بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مباحثی که امروزه به باستانشناسان این اجازه را میدهد باستانشناسی را به عنوان یک علم معرفی کنند، تطابق روشهای علمی و اشتراک بین باستان شناسی با زیست شناسی، شیمی، تاریخ، جغرافیا، آمار و غیره در مطالعه انسان گذشته است. اگرچه استفاده از روشهای علمی به خودی خود یک موضوع را علمی نمیکند؛ باستان شناسی سعی بر پیروی ازاصولِ روشهای تجربی با دیدگاهی برای ارائه قانونها و یا تئوریهای حد وسط دارد. باستان شناسی در بسیاری از پژوهشهایش با مدلهای علمی نظیر ارائه فرضیه و سپس آزمایش آن سازگار شده است. مواد فرهنگی که از کاوشهای باستانشناسی بهدست میآیند، تنها مدارکی هستند که یک باستانشناس با اتکا به آنها قادر به بازسازی جوامع انسانی گذشته است و این مواد در بردارنده مفاهیمی در مورد سطح فناوری، نظامهای اعتقادی، ارزشها، ایدهها، آداب و رسوم و رفتارها هستند. در واقع هر اثر که توسط انسان مورد استفاده قرار گیرد را میتوان ماده فرهنگی دانست. با شکلگیری باستانشناسی روندگرا، مطالعه یافتههایی نظیر بقایای استخوانی، ریزنشستها، بقایای گیاهی، انجام مطالعات آزمایشگاهی و غیره وارد باستانشناسی گردید. هرچند که تمامی مواد فرهنگی دارای ارزش مطالعاتی یکسان در بازسازی جوامع انسانی هستند؛ در این نوشتار به برخی از مواد فرهنگی که مطالعه آنها نیاز به رویکردهای میانرشته ای (باستان شناسی زیستی و باستان سنجی) دارد و کمتر در ایران شناخته شده است، میپردازیم. مواد فرهنگی و رویکردهای مورد نظر در این نوشتار عبارتند از بقایای استخوانی انسانی و رویکرد انسانشناسی جسمانی ( Physical (Anthropology، بقایای استخوانی جانوری و رویکرد باستانجانورشناسی (Archaeozoology)، سفال و رویکرد باستان سنجی و قوم باستانشناسی .(Archaeometery and Ethnoarchaeology) هدف از این نوشتار نگاهی بر چگونگی تحلیل یافتههای فرهنگی و شناخت روشها و شیوههای مطالعاتی رویکردهای میان رشته ای است. از این رو ابتدا مواد فرهنگی مورد نظر و علوم میانرشته ای مرتبط با آنها را معرفی و سپس قابلیت آنها را در بازسازی جنبههای گوناگون زندگی جوامع گذشته که شامل شیوههای استقرار، معیشت، سطح فناوری، مبادلات و بازرگانی، بیماریها و امراض و به طور کلی فرهنگ میگردد، بررسی مینمائیم.

واژگان کلیدی: مواد فرهنگی، رویکردهای میان رشته ای، انسانشناسیجسمانی، باستانجانورشناسی، باستانسنجی

1 دانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه تهران

2 دانشجوی کارشناسی ارشد رشته باستان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران

. در آمد

مواد فرهنگی که از کاوشهای باستانشناختی بهدست میآیند، تنها مدارکی هستند که یک باستانشناس با اتکا به آنها قادر به بازسازی جوامع انسانی گذشته است. مواد فرهنگی در بردارنده مفاهیمی در مورد تکنولوژی، نظامهای اعتقادی، ارزشها، ایدهها، آداب و رسوم و رفتارها هستند. در واقع هر اثر که توسط انسان مورد استفاده قرار گیرد را میتوان ماده فرهنگی دانست ( Bintliff .(2004: 397 اهمیت مطالعه مواد فرهنگی بسیار حائز اهمیت بوده و تا به حال مطالب متعددی در مورد نحوه توصیف، توضیح، تفسیر و تأویل آنها نوشته شده است. اورسر، سیر نگرش به مواد فرهنگی را در سه مرحله زمانی تقسیم مینماید: از سال 1876 تا 1948 (مرحله جمعآوری معمولاً در موزهها)، از سال 1948 تا 1965 (دوره توصیف) و از سال 1965 تا 1976 (مرحله تحلیل) .(Orser 2002: 339)

در ابتدا سفال و مصنوعات سنگی به دلیل سهولت در مطالعه، از اهمیت ویژهای برخوردار بودند؛ اما با شکلگیری باستانشناسی روندگرا، مطالعه دیگر یافتهها نظیر بقایای استخوانی، ریزنشستها، بقایای گیاهی، انجام مطالعات آزمایشگاهی و غیره وارد باستان-شناسی گردید. تمامی مواد فرهنگی دارای ارزش مطالعاتی یکسان در بازسازی جوامع انسانی هستند؛ اما در این نوشتار برای جلوگیری از گسترده شدن موضوع، به برخی از مواد فرهنگی که مطالعه آنها نیاز به دانشهای میانرشته ای دارد و کمتر در ایران شناخته شده است، میپردازیم. مواد فرهنگی و رویکردهای مورد نظر در این تحقیق عبارتند از:

1. بقایای استخوانی انسانی و رویکرد انسانشناسی جسمانی (Physical Anthropology)،

2. بقایای استخوانی جانوری و رویکرد باستانجانورشناسی (Archaeozoology)،

3. سفال و رویکرد باستان سنجی (Archaeometery)،

هدف اصلی این نوشتار نگاهی بر چگونگی تحلیل یافتهها و کاربرد آنها در بازسازی جنبههای گوناگون زندگی جوامع گذشته است که شامل شیوههای استقرار، معیشت، سطح فناوری، مبادلات و بازرگانی، بیماریها و امراض و به طور کلی فرهنگ میگردد. هدف دیگر شناخت تفاوتها و شباهتهای شیوهها و روشهای مواد فرهنگی مختلف و همچنین بررسی کمبودها و نقصان مطالعات بین رشته ای در باستانشناسی ایران است.

روش کار در این تحقیق بدین صورت است که ابتدا به چیستی مواد فرهنگی و مبانی نظری و دیدگاههای موجود در مورد نحوه مطالعه آنها میپردازیم؛ سپسمواد فرهنگیِ مورد نظر و علوم میانرشته ای مرتبط با آنها را معرفی، و توانایی آنها را در بازسازی جنبههای گوناگون زندگی جوامع گذشته بررسی مینمائیم. در پایان هر بخش نیز به برخی نمونه فعالیتهایی که در ایران انجام گرفته، اشاره شده است.

2. بحث
.2-1 مواد فرهنگی

اصطلاح یافته، موضوعات زیادی را شامل میشود که بسیاری از آنها در گذشته به عنوان یافته در نظر گرفته نمیشدند. تمامی دست ساختههای انسان نظیر مجسمه، خانه، شهرها به عنوان یافته در نظر گرفته میشوند، در حالی که به برهمکنش انسان و محیط کمتر توجه میشود .(Gamble 2008: 55)
هیچ یک از مواد فرهنگی به تنهایی بازگو کننده گذشته نیستند. کار باستانشناسی به اشیاء بهدست آمده از گذشته محدود نشده، اما نکته مهمتر اینکه با پرسشها، رهیافت و تفسیر سروکار دارد. بحث و جدلهای باستانشناسانه تنها در مورد تاریخ این سفال یا آن شهر نیست، بلکه بسیار اساسی است و به رویکردهایی برای بدست آوردن شناختی در مورد فعالیتهای انسان در گذشته توجه دارد؛ که دریابند چه چیزهایی میدانند و چه چیزهایی را میتوانند در مورد فعالیتهای انسان در گذشته بشناسند. به دلیل اینکه هم اکنون

بسیاری از فعالیتها و رفتارها قابل بازبینی نیستند، اشیاء و مواد فرهنگی برجای مانده برای مباحث باستانشناختی پراهمیت هستند. بنابراین نحوه تفسیر و بررسی مواد فرهنگی بسیار مهم است .(Renfrew 1994: 4)

مواد فرهنگی و انسان در ارتباط با محیط و جهان پیرامونشان هستند و در واقع انسان و مواد فرهنگی هر دو ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر دارند. رونالد مک گویر اشاره میکند که مواد فرهنگی نه تنها در یک بافت وجود دارند، بلکه به شکل گیری آن کانتکست کمک میکنند و جایگزین و نماینده فعالیت انسان هستند .(McGuire 1992: 104)
هر ماده فرهنگی تاریخ خود را دارد. یک شیء طی فرایند تولید ساخته میشود. ممکن است کارکرد و بافت اصلیش تغییر یابد. ممکن است کاربرد آن تنها برای مبادله با یک شیء دیگر باشد و یا به مکانی دیگر به عنوان یک شیء با ارزش منتقل شده باشد. اکنون تنها یک دیدگاه در مورد مواد فرهنگی وجود دارد که تلاش میکند فرهنگ را به وسیله خود فرهنگ توضیح دهد. شکل اشیائی که ما میسازیم (مواد فرهنگی) میباید به وسیله شکل عقاید (هنجارهای فرهنگی) توضیح داده شود که در ذهن انسانها وجود دارد و مشترک است و به همین دلیل یک گروه را دارای فرهنگی مشترک میدانیم .(Gamble 2008: 101-102)

هنجارها، الگوهای ذهنی (Mental Templates) هستند که بینفورد آنها را در باستان شناسی نو دهه 1960 نقد کرد و دیدگاه بوجود آمده بوسیله انتقادات وی به رهیافت هنجاری منجر شد و وی معتقد بود که فرهنگ نتیجه فرایند تطابق انسان برای بقا است. باستان شناس فرانسوی فرانکس بوردس به همراه بینفورد برروی تنوع مجموعه مصنوعات سنگی که 40 هزار سال پیش توسط نئاندرتالها ساخته شده بود، بحث نمودند. بوردس معتقد بود که انتخابهای فرهنگی از پیش طراحی شده بوده و غیر قابل مذاکره است: دیدگاهی کلاسیک به تاریخ فرهنگی. به اعتقاد گمبل فرهنگ مورد انتخاب قرار میگرفته و براساس شرایط محیطی و اذهان، متنوع و تغییر پذیر بوده است. فرهنگها به دلیل اینکه از ارزشهای فرهنگی مشابهی بهره میبرند، متنوع نیستند و این مسئله در مواد فرهنگی نمود پیدا میکند؛ اما دلیل آن این است که انسانها به شیوههای مختلف در فرهنگ شریک میشوند. فرهنگ، به عنوان یک ابزار اصلیِ تطابق انسان، در یک پهنه جغرافیایی که توسط یک شخص و یا گروه پوشش داده شده، گسترده نشده است. شرایط زیستمحیطی به دلیل نوع تطابق متفاوت انسان با محیط، تنوع فرهنگی را در مکانها و زمانهای مختلف بوجود میآورد .(Gamble 2008: 102)

باستانشناسان روندگرا سه رفتار فرهنگی را شناسایی کردهاند که یافتهها نیز در این سه دسته طبقهبندی میشوند:

1. مواد: یافتههایی که در محیط حفظ میشوند،

2. اجتماعی: یافتههایی که به سازمانهای اجتماعی مربوط هستند،

3. عقاید: یافتههایی که نشاندهنده عقاید، ارزشها و باورهای یک سیستم باشند.

بینفورد این سه نوع یافته را به عنوان تکنولوژی، تکنواجتماعی، تکنو ایده تقسیم میکند و توضیح میدهد که چگونه این یافتهها در بافتهای اولیه مختلف کاربرد دارند. تمامی سه دسته مذکور دارای اهمیت هستند و برخی از دست ساختهها هر سه آنها را در بردارندبرای. نمونه تاج پادشاه از لحاظ تکنیکی به خوبی ساخته شده، از لحاظ اجتماعی جایگاه و رتبه اجتماعیِ دارنده آنرا بیان میکند و از لحاظ باورها، تاج نماد و سمبل پادشاه برای اشاعه دستور و وضع قوانین است .(Binford 1962: 23-25)

به دلیل مشکل شناخت تفاوت بین دستساختهها از لحاظ رفتاری، جیمز ساکت سه دسته مذکور را به دو دسته کاهش داد. که شامل دست ساختههای مصرفی نظیر ابزارها و سلاحها که در محدوده مواد قرار میگیرند و دستساختهای غیر مصرفی نظیر اشیاء و هنر مذهبی که گمان میشوند عقاید و روابط اجتماعی را بیان میداشتهاند .(Sackett 1982: 70)
اصطلاح نمادها در عمل(symbols in action)، که عنوان کتاب هادر در مورد مطالعه قوم باستانشناسانه فرهنگ (1982) است، به خوبی اهمیت مطالعه اشیاء را در رهیافت تفسیریِ باستانشناسی فراروندگرا توضیح داد. بحث اصلی هادر بر علیه یکی دانستن کارکرد اشیاء در تمام جهان، تنها به دلیل شباهت آنها است. بنابراین یک قوری چای یا تاج، یک بره و یا یک ببر ممکن
است کاربردهایی متفاوتی در محیط و مکانهای مختلف داشته باشند .(Hodder 1982)

هادر اقرار میکند که برخی از معانی کاربردی ناگریز هستند. برای نمونه چکش برای ضربه زدن ساخته شده و درب برای باز و بسته کردن. اما تراکم و حجم معانی که در یک خیابان شهر قرون وسطی و یا یک پیت زباله بدست میآید بسیار بزرگتر از آن است که ما بتوانیم از مقایسه و توصیف جهانی استفاده کنیم؛ مقایسه یک خیابان با خیابانی دیگر و یا یک پیت با پیتی دیگر بسیار گسترده و وسیع است که برخی آنرا کاری بیهوده میدانند. از این رو معانی جهانی به زودی به کوچه بن بست رسید و تفاسیر منفرد جایگزین آن شدند. راه حل اصلی هادر برای مواد فرهنگی که از کاوشهای باستانشناسی بدست میآید مشابه یک متن بود که منتظر خوانده شدن است: دیدگاه هرمونتیک. به هرحال حتی خود هادر که معتقد بر استفاده از تئوری حدوسط و استفاده از روشهای آماری بود در کارهای خود از قوانین جهانشمول استفاده نمود .(Hodder 1991: 125)

هرچند که ما میتوانیم به وسیله رهیافتهای هنجاریِ روندگرا و فرا روندگرا در مورد اشیاء صحبت کنیم، اما هدف اصلی درک برهمکنش میان انسان و مواد فرهنگی در گذشته است و باستانشناسان، امروزه آن جامعه را در اختیار ندارند. تنها زیستمحیط، دستساختهها، بناها و محوطه ها باقیماندهاند. ممکن است بخش اندکی از همین آثار بدست آیند، اما چه چیزهایی قابل درک هستند. در واقع هدف اصلی، شناخت نحوه ساخت، نحوه استفاده، تفسیر و برهمکنش انسان با یک شی در زندگی روزمره است. دستساختهها ابزارهایی هستند که ما به آنها شکل میدهیم و آنها حامل اطلاعاتی برای شناختن خودمان، دیگران و یا ملت هستند. در واقع اشیاء و یافتهها عناصر روابط اجتماعی هستند .(McGuire 1992: 103)

در مطالعه مواد فرهنگی باید به برخی از نکات توجه فراوان داشت زیرا بسیار مهم هستند اما ساده به نظر میآیند. یکی از این مباحث، شباهتها و تضادهای دوگانه هستند. یکی از شایعترین این دوگانگیها (Dualism) بین اشیاء طبیعی و فرهنگی است یک گوسفند اهلی یک ماده فرهنگی است اگرچه که به عنوان یک چیز طبیعی شناخته میشود. یک گوسفند وحشی به یک ماده طبیعی نزدیکتر است، اما اگر بخشی از زندگی شکارگران باشد به عنوان یک ماده فرهنگی درنظر گرفته میشود زیرا قابل مصرف است. در واقع هرچیزی که انسان لمس نمیکند طبیعی است .(Gamble 2008: 107)

پس از توضیحی اجمالی از موارد مختلف روششناسی که در مطالعه مواد فرهنگی میبایست در نظر گرفته شوند، در ادامه رویکرد انسان شناسی جسمانی مورد بحث قرار میگیرد.

.2-2 بقایای استخوانی انسان/ انسان شناسی جسمانی

انسان شناسی جسمانی روشیاست که به بررسی بقایای استخوانی در درجات مختلفِ میکروسکوپی و ماکروسکوپی برای بازسازی یک جامعه از طریق اسکلت افراد میپردازد. بازسازی جوامع گذشته از روی منابع مختلف قابل انجام است که شامل مستندات تاریخی، مقابر سنگی، الگوهای استقرار و بقایای اسکلتهای انسانی میشود .(Selinsky 2009: 1) بقایای اسکلت انسانها که در مجموعه های باستانی بهدست میآیند، تنها بخشی از افرادی را که در آن محوطه زندگی میکردهاند و سپس مردهاند به نمایش میگذارد. این موضوعی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی چون اندازه بخش کاوش شده، شرایط باقیماندن استخوانها و نوع انتخابی برداشت نمونهها و غیره است .(Paine 1997) مطالعه بقایای استخوان انسان که از کاوشهای باستانشناسی بهدست میآیند، تفسیر حوادث زندگی نظیر امراض، فشارهای جسمانی، صدمات و کشتارها، فعالیتهای جسمانی، دندان و رژیم غذایی و جمعیت نگاری (مردم نگاری) جوامع گذشته را تسهیل مینماید .(Larsen 1997: 2)

اهمیت مطالعات باستانشناسی زیستی در دهههای اخیر شناخته شده است که دلایل چندی دارد:اول اینکه تحلیل بقایای استخوانِ انسانها بیشتر توصیفی بود و تحت شعاع موارد دیگر قرار میگرفت. حتی برای مجموعه های عظیم اسکلتها، گزارشهای استخوانی تمایل به ارائه الگوی استقرار و ابعاد جمعیت داشت. این جهت گیری توصیفی، نقش تاریخی فعالیتهای پزشکی را در شناسایی بیماریها و امراض باستانی را منعکس نمود. دومین دلیل این بود که بسیاری از مجموعه های اسکلتهای انسانی باستانی که به خوبی مستندنگاری گشتهاند، مربوط به دهههای اخیر میباشند. در نهایت اینکه بسیاری از الگوهای روششناسی و نظری که چارچوب مطالعات را فراهم مینمود، مربوط به دهههای اخیر هستند .(Larsen 1997: 4; Martin 2003: 124)

در مطالعه بقایای استخوانی انسانها، معمولترین سوال این است که چرا استخوانها مطالعه میشوند؟ بقایای استخوانی چارچوب مطالعات انسانشناسی در بررسی نحوه انطباق انسان با محیط خود را شکل میدهد. برای نمونه، مطالعات تطور انسان بدون بقایای استخوانی امکانپذیز نیست. به طور خلاصه، استخوانها در خلال دههها باقی میمانند و اطلاعات اساسی را در مورد رژیم غذایی، عقاید، امراض در یک جامعه از بین رفته در اختیار قرار میدهد .(Bass 1995: 1)

یکی از مباحث موجود در مطالعه استخوانها، سن سنجی است. یکی از معیارهای اصلی در بازسازی سن، میزان رشد و فرسایش دندانها و همچنین اتصال و کامل شدن استخوانها است. در دهه 1920، تود و همکارانش بر روی تخمین سن بر اساس اتصال و کامل شدن استخوان و فرایند تغییر شکل آنها در سنین مختلف، مطالعاتی را انجام دادند .(Bass 1995: 12) در دهه بعدی کرانفلد معیارهای مختلفی را برای سن یابی بر اساس میزان رشد دندانهای دائمی و شیری انجام داد .(Kronfeld 1935) گران و لویس اطلاعات ارزشمندی در رابطه با تنوع شکلگیری دندانها به همراه دیگر فاکتورها ارائه نمود که با آزمایشهای ایکس ری (X-rays) تکمیل گردیدهاند .(Lewis and Gran 1960) در دهه 1960، شناسایی سن اسکلتها پیشرفت نمود؛ به عنوان مثال کارلی اولین روش میکروسکوپی را برای تخمین سن استخوان انسان ارائه نمود .(Kerley 1965) برای شناسایی سن استخوانها ابتدا باید بالغ یا نابالغ بودن فرد را مشخص کنیم که دارای مشخصههایی هستند:

• میزان رشد دندانها (تصویر (1،

• میزان اتصال و کامل شدن استخوانها (تصویر (2،

• طول استخوانهای بلند (نظیر استخوان بازو، زند زبرین، ران و غیره) بدون محل اتصال سر (proximal) و پائین (distal) آنها .(Bass 1995: 14)

تصویر .1 جدول نشاندهنده میزان سائیدگی تاج دندانِ انسان برای سن سنجی .(Smith 1984: Fig. 7)

تصویر .2 روند اتصال و کامل شدن استخوانها و مقایسه آنها به منظور سنجش سن .(Bass 1995: Fig. 1-2) رشد دندانها به طور کلی در گروههای سنی مختلف تقسیم بندی شدهاند که عبارتند از:
• در زمان تولد: معمولاً فاقد دندان،

• 6 ماهگی: اولین دندان شیری رشد میکند (دندان پیشین پائین)،

• 24 ماهگی: تمام 20 دندان شیری رشد میکنند،

• 6-2 سالگی: شکل گیری ریشههای دندان (در این دوره دندانها رشد نمیکنند و فقط ریشه آنها رشد میکند)،

• 6 سالگی: اولین دندانهای دائمی (آسیا) رشد میکنند،

• 6/5 سالگی: دندانها شیری شروع به ریختن میکنند (دندان پیشین اولین دندان شیری است که از میافتد)،

• 11 -6/5 سالگی: دورهای که تمامی دندانهای شیری میریزند و دندانهای دائمی جایگزین میشوند.

• 12 سالگی: دومین دندان آسیا دائمی ظاهر میشود،

• 18 سالگی: سومین دندان آسیا ظاهر میشود (دندان عقل) (Halcrowet al. 2007: 1162; Stewart 1963) (تصویر .(3

تصویر .3 مراحل مختلف شکلگیری دندان از تک ریشهای تا چند ریشهای .(Halcrowet al. 2007: fig. 1)

از دیگر مباحث اصلی در مطالعه اسکلتهای انسانی، جنسیت آن است. یکی از معیارهای تشخیص جنس، استخوانهای بلندتر و مستحکمتر در مردان به نسبت زنان است .(Krogman 1962: 143) برای مثال اندازهگیری بیشترینقطر سرِ (head) استخوان ران و بازو نمونه مناسبی برای جنسیت است. یکی از استخوانهای اصلی در تشخیص جنس، لگن است. شکل اعضای تشکیل دهنده استخوان لگن، زاویه آنها و میزان فاصله محل اتصال آنها به یکدیگر در تشخیص جنسیت زن و مرد کاربرد دارد (Riggs 2004:1946) (جدول .(1

جدول .1 بیشترین قطر در استخوان ران برای تعیین جنسیت (میلیمتر) .(Bass 1995: 26)
مرد احتمالاً مرد جنس غیرقابل احتمالاً زن
تشخیص زن

45,5-X 44,5-45,5 43,5-44,5 41,5-43,5 X-41,5

یکی دیگر از اهداف اصلی و مهم در مطالعه بقایای استخوانی انسانی، بازسازی رژیم غذایی و تغذیه است. برای دستیابی به این موضوعات، روشهای مختلفی وجود دارد که عبارتند از:

• تحلیل مواد شیمیایی موجود در موجود زنده: ردیابی عناصر، ایزوتوپ پایدار،

• میزان کرم خوردگی دندانها: جذب قند،

• پوسیدگیهای ریز در دندانها: آماده سازی غذا،

• میزان شیب دندان بر اثر سایش: میزان سختی غذا،

• رژیم غذایی مرتبط با آسیبشناسی: کمبود ویتامین C، کم خونی .(Larsen 1997: 65)

عوامل مختلفی در سایش پوسیدگی دندان دخیل هستند که یکی از مهمترین این عوامل، قند موجود در غذا است. پوسیدگی دندان در زنان به دلیل استفاده بیشتر از غلات بیشتر مشاهده میشود. در واقع رژیم غذایی مردان به نسبت زنان بیشتر مبتنی بر خوردن گوشت است. برخی نیز معتقدند که میزان پوسیدگی با جایگاه اجتماعی نیز در ارتباط است؛ هرچند که این گونه نتایج تا حدودی

ابهام برانگیز است. از طریق مطالعه استخوانها حتی میتوان منابع وارداتی را نیز بررسی نمود. میزان پوسیدگی دندانها تحت تأثیر نوع استقرار نیز میباشد: جوامع منزوی که تنها منابع بومی خود را مصرف مینمایند، ممکن است پوسیدگی کمتری در دندانها به نسبت جوامع متحرک که درون منطقه در حال مهاجرت و یا بازرگانی هستند، داشته باشند. براساس مطالعه دندان انسان به برخی از سوالات در ارتباط با اینکه آیا این جامعه شکارگر و یا کشاورز است؟ و یا اینکه نوع استقرار جامعه دائم و یا متحرک است؟ همچنین سوالاتی نظیر اینکه آیا این جامعه مواد غذایی خود را درون ظروف سفالی میپختهاند یا خیر؟ .(Rathbun 1984)

با مطالعه استخوانها میتوان تا حدودی استرسها و یا بیماریهای موجود بر روی افراد را بازسازی نمود. فشار یا استرس دارای سه مشخصه اصلی است: .1 ظرفیت و محدودیت محیط؛ .2 سیستم فرهنگی؛ .3 استقامت ساکنان .(Goodman 1991) در واقع زیست محیط هم لوازم بقا و هم ابزار به خطر انداختن سلامتی انسان را فراهم میسازد. سیستم فرهنگی نیز رفتارها و اعمال انسانها را برای دسترسی و استفاده از منابع تغذیه ساماندهی مینماید. اثر موارد ذکر شده، بر روی استخوانها و دندانها مشاهده میشوند؛ در این رهیافت که فاکتورهای مختلف در کنار یکدیگر درنظر گرفته میشوند، میزان سلامت تغذیه آن جامعه، امراض و جنبههای دیگر تاریخ زندگی قابل بازسازی است .(Martinet al. 1991)

میزان رشد افراد از فاکتورهای مهم در انسانشناسی جسمانی است که تحت تأثیر عوامل مختلف نظیر اختلالات هورمونی، ناهنجاریهای ژنتیکی، تغذیه و فشارهای (استرسهای) جسمانی میباشد .(Eveleth and Tanner 1990) از جمله امراض استخوانی قابل شناسایی عبارتند از: رشد غیر معمول جمجمه (platybasia) یا لگن، تغییر شکل استخوانهای بلند، توزیع میزان رشد دندانها، عدم تقارن و ثبات در وضع دندانها، رویش غیر طبیعی استخوانها (hypoplasia)، کم شدن میزان تراکم استخوان، کمبود آهن و ویتامینها و غیره .(Agarwal 2012: 323) از دیگر مباحث باستانشناسی زیستی، بررسی بیماریهای باستانی (paleopathology) است. برای مطالعه بیماریهای باستانی دو روش مطالعه وجود دارد:

1. مطالعه موردی بر روی ویژگیهای یک فرد،

2. مطالعه بر روی یک جامعه آماری، شامل تغییرات و تفاوتهای منطقهای و شناخت یک بیماری درکل جامعه میشود.

بیماریهایی که در انسان وجود دارند به انواع گوناگون تقسیم میشوند: مادرزادی، رشدی، مبتلا شده نظیر اپیدمیهای باستان، بیماریهایی که مربوط به شیوه زندگی هستند (فاسد شدن استخوان، نظیر فشارهای روی استخوانها و پوسیدگی و سایش دندان-ها). موارد ذکر شده علاوه بر اینکه حاصل بیماری هستند، دارای رابطه همبستگی مثبت با سن و جنس نیز میباشند ( Larsen .(1997: 50

برخی از علائم و نشانههای موجود بر روی استخوانها حاصل فعالیتهای روزمره زندگی است:
• تغییر شکل استخوانها، تغییر شکل در محل اتصال عضلات،

• ضربههایی که بر اثر فعالیتهای روزمره وارد میگردند،

• ساختار تطابق استخوان در بدن و به نسبت فعالیتها که باعث تغییر در ابعاد آن میگردد،

• لوازمی که به شکل خم شده (قوز) از آنها استفاده میشود (Cowgill and Hager 2007: 236) (تصاویر 4 و .(5

تصویر .4 علائم سبدبافی بر روی دندانها (بالا: نمونه باستانی؛ پائین: نمونه جدید (Molleson 2007: Fig 1)؛ تصویر .5 فشار بر روی انگشتان پا به دلیل فعالیتهای روزمره؛ استخوان انگشت پا که دچار تغییر حالت شده است ( Molleson 1994: Fig..(5

هرچند که عمر چندانی از مطالعات باستانشناسیزیستی (Bioarchaeology) و به دنبال آن انسانشناسی جسمانی نمیگذرد، این مطالعات هنوز جایگاه واقعی خود را در مطالعات باستانشناسی ایران بهدست نیاورده است. تعداد اینگونه مطالعات در ایران بسیار اندک است و از جمله آنها میتوان به مطالعه یکی از بزرگترین مجموعه های خاورمیانه که طی چندین فصل کاوش در تپه حسنلو بهدست آمده، اشاره نمود. این مطالعات توسط سلینسکی از دانشگاه پنسیلوانیا بر روی 195 اسکلت مربوط به عصر آهن تپه حسنلو انجام شده است .(Selinsky 2009) از دیگر مطالعات انجام شده میتوان به شهرسوخته (Lorentz 2008 & 2010)، تپه سیلک شمالی (Soltysiak&Fazeli 2010)، تپه سیلک جنوبی (ملک شهمیرزادی (1384، گوهر تپه مازندران (Soltysiak and Mahfroozi 2009)، بررسی دو استودان بهدست آمده در بوشهر (Malleson 2009) و تپه عبدالحسین (Pullar 1990) را میتوان نام برد.

.2-3 بقایای استخوانی حیوانی/ باستان جانورشناسی

رویکرد باستانجانورشناسی در ارتباط با زندگی ساکنان یک محوطه و یا یک منطقه و تعاملات و رفتارهای انسان با جانوران به بحث میپردازد .(Davis 1987) انسانها به شکلهای گوناگون با حیوانات سروکار داشتهاند، از جمله استفاده از آنها برای غذا و یا دیگر منابع مانند پشم و شیر استفاده شده است. بقایای جانوری (که شامل پستانداران، ماهیها و پرندگان نیز میشود) از دو منظر برای انسان حیاتی هستند: بازسازی زیست محیط گذشته و شناخت میزان مشارکت حیوانات در ساختن اقتصاد انسان. استخوانها به خوبی در شرایط خشک یا مرطوب باقی میمانند، اما خاکهای قلیایی همانند شن و قلوهسنگ معمولاً برخی استخوانها را حفظ میکنند. خاکهای اسیدی میتواند تمامی استخوان به جز استخوانهای سوخته را از بین ببرد .(Reitz & Wing 2008: 22) بسیاری از محوطه ها حاوی حجم زیادی از استخوانها هستند، به طوریکه برخی باستانشناسان تمایل به جمع آوری و ثبت آنها ندارند و تنها نمونههای مربوط به جانوران و استخوانهای بزرگ را گردآوری مینمایند. بهویژه استخوان پرندگان و ماهیها در بیشتر اوقات نادیده گرفته میشود. این مسئله تاحدودی ناشی از شرایط نامساعد باقیماندن آنها و تا حدودی به خاطر مسئله گردآوری آنها است. شناورسازی یکی از روشهای متعارف برای بدست آوردن استخوان جانوران کوچک است ( Grantet al..(2002: 68

بازسازی سن و جنس حیوانات میتواند در بازسازی سیستم شکار و یا فعالیتهای کشاورزی کمک شایانی نماید. برای مثال نسبت ساختار سن و جنس در گلههای گاو که برای فراوردههای لبنی نگهداری میشوند متفاوت از آنهایی است که برای گوشت استفاده میشوند. تشخیص تغییرات در اسکلت به خصوص اتصال عناصر استخوانی و الگوی فرسایش آنها، رشد و سایش دندانها برای سنیابی حیوانات مفید است (مشکور 1381 ب: (138 (تصویر .(6

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید