بخشی از مقاله
چکیده
در دستهبنديهاي ارائه شده از سوي زبانشناسان و به ویژه گویششناسان براي زبانها و گویشهاي ایرانی، گویش گیلکی از گروه زبان هاي شمال غربی و به عبارت دقیقتر از گویشهاي کرانه جنوبی دریاي خزر معرفی میشود. این گویش خود گونههاي مختلفی را دربرمی گیرد که یکی از این گونهها، گونه گیلکی غرب گیلان - بیهپس - است و به گونه زبانی شهرستانهاي صومعهسرا، شفت، رضوانشهر، فومن، خمام و انزلی اطلاق می شود. در این بین پژوهش حاضر با تمرک ز بر روي گونه گیلکی رایج در شهرستان شفت، در پی آن است که به توصیف جمله و انواع آن در این گونه بپردازد و با دیدگاهی که کمتر در مطالعات گویشی به چشم میخورد، نگاهی نقشی-سرنمونی را در بررسی جمله و انواع آن در گونه مذکور به کار بندد.
مزیت چنین نگاهی داشتن دیدي پیوستاري به مفهوم جمله و انواع آن است که از وجود اعضاي اصلی و حاشیه اي در این مقوله صحبت میکند. از آنجاییکه جمله حاوي اطلاعات سهگانه واژي-نحوي، معنایی و کاربردشناختی است، تنها با داشتن رویکردي سرنمونی میتوان تعریفی از جمله ارائه داد که تجمیعی از اطلاعات سهگانه مذکور باشد و ساختار سرنمونی جمله را نشان دهد. بدین منظور براساس آراي پنتر و کپکه - - 2008، نخست با دیدي کاملاً نقشی و معنایی به معرفی انواع جمله خبري، امري و پرسشی می پردازیم و سپس این مسئله را بررسی میکنیم
که جمله سرنمون در گونه گیلکی شفت چه ویژگیهایی دارد و معیارهاي تشخیص عضو سرنمون در هر طبقه چیست. بررسی ها نشان داد از میان جملههاي خبري، امري و پرسشی جمله خبري بر مبناي شواهدي چون: ترتیب واژهها، محدودیت توزیع کمتر نسبت به دیگر انواع جمله، نشان دادن تمایزات زمانی-نمودي، امکان بیان انواع کنشهاي گفتاري و قرارگرفتن به عنوان زیربناي ساخت دیگر انواع جمله، جمله سرنمون تلقی میشود . از سوي دیگر معیارهاي تشخیص عضو سرنمون در هر طبقه از جمله ها، به دو دسته معیارهاي صوري و معنایی- کاربردشناختی قابل تقسیماند که این معیارها براي هر یک از انواع جمله متفاوت است.
.1 مقدمه
در دستهبندي زبانها و گویشهاي ایرانی، گویش گیلکی از گروه زبانهاي شمال غربی معرفی میشود . این گویش مانند هر گویش و زبانی، گونههاي مختلفی را دربرمیگیرد و دستهبنديهاي مختلفی از گونههاي زبانی آن ارائه شده است، از جمله ﭘﻮرﻫﺎدي - 1385 - گونههاي زبانی این گویش1 را به پنج دسته تقسیم میکند که عبارتنداز: .1 گیلکی شهر رشت، .2 گیلکی مرکز و غرب گیلان - بیهپس - ، .3 گیلکی شرق گیلان - بیهپیش - با مرکزیت لاهیجان، .4 گالشی - بیهپیش - ، .5 گیلکی رودبار.
تمرکز پژوهش حاضر بر روي گونه گیلکی غرب گیلان - بیهپس - شامل گونههاي زبانی شهرستانهاي صومعه سرا، شفت، فومن، خمام، انزلی و رضوانشهر است و به طور مشخص، گونه گیلکی شهرستان شفت مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس هدف پژوهش ارائه توصیفی نقشی-سرنمونی از جمله و انواع آن در گونه مذکور است.
اهمیت بررسی جمله از آن جهت است که جمله همواره یکی از مقولههاي زبانی چالشبرانگیز بوده است . اصطلاح »جمله« از قدمت طولانی برخوردار نیست و براساس oxford English Dictionary - OED - منشأ آن به قرن دوازدهم در فرانسه بازمیگردد . در این واژه-نامه نُه تعریف براي اصطلاح مذکور ارائه شده است که به نظر میرسد کاملترین آنها تعریف ارائه شده از سوي سیلیمان - 64 :1987 - 2 است: » گروهی از واژهها که به یکدیگر مرتبط هستند تا عبارتی پیچیده که دربردارنده پیام واحدي است را برساند و طول یک جمله از یک نقطه تا نقطه دیگر است.«
لاپالومبارا - 76:1976 - 3 نیز مدعی است جمله گروهی از واژهها شامل نهاد و گزاره است که معناي کاملی را میرساند. بنابراین، به منظور ارائه توصیفی نقشی- سرنمونی از انواع جمله در گونه گیلکی شفت در چارچوب آراي پنترو4 کُپکه - 2008 - 5 ضمن معرفی انواع جمله خبري6، امري7 و پرسشی8 به توصیف ﺟﻤﻠﻪ ﺳﺮﻧﻤﻮن می پردازیم و تلاش میکنیم به این سؤالها پاسخ دهیم که اولاً، جمله سرنمون از میان جملههاي خبري، امري و پرسشی چه ویژگیهایی دارد. دوماً، معیارهاي تشخیص عضو سرنمون هر طبقه چیست. امید است با نگاهی نقشی-سرنمونی به جمله و انواع آن، توصیفی جامع از جمله در گونه گیلکی شفت ارائه شود.
در این راستا، نخست به تعریفها و توصیفهایی ﻣﯽﭘﺮدازﯾﻢ ک ه تا کنون در مورد جمله و انواع آن ارائه شده است. سپس به اختصار نظریه سرنمون9 را معرفی مینماییم و در نهایت به تعیین جمله سرنمون در میان انواع جملات میپردازیم و معیارهاي صوري و معنایی-کاربردشناختی تشخیص عضو سرنمون را بیان میکنیم.
.2پیشینه پژوهش:
تعریف جمله از منظر ویژگیهاي صوري و نقشی-معنایی
مروري بر تعریفهایی که تا کنون در مورد جمله ارائه شده بیانگر آن است که غالباً این توصیفها و تعریفها یا تنها از بعد صوري به تعریف جمله پرداختهاند یا صرفاً بعد معنایی یا ارتباطی جمله را مدنظر قرار دادهاند. براي مثال خانلري - 10:1362 - با تأکید بر ب عد صوري، جمله را مجموع یک یا چند کلمه میداند که بر روي هم پیام کاملی را از گوینده ب ه شنونده برساند و در پایان آن نقطه گذاشته شود. معروفترین تعریف صوري نیز از سوي بلومفیلد - 170:1933 - 1 ارائه شده است. وي جمله را صورت زبانی مستقلی می داند که پیام ﮐﺎﻣﻠﯽ را میرساند. شایان ذکر است غالب آثاري
لاكوود2، - 198: 2012 که به توصیف جمله در گونه گیلکی پرداختهاند نیز دید صوري داشتند. ﭼﻨﺎنﮐﻪ مشاهده مشاهده میشود تعریفهاي صوري تعریفهایی کلی هستند که دیدي روشن از مفهوم مذکور بدست نمیدهد. در مقابل، همانطورکه اشاره شد برخی تعریف ها صرفاً بر بعد معنایی تکیه کردهاند. از آن جمله وایزمان3 - 1965 - جمله را صورت زبانیاي دانسته است که صدق و کذب آن را میتوان سنجید. گاهی نیز تعریف جمله از منظري ارتباطی-کنشی صورت گرفته است.
آلستون - 33:1963 - 4 با همین نگاه جمله را کوچکترین واحد زبانی می داند که به منظور اﻧﺠﺎم عملی اﺳﺘﻔﺎده میشود. در حالیکه کُنیگ5 و سیموند - 283: 2007 - 6 در نقد تعریف آلستون - 1963 - معتقدند اگر انواع جمله را صرفاً براساس پتانسیلهاي نقشی و ارتباطی تعیین کنیم و به عنوان مثال بگوییم جمله خبري نقش توصیفی دارد، جمله امري در کنش گفتاري مستقیم به کار میرود و جمله پرسشی براي کسب اطلاعات استفاده میشود، تلویحاً میان صورت و کنش منظوري جمله ارتباطی مستقیم برقرار کردهایم. در حالیکه فرض وجود چنین ارتباط همیشگی سادهانگاري بیش از حد است.
به عقیده رحیمیان - 17:1381 - نیز ممکن است صورت دستوري جمله با نقش م عنایی و منظوري آن مطابقت نداشته باشد. همان طور که دو جمله زیر نیز در گونه گیلکی شفت این مسئله را نشان میدهند. در جمله اول صورت خبري است و در جمله دوم، صورت پرسشی است حال آن که در هر دو جمله کنش گفتاري درخواست قابل درك است.
میتوانی در را ببندي؟
برآیند تعاریف فوق حاکی از آن است که تمرکز صرف بر بعدي خاص از ویژگیها در تعریف جمله ناکارآمد است. بدین ترتیب، به نظر میرسد براي ارائه تعریفی جامع و مانع مجموع عوامل صوري و معنایی-کاربردشناختی را بایستی مد نظرقرار داد. دستیابی به چنین تعریفی در پرتو نظریه سرنمون و آراي پنتر و کُپکه - 2008 - امکان-پذیر مینماید.