بخشی از مقاله


برازش بين طرح سيستم اطلاعات حسابداري (AIS) و عملكرد و نوع استراتژی سازمان ها


چكيده:
در بررسي استراتژي تحليل گري مايلز و اسنو مقاله حاضر رابطه بين انتخاب استراتژيك ، طرح سيستم هاي اطلاعات حسابداري(AIS) و عملكرد واحدهاي تجاري را بررسی مي كند. مديران واحدهاي تدافعي و تهاجمي به اطلاعات خارجي، غير مالي و جهت داده شده به آينده براي تصميم گيري نياز دارند، كه اين امر نشاندهنده نياز هاي اطلاعاتي مديران می باشد. همچنين نتاي

ج تحقيق حاضر از اين فرضيه حمايت مي كند كه نيازهاي اطلاعاتي واحدهاي دارای استراتژي نوع تحليل گري متفاوت از واحدهاي تدافعي و تهاجی می باشد.
مقدمه


اهداف اين مقاله براي فهم رابطه بين استراتژي شغل، طرح سيستم هاي اطلاعات حسابداري(AIS) و عملكرد واحد شغلي مي باشد. نظريه پردازان حسابداري ادعا كرده اند كه (از يك جنبه اقتضايي) براي دستيابي به عملكرد

بالا، سيستم اطلاعات حسابداری بايد با نوع استراتژي واحد متناسب باشد(Simons,1987; Chenhall and Langfield-Smith ,1998). تنها تحقيقات اندکی اين ارتباط ضروري را مورد بررسي قرار داده است، و اين محدوديت هايي می باشد كه درباره ارتباط بين طرح سيستم اطلاعات حسابداری و استراتژي شناخته شده است

(Longfield-Smith,1997). طراحي و اجراي نامناسب سيستم هاي اطلاعات، ازجنبه زمانی و پولی براي شركت ها بسيار پرهزينه است، كه اين امر نياز به آزمايشی دقيق درباره ارتباط مناسب بين استراتژي و طراحي سيستم اطلاعات حسابداري را نشان مي دهد. براي مثال، تحقيقات قبلي بر اين امر دلالت دارد که حوزه وسيع سيستم اطلاعات حسابداری اثر مثبتي بر عملكرد شركت هايي كه تحت شرايط محيط شغلي پويا و رقابتي عمل مي كنند و استراتژی ابتکاری دارند می گذارد، در حالي كه همان تركيب سيستم اطلاعات حسابداری ممكن است اثري منفي بر عملكرد شركت هايي كه تحت محيط شغلي ايستا و غير رقابتي فعاليت مي كنند و مطابق با يك استراتژي تدافعي هستند داشته باشد(Gul,1991; Abernethy and Guthrie,1994

).
مطالعات قبلي ارتباط سيستم اطلاعات حسابداری و استراتژي شغل را با شكل استراتژي مايلز و اسنو مورد بررسي قرار دادند، كه پاسخگويان را مجبور مي كرد واحدهايشان را يا به شكل تدافعي يا تهاجمي طبقه بندي كنند(نمونه ای از این مورد مطالعاتSimons,1987 می باشد). يك چنين طبقه بندي اجباري بين مدافعان و مهاجمان برای واحدهايی که استراتژی تحليل گری را دنبال می کنند مناسب نمی باشد. مطالعات اخير پيوسته گزارش مي دهند كه زماني كه پاسخگويان براي توصيف واحدشان از بين مدافعان، مهاجمان و تحليل گران

حق انتخاب داشته باشند، اغلب تحليل گران را انتخاب مي كنند(‍Collins.et al.,1997;Sabherwal and Chan;2001). مايلز و اسنو انتظار داشتند كه نيازهاي اطلاعاتي براي مديران واحدهاي تحليل گر متفاوت از واحدهاي با استراتژي نوع تدافعي يا تهاجمي باشد.
فهم بهتر نياز هاي اطلاعاتي تحليلگران ، براي تصميم گيرندگان مهم است، زيرا وجود تناسب مناسبي بين انواع استراتژي و طرح سيستم اطلاعات حسابداری شرط اوليه در رسيدن به عملكرد شغلي بهتر است(Abernethy and Guthrie,1994).
نتايج نشان مي دهد كه براي استراتژي نوع تهاجمي(و به مقدار كمتر براي مدافعان)وسعت حوزه سيستم اطلاعات حسابداری با عملكرد رابطه دارد. مديران واحدهاي تهاجمي و تدافعي نياز به اطلاعات خارجي، غير ما لي و جهت يافته به آينده براي تصميم گيري دارند.و اين بيان كننده نيازهاي اطلاعاتي بالای مدافعان مي باشد. همچنين نيازهاي اطلاعاتي تحليلگران متفاوت از مدافعان است.


تعريف مفاهيم
استراتژي شغل:
تحقيقات قبلي نشان می دهد كه استراتژي شغل كليدي براي راه اندازي خصوصيات سيستم هاي حسابداري است(Simons, 1987; Abernethy and Guthrie,1994; Chong and Chong ,1997 ; Banker et el.,2004). البته چندين شكل متفاوت استراتژي وجود دارد، از قبيل استراتژی هايی که مينتزبرگ(1973)، پورتر(1985) و ديگران بيان کرده اند. مايلز و اسنو(1994و1978) چهارچوب نظري مناسبي براي تشخيص خصوصيات اطلاعاتي كه مناسب با استراتژي

هاي شغلي ويژه اي می باشد را فراهم كردند.آنها در نظريه شان،بطور وضوح بيان داشتند كه سيستم كنترل يك شركت بايد موافق با استراتژي اش باشد(Simons,1987,359).
مايلز و اسنو سه نوع استراتژي كارآمد را تدوين كردند: مدافعان، مهاجمان و تحليل گران. مدافعان با يك محيط پايدار مواجه هستند، محصولات و خدمات كمي ارائه مي كنند،و از طريق رهبري هزينه سهم بازارشان را حفظ مي كنند. مهاجمان با محيطی پويا مواجه هستند، محصولات زيادي ارائه مي كنند، و مبتكر هستند. در مقايسه با مدافعان و مهاجمان، تحليل گران واحدهاي شغلي نامتجانس تري دارند. تحليل گران هسته پايداري از محصولات و خدمات را حفظ مي كنند، ولي براي رهبري بسياري از محصولاتي كه هم اكنون مشاغل نوع تهاجمي توليد مي كنند تلاش مي كنند. همچنين در عمل، براي يك سري از محصولات، تحليل گران در بازار به عنوان دومين عمل مي كنند.
حوزه اطلاعات حسابداري(AIS):
اطلاعات فراهم شده برای مديران توسط سيستم اطلاعات حسابداری

را می توان به طرق مختلف توصيف کرد. محققان حسابداری، توجه ويژه ای به سه مشخصه داشته اند: تمرکز، کمی کردن و افق زمانی(IMA,1995). تمرکز، بر وسعت تمرکز بر اطلاعات داخلی سازمان (مثل نرخ سوددهی واحد شغلی) يا بر اطلاعات خارج از سازمان و بر عوامل مربوط به محيط سازمان(مثل شرايط اقتصادی) اشاره دارد. کمی کرد

ن، به اطلاعات مالی (مثل حاشيه سود خالص) يا اطلاعات غير مالی (مثل نرخ غيبت کارمندان) اشاره دارد(Mia,1993). افق زمانی، به اطلاعات قديمی و تاريخی (از قبيل سود سال قبل)، يا اطلاعات جهت يافته به آينده(از قبيل احتمال تخمين درآمد پروژه آينده) اشاره دارد.
اين سه مولفه اطلاعات، مفهوم حوزه سيستم اطلاعات حسابداری را تعريف می کند. بعلاوه طرح سيستم اطلاعات حسابداری به اطلاعات مالی داخلی برای سازمان با افق زمانی تاريخی محدود شده است. بنابراين يک سيستم اطلاعات حسابداری با حوزه باريک تنها شامل اطلاعات قديمی، مالی و داخلی است. از طرف ديگر ، سيستم اطلاعات حسابداری با حوزه گسترده ، علاوه بر اطلاعات مالی، داخلی و قديمی، شامل اطلاعات خارجی، غير مالی و جهت داده به آينده می باشد.


عملکرد واحد شغلی:
عملکرد واحد شغلی به عنوان معياری در برازش بين استراتژی شغلی و حوزه سيستم اطلاعات حسابداری می باشد. از آنجا که عملکرد واحد شغلی يک مفهوم چند بعدی تشخيص داده شده است، در اينجا بر بعد مالی آن تمرکز شده است.

تحليل گران مدافعان مهاجمان


عملکرد متفاوت عملكرد پايين تر عملكرد پايين تر حوزه باريك
عملكرد متفاوت عملكرد بالاتر عملكرد بالاتر حوزه وسيع

جور شدن استراتژی نوع تهاجمی و حوزهAIS:
موضوع تئوريکی برای مهاجمان می تواند بر اساس مشکلات مهندسی، مديريتی و کارآفرينی شان توسعه پيدا کند(Miles and Snow,1994). مهاجمان با محيط پويا مواجه هستند و محصولات و خدمات زيادی را ارائه می کنند.
پيشنهاد شده است که در يک محيط پويا، سيستم های حسابداری بايد شامل اطلاعات غير مالی بيشتر و پيش بينی های بيشتر باشند. درباره مشکلات مهندسی و اداری که راه حل ها در توسعه سيستم های اطلاعاتی با حوزه وسيع و درجه پايين محصولات روتين قرار می گيرد،سيمونز (1990، 1987) دريافت که آن مهاجمانی که در پويش رقيبانشان مهاجم ظاهر می شوند، نياز به اطلاعات غير مالی و اطلاعات پيش بينی شرکت دارند. مطابق با اين آبرنتی و گوتريه (1994) دريافتند که وسعت حوزه سيستم اطلاعات حسابداری اثر مثبتی بر عملکرد واحدهای شغلی تهاجمی نسبت به تدافعی دارد، اطلاعات جهت دار به آينده، غير مالی و خارجی، که مربوط به حوزه وسيع اطلاعات است،برای مديران در مشاغل تهاجمی مناسب تر به نظر می رسد.
تركيب بين استراتژي نوع تدافعي و حوزه سيستم اطلاعات حسابداری :
تحقيقات قبلي بر اين امر دلالت دارد كه مدافعان محيطی پايدار را حفظ مي كنند. اين منجر به سازگاري با اطلاعات قديمي مي شود، تا بدين طريق سيستم

هاي حسابداري نوعي اطلاعات مالي قديمي را فراهم كنند و به فرايندهاي توليد پايداري اقدام كنند (Govendarajan,1988;Brownell and Merchant,1990). تمركز مدافعان بر هزينه از اهميت اطلاعات مالي براي تصميم گيري حمايت مي كند. همچنين مدافعان محصولات كمي ارائه مي كنند، كه ممكن است نياز به كنترل محيط خارجي را كاهش دهد(Simons,1990). به نظر مي رسد كه اطلاعات داخلي، مالي و قديمي، مربوط به حوزه سيستم اطلا

عات حسابداری باريك، براي مديران مدافع كه خط ارتباطي حوزه باريك مدافعي را پيشنهاد مي كند مناسب باشد.
از طرف ديگر با پيدايش توسعه هايي در حسابداري، از قبيل مقايسه با بهترين ها و مديريت بر مبناي فعاليت، تحقيقات اخير نشان مي دهد كه ممكن است عملكرد واحدهاي تدافعي ارتقا يابد تا مطابق با سيستم هاي اطلاعاتي كه شامل اطلاعات با حوزه وسيع هستند شود. مخصوصاً ، از زماني كه سيستم هاي EPR ممكن است اطلاعات مالي و غيرمالي، خارجي و داخلي را با هم ادغام كنند،برنکر دريافت واحدهايي كه استراتژي هزينه اي را دنبال مي كنند (كه مربوط به استراتژي نوع تدافعي است)، با احتمال بيشتري از سيستم هاي اطلاعاتي مديران (EPR) استفاده مي كنند. بنابراين سيستم هاي EPR براي واحدهايي كه بر روي هزينه رقابت مي كنند جذاب تر است(Banker et al.,2001). نيکولا و بتچريا (2006) ارتباطي بين شركت هايي كه مطابق با EPR هستند و عملكرد عالي، گزارش مي كنند.
بر اساس تحقيقات اخيربنظر مي رسد كه اطلاعات خارجي و غير مالي براي مديران شغل هاي با استراتژي تدافعي مناسب باشد ، بنابراين ارتباط، حوزه وسيع تدافع

ي پيشنهاد مي شود. استفاده از تكنولوژي اطلاعات براي حمايت از فرايند حسابداري، ممكن است حوزه وسيع سيستم اطلاعات حسابداری را براي مدافعان با ارزش تر نمايد.
با اين وجود محيط شغلي جاري استفاده از سيستم اطلاعات حسابداری حوزه وسيع را تشويق مي كند، واحدهاي نوع دفاعي ، تحت عنوان اينكه به كندي با تغيي

رات ، مثلاً توليد سيستم هاي اطلاعاتي جديد وفق مي يابند مشخص شده اند. سيمونز(1987) و گسلين(1997) دريافتند كه مهاجمان نسبت به مدافعان در تطبيق با تكنيك هاي جديد حسابداري آزادتر هستند خلاصه، مدافعان بسيار محتاط بوده و تنها در تغييراتي كه آشكارا موفق هستند مشاركت مي كنند بنابراين بايد عملكرد بالاتري براي حوزه وسيع مدافعان مشاهده كرد كه اين امر مزاياي استفاده از سيستم اطلاعات حسابداری با حوزه وسيع را بازتاب مي كند.
استراتژي نوع تحليلي و حوزه AIS:
بر طبق نظر مايلز و اسنو، بدست آوردن سيستم هاي كنترل كافي براي تحليل گران بسيار پيچيده تر از استراتژي نوع تدافعي يا تهاجمي است. براي رسيدن به عملكرد بالاتر، مديران تحليل گر بايد با سيستم هاي كنترل متفاوتي مواجه شوند.مايلز و اسنو نظريه زير را برای تحليل گران ارائه کرده اند: در واحدهاي عملي، سيستم هاي كنترل متمركز شده و بر اساس بودجه هستند تا محصولات به صرفه از نظر هزينه را تشويق كنند، اما در گروه هاي طرح و توليد، سيستم هاي كنترل تمركز زدايي شده اند و بر اساس نتيجه هستند تا اثرگذاري را بيشتر كنند(1978.pp.76-77). به نظر مي رسد كه استفاده از سيستم هاي كنترل مديريت بوسيله تحليلگران زمينه ا

ي تر است، كه اين امر را توضيح مي دهد كه چرا نيازهاي اطلاعاتيشان براي توصيف دشوارتر از مدافعان و مهاجمان است(Chong and Chong,1997).
سيم و تئه(1997) اشاره كردند كه براي تحليل گران، كارآيي هزينه، در واحدهاي پايدار مشخص شده است، جايي كه ابتكارات در يك بازار جديد تر حمايت شده است

. بنابراين، به نظر مي رسد كه ممكن است ، مراحل چرخه عمر سازماني براي تحليل گران مسئله باشد. براي مثال، مورس و ين (2001) دريافتند كه واحد ها با محصولات در مرحله تولد با استفاده از حوزه اطلاعات باريك ارتباط دارند،‌در حالي كه واحدها با محصولات در مرحله رشد با استفاده از اطلاعات با حوزه وسيع ارتباط دارند. تحليل گران با تركيبي از محصولات و خدمات جديد، با اهداف كارآيي و نوآوري سروكار دارند، كه نوعي از توجه اطلاعاتي دوگانه را پيشنهاد مي كند.
نتايج
هدف اين مقاله آزمون رابطه استراتژي، حوزه سيستم اطلاعات حسابداری و عملكرد با استراتژي سازمان مي باشد.اين يك فرضيه اصلي در تحقيقات حسابداري است كه سيستم اطلاعات حسابداری اي كه اطلاعات مربوط به مديران را فراهم مي كند، در راستاي استراتژي كه تعقيب مي كند، با عملكرد بالاتر مربوط است(Merchant and Simons,1986,Dehning and Richardson,2002). مقاله حاضر از اين امر كه استراتژي نوع تهاجمي با حوزه حسابداري وسيع، با عملكرد بالاي سازماني ارتباط دارد حمايت مي كند.از طرف ديگر مديران واحدهاي تهاجمي نياز به اطلاعات خارجي، غير مالي و جهت يافته به آينده دارند. براي استراتژي نوع تدافعي،نتايج از بسط اخيرشان به سمت استفاده از اطلاعات حسابداری با حوزه وسيع حمايت مي كند. براي تحليل گران نتايج از اين امر حمايت مي كند كه نيازهاي اطلاعاتي شان متفاوت از مدافعان و مهاجمان است، و همچنين پيچيده تر نيز مي باشد.
در اينجا منظور از عملکرد تنها جنبه مالی مد نظر بوده است،در حالی که عملکرد يک ترکيب چند بعدی است و می توان در تحقيقات آتی به بررسی ديگر جنبه های عملکرد پرداخت.
4- منابع:



1-Abernethy MA, Guthrie CH. An empirical assessment of the fit between strategy and management information system
design. Account Finance 1994;34(2):49–66.
2- Banker RD, Janakiraman SN, Konstans C, Slaughter SA. Economic drivers of decision to use ERP systems: an empirical


investigation.Working paper presented at the 2001AAAAnnual ConferenceMeeting held inAtlanta,USA,August; 2001.
3- Banker RD, Chang H, Pizzini M. The balanced scorecard: judgmental effects of performance measures linked to strategy.
Account Rev 2004;79(1):1–23.
4- Brownell P. Research methods in management accounting. Coopers and Lybrand accounting research methodology,
Monograph 2, Australia and New Zealand; 1995. p. 3.
5- Brownell P, Merchant KA. The budgetary and performance influences of product standardization and manufacturing
process automation. J Account Res 1990;28(2):388–97.
6- Chan YE, Huff SL, Barcaly DW, Copeland DG. Business Strategic Orientation, Information Systems Strategic
Orient

ation, and Strategic Alignment. Inf Syst Res 1997;8(2):125–50.
7- Chenhall RH. Management control systems design within its organizational context: findings from contingency-based
research and directions for the future. Account Organ Soc 2003;28:127–68.
8- Chenhall RH, Langfie

ld-Smith K. The relationship between strategic priorities, management techniques and management
accounting: an empirical investigation using a system approach, accounting. Organ Soc 1998;23(3):243–64.
9- Chong VK, Chong KM. Strategic choices, environmental uncertainty and SBU performance: a note on the intervening role
of management accounting systems. Account Bus Res 1997;27(4):268–76.
10- Chrisman JJ, Hofer CW, Boulton WR. Toward a system for classifying business strategies. Acad Manage Rev 1988;13(3):
413–28.
11- Daft RL, Weick KE. Toward a model of organizations as interpretation systems. Acad Manage Rev 1984;9(2):284–95.


12- Dehning B, Richardson VJ. Returns on investments in information technology: a research synthesis. J Inf Syst 2002;16(1):
7–30.
13- Doty DH, Glick WH, Hub

er GP. Fit, equifinality, and organizational effectiveness: a test of two configurational theories.
Acad Manage J 1993;36(6):1196–250.
Financial Performance Indicators for Canadian Business, Statistics Canada, last edition.
14- Gerdin J, Greve J. Forms of contingency fit in management accounting research: a critical review. Account Organ Soc
2004;29(3/4):303–26.
15- Gordon L, Miller D. A contingency framework for the design of accounting information systems. Account Organ Soc
1976:59–76.
16- Gosselin M. The effect of strategy and organizational structure on the adoption and implementation of activity-based
costing. Account Organ Soc 1997;22(2):105–22.
17- Govindarajan VJ. A contingency approach to strategy implementation at the SBU level. Acad Manage J 1988;31(4):
828–53.
18- Govindarajan VJ, Gupta AK. Linking control systems to business unit strategy: impact on performance. Account Organ
Soc 1985;10(1):51–66.
19- Gul FA. The effects of management accounting systems and environmental uncertainty on small business managers'
performance. Account Bus Res 1991;22(85):57–61.
20- Gul FA, Chia YM. The effects of management accounting systems, perceived environmental uncertainty and


decentralization on managerial performance: a test of three-way interaction. Account Organ Soc 1994;19(4/5):413–26.
21- Langfield-Smith K. Management controls systems and strategy: a critical review. Account Organ Soc 1997;22(2):207–32.


22- Mia L. The role of MAS information in organizations: an empirical study. Br Account Rev 1993;25:269–85.
23- Miles RE, Snow CC. Organizational strategy, structure and process. New York: McGraw Hill; 1978.
24- Miles RE, Snow CC. Fit, failure, and the hall of fame. New York: The Free Press; 1994.
25- Mintzberg H. Strategy making in three modes. Calif Manage Rev 1973:44–53.
26- Moores K, Yuen S. Management accounting systems and organizational configuration: a life-cycle perspective. Account
Organ Soc 2001;26:351–89.
27- Nicolaou AI, Bhattacharya S. Organizational performance effects of ERP systems usage: the impact of postimplementation
changes. Int J Account Inf Syst 2006;7:18–35.
28- Porter ME. Competitive advantage: creating and sustaining superior performance. New York: The Free Press; 1985.
29- Sim AB, Teoh HY. Relationship between business strategy, environment and controls: a three country study. J Appl Bus


Res 1997;13(4):57–73.
30- Simons R. Accounting, control systems and business strategy: an empirical analysis. Account Organ Soc 1987;12(4):
357–74.
31- Simons R. The role of management control systems in creating competitive advantage: new perspectives. Account Organ
Soc 1990;15(1/2):127–43.


32- Snow CC, Hrebiniak LG. Strategy, distinctive competence, and organizational performance. Adm Sci Q 1980(25):317–36.
33- Young SM. Survey research in management accounting: a critical assessment. CGA Canada Research Foundation,
Research methods in accounting: issues and debates, research monograph #25, vol. 3. 1996. p. 55–68. Chapter.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید