عزیمت به یک مقصد، ابتدا با فرهنگ آن مقصد روبرو می شوند و بدین ترتیب گردشگری به عنوان پدیده ای است فرهنگی نقش مهمی در ایجاد تغییرات فرهنگی بر عهده دارد.
تعاریف گردشگری فرهنگی گردشگری فرهنگی بازدید از جاذبهها، فعالیتها و مراسم فرهنگیای است که عوامل عمده انگیزشی برای سفر هستند. این نوع گردشگری شامل زیربخشهایی مانند گردشگری میراث، گردشگری هنری و گردشگری بومی است.
زیست بوم: به علت وجود تعاریف متنوع و متغیر از فرهنگ، تعریف گردشگری فرهنگی نیز دشوار است. ریموند ویلیامز - 1976 - ، نظریهپرداز فرهنگی، واژه ی فرهنگ را یکی از پیچیدهترین واژگان زبان انگلیسی میداندکه دربرگیرندهی "هنر و یادگیری" و "شیوه کلی زندگی"مردم است؛ یعنی، فرهنگ با گذشته و سنن - مثلاً تاریخ و میراث - ، ترجمانهایخلاق - مثلاً کارهای هنری و اجراها - ، سبک زندگی و آداب و عادات مردمان مرتبط است. بسیاری از گردشگران، همان اندازه که به فرهنگ مردمام مختلف علاقهمند هستند به سایتهای تاریخی، بناهای یادبود، موزهها و نگارخانهها علاقه دارند.
ریچاردز - 1996 - در پژوهشی که برای اتلس انجام داد، دو تعریف از گردشگری فرهنگی ارائه میدهد:
تعریف فنی: هرگونه حرکت انسان به سمت جاذبههای فرهنگی ویژه مانند موزهها، سایتهای میراث، اجراهای هنری و جشنوارهها که در بیرون از محیط معمول زندگیاش قراردارند.
تعریف مفهومی: حرکت انسان به سمت جلوههای فرهنگیای که در بیرون از محیط معمول زندگیاش قرار دارند. هدف از این حرکت کسب اطلاعات و تجارب جدید برای ارضای نیازهای فرهنگی است.
با این حال، در این تعاریف، از فرهنگ بهعنوان شیوه زندگی مردم نام برده نشده است، از این رو، ریچاردز - 2001 - بعدها تعریف جامعتری از گردشگران فرهنگی ارائه داد:
گردشگری فرهنگی صرفاً مصرف محصولات فرهنگی گذشته نیست، بلکه مصرف فرهنگ معاصر یا شیوه زندگی یک اجتماع یا منطقه نیز میباشد. بنابراین، گردشگری فرهنگی هم "گردشگری میراث" - مرتبط با اشیاء بازمانده از گذشته - و هم "گردشگری هنری" - مرتبط با تولیدات فرهنگی معاصر - است.
ریچاردز ادامه میدهد که گردشگری فرهنگی تنها مصرف منفعل، یعنی نگریستن صرف به سایت های تاریخی، مجموعههای موجود در موزهها، نقاشی ها و نمایش های تئاتر نیست. روزبهروز بر شمار گردشگران علاقه مند به "گردشگری خلاق" افزوده میشود. در جریان این نوع گردشگری، فرد در فعالیتهای فرهنگیای چون نقاشی، عکاسی، صنایع دستی، رقص و آشپزی شرکت میکند. اکنون بر اقتصاد تجربه نیز تأکید فراوانی میشود. با این اوصاف، - اسمیت - 23 :2009 تعریف زیر را از گردشگری فرهنگی ارائه میدهد:
تماس منفعل، فعال و تعاملی بازدید کننده با فرهنگها و جوامع است که از طریق آن، فرد میتواند تجارب جدیدی را با ماهیت آموزشی، خلاقانه و/یا سرگرم کننده کسب کند.
این تعریف از گرایش به اشکال فعالتر و تعاملی تر گردشگری فرهنگی حکایت می کند و بیان میدارد که آموزش و سرگرمی دو مقولهی ناسازگار نیستند و گردشگران میتوانند همزمان با فرهنگها و اجتماعات مختلفی در ارتباط باشند.
بسیاری از گردشگران فرهنگی علاقه خاصی به مکان ها و اصالت تجارب فرهنگی دارند. برای نمونه، اسمیت - 2003 - بین پسا گردشگران و گردشگران فرهنگی تمایز قائل میشود و نتیجه میگیرد که گردشگران فرهنگی به تعاملات واقعی با اجتماعات محلی و سنن آنها علاقه بیشتری دارند.
گردشگری فرهنگی را میتوان سفری توصیف کرد که در بطن آن، گردشگر خود را یک ماجراجو یا کاوشگر مییابد. این موضوع بلاخص در گردشگری بومی و قومی مشهود است. در اینگونه گردشگریها فرد میخواهد مردم محلی را در سکونتگاههای طبیعی خود مانند جنگل و بیابان - که گاه دورافتاده هستند - ببیند.
ریچاردز - 1996 - میافزاید که گردشگران فرهنگی معمولاً از گردشگران معمولی فرهیختهتر هستند و نسبت به تأثیرات گردشگری بر مردم محلی، محیط زیست و فرهنگ حساستر میباشند.