بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
توسعه اقتصادی جلسه هشتم
نظریه های اقتصادی
اسلاید 2 :
ره آورد پولی ویکسل
ویکسل ، اقتصاددان بزرگ سوئدی و معاصر آلفرد مارشال ، پارتو ، بوم باورک و فون ویزر، بعد از مرگ به شهرتی عالم گیر که شایسته آن بود رسید .
مساله ای که در آن زمان ویکسل را به خود مشغول می کرد این بود که چرا در اواخر قرن نوزدهم، با وجود اینکه نرخ بهره بسیار پایین بود قیمت ها نزول می کرد. این چنین وقایعی با تعالیم کلاسیک ها مطابقت نداشت و به نظر ویکسل عجیب می نمود، زیرا او از کلاسیک ها آموخته بود که تنزل نرخ بهره موجب رونق اعتبارات و فراوانی قدرت های خرید و سرانجام باعث بالا رفتن قیمت ها می شود.
پس چه شد که با وجود پایین بودن نرخ بهره قیمت ها تنزل کرد. در جستجوی علل نوسان قیمت ها، کوشش کرد بهترین توجیه از آن ارائه کند و برای این کار اول به نحوه تفکر کلاسیک ها حمله برد و بعداً تئوری تعادل پولی دیگری جانشین تئوری کلاسیک ها نمود.
اسلاید 3 :
به نظرویکسل تئوری کلاسیک بر دو اعتقاد استوار است : یکی قانون بازارهای(( ژان باتیست سه)) و دیگری(( نظریه مقداری پول)) حال آنکه بین قانون سه و نظریه مقداری پول نوعی تناقض موجود است. اگر مفهوم قانون سه این است که عرضه کل کالا الزاماً برابر با تقاضای کل آن است پس چرا نوسان قیمت ها که نظریه مقداری پول کوشش می کند آن را توجیه کند بوقوع بپیوندد. بین این دو ، باید یکی را پذیرفت.
ویکسل قانون بازارها را رد می کند یا لااقل خیال می کند که این قانون در یک اقتصاد پولی اعتبار ندارد، زیرا در این صورت نمی توان گفت که تولیدات مبادله می شوند در حالی که ، پول در واقع وارد مبادله شده است و تقاضای پولی کالا می تواند به تولید طلا یا به سیاست بانکی بدون آنکه عرضه تولید تغییر کند مربوط باشد.
اسلاید 4 :
پس باید پذیرفت که عاملهای پولی می توانند عدم تعادل و نابرابری بین عرضه و تقاضای کالا بوجود آورند و باعث تغییر قیمت ها شوند . ویکسل به نظریه مقداری پول نیز ، البته با خشونتی کمتر از قانون سه حمله برده و معایب آنرا تشریح کرده است.
نقطه آغاز ادغام پول در تئوری تعادل ، حمله ویکسل به قانون سه است که نتیجه می گیرد نوسانات عمومی قیمت ها ناشی از نابرابری تقاضای پول و عرضه حقیقی است.
تحلیل ویکسل ، بر دو نابرابری مبتنی است : یکی نابرابری بین تقاضا و عرضه و دیگری نابرابری بین بهره ی پولی و بهره ی طبیعی است
اسلاید 5 :
تقاضا یا درآمد به پس انداز و مصرف تقسیم می شود، عرضه شامل دو نوع تولید است : تولید کالاهای سرمایه ای و تولید کالاهای مصرفی . بهره دو رویه دارد: یکی به صورت پول جاری که همان نرخ معمول واقع شده بازار اعتبارات است و یکی هم به صورت حقیقی یا فیزیکی آن است که همان بارآوری فیزیکی نهائی جریان تولید و یا به عبارت دیگر بازدهی افزایش سرمایه فنی است.
بدین صورت نرخ پول و نرخ طبیعی دو سکوی مهم پرتاب تئوری ویکسل است. وقتی که این دو نرخ با هم برابر باشد تعادل پولی حکم فرما خواهد بود.
اسلاید 6 :
با این بیان، ویکسل بین بهره به عنوان درآمد سرمایه ی قرض داده و سود به عنوان درآمد سرمایه گذاری شده، قائل به تفکیک است حال آنکه برای نئوکلاسیک های زمان او این دو یکی بودند.
تز اساسی ویکسل این است که تعادل قیمت ها تعادلی ناپایدار است، زیرا هر افزایش نرخ طبیعی بهره بر اثر یک عامل خارجی اقتصاد، مثلاً پیشرفت تکنیک موجب تسلسل فزایندۀ ترقی قیمت ها است .
اسلاید 7 :
مکانیسم نظریه ویکسل به این شرح است:
پیشرفت تکنیکی ( یا اقتصادی ) باعث افزایش باروری حقیقی سرمایه یا به عبارت دیگر باعث افزایش نرخ بهره طبیعی می شود ؛ اگر به موازات آن نرخ بهره ی پولی افزایش پیدا نکند، کارفرمایان متوجه خواهند شد که ارزش سرمایه های آنها و امید سودشان بالا رفته است.
در این صورت سرمایه گذاری تشویق خواهد شد، گسترش خواهد یافت و موجب افزایش تقاضای کل کالاهای مصرفی خواهد شد، شکاف فزاینده بین ترقی درآمدهای بخش تولید کالاهای سرمایه گذاری و تنزل تولید کالاهای مصرفی به وجود خواهد آمد که باعث بالا رفتن قیمت کالاهای مصرفی خواهد شد. این سری عمل ها تکرار خواهند شد و از همان آغاز شکاف بین دو نرخ، به طور نامعلوم قوت خواهند گرفت.
اسلاید 8 :
سیاستی که ویکسل القاء می کند این است که در نرخ بهره پولی تغییر به وجود آید و به وسیله عملیات بانکی در حجم نقدینگی به نحوی سیاست اعمال شود که نرخ بهره ی پولی با نرخ بهره ی طبیعی یا بارآوری نهائی سرمایه گذاری برقرار خواهد شد که باعث ثبات قیمت ها و بالاخره منجر به تعادل عمومی اقتصاد خواهند گردید.
با همین دو ظرافت فکری که نرخ بهره حاکم بر تصمیم به سرمایه گذاری است و با مداخله دادن سیاست پولی ضمن رد سیستم پایه طلا، ویکسل خود را از لیبرالها جدا می کند و الهام بخش اندیشه های انقلابی کینز می گردد . در واقع ویکسل اولین کسی بود که می گفت عامل های پولی می توانند در تعادل های عمومی اقتصاد موثر باشند. تا قبل از ویکسل تحلیل پدیده های اقتصادی کلاسیک دو مرحله ای بود.
اسلاید 9 :
کلاسیک ها پدیده های اقتصادی را ابتدا از جنبه حقیقی، بدون توجه به صورت پولی آنها بررسی می کردند، یعنی اول یک اقتصاد بدون پول و اگر هم با پول را بررسی می کردند، انگار که متغیرهای پولی اثر ندارند یا اصلاً وجود ندارند در مرحله ی دوم که پول را وارد می کردند فقط نمای پولی به تحلیل خود می دادند بدون آنکه به وضع حقیقی قبلی خدشه ای وارد کنند. برای کلاسیک ها، نقش پول محدود بود، پول فقط معیار ارزش، وسیله ذخیره ارزش بود.
در تحلیل دو مرحله ای ، داده های حقیقی به طور انعطاف ناپذیر از داده های پولی جدا و تفسیرات صحیح از نوسانات اقتصادی نامقدور و تلی ابهام بر علم اقتصاد سایه افکنده بود. در حالیکه ویکسل مستقیماً پدیده های اقتصادی را به شکل پولی آنها بررسی کرد بدون آنکه اول از جنبه حقیقی و بعداً به جنبه پولی پدیده ها بپردازد.
اسلاید 10 :
ادغام حقیقی و پولی ویکسل با دو قدم برداشته می شود :
در قدم اول، پول خصیصه تعیین کننده سطح فعالیت اقتصادی را به سود پیشرفت فنی و بهره برداری آن توسط کارفرمایان از دست می دهد و در قدم دوم نقش فعال خود را باز می یابد. تا آن زمان عقیده بر این بود که تولید فلزات گرانبها سطح فعالیت ها را تعین می کند. در حالی که با ویکسل و برای برخی از اقتصاددانان، پول به کمک نرخ بهره، به عنوان عامل تعیین کنندۀ عرضه و تقاضای سرمایه جنبه فعال و موتور تعادل و عدم تعادل به خود می گیرد.
اسلاید 11 :
ایراد ی که به ویکسل وارد است انتقادی است که Davidson از معاصران او به وی کرده است . به عقیده ویکسل افزایش نرخ بهره و سود استثنایی باعث افزایش تولید می شود . تا اینجا هر دو اقتصاددان با هم توافق دارند ولی داویدسون اضافه می کند که برخلاف ویکسل ، افزایش تولید باید موجب تنزل قیمت ها و متعاقب آن موجب تنزل نرخ بهره ی طبیعی شود .
اسلاید 12 :
تئوری رشد اقتصادی فردريك ليست
يكي از اعتقادات راسخ اقتصاد دانان كلاسيك اين مطلب بود كه، در يك سيستم اقتصادي مطلقاً آزاد، تجارت خارجي، به مثابۀ موتور رشد عمل مي كند. كه تجارت خارجي خود بر اساس مزيت نسبي در هزينۀ توليد سبب كارائي نسبي در روشهاي توليد خواهد شد.
در قرن نوزدهم رشد و توسعۀ اقتصادي موزون و متوازن اعتبار خود را از دست داد و جاي خود را به رشد نا متوازن داد. ديگر بيكاري پديدۀ غير عادي نبود، بلكه يك پديدۀ كاملاً مشهود و معمولي گرديده بود. توزيع ناعادلانۀ درآمد در نتيجۀ افزايش جمعيت باعث ايجاد نابرابريها در كل جهان و بروز فقر عمومي در جهان از يك سو و تمركز ثروت و دارائيها در دست معدودي سرمايه دار از سوي ديگر، نظريات خوش بينانه اي مانند قانون سي، ويا نظريۀ آدام اسميت در بارۀ تجارت به مثابۀ موتور رشد را در هم كوبيد، و زمينه را براي ظهور اين تفكر كه منافع فرد ي هيچ گاه متضمن ايجاد منافع اجتماعي نيست را بوجود آورد، و راه كار دخالت دولتها را در اقتصاد و پروسۀ رشد اقتصادي را مطرح كرد.
اسلاید 13 :
فردريك ليست براي اولين بار روند رشد اقتصادي را از طريق گسترش بخش صنعت به كمك سياستهاي حمايتي، فرموله كرد. به اعتقاد وي چون صنايع آلمان در قرن نوزدهم، شرايط رقابت با صنايع بريتانيا را نداشتند، بنابراين تئوري خود را در زمينۀ صنعتي كردن كشور به كمك سياستهاي حمايتي، ارائه كرد.
وي پايه گذار مباحثه در زمينۀ اعمال سياستهاي حمايتي در پشتيباني اقتصادي و سياسي، از صنايع نوزاد و نو پاست. به عقيدۀ وي يك بنگاه كوچك اقتصادي هرگز قادر به رقابت با بنگاههاي بزرگتر نيست. بويژه اگر به سطح توليد انبوه نرسيده باشد. در اين شرايط بنگاه كوچكتر نيازمند حمايت است. اينجاست كه نياز به قوانين حمايتي بوجود مي آيد. و دولت وظيفه دارد، آنها را تصويب و اعمال نمايد.
اسلاید 14 :
زماني كه اين بنگاهها به طوركامل توسعه پيدا كردند، مي توان سياستهاي حمايتي را بتدريج و بطور سيستماتيك حذف كرد.
وي معتقد است كه رشد بخش صنعت، شرط اوليۀ رشد اقتصادي است.
بر پايۀ نظريات وي هر ملتي در راه رسيدن به مرحلۀ رشد و توسعۀ اقتصادي پنج مرحله يا دوره را طي كند. اين مراحل عبارتند از:
1- دوران وحشيگري يا بربريت
2- زندگي شباني
3-كشاورزي
4- كشاورزي صنعتي
5- كشاورزي صنعتي و تجاري
اسلاید 15 :
به عقيدۀ لیست سيستم معادلات تجاري آزاد تنها در سه مرحلۀ اول وجود دارد. ولي وقتي كه اقتصاد وارد مرحلۀ چهارم گرديد (مرحلۀ صنعتي اقتصاد ملي)، اعمال سياستها ي حمايتي ضروري است. اما وقتي مرحلۀ چهارم پايان پذيرفت و اقتصاد در شرايط بهتري قرار گرفت، سياستهاي حمايتي بايد برداشته شود.
در مرحلۀ آخركه اقتصاد به بلوغ رسيد، مي توان درهاي تجارت كشور را به روي فعاليت هاي تجاري گشود. بر داشتن موانع از سر راه تجارت آزاد براي انتقال تكنولوژي و بهبود كيفيت، ضروري است.
اسلاید 16 :
نظريۀ رشد اقتصادی مارشال
از نظر مارشال چنين برداشت مي شود كه چون ثروتمندان اضافه در آمد نسبت به هزينه دارند، بنا بر اين قدرت پس انداز بيشتري دارند. به نظر او هر تغيير در توزيع در آمد كه ثروت مزد بگيران را اضافه كند، به منزلۀ وسيله اي براي افزايش توليد فيزيكي و انباشت ثروت جامعه مي باشد.
تجزيه و تحليل مارشال، بر مبحث سرمايه گذاري در سرمايه انساني بر اهميت و روابط موجود ميان آموزش حرفه اي و طراحي صنعتي، آثار معنوي مستقيم و غير مستقيم آموزش و پرورش بر جامعه و مسئوليت هاي انكار ناپذير والدين در رابطه با آموزش فرزندان آنها تمركز يا فته است. سرمايه گذاري در آموزش فرزندان، كارگران، به همان ميزان سود آور و مولد است كه سرمايه گذاري در ماشين آلات.