بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

بسم الله ارحمن الرحيم
هوش هيجاني (عاطفي)

اسلاید 2 :

مقدمه :
متخصصان هوش هیجانی و روانشناسان به این نکته پی بردند که ضریب هوشی بالا نمی تواند تضمین کننده ی موفقیت شخص در تمامی جوانب زندگی اش شود. آن ها مشاهده کردند که افرادی که ضریب هوشی بالایی ندارند صاحب موفقیت های بزرگی در زندگی شخصی و مشاغل مختلف هستند لذا دست به تحقیقات گسترده زدند و سرانجام هوش هیجانی به درستی این تناقض را پاسخ داد .

تصور کنید که بسیاری از مردم به جای این که به این نکته توجهی داشته باشند و یا اصلا درباره آن مطالعه ای کرده باشند، تصور می کنند هر چه ضریب هوشی خودشان یا فرزندانشان بیشتر باشد، بنابراین احتمال موفقیت آن ها نیز بیشتر است. آن ها بدون آن که حتی اسم هوش هیجانی را شنیده باشند، تمام تلاش خود را می کنند که ثابت کنند خودشان و فرزندانشان از ضریب هوشی بالایی برخوردارند و اگر مثلا در آزمونهایی که به منظور تعیین ضریب هوشی گرفته می شوند، موفق بیرون بیایند مطمئن می شوند که آینده ی موفقیت آمیزی در انتظار آن هاست. اما واقعیت این است که ما انسانها داراي هیجانات واحساسات متفاوتي هستيم و هر چقدر هوش هیجانی را بهتر بشناسيم، تعامل بهتری خواهیم داشت. پس بیایید هوش هیجانی را بشناسیم و از هوش هیجانی (EQ )استفاده کنیم.

اسلاید 3 :

تعريف هوشبهر (IQ):
هوش به عنوان يكي از مباحث اصلي و مهم روان شناسي، كيفييتي قابل رويت و احساس شدني نيست بلكه يك صفت فرضي و يك مفهوم انتزاعتي و مجرد است و آنچه مورد مطالعه قرار ميگيرد خود هوش نيست، بلكه مجموعه استعدادها، حافظه، دقت، يادگيري، ادراك و. است كه درآن اثر دارد و اين صفت از فردي به فرد ديگر فرق ميكند.

اسلاید 5 :

ثرندايک استاد دانشگاه کلمبيا، اولين کسي بود که مهارت هاي هوش هيجاني را نام گذاري کرد، اصطلاحي که او ابداع کرد هوش اجتماعي بود. در نظر وي هوش اجتماعي، نشانگر افرادي است که در خوب کنار آمدن با مردم مهارت هاي کافي دارند. پس از آن، در سال هاي دهه 1980 بود که هوش هيجاني ((EQ نام فعلي خود را به دست آورد.
دو روان شناس آمریکایی، "پیترسالووی" و "جان مایر"، اولین کسانی بودند که این اصطلاح را به کار بردند و کارهای آکادمیک آنها در این زمینه پایه را برای کارهای بعدی فراهم کرد. سالووی و مایر، در رساله قوی و بینظیر خود در سال ۱۹۹۰، هوش هیجانی (EQ) را نوعی از هوش توصیف کردند که توجه به احساسات و هیجان های خود و دیگران، و فرق گذاشتن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای راهنمایی افکار و اعمال خود و دیگران را شامل میشود. بدین ترتیب مفهوم هوش هیجانی از حالتی درونی به حالت بین فردی و اجتماعی گسترش یافت. در هوش هیجانی علاوه بر شناخت هیجانات و احساسات، کنترل و مدیریت آن نیز بسیار مهم است.
تاريخچه مفهومي هوش هيجاني:

اسلاید 6 :

بررسي جايگاه هوش هيجاني در مغز:

قسمتهاي پاييني (ابتداييتر) مغز واكنش های احساسی را ميانجيگري ميكند. اين قسمتهاي مغز سيستم limbic hippocampus ناميده ميشوند.
بخشهاي هيجاني مغز،  نحوه عملكرد نواحي فوقاني (پيشرفتهتر) مغز به نام  neocortex را تحت تاثير قرار ميدهد. هنگامي كه تصميمات پيچيده و مشكلي را اتخاذ ميكنيد همچون زماني كه با افراد ارتباط برقرار ميكنيد، مساله حل ميكنيد و… بخشهاي پاييني (زيرين) مغز بازهم فعال هستند، آنها در اين كه چگونه به طور موثر و كارآمد كارهاي مختلف را انجام ميدهيد، نقش

اسلاید 7 :

عمدهاي را ايفا ميكنند. هيجانات، تصميمات و واكنشهايتان به وقايع حتي بي اهميتترين آنها افراد را تحت تاثير قرار ميدهند. دارا بودن هوش هيجاني خوب مستلزم عملكرد بهينه و توامان قسمت های بالايي و پاييني مغز است. بخشهاي پاييني مغز به بقا انسان كمك می کند، همان اندازه كه به افراد در مراقبت و آگاه بودن از خطرات و فرصتهاي مناسب كمك می کند. بنا بر این، ما با متعادل كردن واكنش هایمان می توانیم تعبير و تفسير درستی از موقعيتها پیداکنیم).اسیون،2009)

اسلاید 8 :

تعريف هوش هيجاني(EQ):
گلمن به عنوان کسي که پژوهش هاي خارق العاده اي در زمينه مغز و رفتار انجام داده است، به روشني بيان مي دارد که عوامل ديگري وجود دارند که موجب مي شوند افرادي که هوش بهر بالايي دارند در زندگي موفقيت هاي چنداني بدست نياورند و در مقابل کساني که هوش متوسطي دارند،در مسير موفقيت قرارمی گيرند. او معتقد است که هوش عاطفي دو سرچشمه دارد: ذاتي و اکتسابي، پس می توان در هر سني هوش عاطفي را آموخت و آن را تقويت کرد و یافته ها نشان مي دهد که اين هوش با افزايش عمر بيشتر مي شود.

”ظرفيت درك احساسات خود و ديگران و آگاهي از آن به منظور برانگيختن خود و مديريت هيجان ها در خويشتن و روابط خود ” (گلمن1990.(

اسلاید 9 :

کارکرد هوش هیجانی مهار عواطف و برقرار کردن تعادل بین احساسات و عقل است، به طوری که ما را به حداکثر خوشبختی رساند. هوش هیجانی همان توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانها و استفاده از آنها در زندگی است. هیجانها، شامل حالات خوشایند و ناخوشایند احساسات ما هستند مانند: 
▪ خشم: تهاجم، اوقات تلخی، پرخاش، خصومت، تند مزاجی 

▪ اندوه: غصه، دلتنگی، عبوسی، ناامیدی، دل شکستگی 

▪ ترس: اضطراب، بیم، ناآرامی، دلواپسی، وحشت، شوک (ترس ناگهانی)

▪ نفرت : تحقیر، اهانت، خوار شمردن، بیزاری، اکراه 

▪ شرم: احساس گناه، حسرت، احساس پشیمانی، افسوس 

▪ عشق : پذیرش، رفاقت، اعتماد، مهربانی، پرستش 

▪ شادمانی : شادی، لذت، سعادت شوق، تفریح، آسودگی، وجد، خشنودی 

▪ شگفتی : جا خوردن، حیرت، بهت، تعجب (اسناوندی،سایت هوش تخصصي)

اسلاید 10 :

مقايسه
EQ
ثا بت نيست .
در طول زندگي قابل افزايش است.
IQ
در حدود 15 سالگی تثبيت می شود.
قابل افزايش نيست.
می تواند به اندازه 10 تا 20 درصد در موفقيتها نقش داشته باشد.

اسلاید 11 :

تفاوت EQ با IQ:
با اشاره به تفاوت EQ و IQ اهميت EQدر رفتار و عملكرد سازماني افراد بيشتر نمايان خواهد شد :
اولاً IQ تا حد زيادي غير اكتسابي و موروثي است در حاليكه نتايج پژوهشها نشان مي دهد با دادن آموزشهاي لازم و فراهم كردن بستر تربيتي مناسب مي توان EQ افراد را ارتقا داد.

ثانياً با توجه به اهميت روابط اجتماعي در سازمانها بدون ترديد نقش EQ در موفقيت شغلي افراد پر رنگ تر است. امروزه گفته مي شود موفقيتهاي افراد در سازمانها 80 % وابسته به EQ و تنها 20 % در گرو بهره مندي ازIQ بالاست به عنوان مثال فردي با توانايي هاي منطقي و بهرة هوشي بالا كه نتواند احساساتش را كنترل كند يا روابط اجتماعي خوبي را بنا كند در محيط كاری اش با مشكل روبرو مي شود، ولي فردي با بهرة هوشي عادي و در عين حال برخورداري ازEQ بالا با مديريت بر احساسات خود برانگيختگي ، همدلي و داشتن روابط اجتماعي مطلوب در سازمان با احتمال بيشتري مي تواند به جايگاههاي بهتر و موفقتيهاي بيشتر دسترسی پیدا کند.

اسلاید 12 :

EQ از ديدگاه گلمن:

1- قابليتهاي فردي(هوش درون فردي):
خوداگاهي (شناخت احساسات، تمايز احساسات، اعتماد بر قابليتها)
خود مديريتي (خود كنترلي، پذيرش مسئوليت، انعطاف پذيري، اشتياق براي كسب موفقيت، ابتكار، خوش بيني)
2- قابليتهاي اجتماعي (هوش ارتباطي):
آگاهي اجتماعي (همدلي، آگاهي سازماني، آگاهي از نيازهاي ديگران)
مديريت روابط اجتماعي (گسترش توانائيهاي ديگران رهبري القايي، توانايي سرعت بخشيدن به تغيير، تأثير گذاري، مديريت تعارضات، كارگروهي و همكاري)

اسلاید 13 :

ابعاد 5 گانه هوش هیجانی از ديد گاه سالووي و ماير:
در 1990 سالووي و ماير، با تكيه بر طبقه بندي گاردنر، واژة هوش هيجاني(عاطفی) را براي اولين بار به كاربردند. آنها با تركيب دو دسته هوش درون فردي و هوش ارتباطي، مفهوم هوش هيجاني را توسعه دادند:
Personal Competence1 - قابليتهاي فردي
Self Awareness (خود آگاهي)
Self Management (خود مديريتي)
Motivation (انگيزش)
:Social Competence 2- قابليتهای اجتماعي
Empathy (همدلي)
Social Skills ( مهارتهاي اجتماعي)

اسلاید 14 :

1- خودآگاهي:
خودآگاهي يا تشخيص احساس در همان زمان كه در حال وقوع است، بخش مهم و كليدي هوش عاطفی را تشكيل مي دهد. توانايي کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسات نشان از درک خويشتن و بصيرت روان شناسانه دارد. در واقع خود آگاهي به اين معني است كه فرد هر احساسي را به همان صورتي كه بروز مي كند تشخيص دهد. توانايي نظارت بر احساسات در هر لحظه براي به دست آوردن بينش روان شناختي و ادراك خويشتن، نقش تعيين كننده دارد. ناتواني در تشخيص احساسات راستين نیز، فرد را به سردرگمي دچار مي كند. در مورد واقعي بودن احساسات به نكته اي از برن اشاره مي شود . اريك برن ، پايه گذار مكتب تحليل رفتار متقابل ، در كتاب بازيها، در بخش تسط بر خود، 3 عامل را براي مسلط شدن فرد برشخصيت خود بر مي شمرد: آگاهي ، آرامش خاطر وصميميت.

اسلاید 15 :

كنترل و اداره احساسات مهارتي است كه برپايه خود آگاهي شكل مي گيرد. اين توانايي عاطفي به ظرفيت شخص براي تسكين دادن خود، دور كردن اضطرابها، افسردگي ها و بي حوصلگي هاي متداول و قابليت او در به تأخير انداختن ارضاي نياز بستگي دارد. آزمايش جالبي در اين زمينه توسط والتر ميشل، روان شناس آمريكايي انجام شد . او تعدادي از كودكان 4 ساله رابراي آزمون انتخاب كرد و از آنها خواست تا يكي از اين دو وضعيت را برگزينند: يا الان، يك قطعه شيريني دريافت كنند و يا 15-20 دقيقه بعد، دوقطعه بگيرند. ميشل نتايج آزمون را ثبت كرد. چهارده سال بعد، وقتي همان كودكان، در سنين نوجواني مورد ارزيابي قرار گرفتند، دسته اي كه توانسته بودند 15-20 دقيقه تحمل كنند، هم از نظر اجتماعي كارآمدتر بودند و هم در آزمون استعداد تحصيلي(SAT) نمرات بالاتري دريافت كردند. مديران و رهبران قادرند محيطي از اعتماد و انصاف خلق كنند. عامل خود نظم دهي به دلايل رقابتي بسيار مهم است، زيرا در محيطي كه سازمانها مستهلك مي شوند و فناوري كار با سرعتي گيج كننده تغيير شكل مي يابد. فقط افرادي كه بر هيجانهايشان تسلط يافته ا ند، قادر به انطباق با اين تغييرها هستند.
2- خودنظم دهي (خود مدیریتی):

اسلاید 16 :

3- خود انگيزشی : هدايت احساسات در جهت هدفی خاص براي تمركز، توجه و ايجاد انگيزه در خود بسيار مهم است. هر فرد براي رسيدن به اهداف، نياز دارد خود را برانگيخته كند و لازمه خودانگيختگي اين است كه فرد از احساسات و علايق واقعي خود آگاه باشد، نه از علايق و تمايلات آموخته شده و ياد گرفته شده. به عبارت ديگر خودانگيختگي نيز ريشه در خودآگاهي دارد. كنترل احساسات زمينه ساز هر نوع مهارت وموفقيت است و كساني كه قادرند احساسات خود را به موقع برانگيزانند، در هر كاري كه به آنان واگذار شود، سعي مي كنند مولد ومؤثر باشند.

اسلاید 17 :

4- همدلي :
توانايي ديگري كه براساس خودآگاهي هيجاني شكل مي گيرد، همدلي با ديگران است كه نوعي مهارت مردمي محسوب مي شود. همدلي به معني درك احساسات، هيجانات و نيازهاي عاطفي ديگران و انجام واكنش مناسب در برابر آنهاست. معمولاً درك احساسات افراد برون گرا راحت تر از افراد درون گراست، اما آگاهي از زبان بدن در شناخت و فهم احساسات واقعي ديگران، به ما كمك مي كند، زيرا معمولاً تمام احساسات فرد، به طور ناخواسته در حركات، رفتارها و تكانه هاي اندامها و اعضاي او انعكاس مي يابد. آگاهي « حالات چهره » به عنوان مهمترين عضو انعكاس دهندة احساسات نیز مي تواند مؤثر باشد.

اسلاید 18 :

5- مهارت هاي اجتماعی يا تنظيم روابط با ديگران:
هنر ارتباط با مردم به مقدار زياد، مهارت كنترل و اداره احساسات ديگران است. اين مهارت نوعي توانايي است كه محبوبيت، قوه رهبري و نفوذ شخصي را تقويت مي كند. رهبران داراي سطوح بالاي تواناييهاي هيجاني مي باشند و اغلب با روحيه هستند. افراد ماهر از نظر اجتماعي به حوزه وسيعي از آشناييها و همچنين مهارتها براي ايجاد رابطه تمايل دارند. اين افراد در مديريت گروهها ماهر هستند. مهارتهاي اجتماعي مي تواند به عنوان كليد قابليتهاي رهبري در اكثر سازمانها در نظر گرفته شود، زيرا وظيفه رهبر انجام كار از طريق ديگرافراد است. در اين راستا رهبران به مديريت موثر روابط نياز دارند ومهارتهاي اجتماعي آن را ممكن ميسازد.

اسلاید 19 :

تاثير خانواده بر هوش هيجاني : احساسات ما انعکاسی از احساسات غالب در محیط خانواده می باشد:
والدینی با هوش هیجانی بالا:
مهربانی ، حساس بودن
عشق ،گرمی وحرارت ،همدلی
شادی ،سرزندگی ،حق شناسی
اعتماد به نفس داشتن ، پر هیجان و
خوش بین بودن
بیان مستقیم عواطف
والدینی با هوش هیجانی پایین:
بیان غیر مستقیم احساسات نظیر سکوت
عیب جویی کردن ،احساس گناه
انکار یا سرپوش نهادن مشکلات
عدم مسئولیت عاطفی
بدرفتاری ،خشونت

اسلاید 20 :

هوش هيجاني درکودکی و سالهای پیش از مدرسه:
خود پنداره در چند ماه اول زندگی شروع به شکل گیری مي نماید.
نوزادان پس از تولد، ویا حتی پیش از آن درگیر احساسات میشوند.
تمام احساسات از محیط خانواده ریشه می گیرد،وسپس در اثر تعامل با دنیای بیرون تأثیر می گیرد.
همان طور که عزت نفس شکل می گیرد هوش هیجانی نیزپرورش می یابد.

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید