بخشی از مقاله

چکیده

برای شناخت قدرت و نقش مؤثر آن در ذهن و زبان انسان و ایجاد موازنه میان قدرت دولت و حقهای بنیادین شهروندان چه میتوان یا چه باید کرد؟ با او ستیزید؟ در برابرش سکوت کرد؟ بدان آمیخت؟ در آن حل شد یا آن را حل کرد؟

به ظاهر، پاسخ به پرسشهایی از این دست بس ساده مینماید. راه چاره و علاج آنی مسئله، خود را در پرهیز و دامن کشیدن از هر چه به قدرت وابسته است و دست شستن از جلوههای تابان و تن زدن از ارکان قدرت و در نیاویختن هیچ رختی به آویز و نیامیختن هیچ بختی به دستاویز قدرت نمایان میسازد. رویکردی اجتنابی- سلبی مبتنی بر قدرتزدایی و دوری از تمام مظاهر قدرت که در تاریخ و ادبیات ایران خاستگاهی دیرینه دارد و به ویژه در دوره مشروطه، ذهنیت مشروطه خواهان ایرانی را سخت تحت تأثیر قرار داده است.

هر چند که این تنها یک راه حل و بیان یک موضع، البته متداول، در برابر بسیار مواضع دیگر در مواجهه با قدرت است. گزارش پیش رو بر آن است تا با تأکید بر پندارهایی در اندیشه ایرانی که قدرت را امری مذموم میشمارند، به ترسیم خطوط ذهنی و زبانی مشروطه خواهان در پرتو ادبیات - شعر و نثر - آن دوره، به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از دادههای تاریخ ادبیات دوره مشروطه بپردازد.

مقدمه

انسان در مواجهه با هر پدیداری، نخست به شناسایی و سپس نامگذاری آن پدیده میپردازد. - رویکرد نخستین فیلسوفان یونان به پدیدهها که نگاه نومینالیستها در دوران اخیر نیز، مؤید چنین رویکردی است.در - حقیقت، ساختِ ذهن انسان به گونهای طراحی شده است که با تحول جامعه و در گذر زمان متحول میشود و به سهم خود در تغییر ذهنیت بشری تأثیر میگذارد.

بنابراین، انسانِ کنونی نسبت به تمام اسلاف خود چه از نظر رشد ذهنی و چه به لحاظ رشد شخصیتی - منشی پیشرفت محسوسی داشته است. همچنین، باور انسان مدرن نسبت به جهان و پیرامون، به کلی دیگرگون شده است. تا جایی که اگر در گذشته انسانها امور سیاسی و پیامدهای ناشی از آن را با نگاهی خوش بینانه تفسیر میکردند و راضی به قضا و قدر بودند، - اشاره به تفسیر رویدادها بر اثر باور به سرنوشت محتوم زندگی و گریز ناپذیری از آن. - در جهان مدرن این گونه باورها، به سادهانگاری و کوته بینی تعبیر شدند و انسانِ مدرن با ویژگینقّادی و خردهگیری از جهان، باز شناخته شد.

-دکارت، از تفسیر زندگی به روش علمی و منطقی حکایت دارد. - هویت جدید انسان تنها در پی شناخت و تأثیر بر جهان است؛ بندهای اوهام و ابهام را میگسلد و بیش از آنکه بر اثبات یافتههایش اصرار کند، از صافی تبیین و توجیه علمی عبورشان میدهد و اصلاح پذیر است و جزم گریز؛ بحرانها را از میان بسیار چیزهای دیدنی، شنیدنی، گفتنی، وخواندنی و نوشتاری، نیک رصد میکند. در تبیین مسئله باید افزود که از دیرباز همواره یکی از راه حلهای اثر بخش در فائق آمدن به معضلات و مسائل کلان، شناخت مسائل و پدیدهها به روش تحلیلی و پرهیز از پیش داوریهای شتابزده بود:

رویکردی که انسان عصر کهن بدان آگاهی داشت. از این رو در مییابیم که چرا انسانهای پیشین نسبت به بحرانی به نام قدرت، خوش بین بودند. یا دست کم نسبت به انسان امروزین سازگاری بیشتری با قدرت داشتند. - شاید به این تحلیل اشکالاتی گرفته شود. مثلاً گفت شود که انسان عصر پیشامدرن موجودی سلطه پذیر بوده و این در حالی است که ما با سلطه ستیزی انسان مدرن و سلطه گریزی انسان پسامدرن رو در روییم. هر چند به این احکام کلی ایراد وارد است، لیکن با فرض پذیرش این پاسخ، باید اشاره کرد که قابلیت مهم انسان پسامدرن چنانکه گفته شد، سازگاری و انطباق او با عالم بود و این ویژگی، در مقایسه با دخل و تصرف انسان مدرن در طبیعت و متعاقب آن فهم دقیق از موقعیت خود - Self - و دیگران - Others - که فصولی مهم از فلسفه سیاسی مدرن هستند، نمیبایست یکسر به کناری نهاده شود. بحث تفصیلی در این باره را به اقتضای بحث در تحولات مفهومی قدرت از به جستارهای و بخش و گفتارهای بعدی، ارجاع میدهیم. -

به نظر میرسد راز پیروزی آن بود که هر چیز را به جای خود به کار میگرفتند. جایی که شناخت و قاطعیت میطلبید تردید و ترس راه نمیدادند و آنجا که تحلیلِ مسائل لازم بود، هیجان و تشویش را مردود میشمردند. رازی به همین سادگی که انسان امروز از آن غافل است و خود و آیندگان را با چالشی بزرگ بر سر توزیع و انتقال قدرت رو در رو میسازد.

باری در مواجهه نخستین با پدیداری چون قدرت، دو پرسش اساسی به ذهن میآید: پرسش نخست ناظر به آن است که آیا قدرت یک کمیت مطلق و فارغ از جریانهای ادبی، اجتماعی، فلسفی، فرهنگی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی است یا برآیندِ بسترها و خاستگاههایی چند است؟ پرسش دوم نیز به چگونگی ارزیابی مفهوم قدرت و شناخت معیارهای قدرت بر میگردد و در پی آن است که آیا شناسایی قدرت به واسطه معیاری یگانه میسر است یا خیر؟

در پاسخ به پرسش اول باید اشاره کرد که قدرت محصول رابطهیا چند وجهی و مشخصاً اجتماعی- سیاسی بین افراد و گروههاست که طی آن غالباً یک طرف قوی و طرف دیگر ضعیف است؛ در پاسخ به پرسش دوم نیز، باید گفت: از آنجایی که قدرت سازمان دهنده و تنظیم کننده روابط میان بازیگران انسانی است؛ شناخت آن ابتدا به واسطه نگاه دقیق به قدرت و سپس از طرقی چند، از جمله تحلیل بازتاب قدرت در زمینه ادبیات و زبان یک ملت نیز مسیر تواند بود. گزارش حاضر به اختصار میکوشد تا نخست پندارهای رایج در ذهنیت ایرانی نسبت به قدرت را واکاود و سپس رگههایی از بازتاب این ذهنیت را در فکر و زبان مشروطه خواهان ایرانی ردیابی و شناسایی نماید.

یکی از مشهورترینِ روایات فارسی در این باره، بابی است که در کلیله و دمنه آمده است: »و بر پشت کره خاکی هرکه دست خویش مطلق دید دل او چون سر چوگان به همگنان کژ شود..« - این جمله بیشتر به صور موجز بیان شده است. شادورانان دکتر ابوالفضل قاضی شریعتپناهی و دکتر مصطفی رحیمی، هر دو از بزرگان و اندیشمندان حقوق به آن اشاره کردهاند. ادیب سیاست اندیش، »شادروان مجتبی مینوی« نیز، در تصحیح کلیله و دمنه، متن آن را کامل آورده است

بر بنیاد این پندار کهن ایرانی، قدرت را مهار و سرشکن میبایدش تا اَژدها وار هر چه را در مسیرش میروید، نروبد و فرو نبلعد؛ - این جمله بیشتر به صور موجز بیان شده است. شادورانان دکتر ابوالفضل قاضی شریعتپناهی و دکتر مصطفی رحیمی، هر دو از بزرگان و اندیشمندان حقوق به آن اشاره کردهاند. ادیب سیاست اندیش، »شادروان مجتبی مینوی« نیز، در تصحیح کلیله و دمنه، متن آن را کامل آورده است.

پندار دوم- قدرت به مثابه امر دوگانه

چنانچه لختی در معنای ذاتی قدرت درنگ روا داریم، در وهله اول آن را انگارهای میبینیم که همگان چون کیمیا در پیاش دوان و همچون روشنایی به سویش روان و راه جویند، لیک تنها اندکی بعد، در میابیم که آن واصلان و تشنگانِ به آب رسیده؛ چونان غزالِ گرفتار آمده در چنگال شیرِ نرِ خون خواره، از قدرت هراسانند و از او رَمان و درگریز. آری، به راستی سرّ این معمای غریب در چیست؟ چرا افسانه، اسطوره - نام اثری به همین نام از برتراند آرثر ویلیام راسل با دو برگردان: برتراند راسل، افسانه قدرت، ترجمه نجف دریابندری - تهران: انتشارات خوارزمی، - 1362 و برتراند راسل، اسطوره قدرت، ترجمه یداالله موقن - تهران: نشر هرمس، - 1378 یا »ذات قدرت - Essence of Power - «قابلیتِ این مقدار تحمیلگری و تحمیقگری را تؤامان در خود پنهان دارد؛ یا چرا قدرت همزمان سیمای شرورانه و اهریمنی را در کنار سیمای و فرّهمندانه و ایزدی در خود جای داده است؟

و هم داستان با این دو چهره، مکاتب و اندیشههایی بر این واقعیت تأکید میورزند که اگر قدرت در دست فرمانفرمای مستبد جمع شود، شرﱢی شیطانی است که هم دامان فرمانفرما را مگیرد و او را به ورطه از خودبیگانگیِ ناشی از سلطهگری و قدرت زدگی در میاندازد و هم آزادی و حقهای شهروندان را تحدید مینماید؛ اما اگر همین قدرت، بین مردم پخش و به آنان واگذار شود، آنگاهفرّ یزدانی و موجب فراوانی و زایش است.

و شگفت اینکه هر دوی این استعدادها را در ذات جدال انگیز قدرت - Essentially Contested Concept/ilemmatic - این دوگانگی و تناقض را با دیالکتیک قدرت نیز میتوان مرتبط دانست. به طور معمول در اولین مواجهه هر کسی با اعمال قدرت نامطلوب، چنین نیست که واکنشها به صورت تحمل آن باشد. گاهی هم قدرت را پدیدهای نامشروع، خلاق قانون، سرکوبگر، شّر و نابرحق میدانند و تلاش میکنند که مهارش کنند یا مانعش شوند.

همچنین با نگرشی دوگانه به قدرت نخست از منظر زبان شناسانه و در بافت نظریات سوسور، قدرت دالی است که به مدلول خاصی ارجاع نمیکند و هیچ رابظه ذاتی، ماهوی بین دال و مدلول قدرت وجود ندارد، از این رو هر نوع رابطهای در چهارچوب قدرت، قراردادی است و مصداقهای خود را از درون گفتمانهای گوناگون میجوید. و از منظر تبارشناسانه و دیرینه شناسانه فوکو، پیدایش مفهوم قدرت و حوزه معرفتی مربوط به آن، بسیار پردامنه و کهن است.

باید جست زیرا از یک سو همه پارههای وجودی انسان او را به جاده قدرت فرا میخواند و از دیگر سو، وجدانش او را به تأمل و تبرّا وا میدارد. پس چاره کار نه چندان که مینماید سهل و نه چندان سخت است. از این رو، پیش از هر حرکتی در جهت نفی یا اثبات قدرت، یا گریز یا گرایش و آمیزش با آن، بهترینِ کارها، شناسایی و فهمِ ماهیت و سرشت قدرت به مثابه انگارهای طبیعی و انسانی است که بسیاری مظاهر بدی و شرور و نیز، بسیاری از خیور، از آن میجوشد و سر میزند؛

- قابلیت قدرت چنان است که هم تواندمی شرّشیطانی باشد و هم فرّ یزدانی. - بدین منوال چهار فرضیه درباره قدرت وجود دارد که بر اساس فرضیه اول قدرت خیر محض است؛ بنا بر فرض دوم، قدرت شرّ محض است؛ فرضیه سوم بر نه خیر و نه شر بودن قدرت تکیه دارد و فرض چهارم نیز بر این مبنا استوار است که قدرت شّری است لازم و تنها توجیه وجودی آن، پیشگیری از وقوع مصیبتهای بزرگ است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید