بخشی از مقاله
چکیده
شعر غنایی حاوی احساسات، هیجانها و عواطف گوناگون انسان است که در هر دوره و برههای مصداقهای آن کم رنگ و پررنگ و حتی متنوع و گوناگون شده است. پیش آمدن افقهای جدید فکری و فرهنگی براساس تحولات سیاسی و اجتماعی زمینه ساز دگرگون شدن تقسیمبندیها در ادب غنایی بوده است. همچنان که تا شاعری به زندان نیفتاده است شعر حبسیه شکل نگرفته است، تا فضای باز سیاسی و فرهنگی عصر مشروطه فراهم نشده است گونههایی مانند »شعر سیاسی« و »شعر زنانه« هم به وجود نیامده است. مقاله حاضر کوشش میکند بر پایه تحولات فراوان سیاسی - اجتماعی، مصداق هایی متنوع و تازه از ادب غنایی را در ادبیات معاصر در معرض دید و داوری ارباب فضیلت قرار دهد.
پیش درآمد
ادبیات غنایی بخشی گسترده از شعر و ادب ملت های گوناگون - به ویژه مشرق زمین - را فراگرفته است و راست این است که در کنار گونههای دیگر - به ویژه ادب حماسی - منشا خلق آثار دست اول و ارزشمندی در کارنامه ادبیات ملتها شده است که البته به دلیل همان ویژگی مشرق زمینی بودن، جلوه ها و بازتاب آن در شعر و ادب فارسی البته نمودی بیشتر داشته است.
روشن است که ملت ها در همه ادوار تاریخ و فرهنگ خویش به واسطه هنجارهای اجتماعی و فراز و نشیب های سیاسی یک گونه ثابت از بیان احساس را با خود نداشته اند و در هر دورهای بر اساس مقتضیات پیش روی یک ملت، بیان احساس او رنگ بیم و امید و هراس و دلیری داشته است یا حال و هوای زمانه او را به سوی عشق ورزی یا عرفان گرایی، گوشه گیری یا سرخوشی و طنازی سوق داده است.
عمده کوشش و توان منتقدان ادبی در بررسی ادب غنایی صرف دسته بندیهای معمول و مرسومی شده است که بیان احساس در آنها برجسته و آشکار است و به عبارتی دستهبندیهای آنان برخاسته از روش ها و دیدگاه های سنتی است در حالی که ادب معاصر - با وجود تنوع بیشتر و گوناگونی افزون تر - به طور شایسته مورد توجه واقع نشده است.
روی کرد برخی ادیبان به شعر سنتی تا آنجا بوده است که جدی ترین مفاهیم و دسته بندی های موجود در ادب غنایی که شعر معاصر به آن ها پرداخته است از نظرشان دور مانده است مثلاً آن گونه به »خمریه« توجه کرده اند که »شعر زنانه« رافراموش کرده اند. 1 همین روی کرد این دسته از ادیبان باعث شده است که آنان در توجه به مسیری که گذار »از سنت به نوآوری«2 را تشکیل می دهد راه را چندان درست نروند و با وجود این همه جلوه های تازه و تابناک در شعر معاصر - از مشروطه به بعد - نتوانند به دسته بندی هایی مطابق با آنچه که در عرصه ادبیات هست و نیاز علاقه مندان و مشتاقان را برآورده می کند دست پیدا کنند.
3 با سروده شدن هر شعر و انتشار آن، کار ادیب و منتقد شعرشناس آغاز میشود که بایست به نقد و ارزیابی و دستهبندی آثار ادبی بپردازد و اهمال و کم کاری خواهد بود چنانچه هر کدام از ادیبان کاردان بخواهند همچنان بر پایه دسته بندی های سنتی کار را به پیش ببرند؛ همان گونه که کارکردی مانند کنایه پا به پای زبان نو می شود و هر روز تعبیرات ادبی و عادی تازهای به حوزه زبان وارد می شود، در دسته بندی های شعر هم این نو به نو شدن قابل انتظار است.
همچنان که تا پیش از مسعود سعد سلمان در قرن پنجم، به طور رسمی در ادب فارسی شعر حبسیه نداریم تا پیش از انقلاب مشروطه و طرح بحث آزادی زنان، شعر زنانه نداریم. نیز این که تصور کنیم در پایان نبردی هشت ساله در سرزمین ما هیچ اتفاقی در عرصه شعر و بیان و احساس به شکل تازه رخ نمی دهد جدا از بی توجهی به عالم اطراف خود به معنی آن است که کارکردهای جدی بیان احساس را نزد شاعران خلاق و مبتکر نادیده گرفته ایم.
در شعر معاصر از آنجا که شاعر به این کشف می رسد که »چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست«4 حتی حرف زدن او با کبوتر و گربه خانگی - با همه نماد و رمزهایش- گونهای از بیان احساس است که در شعر سنتی روزگاران پیش سابقه نداشته است. وقتی سخن گفتن شاعر از پاییز و بهار، گونهای از ادب غنایی نامیده میشود، از هزاران گل و گیاه سخن گفتن شاعر معاصر بیان احساس نخواهد بود؟ مقاله حاضر کوشش می کند از همین زاویه به گونه هایی تازه از ادب غنایی در شعر معاصر بپردازد.
الف - تعریف
ادب غنایی که به واسطه قدرت تاثیر و نفوذ خود بخشی وسیع از آثار و انواع ادبی را به خود اختصاص داده است، بیشتر به صورت شعر خود را نمود داده است از این رو در تعاریف به دست داده شده عنوان مورد بحث »شعر غنایی« است که گفتهاند: » شعر غنایی به سبب تاکید بر احساسات و عواطف شخصی در کنار دو نوع دیگر شعر تعلیمی و حماسی که اولی بر »تو« و دومی بر »او« تاکید دارد، بر »من« گوینده تاکید دارد به همین سبب است که نقش عاطفی در آن برجسته می شود.
می توان مصداق هایی از این احساسات و عواطف را هم برجسته تر نشان داد یعنی آن دسته از احساسات که »هیجان ها، واکنش های درونی، لذات، عواطف، اندیشه ها و آرزوهای شخصی شاعر را بیان می کند« - انوشه، - 893: 1382 البته روشن است که شاعر از این برداشت فکری و درونی از احساسات تنها نیست. خواننده اثر را نیز نمایندگی می کند.
چنین برمی آید که در ادب غنایی، حس بیش از تخیل اهمیت دارد - زرین کوب، - 144 : 1371 زیرا در شعر غنایی خیال انگیزی ناشی از حس است - حس خیال انگیز - - همو، همان - در باب منشاء ادب غنایی هم بحث هایی در میان است که معمولاً »اشعار احساسی و عاطفی و اشعار عاشقانه« را منشاء ادب غنایی دانسته اند - شمیسا، - 128 : 1389 و البته تاکید شده است که در ادب فارسی بیشتر منظور از ادب غنایی ادبیات و اشعار عاشقانه است. در ادب فارسی شعر غنایی بیشتر از باب تنوع موضوعی مورد بررسی و ارزیابی است در حالی که در ادب اروپایی بر اساس شکل قالب به ادب غنایی توجه می شود - داد؛ - 316 : 1390
ب - مصداق های موضوعی شعر غنایی
در ادب فارسی بر اساس روی کردی که به احساس و عاطفه و تخیل و عشق ورزی وجود دارد مصداق هایی برای ادب غنایی در نظر گرفته اند که شایان توجه است و البته به دلیل گونه گونی شگردها و شکل ها بیان احساس می توان مجموعه ای وسیع از انواع موضوعی شعر فارسی را در ذیل ادب غنایی مورد بررسی قرار داد. برخی از ادیبان در برشمردن گونه های ادب غنایی اشعار عاشقانه و احساسی را که به روابط دوستانه آدمیان بر می گردد از زمره ادب غنایی دانسته اند.
در عوض دیگر شگردهای بیان احساس را از مقوله انواع فرعی یا روبنایی نامیده اند - همو، همان - برخی دیگر هم به شکل عام گونه های ادب غنایی را از قبیل مدح، هجو، فخر، سوگ نامه، شکایت، ساقی نامه، حبسیه و وصف دانسته اند و اشعار سرگرم کننده مانند لغز و معما و مناظره را هم در همین بخش جای داده اند برخی دیگر هم در بیان مصداق های شعر غنایی از مدح، تغزل، مرثیه، شکواییه، حبسیه، معما، مناظره، طنز، هزل، هجو، خمریه، منقبت، نوحه، شعر عرفانی، وصف، شهر آشوب، وصف جشن های دربار، و ماده تاریخ را نام برده اند - انوشه، - 893: 1381 گروهی هم از وصف، مفاخره، غزل - نسیب - ، رثاء، مدح، نعت، منقبت، هجا، طبیعت ستایی، فخر، عقاب، اعتذار، احساسات زنانه، لذت جویی و اغتنام فرصت، وصف شراب و حبسیات به نام گونههای ادب غنایی نام برده اند.
ویژگی های دسته بندی ادب غنایی
کسانی که به دستهبندی گونههای ادب غنایی پرداختهاند در دستهبندیهایی که مطرح کردهاند برخی موارد را رعایت نکرده یا از قلم انداختهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
-1 در این تقسیم بندی ها نقش موثر زمان و تحولات سیاسی - اجتماعی در پدید آوردن جلوه های تازه ادبی کمتر دیده شده است مثلاً در بسیاری از این دسته بندی ها از شعر زنانه، غزل سیاسی و ... خبری نیست که در این صورت منتقد ادبی بخشی وسیع از کارکردهای ادبیات آفرین را نادیده گرفته است.
-2 پای بندی به مرزبندی های سنتی هم موجب شده است برخی ادبیان هم چنان در حال و هوای مباحث المعجم و ... باقی بمانند در حالی که در ادبیات معاصر و به دلایل گوناگونی از جمله رشد سرعت ارتباطات و تنوع رسانه ای حوزه فرهنگ و اطلاعات و نیز نزدیک شدن جوامع به یک دیگر، شگردهای بیان احساس کاملاً با گذشته فرق کرده است حتی آنجا که انسان پای به وادی ماده گرایی و اصالت وجودی خویش نهاده است از گونه ای احساسات سخن به میان می آورد که با همه قابلیت نقد کردن نمی توان از آن فارغ شد.
-3 همه ادیبان و منتقدان ادبی از نقش احساس و عاطفه در ادب غنایی یاد کرده اند اما برخی آنان به هنگام برشمردن گونه های ادب غنایی همان مسیر سنتی همیشگی را سپرده اند و حتی گونه هایی را که جنبه تفننی و سرگرمی دارد و محصول حاکمیت »ادبیات قهوه خانه5 « است مانند لغز و ماده تاریخ و معما به جای برشمردن در گروه ادبیات تفننی در ذیل همین ادب غنایی آورده اند در حالی که واقعاً جداسازی ادبیات غنایی و تفننی از هم دیگر ضروری و شایسته است.
ج - گونه های جدید ادب غنایی
اکنون گونههای از ادب غنایی را که کمتر به آنها توجه شده است ودر ادبیات معاصر ما جایی برای خود باز کردهاند، بیان میکنیم
-1 شعر زنانه
در بیشتر منابع مربوط به ادب غنایی از این عنوان نامی در میان نیستبه. شکلی تقریباً استثنایی و موی شکافانه آنجا که سخن از عشق به معشوق و خرید و غلام در میان بوده است از »عشق زنانه « سخن به میان آمده است - زرین کوب، - 152 : 1381 البته با تاکید بر این نکته که »زنان شاعر هم که غزل سروده اند در واقع عواطف جنس مخالف را ترجمه کردهاند« - همو، همان - و سرانجام صحبت از فروغ به میان می آید که »رنگ زنانه عمیقی به شعر معاصر میدهد« - همو، همان - شعر زنانه در ادب فارسی ما با پروین اعتصامی آغاز می شود و به دختران جوان امروزی که شعر در حال و هوای احساسات خویش می سرایند ادامه مییابد.
شعر زنانه می تواند البته در کنار بیان احساسات عاشقانه و سرشار از دوستی از دیگر جلوه های بیان احساس هم بهره مند باشد مثلاً پروین اعتصامی شاعری است که شعر زنانه او یک بیت عاشقانه هم در خود ندارد اما نصیحتهای اخلاقی او شعرش را »مادرانه« کرده است که مشفقانه میسراید: همیشه دختر امروز مادر فرداست ز مادر است میسر بزرگی پسران نیز شعر زنانه می تواند تفسیری از عصیان و بی پروایی های زن معاصر باشد که فروغ فرخ زاد طلایه دار آن است که توانسته است با »همین گمراهی ها و خطاکاری ها، گویاترین و روشن ترین سند اجتماعی امروز را به دست تاریخ بدهد« - شمس لنگرودی، - 203/2 : 1378 به هر روی هنر فروغ »پیمودن یک مسیر سریع از گناه زن تا تأمل فلسفی مرد« است.
شعر زنانه می تواند انبوهی از تجربههای دخترانه، زنانه و مادرانه را در طی چند دهه عمر شاعر زن پیش روی خواننده قرار دهد، شعری حاوی نخسین تجربههای خام و ابتدایی ورود دختر به اجتماع تا رسیدن به لحن سرشار از دلسوزی و همراهی یک مادر سیمین بهبهانی نماینده چنین حالتی در گستره شعر زنانه است. شعر او از »قوطی سرخاب« - سیمین، - 21 : 1391 آغاز می شود و تا »می سازمت وطن - همو، - 711 ادامه می یابد.
شعر زنانه در مسیر بیان احساس خود از جنس مخالف حتی شوهر هم به انتقاد یاد کرده است که نمونه اعلای آن ژاله قائم مقامی 6 است. شعر زنانه آنجا که در دست دختران جوان می افتد چیزی جز بیان احساسات زودگذر - و حتی یک بار مصرف - نیست اما به هر روی به سبب نقش و تاثیرگذاری اش در میان جوانان و به ویژه دیدگاهی که دراین گونه اشعار مسبت به جنس مخالف ابراز می شود شایان توجه است شاعران جوان چون مریم حیدرزاده نمونه ای از این کارکرد دخترانه شعر زنانه به شمار میروند.