بخشی از مقاله
چکیده
یک دستهبندی متداول برای سیاستهای فناوری، تقسیم آنها به دو دسته سیاستهای »اشاعهگرا« و »ماموریت گرا« است. با توجه به ویژگیهای برنامههای ماموریتگرا، در این مقاله طرحهای کلان فناوری ایران به عنوان نمونهای از سیاستهای ماموریتگرای دولت برای حمایت از فناوریها مورد بررسی قرار گرفته و به کمک بررسی دقیق فرآیند تعریف و اجرای طرحهای کلان فناوری در ایران و مصاحبه با خبرگان آشنا با فرآیند مزبور، یک گونهشناسی از آسیبهای موجود در فرآیند تعریف و اجرای طرحهای کلان ارائه شده است
. تحلیلها نشان میدهد که میتوان این آسیبها را به یکی از سه حوزه - الف - تعریف و تصویب طرحها، - ب - اجرا و پایش، - ج - نتایج مستقیم و غیرمستقیم نسبت داد. سپس با مرور چارچوبهای ارائه شده برای ارزیابی سیاستهای ماموریتگرا چارچوب جدیدی منطبق با نوعشناسی آسیبهای مزبور ارائه شده تا با اتکا بر آن ارزیابی جامعی از فرآیند تعریف و اجرای طرحهای کلان صورت پذیرد. سادگی ساختار کلی و توجه بیشتر به معیارهای شفاف و دقیق ارزیابی، مهمترین ویژگیهای چارچوب پیشنهادی جدید برای ارزیابی طرحهای کلان فناوری در ایران است.
-1 مقدمه
جنگ جهانی دوم نقطه شروع سیاستگذاری فناوری به معنای پیشرفته آن است. نیازهای نظامی به شکلگیری قابلیتهای فناورانه و موسسات تحقیقاتی خاص در رشتههای علمی مختلف و حوزههای فناورانه مانند هوافضا، فناوریهای هستهای و مهندسی تسلیحات جنگی در مقیاسی وسیع انجامید. این نقطه در حقیقت آغاز دوره سیاست فناوری »ماموریتگرا« نیز محسوب میشود. در سالهای پس از آن تغییراتی هم به وقع پیوست برای مثال گسترش این نوع سیاستها به حوزههای غیرنظامی به طوری که امروزه اغلب کشورهای صنعتی سیاستهایی معطوف به فناوریهای خاص یا حوزههای موضوعی اتخاذ میکنند
امروزه تقسیم سیاستهای فناوری، به دو دسته سیاستهای »اشاعهگرا« و »ماموریت گرا« یک دستهبندی متداول و مورد استناد در بسیاری از مطالعات است. در سیاستهای اشاعهگرا، سیاستگذاری با هدف افزایش ظرفیت نوآوری یک اقتصاد و با تمرکز بر زیرساخت علمی، انتقال فناوری و همکاری - روابط رسمی و غیررسمی بین کنشگران مختلف - و ...صورت میگیرد.
در این نوع سیاستگذاری، اقداماتی در جهت اشاعه دانش علمی جدید و همچنین به کارگیری این دانش انجام میشود. اما سیاستهای ماموریتگرا بر تعداد کمی از فناوریها و سازمانهای بزرگ متمرکز هستند. سیاستهای ماموریتگرا در حقیقت از انجام تحقیقات ماموریتگرا حمایت میکنند که در آنها اهداف مشخصی تعریف میشود و وجوه مالی برای تحقق اهداف فناورانه خاص ارائه میشوند
با تعریف و اجرای طرحهای کلان فناوری در ایران نیز فصل جدیدی از سیاستهای ماموریتگرا برا ی حمایت دولت از فناوریها شکل گرفته است. این در حالیست که با گذشت نزدیک به 5 سال از تصویب رسمی طرحهای کلان در کشور نیاز به آسیبشناسی و ارائه چارچوب دقیقی برای ارزیابی طرحهای مزبور احساس میشود. در ادامه و در قسمت دوم این مقاله به بررسی مبانی نظری شامل مشخصههای سیاستهای ماموریتگرا و چارچوبهای ارزیابی سیاستهای ماموریتگرا میپردازیم. در قسمت سوم روش تحقیق شرح داده شده است و در قسمت چهارم تاریخچه و آسیبشناسی طرحهای کلان ملی فناوری به عنوان بخشی از مهمترین سیاستهای ماموریتگرای دولت برای حمایت از فناوریها در ایران ارائه میشود و بر اساس آسیبشناسی ارائه شده چارچوبی برای ارزیابی طرحهای کلان پیشنهاد خواهد شد. در نهایت، این مقاله با ارائه جمعبندی و پیشنهاداتی برای مطالعات آتی در قسمت پنجم به پایان میرسد.
-2 مبانی نظری
-1-2 مشخصههای سیاستهای ماموریتگرا
شکل سیاستهای ماموریتگرا در دورههای مختلف دچار تغییراتی شده است. در رویکرد سنتی و در دهه 1940 و 1950 - آغاز جنگ سرد - این سیاستهای بیشتر به فناوریهای نظامی معطوف بودند. در دهه 1960 و با مطرح شدن رویکرد سیاست صنعتی، رویکردهای ماموریتگرا وسعت بیشتری یافتند به این معنی که بیشتر به فناوریهای کلیدی صنایع غیرنظامی میپرداختند. با مطرح شدن رویکرد سیستمی در اوایل دهه 1980 که بر ابعاد کارکردی و عام متمرکز بود و به توسعه چارچوب نظامهای نوآوری منتهی شد، رویکرد جدید ماموریتمحور بیشتر به فناوریهای حیاتی برای مواجهه با پیامدهای توسعه اجتماعی - نظیر تغییرات جمعیتشناختی، دغدغههای جدید در بخش سلامت، پایداری زیست-محیطی، امنیت - معطوف است
علیرغم تغییرات سیاستهای ماموریتگرا در طول زمان، جنبه اصلی تحقیق و توسعه ماموریتگرا تمرکز بوده است، که هم به تمرکز در تصمیمسازی و هم به تمرکز در محدوده فناوریهای تحت پوشش اشاره دارد. بنابراین تحقیقات ماموریتگرا، بر تعداد اندکی از فناوریهایی که اهمیت استراتژیک خاصی دارند - در حوزههایی نظیر هوافضا، الکترونیک، انرژی هستهای، ... - متمرکز میشوند.
در نتیجه به واسطه برنامههای ماموریتگرا، بودجههای تحقیق و توسعه دولتی در حجم بالا به سوی تعداد معدودی از صنایع که معمولا در مراحل اولیه چرخه عمر فناوری قرار دارند هدایت میشوند. به علاوه مقیاس تحقیقات ماموریتگرا، تعداد پروژهها و شمار شرکتکنندگان در آنها را نیز محدود میکند. یعنی در هر مقطع زمانی، تنها بخش کوچکی از شرکتها ]و دانشگاهها[ در هر کشور منابع مدیریتی و فنی مورد نیاز برای مشارکت در این برنامهها را در اختیار خواهند داشت که احتمالا جزو شرکتها ]و دانشگاهها[ی بزرگ کشور هم خواهند بود. بنابراین حمایتهای تحقیق و توسعه دولتی در تعداد اندکی از این شرکتها ]و دانشگاهها[ متمرکز خواهد شد
با بررسی یک سری از معیارهای میتوان تعیین کرد که سیاستهای فناوری کشورها بیشتر به کدامیک از دو نوع سیاستهای فوق - ماموریتگرا و اشاعهگرا - متمایل هستند. این معیارها عبارتند از: وضعیت چرخه عمر فناوری؛ سهم موسسات پژوهشی متکی بر تامین مالی دولتی و سهم سایر دریافتکنندگان خصوصی ]از تامین مالی دولتی[؛ طراحی خاص نظام آموزشی؛ فرصتهای R&D همکارانه؛ استانداردسازی؛ سهم تحقیقات نظامی. در مورد معیار اول، سیاستهای ماموریتگرا بر تعداد کوچکی از فناوریها در مراحل اولیه چرخه عمر فناورانه متمرکز هستند. بنابراین یک مشخصه اقدامات ماموریتگرا تمرکز است:
اول، اینکه تعداد کوچکی از فناوریها برای سرمایهگذاری از سوی دولت انتخاب میشوند و دوم، غالبا تنها شرکتها ] و دانشگاههای[ بزرگ زیرساخت مناسب لازم برای این برنامهها را در اختیار دارند. در مقابل، سیاستهای اشاعهگرا، طیف وسیعتری از فناوریها را در مراحل پیشرفتهتر چرخه عمر هدف قرار میدهند . [3] در مورد معیار دوم، سهم تحقیقات انجام شده در بخش دولتی - موسسات پژوهشی ]و دانشگاههای[ دولتی - که توسط دولت تامین مالی شده باشند، ملاکی برای برنامههای ماموریتگراست. سایر مشخصههای رویکرد اشاعهگرا در سیاستگذاری فناوری به ساختار نظام آموزش، تحقیقات همکارانه و استانداردسازی مربوط است.
در مورد ساختار نظام آموزش در کشورهایی با رویکرد اشاعهگرا، ماهیت میانرشتهای دانشکدههای مهندسی و همچنین ترکیب دانش نظری با مهارتهای عملی مشهود است. بنابراین برای این دسته از کشورها، سرمایهگذاری در نیروی انسانی باید با در نظر داشتن مشخصههای فوق انجام شود. به همین ترتیب، همکاریهای تحقیقاتی - از جمله بین صنعت- دانشگاه و بین شرکتها - به اشکال رسمی و غیررسمی نیز در کشورهایی با رویکرد اشاعهگرا بیشتر مشاهده میشود. اگرچه مشخصههای فوق تا حد زیادی متمایزکننده رویکردهای اشاعهگرا هستند، اما عکس آنها لزوما در مورد سیاستهای ماموریتگرا صادق نیست. به عنوان مثال موفقیت سیاستهای ماموریتگرا نیز تا حد زیادی به همکاری بین موسسات تحقیقاتی دولتی، شرکتها و دانشگاهها وابسته است و گاهی این همکاریها به تدوین استانداردهای جدید و فراگیر نیز منتهی میشود
به عبارت دقیقتر، نمیتوان کشورها را از نظر رویکردهای اتخاذ شده برای سیاستگذاری فناوری به دو دسته کاملا مجزای اشاعهگرا و ماموریتگرا تقسیم کرد بلکه تنها میتوان گفت سیاستهای هر کشور بیشتر به کدامیک از دو سر طیف متمایل است.
-2-2 چارچوبهای ارزیابی سیاستهای ماموریتگرا
همانطور که اشاره شد، به طور کلی، برنامههای ماموریتگرا، تصمیمگیری، اجرا و ارزیابی را متمرکز میسازند. به واسطه سیاستهای ماموریتگرا، مبالغ بزرگی در تعداد کمی از برنامهها صرف میشوند. اما این مبالغ آنقدر بزرگ هستند که معمولا سهم بزرگی از کل برنامه توسعه فناوری کشور محسوب شوند. این امر مساله ارزیابی این برنامهها را حائز اهمیت میسازد. در همین راستا، محققان چارچوبهای مختلفی برای ارزیابی سیاستهای ماموریتگرا توسعه دادهاند که هریک ابعاد متفاوتی از سیاستهای مزبور را پوشش میدهند. در این قسمت مروری بر تعدادی از این مدلها خواهیم داشت.
ارگاس - 1986 - 1 دو پرسش کلیدی برای ارزیابی برنامههای ماموریتگرا مطرح میسازد: اول، سرمایهگذاریها بر حسب اهدافشان چقدر موفق هستند؟ دوم، آیا این سرمایهگذاریها بر کارایی دیگر برنامههایی که به راه میافتند نیز تاثیری دارند؟ یعنی آیا موجب میشوند که قابلیتهای فناورانه با وسعت بیشتری در ساختار صنعتی نفوذ کنند؟ در نتیجه، از دیدگاه ارگاس ارزیابی برنامههای ماموریتگرا باید از دو منظر مختلف صورت گیرد: اثربخشی مستقیم و اثربخشی غیر مستقیم - ثانویه - . اثربخشی مستقیم برنامههای ماموریتگرا به نتایج مستقیم این برنامهها اشاره دارد؛ نتایجی مانند سودآوری، تجاریسازی، دستیابی به محصول نهایی، ... هرچند تحلیل »فایده - هزینه« اکثر برنامههای ماموریتگرا با دشواریهای بزرگ همراه است، اما میتوان سه معیار برای ارزیابی میزان موفقیت این برنامهها ارائه نمود:
آیا اهداف توسعه محصول برآورده میشوند؟
آیا توسعه محصول مطابق با پارامترهای اولیه هزینه و زمان در دست انجام است؟