بخشی از مقاله

اقتصاد کشاورزی


فلسفیان و ترکمانی (1382) به منظور تعیین الگوی کشت ترکیب بهینه فعالیت های زراعی و باغی در شهرستان مرند از مدل های موتاد و موتاد هدف استفاده نمودند.
محصولات مورد مطالعه شامل گندم، جو، آفتابگردان، گوجه فرنگی، سیب درجه 1، سیب درجه 2، هلو، زردآلو و آلو می باشد که برای هفت سال انجام شده است.
اهداف تحقیق آنان عبارتند از:


1- بررسی اثر ریسک بر الگوی کشت کشاورزان
2- تعیین الگوی بهینه کشت با در نظر گرفتن ریسک درآمدی بهره برداران
3- مقایسۀ الگوی کشت فعلی با الگوی بهینه کشت با و بدون در نظر گرفتن ریسک ابتدا روش موتاد و تارگت موتاد اعمال شده سپس جهت دخالت دادن فعالیت های باغی به مسأله تنزیل و ارزش زمانی پول توجه شده است. داده ها با به کارگیری روش نمونه گیری و انتخاب بهره برداران نمونه و با استفاده از آمارهای ثبت شده مدیریت کشاورزی شهرستان مرند و سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان به دست آمده است
مقایسه نتایج حاصل از موتاد، تارگت موتاد و برنامه ریزی خطی ساده نشان داد که:
افزایش درآمد مورد انتظاری در مدل موتاد (با افزایش حداقل ریسک) موجب می گردد که الگوی کشت به سمت کشت هلو، سیب و زردآلو هدایت گردد از طرف دیگر با افزایش سطح درآمد هدف در مدل موتاد هدف، سطح زیر کشت آفتابگردان و گوجه فرنگی کاهش یافته ولی سطح زیر کشت سیب و هلو افزایش یافته است. تحلیل نتایج نشان می دهد که محصول هلو دارای بالاترین سطح ریسک می باشد.
در نهایت نتایج هر سه الگو نشان داد که تحت شرایط بالاترین ریسک درآمدی نتایج یکسانی از هر 3 الگو حاصل می گردد.
کهنسال و محمدیان (1386) در مطالعه خود ضمن تحلیل نظریه مدل برنامه ریزی آرمانی فازی، کاربرد آن را بهینه سازی الگوی کشت مزرعه دانشگاه فردوسی نشان دادند.
داده های مورد استفاده در این مطالعه مربوطه به سال 85-1384 مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد و نرم افزار مورد استفاده Win Qsb می باشد.
اهداف مختلف مدیر واحد زراعی در این مطالعه به صورت زیر در نظر گرفته شده است شامل:
1- حداکثر کردن بازده برنامه ای
2- حداقل کردن هزینه های جاری تولید و حداکثر کردن اشتغال
3- حداقل کردن استفاده از کودهای شیمیایی از ته و فسفاته و به کارگیری ماشین آلات
4- حداکثر کردن اهداف تولیدی
محدودیت ها هم شامل محدودیت زمین، آب و محدودیت آخر مربوط به حداکثر تغییر در الگوی کشت موجود است که حداکثر به اندازۀ 30% می تواند تغییر کند.
در مدل طراحی شده با در نظر گرفتن مجموعه ای از اهداف اقتصادی،

اجتماعی، زیست محیطی سعی در بهینه سازی الگوی کشت در مزرعه مورد نظر با استفاده از مدل برنامه ریزی آرمانی فازی شده است.
نتایج حاکی از آن نشان می دهد که با ایجاد انعطاف در ضرایب مدل که ناشی از بی دقتی در اطلاعات است با نگرش و تفکر فازی، این بی دقتی ته حد زیادی برطرف می شود و شرایط الگوی کشت به طور نسبی بهبود می یابد و از منابع و داده ها به نحو مطلوب تری استفاده می شود.
محمودی و صبوحی (1386) در مطالعه خود به بررسی تأثیر ریسک بر انتخاب الگوی کشت بهینه محصولات زراعی روستای جابان شهرستان دماوند پرداختند.

وسانات مربوط به عملکرد (ریسک عملکرد) همگی به درآمد منتقل می شود در این مطالعه نوسانات درآمد به عنوان شاخص ریسک در نظر گرفته شد.
داده های مربوط به هزینه و درآمد با استفاده از اطلاعاتی که سالانه توسط جهاد کشاورزی منطقه تدوین می شود تهیه شده است.
محصولات مورد بررسی گندم آبی، جو آبی، سیب زمینی، خیار و لوبیا می باشد.
هزینه تولید در زیر بخش زراعت به طور کلی شامل هزینه تأمین نهاد های مصرفی، هزینه سالانه ماشین آلات و هزینه نیروی کار می باشد که در مراحل مختلف کشت محصول شامل کاشت، داشت و برداشت تأمین می شود.
ضمناً نهادهای مصرفی شامل بذر، انواع سم، انواع کود شیمیایی (شامل کود فسفات، کود اوره، کود میکرو و کود پتاس)، کودهای دامی و سایر ملزومات مصرفی مانند کیسه پلاستیکی، گونی و جعبه می باشد.
در تحقیق فوق الگوی بهینه کشت منطقه در دو حالت مورد بررسی قرار گرفته است:
در حالت اول با استفاده از تکنیک برنامه ریزی خطی (Linear programming) و در حالت دوم با منظور کردن ریسک مربوط به درآمد که خود، ریسک عملکرد و ریسک قیمت را تحت پوشش قرار می دهد و استفاده از مدل برنامه ریزی درجه دوم (Quadratic programing) الگوی بهینه کشت تخمین زده شده است و از نرم افزار QSB استفاده شده است.
تابع هدف در بر گیرنده سود ناخالص هر یک از فعالیت های فوق می باشد که حداکثر کردن آن هدف اصلی می باشد.
محدودیت ها شامل:
1- محدودیت زمین آبی
2- محدودیت آب
3- محدودیت حداکثر سطح زیر کشت
4- محدودیت سرمایه عملیاتی
5- محدودیت نیروی کار
6- محدودیت خود مصرفی
نتایج حاکی از آن است که الگوی کشت بهینه مزرعه نسبت به تغییرات ریسک واکنش نشان می دهد این مسأله به ویژه در مورد محصولات لوبیا و سیب زمینی در کشت بهاره قابل مشاهده است ولی ترجیحات ریسک زارعین در الگوی کشت گندم تأثیر قابل ملاحظه ای ندارد در سطوح پایین تر درآمد، کشاورزان بیشتر به کشت سیب زمینی که در سالهای اخیر وضعیت بازار مناسبی داشته

تمایل دارند این حاکی از عدم توجه به سودآوری بالای کشت لوبیا به دلیل پر ریسک بودن محصول است در حالی که می توان با توسعه کشت ارقام پر محصول سیب زمینی از قبیل آگریا، که هم اکنون در برخی دهستان های منطقه کشت می شود درآمد مورد انتظار مطلوب را با صرف هزینه کمتر به دست آورد ضمن آنکه با اتخاذ تعمیرات مناسب از قبیل جلو انداختن تاریخ کشت لوبیا در صورت امکان از ضایعات محصول در دورۀ برداشت و خرمن کوبی جلوگیری نموده و بخشی از هزینه صرفه جویی شده در کشت سیب زمینی را به کشت لوبیا اختصاص داد.


همچنین با توجه به نتایج بدست آمده با بررسی شرایط اقلیمی و دسترسی به بازار منطقه به نظر می رسد به طور کلی بهتر است کشت محصولات جالیزی به ویژه خیار که هزینه نهاده ای بسیاری را در پی دارد کاهش یافته و با در نظر گرفتن ملاحظات مربوط به عرضه و تقاضا، به سمت کشت سایر محصولات از قبیل لوبیا چیتی و به ویژه سیب زمینی که در سالهای اخیر بازار خوبی را در اختیار داشته هدایت شود.
همچنین بهتر است با توجه به بارندگی های منطقه در فصل سرد کشت گندم به سمت کشت دیم هدایت شده و با اتخاذ شیوه های مناسب ذخیره سازی، از آب صرفه جویی شده در فصل گرم و کشت بهاره جهت افزایش عملکرد محصول و رفع محدودیت آب استفاده کرد.

حسن شاهی (1385) با توجه به تأثیر ریسک ناشی از عوامل جوی و اقتصادی بر تصمیم گیری های زراعی در تعیین الگوی کشت در ارسنجان که باعث کاهش 45 درصدی کارایی کشاورزان شده است. در مطالعه خود با استفاده از روش موتاد – پیشرفته و موتاد – هدف، الگوی زراعی توأم با ریسک را برای منطقه مذکور ارائه نموده است.
داده های این تحقیق مربوط به بخش کشاورزی و دورۀ مورد مطالعه 6 سال از سال 1378 تا 1383 و منطقه مورد بررسی شهرستان ارسنجان می باشد.
نتایج تحقیقات انجام شده در شهرستان ارسنجان حاکی از ریسک گریز بودن زمین داران بزرگ و ریسک پذیر بودن کشاورزان خرده پاست.
روش تحقیق، حداکثر کردن سود شرایط مخاطره است.
محدودیت ها شامل:
1- محدودیت زمین (هکتار)
2- محدودیت نیروی کار (نفر- ساعت)
3- محدودیت کود (کیلوگرم)
4- محدودیت تراکتور(ساعت)
5- محدودیت کمباین (ساعت)
6- محدودیت آب (لیتر)
7- محدودیت سرمایه (ریال)
8- محدودیت سطح زیر کشت گوجه فرنگی
محصولات شامل گندم، جو، ذرت، چغندرقند، آفتابگردان و گوجه فرنگی می باشد.
داده های مورد بررسی در این تحقیق از حدود 24 هزار هکتار مزارع کشاورزی شهرستان ارسنجان و حدود 140 مزرعه نمونه و اطلاعات موجود در مدیریت کشاورزی شهرستان ارسنجان و شیراز جمع آوری شده است.
روش نمونه گیری به این صورت بوده است که مزارع بر اساس ویژگی های طبیعی به 2 دسته بزرگ (مساحت بیش از 5 هکتار) و کوچک (مساحت کمتر از 5 هکتار) تقسیم شده اند.
نتایج نشان می دهد که با تغییر پارامتر ضریب ریسک، ضمن ثابت ماندن سود ناخالص و ریسک درآمدی، ترکیب کشت تغییر می کند.
در این باره ذرت و گوجه فرنگی بیش از همه از تغییر ضریب ریسک متأثر می شوند.
همچنین مدل موتاد – پیشرفته نسبت به مدل موتاد – هدف الگوهای زراعی با ریسک کمتر ارائه می دهد.
چیدری و قاسمی (1384) الگوی برنامه ریزی امکانی با هدف تعیین الگوی بهینه تولید محصولات زراعی را مورد بررسی قرار داده اند.
در تحقیق خود با توجه به نقش و جایگاه استان فارس در تولید محصولات زراعی در کشور و محسوس بودن نبود قطعیتهای موجود به خصوص در شمال این استان، ب

ا استفاده از ترکیبی از داده های قطع عرضی و سری زمانی جمع آوری شده از سطح حدود 10 هزار هکتار از اراضی آبی شمال استان فارس طی سال های 1375-1381 اقدام به طراحی و حل مدل های برنامه ریزی امکانی نموده اند.
فرض اساسی تحقیق حاضر این است که کاهش نبود قطعیتهای موجود در منطقه، موجب افزایش شود ناخالص کشاورزان منطقه می شود و همچنین علاوه بر کاهش میزان مخاطره، امکان دستیابی کشاورزان منطقه را به سود بالاتر از حد ممکن نیز کاهش می دهد تابع هدف شامل حداکثرسازی سود ناخالص در واحد سطح است و با توجه به نبود ق

طعیت قیمت محصولات، عملکرد و هزینه نهادهای مورد استفاده در واحد سطح به صورت دامنه ای از اعداد فازی مثلثی در نظر گرفته می شود.
محدودیت ها شامل:
1- محدودیت منابع آبی
2- محدودیت مکانیزاسیون
3- محدودیت نیروی کار
4- محدودیت سرمایه
5- محدودیت زمین
محصولات مورد مطالعه شامل گندم، جو، چغندرقند، سیب زمینی، لوبیا چیتی، لوبیا قرمز، نخود و عدس می باشد.
تحقیق شامل 5 مدل برنامه ریزی امکان می باشد:
مدل شماره 1- مدل با فرض وجود نبود قطعیت کامل در ضرایب بهره وری، ضرایب فنی و منابع
مدل شماره 2- مدل با فرض کاهش 25 درصدی نبود قطعیت نسبت به مدل اول
مدل شماره 3- مدل با فرض کاهش 50 درصدی نبود قطعیت نسبت به مدل اول
مدل شماره 4- مدل با فرض کاهش 75 درصدی نبود قطعیت نسبت به مدل اول
مدل شماره 5- مدل با فرض کاهش 100 درصدی نبود قطعیت نسبت به مدل اول
نتایج نشان می دهد که با افزایش میزان قطعیت، سود ممکن افزایش می یابد به طوری که کل سود ناخالص از 5/27 میلیارد ریال مدل شمارۀ 1 (مدل با فرض نبود قطعیت کامل) به 1/45 میلیارد ریال در مدل شمارۀ 5 (مدل با فرض قطعیت کامل) افزایش می یابد همچنین امکان کاهش سود ناخالص از 8/23 میلیارد ریال در مدل شمارۀ 1 به صفر در مدل شمارۀ 5 کاهش می یابد اما از طرف دیگر با توجه به 2 جنبه مثبت و منفی ریسک ، امکان دسترسی کشاورزان به سود بیشتر نیز همزمان با کاهش نبود قطعیت، کاسته می شود همچنین با افزایش میزان قطعیت، سطح زیر کشت محصولات زراعی نیز افزایش می یابد به طوری که کل سطح زیر کشت از 8241 هکتار در مدل شمارۀ 1 به 8626 هکتار در مدل شمارۀ 5 می رسد.
این افزایش عمدتاً به دلیل قطعی شدن منابع مورد استفاده در تولید محصولات زراعی است.
نتایج همچنین تفاوت معیندار سطوح زیر کشت محصولات سیب زمینی، لوبیا چیتی، لوبیا قرمز و نخود را در مدل قطعی (مدل شمارۀ 5) و سایر مدل ها (مدل های غیر قطعی) نشان می دهد این موضوع بیشتر به دلیل نبود قطعیت موجود در قیمت این محصولات است.
ثبات سطوح زیر کشت محصولات گندم، چغندرقند و عدس نیز به دلیل در نظر گرفتن محدودیت های حداقل سطح زیر کشت این محصولات طی سالهای اخ

یر است.

اسدپور و همکاران (1384) در تحقیق خود نظریه و کاربرد مدل برنامه ریزی خطی آرمانی فازی را در بهینه سازی الگوی کشت با در نظر گرفتن هدف های مختلف مورد توجه قرار دارند.
هدف اصلی این تحقیق مطالعه اقتصادی سیاست های کمی تولید در بخش زراعی یکی از دشت های جلگه ای زیر حوضه هراز در استان مازندران است که در این مقاله سعی شده است طراحی الگوی بهینه کشت و سیاستگذاری در استفاده بهینه از من

ابع با استفاده از 2 رویکرد قطعی و فازی و با بهره گیری از مدل برنامه ریزی آرمانی انجام شود.
آرمان ها شامل:
1- آرمان به کارگیری زمین
2- معاملات آرمانی تولید


3- معاملات آرمانی نسبت های تولید
4- آرمان مصرف آب


5- آرمان به کارگیری نیروی کار
6- آرمان ساعات کار ماشین آلات
7- آرمان سرمایه گذاری نقدی
8- آرمان ارزش بازاری کل (سود ناخالص)
محصولات شامل برنج خزر، برنج طارم، سویای بهاره، ذرت د

انه ای، گندم پاییزه، ذرت علوفه ای، سویای تابستانه، سیب زمینی می باشد.
هدف اصلی الگوی برنامه ریزی خطی آرمانی فازی برای بخش زراعت در زیر حوضه هراز روشن کردن ساختار کلی و قابلیت های این مدل نسبت به مدل های مشابه برنامه ریزی خطی می باشد.
نتایج الگوی کشت حاصل از 3 نوع مدل طراحی شده برای اراضی آبی در یکی از دشت های جلگه ای زیر حوضه هراز نشان داد که با ایجاد انعطاف در ضرایب مدل که ناشی از بی دقتی در اطلاعات است با نگرش و تفکر فازی این بی دقتی تا حد زیادی برطرف می شود و شرایط الگوی کشت به طور نسبی بهبود می یابد و از منابع و نهاد ها به نحو مطلوب تری بهره گیری می شود.

اسدی و سلطانی (1379) با مطالعه دشت قزوین به منظور تعیین الگوی بهینه، مقایسه الگوی موجود با الگوی بهینه، مقایسه درآمده خالص گروه های مختلف در برنامه بهره برداری کنونی و بهینه و تعیین حاشیه ایمنی زارعات تحقیق خود را انجام دادند.
مطالعه حاضر در زمینه های زیر پوشش شبکه آبیاری قزوین انجام گرفته است کل مساحت دشت 443 هکتار است که نزدیک به 8/15 درصد آن زیر پوشش شبکه قرار دارد.
در این بررسی نخست زمین های زیر پوشش شبکه بر اساس کانال ها و نواحی آبیاری به 5 ناحیه همگن تقسیم شده است سپس داده های مورد نیاز از 127 بهره بردار که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از 27 آبادی دشت قزوین انتخاب شده بود گردآوری شد و در مرحله بعد برای هر یک از گروهای بهره بردار همگن، یک بهره بردار نماینده تعیین و اطلاعات مربوط به بهره برداری های نماینده در چارچوب مدل های برنامه ریزی خطی به کار گرفته شد.
در این مطالعه با استفاده از مدل برنامه ریزی ریاضی، میزان تخصیص بهینه منابع و عوامل تولید مشخص شده است و از سیستم نرم افزار QSB استفاده شده است.
محصولات عمده قابل کشت در این منطقه عبارت است از غلات (گندم و جو)، حبوبات شامل (لوبیا و نخود)، ذرت علوفه ای، ذرت دانه ای، یونجه، سیب زمینی، چغندرقند و گوجه فرنگی.
در این پژوهش، چون بر اساس آزمون دانکن، تنها اندازه مزرعه اثر معینداری بر درآمد زارعان داشته بنابراین مطالعه دارای 2 گروه بهره بردار (دارای مزرعه بزرگتر از 10 هکتار و کوچکتر از 10 هکتار) انجام شده است.
نتایج این پژوهش نشان داده است که:


1- کاربرد الگوی بهینه تا اندازه در خور ملاحظه ای درآمد زارعان را افزایش می دهد.
2- برای زارعان دارای بیش از 10 هکتار زمین، نسبت حاشیه ایمنی در فعالیت ذرت دانه ای نزدیک به 8/79 درصد است به دیگر سخن احتمال خطر زیان این فعالیت کمتر از فعالیت های دیگر است پس می توان گفت سود بالایی نصیب بهره برداران آن خواهد شان دارای کمتر از 10 هکتار زمین در حدود 9/20 درصد است بدین معنا که حاشیه ایمنی این فعالیت بیشتر از فعالیت های دیگر برآورد شده است.
ترکمانی و عبدشاهی (1379) که هدف آنها مطالعه معرفی کاربرد روشی در چارچوب برنامه ریزی ریاضی پویاست که می تواند تغییرات احتمالی مربوط به دوره های زمانی مختلف را در برنامه ریزی واحد کشاورزی مورد توجه قرار داد.
در واقع هدف اصلی این مطالعه استفاده از برنامه ریزی خطی چند دوره ای برای تعیین الگوی مطلوب زارعان شهرستان سپیدان استان فارس است.
آمار و اطلاعات مورد نیاز این مطالعه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، از کشاورزان استان فارس گردآوری شده است که به صورت دقیقتر می توان گفت با به کارگیری روش نمونه گیری تصادفی از 32 بهره بردار شهرستان سپیدان صورت گرفته است.
در هنگام تکمیل پرسشنامه ها مشاهده شد که مهمترین مشکل زارعان منطقه در زمان کاشت و برداشت محصولات، کمبود سرمایه است.
بنابراین مدل برنامه ریزی خطی چند دوره ای برای بدست آوردن الگوی بهینه کشت در طول افق برنامه ریزی به کار رفت طرح ریزی مدل پیشرفته برای چندین دوره انجام گرفت (مدل برنامه ریزی چند دوره ای در یک دورۀ 5 ساله انجام شد)
در منطقه مورد مطالعه سرمایه، آب و زمین از عوامل اصلی محدود کننده تولید به شمار می آید. محصولات زراعی به 2 روش آبی و دیم کشت می شوند.
در زراعت آبی محصولات لوبیا، گندم آبی و عدس آبی جزء محصولات تولیدی هستند و در زراعت دیم نخود، گندم و جو کشت می شوند.
بنابراین محدودیت زمین به 2 صورت آبی و دیم است.
با بررسی پرسشنامه ها، میزان خود مصرفی کشاورزان از گندم آبی و دیم به دست آمد و در مدل منظور شد بررسی پرسشنامه ها نشان داد که عملکرد در هکتار بیشتر محصولات در منطقه مورد مطالعه، از متوسط عملکرد کل کشور کمتر است.
نتایج این مطالعه نشان می دهد که در سال اول، به علت کمبود

سرمایه، لوبیا که محصولی سرمایه بر است وارد الگو نشده است.
در سال دوم نیز محصولات دیم از نظر میزان سرمایه به تعادل رسیده اند و زمین به عنوان عامل محدود کننده ای برای این گروه از محصولات درآمده است. با این حال محصولات آبی هنوز با مشکل کمبود سرمایه رو به رو هستند همچنین در سال سوم، با افزایش سرمایه،مقداری از زمین به کشت لوبیا اختصاص می یابد و از سطح زیر کشت عدس آبی کاس

ته می شود در این حال سطح زیر کشت گندم آبی همچنان در حال افزایش است.
در سال چهارم نیز سطح زیر کشت لوبیا با کاهش میزان عدس آبی، همچنان افزایش می یابد در این سال، سطح زیر کشت گندم آبی ثابت باقی می ماند.
در سال پنجم، الگو به تعادل می رسد به دیگر سخن، سطح زیر کشت گندم آبی به میزان حداقل مورد نیاز، یعنی یک هکتار می رسد.
افزون بر آن، عدس آبی از الگو حذف می شود و سطح زیر کشت لوبیا به 5/2 هکتار می رسد در این حالت، محدودیت سرمایه از میان می رود و محدودیت زمین سبب ثابت ماندن سطح زیر کشت محصولات آبی می شود.
نتایج این مطالعه همچنین نشان می دهد که ارزش کنونی سود ناخالص محصولات وارد شده در الگو، در طول افق برنامه ریزی بیش از 45 میلیون ریال است.
نتایج تحلیل حساسیت نیز نشان می دهد که بازده برنامه ای این الگو انعطاف در خود ملاحظه ای دارد، به طوری که در دامنه وسیعی از تغییرات سود ناخالص، قیمت ها و هزینه ها، بازده برنامه ای الگو ارائه شده بدون تغییر باقی می ماند.
نتایج این مطالعه همچنان نشان می دهد که میزان سرمایه تنها نهاده ای است که تغییرات کمی در آن باعث تغییر تابع هدف می شود.

کلاتی (1380) در پژوهش خود نشان داد که الگوهای برنامه ریزی ریسکی همچون موتاد، تارگت موتاد، میانگین نیمه واریانس و میانگین مربعات انحرافات جزئی در واقع گشتاورهای مراتب مختلفی از حالت تعمیم یافته نابرابری چی بی شف است.
در این پژوهش همچنین الگوی میانگین مطلق انحرافات جزئی (Mean pad) در چارچوب الگوی برنامه ریزی چند هدفی (Mop) معرفی و میزان زیان برخاسته از هر الگوی کشت نیز با بهره گیری از معیار ریسک به دست آمده و نابرابری چی بی شف محاسبه شده است آمار و اطلاعات مورد نیاز از راه مطالعه پیمایشی و تکمیل پرسشنامه از برخی مزارع منطقه زرکان استان فارس فراهم آمده و آمار و اطلاعات سری زمانی مربوط به در آمد و هزینه کشت محصولات نیز از سازمان کشاورزی استان فارس و نشریه های آماری وزارت کشاورزی استخراج شده است.
و با بهره گیری از رابطه چی بی شف، میزان ریسک هر یک از الگوها تعیین شده است اساس کار الگوی Mean pad ترکیب الگوی موتاد هدف و نابرابری آتوود است در الگوی Mean pad تحلیل ریسک – بازده بر اساس 2 معیار ارزش انتظاری و احتمال زیان یا PAD مربوط به آن انجام می گیرد.
توابع هدف شامل: هدف اول حداکثر کردن بازده انتظاری همه رشته فعالیت ها ست. هدف دوم حداقل کردن انحرافات منفی یا PAD از یک سطح مشخص t به شمار می آید.
محدودیت ها شامل:
1- محدودیت زمین
2- محدودیت نیروی کار
3- محدودیت سرمایه


4- محدودیت آب
5- محدودیت انحراف بازده کل از t در هر سال
6- در پایان نیز برای 2 محصول گندم و جو آبی محدودیت خود مصرفی در سطح 5/0 هکتار در نظر گرفته شد.
محصولات شامل پیاز، سیب زمینی، ذرت دانه ای، جو و گندم می باشد که برای 5 سال مشخص شده است.


نتایج به دست آمده نشان می دهد که به طور کلی افزایش پارامترهای الگو موجب جایگزین شدن محصولات با درآمد ناخالص و نوسانهای قیمت بیشتر (مانند پیاز) به جای محصولات دارای بازده ناخالص و نوسانهای قیمت کمتر شده است.
ترکمانی و خسروی (1380) هدف مطالعه خود را ارائه و کاربرد روشی در قالب برنامه ریزی ریاضی چند دوره ای دانستند که می تواند تغییرات احتمالی مربوط به دوره های زمانی مختلف را در برنامه ریزی واحد کشاورزی تلفیقی مورد توجه قرار دهد.
آمار و اطلاعات مورد نیاز این مطالعه از طریق پرسشنامه و از واحدهای تلفیقی گاوداری – زراعت شهرستان مرودشت استان فارس جمع آوری شده است.
مدل برنامه ریزی چند دوره ای برای به دست آوردن الگوی بهینه زراعت – دامداری در طول افق برنامه ریزی به کار رفت این مدل برای چندین دوره طرح ریزی شده است و دوره ها از طریق متغیرهای مرتبط با یکدیگر ارتباط داده شده اند.
نحوه عمل مدل بدین صورت است که ضمن آنکه برنامه هر دوره را مشخص می کند برنامه ای مطلوب نیز برای هماهنگی فعالیت های کل دوره ها پدید می آورد.
هر دوره ممکن است بر حسب روز، هفته، ماه، فصل و یا حتی چندین سال باشد و برابر بودن طول دوره ها با یکدیگر الزامی نیست مجموعه این دوره ها، افق برنامه ریزی الگوی مورد نظر را ایجاد می کنند.
بهره بردار نمونه، در زمینی به مساحت 20 هکتار، به کشت محصولاتی همچون گندم آبی، یونجه، ذرت دانه ای و ذرت علوفه ای می پردازد همچنین کشت محصولات جو آبی و چغندر علوفه ای به تناوب صورت می گیرد.
در بخش دامداری گاو شیری، گوساله های نر، ماده پرواری و تلسیه نگهداری می شود.
در منطقه مورد مطالعه، سرمایه، آب، نیروی کار، تناوب زراعی و ظرفیت گاوداری از عوامل محدود کننده تولید هستند در این منطقه محصولات زراعی فقط به صورت آبی کشت می شود و زمینی اجاره نشده است.
همچنین به منظور رعایت کردن تناوب، کشت گندم و جو در مقدار معینی از زمین در 2 سال متوالی صورت نمی گیرد.
در حال حاضر، برنامه ریزی برای بهره بردار مورد مطالعه با استفاده از مدل برنامه ریزی خطی چند دوره ای برای یک دوره 3 ساله انجام شده است.
مدل شامل محدودیت های مختلفی از جمله سرمایه، زمین، نیرو

ی کار، آب، تناوب زراعی، ظرفیت گاوداری، حداقل سطح زیر کشت برای تأمین گندم خود مصرفی و حداقل سطح زیر کشت برای تأمین علوفه است.
نتایج این مطالعه نشان می دهد که در سال اول، از بین رشته فعالیت های زراعی به علت کمبود سرمایه گندم آبی وارد الگو نشده و در سال دوم، با افزایش سرمایه عملیاتی، گندم به میزان محدودی وارد برنامه شده است با این حال سطح زیر کشت ذر

ت علوفه ای و یونجه کاهش یافته است در سال سوم، رشته فعالیت های زراعی و دامی، از نظر میزان سرمایه به تعادل رسیده اند و سطح زیر کشت بهینه محصولات گندم آبی، ذرت دانه ای، ذرت علوفه ای و یونجه به ترتیب 1، 5/6، 5/6 و 6 هکتار شده و همچنین میزان رشته فعالیت های دامی گاوهای شیری، گوساله های نر و ماده و تلسیه به ترتیب 30، 20، 20 و 10 رأس شده است نتایج تحلیل حساسیت نشان می دهد که بازده برنامه ای انعطاف زیادی دارد و در دامنه زیادی از تغییرات قیمتها و هزینه ها، بازده برنامه ای ثابت باقی مانده است با تغییر میزان نهاده ها نیز بازده برنامه ای در دامنه زیادی بدون تغییر باقی می ماند.

جولایی و همکاران (1384) متحدالنظر بودند که توسعه و تحدید کشت محصولات کشاورزی در مناطق مختلف باید با توجه با محدودیت منابع و زمین های حاصلخیز کشاورزی صورت گیرد و این مسئله لزوم طراحی یک مدل چند منطقه ای الگوی کشت محصولات زراعی را آشکار می کند مدلی که در عین فراگیری و یک پارچه بودن، از نظر منطقه ای تفکیک شده باشد و توانایی تمایز بین منابع مشترک و غیر مشترک را دارا باشد.
تفکیک مدل از نظر منطقه ای باعث افزایش دقت مدلسازی برای هر منطقه می شود و در کنار هم قرار دادن این مناطق در یک مدل فراگیر موجب نگرش فرا منطقه ای می گردد.
محصولات مورد نظر این تحقیق، محصولات زراعی راهبردی اند و بنابراین لازم است منطقه مورد مطالعه در تولید این محصولات از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد و همچنین شهرستان مورد مطالعه امکان مبادله منابع مشترک را داشته باشند.
از این رو 3 شهرستان مرکزی استان فارس انتخاب شده اند:
1- شهرستان شیراز
2- شهرستان مرودشت


3- شهرستان سپیدان
این تحقیق علاوه بر مدل شهرستانی، از یک مدل چند منطقه ای نیز استفاده و در مدل اخیر 3 شهرستان مورد نظر در یک مدل جامع با ارتباطات بین مناطق بررسی شده است.
تابع هدف در این مدل حداکثرسازی سود ناخالص بازاری شهرستان است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید