بخشی از مقاله
رابطه هماهنگي بين استراتژيهای سطح كسبوكار و استراتژيهای مالی با عملكرد سازمان
چكيده
اين تحقيق الگوي تركيبي را جهت هماهنگي بين استراتژسطح كسبوكار و استراتژی مالي و زير سيستمهاي آن؛ شامل استراتژی سرمايهگذاري، استراتژی تأمين مالي، استراتژی تقسيم سود و استراتژی سرماية در گردش ارائه ميدهد. بررسي تئوريها
ي مديريت استراتژيك مشخص ميكند كه الگوهاي هماهنگي استراتژيك را ميتوان در سه الگو دستهبندي كرد: 1) الگوي عقلايي 2) الگوي طبيعي و 3) الگوي تركيبي. الگوي تركيبي مبتني بر نگرش فرايندي به مديريت استراتژيك است كه در آن اجراي
استراتژيك تابعي از تدوين (كانون توجه داخلي/خارجي) و كنترل (كم/زياد) است. در اين تحقيق بر مبناي الگوي تركيبي، استراتژيهاي مالي و زير سيستمهاي آن گونهشناسي ميشود. سپس هماهنگي بين گونههاي مختلف استراتژيهاي مذكور مورد بررسي قرار ميگيرد.
روش این تحقیق بر مبنای نتیجه یا دستاورد از نوع توسعهای و بر مبنای هدف از نوع توصیفی – تبييني و بر مبنای نوع دادههای مورد استفاده نیز از نوع کیفی و کمّی میباشد. براي اجراي تحقيق از دو نوع روششناسي استفاده شده است كه عبارتند از: 1) روش كيفي و 2) روش کمّی. در روش كيفي از استراتژي تحقيق موردي استفاده شد و شركت داروسازي اكسير به عنوان يك مورد در دسترس انتخاب شد و گونههاي استراتژيهاي مالي و زير سيستم
هاي آن براي سالهاي 1380 تا 1387 محاسبه شد. در روش کمّی از روش پيمايشي استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق پيمايشي تعداد 273 شرکت توليدي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ميباشد كه طي سال 1387 سهام آنها در بورس مورد معامله قرار گرفته بودند. از كل جامعة آماري، تعداد 67 مورد با طرح تحقيق همكاري نمودهاند. ابزارهای گردآوری دادههای تحقیق سه روش پرسشنامه، مصاحبه و تحليل صورتهاي مالي میباشد. از پرسشنامه جهت شناسايي و استخراج استراتژيهاي سطح كسبوكار و از مصاحبه
به عنوان ابزار مكمل پرسشنامه استفاده شده است. از تحليل صورتهاي مالي حسابرسي شدة شركتهاي نمونه براي شناسايي گونههاي استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن و از گزارش هيأت مديره به مجمع عمومي ساليانه جهت شناسايي اهداف سرمايهگذاري شركتها استفاده شده است. از روشهاي آمار توصيفي مانند معيارهاي پراكندگي، مركزي، نسبتها، جداول و نمودارها، از روشهاي آمار تحليلي پارامتريك مانند آزمون تحلیل واریانس و کوواریانس عاملی، آزمونهاي تعقيبي LSD و Dunnett، آزمون لِون، آزمون t و ضريب همبستگي پيرسون و آزمون آن و از روشهاي آمار تحليلي ناپارامتريك مانند آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، آزمون گردش يا رشتهها و آزمون يو-من-ويتني جهت تحليل دادههای جمعآوری شده از عمليات ميداني و تحقيق موردي استفاده شده است.
يافتههاي نظري منجر به شناسايي نقاط مرجع استراتژيك؛ استراتژيهاي مالي و زير سيستمهاي آن و همچنين گونهشناسي استراتژيهاي مذكور شد و هماهنگی بر مبنای نقاط مرجع استراتژیک به عنوان یک الگوی نوين و يكپارچه برای هماهنگی بین استراتژی سطح كسب و كار و استراتژیهاي مالي و زير سيستمهاي آن معرفی شده است.
نتايج استراتژي تحقيق موردي براي شركت داروسازي اكسير نشان ميدهد كه عملکرد شركت (نسبت Q توبين و ROA) در زمانيكه گونة استراتژي مالي شركت، ميانهرو متمايل به ريسكپذيري است بيشتر از زماني است كه گونة استراتژي مالي آن ميانهرو متمايل به ريسكگريزي است. همچنين نتايج نشان ميدهد كه در سالهايي كه هماهنگي بين عناصر استراتژيهاي مالي بيشتر است عملکرد شركت (نسبت Q توبين و ROA) نيز بهتر است.
تحليل روش پيمايشي نيز نتايج الگوي نظري تحقيق را تأييد نموده است. براساس این نتایج، هماهنگي بيروني (عمودي) ميان استراتژي سيستم مالي و استراتژي کسب¬وکار، هماهنگي دروني (عمودي) ميان استراتژي سيستم مالي و زيرسيستمها یا کارکردهای آن، هماهنگي دروني (افقي) ميان زيرسيستمها یا کارکردهای سيستم مالي، هماهنگ
ي بيروني (عمودي) زير سيستمها ميان زير سيستمهاي استراتژي مالی با استراتژي کسب¬وکار و اثر تعاملی آنها بر عملکرد (ROA، ROE) اثر میگذارند و شرکتهایی که هماهنگی بالایی دارند نسبت به شرکتهایی که هماهنگی متوسط و یا کمی دارند، عملکرد بیشتری دارند. همچنين يافتهها نشان ميدهد، شركتهايي كه هماهنگي بين استراتژیهاي سطح كسبوكار و استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن در گونههاي بالاتري قرار دارند، عملکرد (ROA، ROE) بیشتری دارند.
نتايج روش تلفيقي حاصل از تحقيق موردي، مدل تحقيق در يك
دورة زماني 8 ساله (طولي) و با استفاده از روش تحقيق پيمايشي مدل تحقيق براي 67 شركت بورسي در سال 1387 (مقطعي) مورد تأييد قرار داد.
واژههای کلیدی: استراتژی كسبوكار (تجاري)، استراتژی مالي، استراتژی سرمايهگذاري، استراتژی تأمين مالي، استراتژی تقسيم سود، استراتژی سرماية در گردش، هماهنگي.
Key words: Business strategy, financial strategy, investment strategy, financing strategy, dividend strategy, working capital strategy, alignment.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
تقدير و تشكر 4
چكيده 5
فهرست مطالب 7
فهرست نمودارها 14
فهرست جداول 16
فصل اول؛ طرح و كليات تحقيق 18
1-1- مقدمه 19
2-1- اهميت و ضرورت انجام تحقيق 19
3-1- اهداف تحقيق 23
4-1- سؤالات تحقيق 23
5-1- چارچوب نظري تحقيق (مدل مفهومی تحقیق) 24
6-1- فرضيه تحقيق 25
7-1- متغيرهاي تحقيق 25
8-1- روششناسي تحقيق 25
1-8-1- نوع روش تحقیق 25
2-8-1- روشها و ابزارهای گردآوري دادهها 26
3-8-1- روشهاي تجزيه و تحليل دادهها و اطلاعات 26
4-8-1- جامعه آماري، نمونه آماری و روش نمونه گيري 27
9-1- قلمرو انجام تحقيق 27
1-9-1- قلمرو زماني انجام تحقيق 27
2-9-1- قلمرو مكاني انجام تحقيق 27
3-9-1- قلمرو موضوعي تحقيق 27
10-1- تعريف مفهومي واژهها 28
11-1- تعريف عملياتي واژهها 30
فصل دوم؛ مباني نظري پژوهش و مروري بر تحقيقات پيشين 33
1-2- مقدمه 35
2-2- سابقة تحقيقات انجام شده پيرامون موضوع تحقيق 36
3-2- روشهاي دستهبندي نظريههاي مديريت 39
4-2- مديريت استراتژيك 42
1-4-2 - مفهوم استراتژي 43
2-4-2- سطوح استراتژي 43
3-4-2- استراتژي مالی 46
5-2- محورهای مختصات در فضاي دو بعدي 48
6-2- نقاط مرجع استراتژیک در نگرش فرایندی به مدیریت استراتژیک 49
7-2- مفهوم هماهنگي استراتژيك 52
8-2- چالش هماهنگي استراتژيك در استراتژی مالی 54
9-2- نگرش عقلايي تدوين استراتژي مالی (مبتنی بر استراتژی سازمان) 55
1-9-2- الگوي زینگ و لن 57
2-9-2- الگوي پاندی 58
3-9-2- الگوي پیرس و رابینسون 59
4-9-2- الگوي روترفورد 59
5-9-2- الگوي ویلن و هانگر 60
6-9-2- الگوي ون هورن 61
7-9-2- الگوي اسلاتر و همکارانش 62
8-9-2- الگوي مرکز بهره وری ژاپن 62
9-9-2- الگوي ديويد 63
10-9-2- الگوي پراسانا 63
10-2- نگرش طبيعي تدوين استراتژي مالی (مبتنی بر عوامل ویژۀ مدیریت مالی) 65
- الگوي بِندر و وارد 66
11-2- نگرش یکپارچه تدوين استراتژي مالی: كاربرد نظريه نقاط مرجع استراتژيك 67
12-2- نقاط مرجع استراتژيك در مباني فلسفي تئوريهاي مديريت 68
13-2- نقاط مرجع استراتژيك در مباني منطقي تئوريهاي مديريت 69
1-13-2 - نقاط مرجع استراتژيك در الگوي جامع اثربخشي ب
راساس ديدگاه ريچارد اچ. هال 69
2-13-2- نقاط مرجع استراتژيك در دستهبندي نظريههاي مديريت براساس ديدگاه ريچارد اسكات 71
14-2- جمعبندي نقاط مرجع استراتژيك در تئوريهاي مديريت 72
15-2- رویکردهای کاربردی دستیابی به هماهنگی استراتژی
ک در سلسلهمراتب استراتژی 73
1-15-2- مدل چرخۀ حیات سازمان 74
2-15-2- استراتژیهای رقابتی پورتر 75
3-15-2- طبقه بندی استراتژيهای سازمانها از نظر مایلز و اسنو 76
4-15-2- ترکیب استراتژی های رقابتی پورتر- مایلز و اسنو
76
5-15-2- ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک 77
16-2- نقاط مرجع استراتژيك استراتژيهاي مالی و زير سيستمهاي آن 79
1-16-2- گونهشناسي استراتژيهاي مالی براساس نقاط مرجع استراتژيك 84
2-16-2- گونهشناسي استراتژیهاي سرمایهگذاری 84
3-16-2- گونهشناسي استراتژیهاي تأمین مالی 86
4-16-2- گونهشناسي استراتژیهاي تقسیم سود 93
5-16-2- گونهشناسي استراتژی های سرمایه درگردش 98
17-2- ارزیابی عملکرد 101
18-2- چارچوب نظری تحقیق 104
فصل سوم؛ روش اجراي تحقيق 106
1-3- مقدمه 107
2-3- نقش نظریه در تحقیق 108
1-2-3- روش ابتدا نظریه، بعد تحقیق 108
2-2-3- روش ابتدا تحقیق، بعد نظریه 109
3-2-3- روش ترکیبی 109
3-3- فرایند عملیاتی کردن تحقیق 110
4-3- متغيرهاي تحقيق 111
5-3- مقیاس اندازه گیری متغیرها 113
6-3- نوع تحقيق 114
1-6-3- طبقهبندي انوع تحقيق برمبناي هدف 114
2-6-3- طبقهبندي انوع تحقيق برمبناي نتیجه 115
3-6-3- طبقهبندي انوع تحقيق برمبناي نوع دادهها 1
16
7-3- تحقيق موردی (روش کیفی) 117
1-7-3- انواع تحقیق موردی 119
2-7-3- کاربرد تحقیقات موردی 121
3-7-3- فرایند تحقیق موردی 121
4-7-3- طراحی تحقیق موردی 121
5-7-3- آماده سازی تحقیق موردی 123
6-7-3- اجرای تحقیق- جمع آوری مدارک و شواهد تحقیق موردی 124
7-7-3- تجزیه و تحلیل مدارک تحقیق موردی 124
8-7-3- تهیه و ارائۀ گزارش در تحقیق موردی 125
8-3- تحقیق پیمایشی (روش کمّی) 126
- انواع تحقيق پيمايشي 127
9-3- جامعه آماري 128
10-3- نمونه آماري و روش نمونهگيري 128
11-3- روش و ابزار جمعآوري دادهها و اطلاعات 129
1-11-3- پرسشنامه 131
2-11-3- نحوه تنظيم پرسشنامهها 132
3-11-3- روايي پرسشنامهها 132
4-11-3- پايايي (قابليت اعتماد) پرسشنامهها 133
5-11-3- مصاحبه 135
12-3- فرضية تحقيق 135
1-12-3- متغير مستقل- هماهنگي 135
2-12-3- متغير وابسته - عملكرد 135
- اندازه گيري عملكرد 135
13-3- روش تحلیل اطلاعات 136
14-3- روشهاي آمار تحليلي و توصيفي 136
1-14-3- آزمون نرمال بودن داده ها 136
2-14-3- آزمون تصادفي بودن داده ها ( آزمون فرض استقلال ) 136
فصل چهارم؛ تجزيه و تحليل آماري يافته هاي تحقيق 137
1-4- مقدمه 138
2-4- تحقيق موردی: شرکت داروسازی اکسیر (سهامی عام) 138
1-2-4- آشنايي با شركت سرمايهگذاري دارويي تأمين 138
1-1-2-4- فعاليت اصلي شركت سرمايهگذاري دارويي تأمين 139
2-1-2-4- رسالت شركت سرمايهگذاري دارويي تأمين 139
- اسامي شركتهاي شركت سرمايهگذاري دارويي تأمين و نوع فعاليت آنها 139
2-2-4- شركت داروسازي اكسير (سهامی عام) 140
1-2-2-4- تاریخچه شرکت 140
2-2-2-4- فعالیت اصلی شرکت 141
3-2-2-4- اعضاء هيئت مديره شركت داروسازي اكسير (سهامي عام) 142
4-2-2-4- نمودار سازمانی شرکت داروسازی اکسیر 143
5-2-2-4- تركيب سهامداران شركت 144
3-2-4- استراتژي مالي شرکت داروسازی اکسیر (سهامی عام) 144
1-3-2-4- استراتژي سرمایه گذاری 146
2-3-2-4- استراتژي تأمین مالی 149
3-3-2-4- استراتژي تقسیم سود 151
4-3-2-4- استراتژي سرمایه در گردش 152
5-3-2-4- عملكرد شركت 154
6-3-2-4- هماهنگی بین استراتژی مالی 156
7-3-2-4- تحليلهاي آماري 157
1-7-3-2-4- آزمون نرمال بودن دادهها 157
2-7-3-2-4- آزمون تصادفي بودن دادهها (آزمون فرض استقلال) 1
58
3-7-3-2-4- آزمون فرضيات 159
3-4- تحقيق ميداني 164
1-3-4- شناسايي گونههاي استراتژيهاي مربوط به تحقيق پيمايشي 164
1-1-3- 4- متغير مستقل- هماهنگي 1644
2-1-1-3-4- روش شناسایی گونههای استراتژی مالی 167
3-1-1-3-4- روش شناسایی گونه های استراتژی سرمایه گذاری 169
4-1-1-3-4- روش شناسایی گونه های استراتژی تأمین مالی، 170
5-1-1-3-4- روش شناسایی گونه های استراتژی تقسیم سود، 170
6-1-1-3-4- روش شناسایی گونه های استراتژی سرمايه در گردش 171
7-1-1-3-4- تعیین نمره (شاخص) هماهنگی هر شرکت 171
2-1-3-4- متغير وابسته - عملكرد 173
- اندازه گيري عملكرد 173
2-3-4- تحليل استنباطي دادهها 174
1-2-3-4- آزمون نرمال بودن كل دادههاي عملكرد شركتها 175
1-1-2-3-4- آزمون نرمال بودن دادههاي عملكرد شركتهاي داراي هماهنگي كم 175
2-1-2-3-4- آزمون نرمال بودن دادههاي عملكرد شركتهاي داراي هماهنگي متوسط 176
3-1-2-3-4- آزمون نرمال بودن دادههاي عملكرد شركتهاي داراي هماهنگي زياد 177
2-2-3-4- آزمون فرضيه 178
1-2-2-3-4- تحليل واريانس عاملي (ANOVA) 178
2-2-2-3-4- آزمون برابری واریانسها 179
3-2-2-3-4- آزمون تعقیبی هماهنگی 179
4-2-2-3-4- آزمون همبستگي بين هماهنگي استراتژيها و عملکرد 183
فصل پنجم؛ بحث و نتيجه گيري 185
1-5- مقدمه 186
2-5- يافتههاي نظري تحقيق 186
1-2-5- الگوي عقلايي هماهنگي استراتژي مالی (مبتنی بر استراتژی سازمان) 189
2-2-5- الگوي طبيعي هماهنگي استراتژي مالی (مبتنی بر عوامل ویژۀ مدیریت مالی) 191
3-2-5- الگوي هماهنگي استراتژي مالی مبتنی بر نقاط مرجع استراتژیک 192
4-2-5- اهم نتایج نظري تحقیق 196
3-5- نتايج اجراي تحقيق 203
1-3-5- نتايج تحقيق موردي 203
2-3-5- نتايج تحقيق پيمايشي 204
3-3-5- نتايج تحقيق تلفيقي 207
4-5- پیشنهادات تحقیق 208
1-4-5- پیشنهاداتی برای شرکتها 208
1-1-4-5- پیشنهادات مبتني بر تحقيق 208
2-1-4-5- پیشنهادات محقق 210
2-4-5- پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی 210
3-4-5- سایر پیشنهادات 212
5-5- نوآوريهاي تحقيق 213
6-5- محدودیتها و مشكلات اجراي تحقیق 214
فهرست منابع و مآخذ 216
منابع فارسي 216
منابع لاتين 221
پیوست ؛ پرسشنامه تعیین استراتژی سطح کسب وکار 225
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار 1-1- چارچوب نظري يا مدل مفهومي تحقيق 24
نمودار 2- چارچوب فصل دوم- پيشينه و مباحث نظري تحقيق 34
نمودار 1-2- رابطه بين سطوح استراتژي 44
نمودار 2-2- محورهای مختصات در فضاي دو بُعدي 49
نمودار 3-2- روابط متقابل فرایند مدیریت استراتژیک 50
نمودار 4-2- نقاط مرجع در نگرش فرایندی به مدیریت استراتژیک 51
نمودار 5-2- روابط استراتژيك سيستم مالی با ساير سيستمهاي سطوح استراتژي 54
نمودار 6-2- الگوي عقلايي تدوين استراتژي مالی(مبتنی بر استراتژی سازمان) 56
نمودار 7-2- چارچوب استراتژی مالی از نظر«زینگ و لن» 57
نمودار 8-2- ارتباط متقابل بین ارزش بازار، تصمیمات مالی و توازن بین ریسک-بازده از نظر «پاندی» 58
نمودار 9-2- استراتژی مالی از نظر پیرس و رابینسون 59
نمودار 10-2- استراتژی مالی از نظر روترفورد 60
نمودار 11-2- استراتژی مالی از نظر ویلن و هانگر 61
نمودار 12-2- تصمیمات مالی از نظر «ون هورن» 62
نمودار 13-2- الگوي مرکز بهره وری ژاپن در استراتژي مالي 63
نمودار 14-2- تصمیمات مالی، ریسک، بازده و ارزش بازار شرکت از نظر «پراسانا» 64
نمودار 15-2- رابطه تعاملي و دوطرفه در الگوهاي طبيعي تدوين استراتژي مالی 65
نمودار 16-2- الگوي «بِندر و وارد» دراستراتژی مالی 66
نمودار 17-2- الگوي یکپارچه (همه جانبه) تدوين استراتژي مالی: كاربرد نظريه نقاط مرجع استراتژيك 68
نمودار 18-2- چهار پارادایم برای تحلیل نظریه های اجتماعی توسط بورل و مورگان 69
نمودار 19-2- الگوي اثربخشي و مجموعهاي از ارزشها
از ديدگاه ريچارد اچ. هال 71
نمودار 20-2- الگوهاي نظريهپردازان در چهار دورة زماني براساس ديدگاه اسكات 72
نمودار 21-2- نقطه مرجع استراتژيك اول در مباني فلسفی و منطقي تئوريهاي مديريت: انطباق سه طيف «ديدگاه طبيعي / عقلايي»؛ «نگرش ذهني گرا / عينيگرا» ؛ و «توجه به خارج / داخل» 73
نمودار 22-2- نقطه مرجع استراتژيك دوم در مباني فلسفی و منطقي تئوريهاي مديريت: انطباق سه طيف «نوع سيستم باز / بسته»؛ «تغييرات بنيادي / تدريجي» ؛ و« ميزان كنترل كم / شديد» 73
نمودار 23-2- تناظر نقاط مرجع در ديدگاههاي اسكات؛ بورل و مورگان؛ و هال 73
نمودار 24-2- جانمايي مراحل چرخۀ حیات سازمان در ماتريس نقاط مرجع استراتژيك 74
نمودار 25-2- استراتژیهای رقابتی پورتر 75
نمودار 26-2- ترکیب استراتژیهای رقابتی پورتر- مایلز و اسنو براساس نقاط مرجع استراتژيك 77
نمودار 27-2- ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک برمبنای نقاط مرجع استراتژیک 78
نمودار 28-2- الگوهاي استراتژی مالی بر مبنای نقاط مرجع استراتژیک 81
نمودار 29-2- گونه هاي استراتژی سرمایه گذاری بر مبنای نقاط مرجع استراتژیک 81
نمودار 30-2- الگوهاي استراتژی تأمین مالی بر مبنای نقاط مرجع استراتژیک 82
نمودار 31-2- گونههاي استراتژی تقسیم سود برمبنای نقاط مرجع استراتژیک 82
نمودار 32-2- گونههاي هاي استراتژی سرمایه درگردش برمبنای نقاط مرجع استراتژیک 83
نمودار 33-2- مدل یک پارچه تصمیم گیری برای تدوین استراتژی مالی و زیر سیستم های آن 84
نمودار 34-2- فرایند تصمیم ساختار سرمایه 88
نمودار 35-2- جریانات وجوه شرکت 90
نمودار 36-2- سیستم شکل گیری سرمایه (ساختار سرمایه) 91
نمودار 37-2- منابع تأمین مالی 92
نمودار 38-2- چارچوب نظري و مفهومي تحقيق 105
نمودار 1-1-4- چارت سازماني شركت داروسازي اكسير(سهامي عام) 143
نمودار 2-1-4- پراكنش گونههاي استراتژي مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 146
نمودار 3-1-4- روند تعادل ريسك و بازده كلي شرك
ت اكسير در سالهاي 80 تا 87 146
نمودار 4-1-4- پراكنش مكانيابي گونههاي استراتژي سرمايهگذاري شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 149
نمودار 5-1-4- پراكنش مكانيابي گونههاي استراتژي تأمين مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 151
نمودار 6-1-4- روند تعادل ريسك و هزينه تأمين مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 151
نمودار 7-1-4- پراكنش مكانيابي گونههاي استراتژي تقسيم سود شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 152
نمودار 8-1-4- پراكنش گونههاي استراتژي سرمایه در گردش شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 با استفاده از ريسك و بازده 154
نمودار 9-1-4- روند عملكرد (نسبت Q توبين) شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 155
نمودار 10-1-4- روند عملكرد (ROA) شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 156
نمودار 1-2-4- الگوي جامع استراتژیهاي هماهنگ بر اساس نقاط مرجع استراتژیک 172
نمودار 2-2-4- ارتباط بین میزان هماهنگی با عملکرد (ROA) 182
نمودار 3-2-4- ارتباط بین میزان هماهنگی با عملکرد (لگاريتم نسبت Q توبين) 182
نمودار 1-5- سطوح هماهنگي در مديريت استراتژيك مالی 188
نمودار 2-5- الگوی هماهنگی عقلایی در استراتژی مالي 190
نمودار 3-5- الگوي هماهنگی طبیعی در استراتژی مالي 192
نمودار 4-5- الگوی هماهنگی يكپارچه مبتني بر نقاط مرجع استراتژیک در مدیریت استراتژیک مالي 193
نمودار 5-5- تناظر نقاط مرجع در ديدگاههاي اسكات؛ بورل و مورگان؛ و هال 195
نمودار 6-5- نقشه جامع هماهنگی يكپارچه مبتني بر نقاط مرجع استراتژیک در استراتژی مالي 196
نمودار 7-5- الگوي جامع استراتژیهاي هماهنگ بر اساس نقاط مرجع استراتژیک 200
نمودار 8-5- نقشه جامع هماهنگی بين استراتژي سطح كسب و كار، مالي و زير سيستمهاي آن 202
نمودار 9-5- عملكرد (ROA، ROE) در هنگام هماهنگی
كم (حالتهاي هماهنگی 1 تا 6 از جدول 3-8) 205
نمودار 10-5- عملكرد (ROA، ROE) در هنگام هماهنگی متوسط (حالتهاي هماهنگي 7 تا 10 از جدول 3-8) 205
نمودار 11-5- عملكرد (ROA، ROE) در هنگام هما
هنگی زياد (حالت هماهنگی 11 تا 16 از جدول 3-8) 206
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 1-2- خلاصه اي از تحقيقات داخلي و خارجی انجام شده پيرامون موضوع 36
جدول 2-2- مقايسه نگرشهاي مختلف به مديريت 41
جدول 3-2- عوامل مورد استفاده در محورهای ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک 79
جدول 1-3- لیست شرکتهای جامعة آماري با نماد بورسي 130
جدول 2-3- لیست شرکتهای نمونة آماري با نماد بورسي 131
جدول 1-1-4- اسامي شركتهاي شركت سرمايهگذاري دارويي تأمين و نوع فعاليت آنها 140
جدول 2-1-4- اعضاء هيئت مديره شركت داروسازي اكسير در سال 87 142
جدول 3-1-4- تركيب سهامداران در سال 1387 144
جدول 4-1-4- محاسبات مكانيابي گونههاي استراتژي مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 145
جدول 5-1-4- محاسبات مكانيابي گونههاي استراتژي سرمایه گذاری شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 148
جدول 6-1-4- محاسبات مكانيابي گونههاي استراتژي تأمين مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 150
جدول 7-1-4- محاسبات مكانيابي گونههاي استراتژي تقسيم سود شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 152
جدول 8-1-4- محاسبات مكانيابي گونههاي استراتژي سرمایه در گردش شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 153
جدول 9-1-4- محاسبات عملكرد (نسبت Q توبين) شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 155
جدول 10-1-4- استراتژي مالي، زير سيستمهاي آن و تعداد گونه های هماهنگ محاسبه شده براي شركت اكسير همراه با عملکرد در سالهاي 80 تا 87 156
جدول 11-1-4- آزمون نرمال بودن دادههاي مربوط به عملكرد 157
جدول 12-1-4- آزمون استقلال دادههاي مربوط به عملكرد 158
جدول 13- 1-4- آزمون T براي ارزيابي عملکرد استراتژي مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 160
جدول 14-1-4- آزمون يو – من – ويتني براي ارزيابي تفاوت بين عملكرد شركت (نسبت Q توبين و ROA) 161
جدول 15-1-4- آزمون T براي ارزيابي هماهنگي عناصر استراتژي مالي شركت اكسير در سالهاي 80 تا 87 163
جدول 1-2-4- سؤالات مربوط به استراتژیهای سطح كسبو
كار در پرسشنامه اوليه تحقیق 165
جدول 2-2-4- قابليت اطمينان سؤالات استراتژیهای سطح كسبوكار در پرسشنامه اوليه تحقیق 166
جدول 3-2-4- افزايش قابليت اطمينان سؤالات استراتژیهای سطح كسبوكار در پرسشنامه اوليه تحقیق 166
جدول 4-2-4- قابليت اطمينان سؤالات استراتژیهای سطح كس
بوكار در پرسشنامه نهايي تحقیق 167
جدول 5-2-4- گونهشناسي استراتژيهاي شركتهاي نمونه همراه با عملكرد (ROA،Q توبين) 168
جدول 6-2-4- نحوه محاسبه نمره هماهنگی هر شرکت 173
جدول 7-2-4- تعداد موارد هماهنگ در گونههاي چهار گانة استراتژیها به همراه نمره هماهنگی هر شرکت 174
جدول 8-2-4- آزمون نرمال بودن كل دادههاي مربوط به عملكرد شركتها 175
جدول 9-2-4- آزمون نرمال بودن دادههاي عملكرد شركتهاي داراي هماهنگي كم 176
جدول 10-2-4- آزمون نرمال بودن دادههاي عملكرد شركتهاي داراي هماهنگي متوسط 176
جدول 11-2-4- آزمون نرمال بودن دادههاي عملكرد شركتهاي داراي هماهنگي زياد 177
جدول 12-2-4- آزمون نرمال بودن دادههاي مربوط به عملكرد شركتها 177
جدول 13-2-4- نتايج آزمون آناليز واريانس گروههاي داراي هماهنگي كم، متوسط و زياد مربوط به عملكرد شركتها 178
جدول 14-2-4- نتایج آزمون لِون جهت ارزيابي برابري واریانس گروههاي مختلف هماهنگي 179
جدول 15-2-4- نتايج آزمون تعقيبي LSD گروههاي داراي هماهنگي كم، متوسط و زياد مربوط به عملكرد شركتها 180
جدول 16-2-4- نتايج آمارههاي عملکرد (ROA) شرکتهای با هماهنگی كم، متوسط و زياد 182
جدول 17-2-4- ضرایب همبستگی پيرسون بين هماهنگي و عم
لکرد (نسبت Q توبين و ROA , ROE) 184
فصل اول؛
طرح و كليات تحقيق
1-1- مقدمه
در اين فصل ابتدا اهميت و ضرورت انجام تحقيق و گزارههاي تحقيق شامل اهداف، سئوالات، فرضيات، متغيرها و چارچوب نظري به همراه روش تحقيق و قلمرو انجام تحقيق ارائه شده است.
2-1- اهميت و ضرورت انجام تحقيق
امروزه تغییرات سریع همراه با تلاطم و آشفتگی، بخشی از محیط زندگی سازمانها را تشکیل می¬دهد که به نظر بسیاری از تحلیلگران برای سالهای زیادی نیز ادامه خواهد داشت. همچنین مدیران در بسیاری از بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی؛ بی¬قاعدگی، ناپیوستگی، نامنظمی و طبیعت شتابان تغییر را تجربه می¬کنند که ادارۀ سازمانشان را در آینده¬ای نامطمئن قرار می¬دهد بنابراین بنگا
ه¬ها در محیط پیچیده¬ای فعالیت می¬کنند و حرکت و انتقال از اقتصاد محلی به اقتصاد ملی، منطقه¬ای، بین¬المللی و در نهایت اقتصاد جهانی بر میزان پیچیدگی¬ها افزوده است (لورنژ و همکارانش، 1385؛20-13).
یکی از مهمترین ابزارهایی که مدیران را در این شرایط محیطی یاری می¬کند مدیریت استراتژیک است. مدیریت استراتژیک فرایندی است که از طریق آن سازمانها محیط¬های داخلی و خارجی خود را تحلیل کرده و از آن شناخت کسب می¬کنند، علاوه بر آن مسیر استراتژیک خود را پایه¬گذاری کرده، استراتژیهایی را خلق می¬کنندکه آنها را برا
ی رسیدن به اهداف تعیین شده کمک نماید و آن استراتژیها را به اجرا در می¬آورند، تمامی این اقدامات تلاشی است برای تداوم حیات سازمانها جهت ارضای اعضای کلیدی تشکیلات سازمانی که تحت عنوان ذی¬نفعان نامیده می¬شوند (هریسون و جان، 1382؛ 19). از این جهت، استراتژی به عنوان یک موضوع اصلی می¬تواند پیوند کارا و اثربخشی را بین شایستگیهای بنگاه با فرصتها و تهدیدات ایجاد شده توسط تغییرات محیطی ف
راهم کند. استراتژی بین اهداف مناسب متعدد و اهداف مطلوب پیوند ایجاد می¬کند که توسط بنگاه پیگیری می¬شود تا به اجزای گوناگون آنها دسترسی پیدا کند و طرحها و سیاستهایی را تعیین می¬کند تا راهنمایی برای عملیات بنگاه فراهم شود. بنابراین شناسایی اهداف مطلوب و مناسب همراه با قلمرو بازار-محصول، مزی
تهای رقابتی، شایستگیهای بارز و هم افزایی، اجزای بسیار مهم استراتژی خوب طراحی شده هستند (پاندی، 1999، 1166).
همچنین بيشتر سازمانها به جاي اتخاذ يك استراتژي جامع و واحد، از مجموعهاي از استراتژيهاي مرتبط استفاده ميكنند، كه هر يك برای سطح خاصي از سازمان طراحي ميشوند که به آن زنجیرۀ استراتژی یا سلسلهمراتب استراتژی می¬گویند. سلسلهمراتب استراتژی عبارتست از گروهبندی انواع استراتژی با توجه به سطوح سازمانی. سلسلهمراتب استراتژی از نظر «هانگر و ویلن» عبارتند از:
1. استراتژی در سطح سازمان (بنگاه)
• استراتژیهای هدایتی
• استراتژی پرتفولیو
• استراتژی سرپرستی
2. استراتژی در سطح کسب وکار
• استراتژی رقابتی
• استراتژی مشارکتی
3. استراتژی در سطح وظیفه¬ای (کارکردی)
• استراتژی مالی
o استراتژی سرمایه¬گذاری
o استراتژی تأمین¬مالی
o استراتژی تقسیم سود
o استراتژي سرمايه درگردش
• استراتژی بازاریابی
• استراتژی تولید و عملیات
• استراتژی منابع انسانی
• استراتژی تحقیق و توسعه
• استراتژی سیستمهای اطلاعاتی
این سلسلهمراتب یا زنجیرۀ استراتژی مجموعهای از استراتژیهای متداخل یکدیگر است که مانند پازل همدیگر را تکمیل و حمایت میکنند. بنابراین استراتژی وظی
فه¬ای از استراتژی کسب¬وکار حمایت می¬کند که آن نیز از استراتژی سازمان حمایت می¬نماید. هر استراتژي وظیفهای علاوه بر پاسخگويي به شرايط محيطي بایستی با استراتژيهاي سطوح ديگر و نيز با نقاط قوت و شايستگيهاي رقابتي واحد تجاري مربوطه و با سطح سازمان به عنوان يك مجموعه واحد هماهنگ باشد (هانگر و ویلن، 1384، 25). بنابر این در متون مديريت استراتژيك بر هماهنگي بين استراتژيهاي سطوح استراتژي و هماهنگي آن سطوح با محيط در حال تغییر خارجي تأكيد فراواني شده است.
مطابق بحث سلسلهمراتب استراتژیها، کانون اصلی توجه در این تحقیق، استراتژی مالی و ارتباط آن با استراتژی سطح کسب و کار می¬باشد. به نظر بسیاری از صاحبنظران مالی، مهمترین وظایف مدیریت در حوزۀ مالی، تصمیمگیری در مورد چهار موضوع اصلی است؛ تصمیمات سرمایه¬گذاری (بودجه¬بندی سرمایه¬ای)، تصمیمات تأمین مالی، تصمیمات تقسیم سود سهام در شرکتهای سهامی و تصمیمات مربوط به مديريت سرمايه درگردش. این تصمیمات به هم وابسته بوده و باید در جهت حداکثر کردن ارزش شرکت برای صاحبان سهام اتخاذ شوند ( ون هورن، 1982؛ 9-28، دیوید، 1384؛ 313، پاندی، 1999، 16-5، پراسانا، 1986، 8).
از نظر اغلب سرمایه¬گذاران، وضع مالی به عنوان تنها عامل یا معیار تعیین کننده وضع رقابتی سازمان محسوب میشود و اغلب، عوامل مالی موجب میشوند که استراتژیهای کنونی و برنامههای اجرایی تغییر یابند. برای اجرای موفقیت آمیز استراتژیهای سازمان، باید در بارۀ بودجهبندی سرمایهای تصمیمات لازم اتخاذ کرد. به هنگام تصمیمگیری برای تأمین مالی باید کوشید تا برای سازمان بهترین ساختار سرمایه به بوجود آورد و آن شامل روشهای مختلفی میشود که سازمان میتواند بدان وسیله سرمایۀ مورد نیاز را تأمین کند و تص
میمات تقسیم سود باعث میشود که سازمان مجبور شود سرمایۀ مورد نیاز را از منابع خارجی تأمین نماید (دیوید، 1384؛ 4-313). آن چه که در تصمیمات بودجهبندی سرمایهای، نقش کلیدی ایفا میکند، هزینۀ سرمایۀ شرکت است؛ زیرا از هزینۀ سرمایه، به عنوان نرخ تنزیل جریانهای نقدی حاصل از پروژههای سرمایهگذاری استفاده میشود. بنابر این ر
د یا قبول پروژههای سرمایهگذاری پیشنهادی در گرو انتخاب منا
سبترین نرخ تنزیل یا همان هزینۀ سرمایه است. این در حالی است که هزینۀ سرمایۀ شرکت، تابعی از ساختار سرمایه، ساختار مالی یا اهرم مالی آن است. بنابر این انتظار می¬رود که تغییر در ترکیب منابع تأمین مالی (ساختار سرمایه) بر هزینۀ سرمایه و متعاقباً بر ارزش شرکت ( بواسطۀ رد یا قبول پروژههای سرمایهگذاری دارای ارزش فعلی خالص مثبت یا منفی) تاثیر گذار باشد. از این جهت تصمیمات سرمایه-گذاری، تأمین مالی، تقسیم سود سهام و سرمايه درگردش با هم ارتباط بسیار نزدیکی دارند. بنابر این سئوالاتی که مطرح میشوند عباتنداز؛ چگونه میتوان تصمیمات مالی را در تئوری و عمل برای طرح¬ریزی استراتژی¬های مالی شرکت مورد استفاده قرار داد؟، چگونه میتوان بین استراتژی¬های مالی و استراتژی بنگاه ارتباط ایجاد کرد؟ چگونه میتوان استراتژی¬ مالی و استراتژی بنگاه را به سوی ایجاد ارزش برای سهامداران رهنمون کرد؟ در نهایت سئوال مهمی که مطرح میشود این است که چگونه میتوان استراتژی¬های مالی را با چارچوب کلی تصمیم¬گیری استراتژیک هماهنگ کرد؟
بررسي مطبوعات مالی نشان داده است كه تحقيقات تجربي كمي در خصوص هماهنگي بين استراتژي مالی با استراتژي سطوح بالاتر صورت گرفته است. مهمترين تحقيقات يافت شده نشان می¬دهد که برخي از اين تحقيقات مستقمياً در مورد استراتژي مالی انجام نشدهاند (در مورد اهرم مالی یا ساختار سرمایه انجام شده است) همچنين الگويي كه آنها جهت برقراري هماهنگي استفاده نمودهاند از نوع الگوهاي عقلايي و طبيعي ميباشند و تحقیقی براساس الگوي همه جانبه یافت نشده است. بررسي اين تحقيقها، ضرورت انجام تحقيقي جهت تبيين رابطۀ هماهنگي بين استراتژي مالی و استراتژي سطح كسبوكار براساس يك الگوي همه جانبه را نمايان ساخته است، به اين معني كه استراتژي مالی انتخاب شده، هم بتواند با شرايط محيطي سازگار باشد و هم با ساير استراتژيهاي سطح سازمان هماهنگ باشد. تحقيق حاضر براساس تئوري نقاط مرجع استراتژيك (SRP's) ، نقاطي را براي برقراري هماهنگي همه جانبه شناسايي ميكند، سپس گونههاي اصلي استراتژي مالی را براساس اين نقاط مشخص ميسازد. در این صورت سازمانها ميتوانند با تعيين موقعیت خود نسبت به نقاط مرجع اقدام به انتخاب استراتژي «مناسب» نمايند.
به طور خلاصه سئوال اصلي اين است كه گونه شناسي مناسب استراتژي مالي جهت هماهنگي با گونهشناسي استراتژي كسبوكار چگونه ميباشد؟ آيا بعد از ارائه يك گونه شناسي براي استراتژي مالي ميتوان هماهنگي خاصي بين استراتژي كسبوكا
ر و استراتژي مالي شناسايي نمود؟ آيا هماهنگي بين اين دو استراتژي بر ابعاد عملكردي سازمان اثر خاصي دارد؟ نقاط مرجع استراتژيك براي جمع¬بندي گونه¬شناسي هر يك از سطوح استراتژيك چيست؟ فلسفه انتخاب اين نقاط چيست؟ سئوالات فوق و پاسخگويي به آنها اهميت و ضرورت تحقيق را نمايان ميسازد.
3-1- اهداف تحقيق
هدف اصلی طرح، شناسایی و تبیین رابطۀ هماهنگي بين استراتژي سطح كسبوكار و استراتژي مالی بر عملكرد سازمان است. اهداف جزیی 1 تا 10 مطرح شده در ذیل به عنوان اهداف علمی و اهداف 11 تا 13 به عنوان هدفهای کاربردی و ضرورتهای خاص انجام تحقیق میباشند.
1. تعیین نقاط مرجع استراتژیک برای گونه شناسی استراتژی مالی،
2. تعیین نقاط مرجع استراتژیک برای گونه شناسی استراتژی سرمايهگذاري،
3. تعیین نقاط مرجع استراتژیک برای گونه شناسی استراتژی تأمين مالي،
4. تعیین نقاط مرجع استراتژیک برای گونه شناسی استراتژی تقسيم سود،
5. تعیین نقاط مرجع استراتژیک برای گونه شناسی استراتژی سرمايه درگردش،
6. گونه شناسی استراتژیهای سیستم مالی،
7. گونه شناسی استراتژیهای زیر سیستم سرمایه گذاری،
8. گونه شناسی استراتژیهای زیر سیستم تأمین مالی،
9. گونه شناسی استراتژیهای زیر سیستم تقسیم سود،
10. گونه شناسی استراتژیهای زیر سیستم سرمايهدرگردش،
11. تبیین هماهنگی بین استراتژیهای سطح کسب وکار با استراتژی مالی،
12. شناسایی و تبیین اثر هماهنگی بین استراتژیهای سطح کسبوکار و مالی بر عملکرد سازمان،
13. ارائۀ خطوط راهنما به سازمانها در جهت انتخاب استراتژی مناسب مالی،
4-1- سؤالات تحقيق
سؤال اصلي تحقيق. هر يك از گونههای استراتژيهاي مالی و زير سيستمهاي آن با كداميك از انواع استراتژيهاي سطح كسبوكار هماهنگتر ميباشند؟ و آيا س
ازمانهايي كه اين هماهنگي در آنها وجود دارد عملكرد بهتري نسب
ت به سایرین دارند؟
سؤالات فرعي تحقيق عبارتند از:
• نقاط مرجع استراتژیک گونههای استراتژیهای مالی کدامند؟
• نقاط مرجع استراتژیک گونههای استراتژیهای سرمایه¬گذاری کدامند؟
• نقاط مرجع استراتژیک گونههای استراتژیهای تأمین مالی کدامند؟
• نقاط مرجع استراتژیک گونههای استراتژیهای تقسیم سود کدامند؟
• نقاط مرجع استراتژیک گونههای استراتژیهای سرمايه درگردش کدامند؟
• گونههای استراتژیهای سیستم مالی کدامند؟
• گونههای استراتژیهای زیر سیستم سرمایه¬گذاری کدامند؟
• گونههای استراتژیهای زیر سیستم تأمین مالی کدامند؟
• گونههای استراتژیهای زیر سیستم تقسیم سود کدامند؟
• گونههای استراتژیهای زیر سیستم سرمايه درگردش کدامند؟
• هماهنگی بین استراتژیهای سطح کسبوکار با استراتژیهای مالی چگونه تبیین میشود؟
• اثر هماهنگی بین استراتژیهای سطح کسب وکار و مالی بر عملکرد سازمان چگونه تبیین میشود؟
• سازمانها چگونه استراتژی مناسب مالی را انتخاب کنند؟
5-1- چارچوب نظري تحقيق (مدل مفهومی تحقیق)
چارچوب نظري یا مدل مفهومی، بنیانی است که پژوهش بر آن استوار میشود، این چارچوب شبکهای است منطقی، توصیفی و پرورش یافته مشتمل بر روابط موجود میان متغیرهایی که تصور ميشود در شناسایی و پاسخ یا حل مسألۀ تحقيق، نقش دارند. نمودار 1 چارچوب نظري اين تحقيق را نشان ميدهد. چارچوب نظری تحقیق براساس دستاوردهای فصل دوم تحقیق حاصل شده است.
نمودار 1- چارچوب نظري يا مدل مفهومي تحقيق
6-1- فرضيه تحقيق
این تحقیق با مروری بر الگوهای فوق و ارائه یک چارچوب نظری به آزمون فرضیه زیر میپردازد:
فرضیۀ اصلی - هماهنگي بين استراتژي سطح كسبوكار و استراتژي مالی و زير سيستمهاي آن موجب افزایش عملكرد سازمان می¬شود.
7-1- متغيرهاي تحقيق
متغيرها را معمولاً از نظر نقش آنها در تحقيق ميتوان به پنج دسته تقسيم كرد: متغير مستقل ، متغير وابسته ، متغير تعديلكننده ، متغير مداخلهگر و متغير كنترل (سرمد و همكاران، 1376؛ 43).
در اين تحقيق «هماهنگي بين استراتژي مالی و زيرسيستمهاي آن و استراتژي سطح كسبوكار» به عنوان متغير مستقل، «عملكرد سازمان» به عنوان متغير وابسته، متغيرهاي «هماهنگي استراتژي مالی با ساير واحدهاي وظیفه¬ای» (مانند بازاریابی، تحقیق¬وتوسعه، تولیدوعملیات، منابع انسانی و سیستمهای اطلاعاتی) و هماهنگي استراتژي مالی با عناصر سازمان (یعنی«ساختار»، «تكنولوژي»، «فرهنگ» و«شیوۀ مدیریت») به عنوان متغيرهاي كنترل در نظر گرفته شده است. در اين تحقيق هيچ متغيري به عنوان متغير مداخلهگر يا متغير تعديلكننده در نظر گرفته نشده است.
8-1- روششناسي تحقيق
1-8-1- نوع روش تحقیق
روش تحقيق يك فرايند نظاممند براي يافتن پاسخ يك پرسش يا راه حل يك مسأله است (خاكي، 1378، 201). به طور کلی سه نوع دستهبندی در مورد انواع روشهای تحقیق وجود دارد:
الف) طبقهبندي انواع تحقيق برمبناي نتیجه: بنيادي، كاربردي و توسعهاي.
ب) طبقهبندي انواع تحقيق برمبناي هدف: اكت
شافي، تبييني و توصيفي.
ج) طبقهبندي انواع تحقيق برمبناي نوع دادهها: كيفي وكمّي (اعرابی، 1383: 22). بر اساس دستهبندیهای فوق نوع این تحقیق عبارتند از:
با توجه به اينكه تحقيق حاضر با استفاده از نظريههای مدیریت استراتژیک به تبيين الگوهاي همهجانبه هماهنگي استراتژيك ميپردازد و نهايتاً به ارائه یک الگوی يكپارچه منتهي میشود، يك تحقيق توسعهای ميباشد.
با توجه به اينكه اين تحقيق به دنبال بررسی و تعيين «چگونگی» هماهنگی استراتژیهای كسب و كار و مالي ميباشد از نوع توصيفي است و از آنجايي كه ميخواهد به يكي از دلايل و علل بهبود عملكرد سازماني بپردازد از نوع تحقيق تبييني ميباشد. بنابر اين ميتوان گفت اين تحقيق يك تحقيق توصيفي – تبييني ميباشد.
با توجه به اينكه دادههاي اين تحقيق براي تعيين نوع استراتژي سطح كسب و كار و نوع استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن و هماهنگي بين استراتژي سطح كسب و كار و استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن از نوع كيفي، و دادههاي ارزيابي عملكرد (نسبت Q توبين، ROE و ROA) از نوع كمّي ميباشند ميتوان گفت اين تحقيق هم كيفي و هم كمّي ميباشد. متغير مستقل اين تحقيق از نوع كيفي و در مقياس رتبهاي و متغير وابستة آن از نوع كمّي و در مقياس نسبي اندازهگيري شده است.
2-8-1- روشها و ابزارهای گردآوري دادهها
در اين تحقيق براي جمعآوري دادههاي اوليه از روشهاي موردي و ميداني استفاده شده است. برای تعیین و گونهشناسي استراتژیهاي سطح كسب و كار از پرسشنامه و از مصاحبه با مدیران و کارشناسان به عنوان ابزار مكمل پرسشنامه استفاده شد
ه است. براي شناسايي گونههاي استراتژيهاي مالي و زيرسيستمهاي آن (شامل استراتژيهاي سرمايهگذاري، استراتژيهاي تأمين مالي، استراتژيهاي تقسيم سود و استراتژيهاي سرمايه در گردش) و همچنين ارزيابي عملكرد (نسبت Q توبين، ROE و ROA) از روش مشاهده اسناد، مدارك و تجزيه و تحليل صورتهاي مالي حسابرسي شدة شركتها و جهت شناسايي اهداف سرمايهگذاري شركتها، از گزارشهای هيأت مديره به مجمع عمومي ساليانه شركتها استفاده شده است.
براي جمعآوري دادههاي ثانويه از مطالعات كتابخانهاي (شامل بررسی مقالات، پایاننامهها و کتب فارسی و لاتین) و همچنين فضاي مجازي اينترنت جهت بررسی آخرین مقالات، پایاننامهها و کتابهای لاتین مرتبط با موضوع تحقیق در داخل و خارج از كشور استفاده شده است. از دادههاي ثانويه جهت استخراج مدل يكپارچه و مدل مفهومي تحقيق استفاده شده است.
3-8-1- روشهاي تجزيه و تحليل دادهها و اطلاعات
در اين تحقيق جهت تجزيه و تحليل دادههای جمع آوری شده از عمليات ميداني و تحقيق موردي از روشهاي آماري توصيفي مانند معيارهاي پراكندگي، مركزي، نسبتها، جداول و نمودارها استفاده شده است و روشهاي آمار تحليلي ناپارامتريك مانند آزمون کولموگروف- اسمیرنوف جهت آزمون نرمال بودن توزیع دادهها، آزمون گردش يا رشتهها جهت آزمون استقلال (تصادفي بودن) مشاهدات و متغیرهای تحقيق و آزمون يو-من-ويتني استفاده شده است. از روشهاي آمار تحليلي پارامتريك مانند آزمون تحلیل واریانس و کوواریانس عاملی، آزمون تعقيبي LSD، آزمون لِون، آزمون t و ضريب همبستگي پيرسون و آزمون آن استفاده شده است.
4-8-1- جامعه آماري، نمونه آماری و روش نمونه گيري
جامعه آماری تحقیق براي تحقيق پيمايشي، شرکتهای توليدي پذيرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران كه قبل از سال 1385 به عضويت بورس در آمده بودند ميباشد. جهت تعريف جامعة آماري از روش غربال استفاده شد و 273 شركت
تعيين شد. ابزار تحقيق به همة شركتهاي جامعة آماري ارسال شد بنابر اين از روش نمونهگيري خاصي استفاده نشده است. تعداد شركتهاي همكاري كننده با طرح به 67 نمونه محدود شد. براي انتخاب نمونة روش تحقيق موردي از روش نمونه در دسترس استفاده شده است.
9-1- قلمرو انجام تحقيق
1-9-1- قلمرو زماني انجام تحقيق
اين تحقيق در فاصله زماني بهار 1386 لغاي
ت تابستان 1388 انجام شده است. همچنين جمعآوري دادههای میدانی نيز در همين فاصله زماني ميباشد.
2-9-1- قلمرو مكاني انجام تحقيق
اين تحقيق در شرکتهای سهامی توليدي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انجام شده است كه در طي سال 1387 سهام آنها مورد معامله قرار گرفته است و شامل 273 شركت ميباشد.
3-9-1- قلمرو موضوعي تحقيق
قلمرو موضوعی این تحقیق حوزة استراتژي وظيفهاي مالي است. همچنین با استفاده از تئوريهاي مدیریت استراتژیک (نظیر هماهنگی استراتژیک، نقاط مرجع استراتژيك و ... ) به تبيين الگوهاي همهجانبه هماهنگي استراتژيك ميپردازد.
10-1- تعريف مفهومي واژهها
تعريف مفهومي به تعريف يك واژه توسط واژههاي ديگر اشاره دارد. این نوع تعریف به شناسایی ماهیت یک پدیده کمک کرده و نقش مهمی را در فرایند منطقی تدوین فرضیهها ایفا میکند (سرمد و همكاران، 1376؛ 40). در این بخش برخی از واژه های اصلی طرح تعریف میشوند:
استراتژي. استراتژی عبارتست از تعیین اهداف و آرمانهای بلندمدت و اساسی برای یک شرکت و پذیرش مجموعهای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای حصول به این اهداف و آرمانها (چندلر، 1962، به نقل از آرمسترانگ، 1381؛ 47).
يك استراتژي عبارت است از برنامه جامع و همه جانبه كه نشان ميدهد شركت چگونه به مأموريت و هدفهاي خود دست يابد. استراتژی، مزیت رقابتی را حداکثر و کمبودهای رقابتی را حداقل میکند (هانگر و ويلن، 1384؛ 24).
مديريت استراتژيك. صاحبنظران تعاريف متعددي از مديريت استراتژيك مطرح نمودند كه در زير به بعضي از آنها اشاره ميشود. همة آنها در اين موض
وع اشتراك دارند كه مديريت استراتژيك با تدوين (برنامهريزي يا صورتبندی)، اجرا و ارزيابي (كنترل) استراتژيك سر و كار دارد.
مدیریت استراتژیک، مجموعهای از تصمیمات و اعمالی است که منجر به طراحی و اجرای استراتژیهایی میشود که برای حصول به اهداف یک سازمان مورد استفاده قرار میگیرد (پیرس و رابینسون، 1988، به نقل از آرمسترانگ، 1381؛ 18).
مدیریت استراتژیک عبارتست از بررسي محيطي، تدوين استراتژي، اجراي استراتژي، ارزيابي و كنترل (هانگر و ويلن، 1384؛ 15).
مدیریت استراتژیک عبارتست از هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابي استراتژيك (ديويد، 1380؛ 24).
سلسلهمراتب استراتژی، عبارتست از گروهبندی انواع استراتژی با توجه به سطوح سازمانی. سه سطح مهم استراتژي در سازمانهاي بزرگ چند محصوله عبارتند از: 1) استراتژي سازمان (بنگاه)، 2) استراتژي كسبوكار (تجاري) و 3) استراتژي وظيفهاي (كاركردي) كه بر روي يك بازار- محصول خاص متمركز شدهاند (واكر و همكاران 2003، هانگر و ويلن 2001، هكس و مجلوف 1996، جانسون و شولز 2002، تامپسون 1993، هيل و جونز 1992).
استراتژي سطح سازمان، با تصميماتي سر و كار دارد كه ماهيت آنها طوري است كه كل شركت را در بر ميگيرد (هكس و مجلوف، 1996؛ 26). استراتژي سطح سازمان به توصيف جهتگيري كلان شركت در راستاي نگرش كلي آن به رشد و مديريت انواع كسبوكار (واحدهاي تجاري) و خطوط توليد ميپردازد. استراتژي سازمان از استراتژي هدايتي ، تجزیه و تحلیل پرتفوليو و استراتژي سرپرستي تشكيل ميشود. استراتژي هدايتي
در قالب واژههايي چون ثبات، رشد و كاهش معنا و مفهوم مييابد (هانگر و ويلن، 2001، 24). استراتژي سازمان حداقل بايد به سؤالاتي از قبيل سؤالهاي زير جواب دهد؛ سازمان به چه فعاليتهايي و به چه ترتيبي بپردازد؟ منابع سازمان به چه ترتيب بايد به فعاليتهاي مختلف آن تخصيص داده شود؟ (رحمانسرشت، 1384؛ 13سطح كسبوكار (تجاري) دربارة چگونگي رقابت موفق در بازارهاي خاص ميباشد و با اين موضوع سر و كار دارد كه يك كسبوكار (واحد تجاري) چگونه به «مزيت رقابتي» دست مييابد؟ استراتژي كسبوكار معمولاً در سطح محصولات يا واحد تجاري استراتژيك اجرا ميشود و بر بهبود موقعيت رقابتي كالاها و خدمات شركت در يك صنعت خاص يا يك بخشي از بازار خاص تأكيد دارد. واحد استراتژيك تجاري ممكن است از استراتژيهاي رقابتي (مبارزه با تمام رقبا براي كسب مزيت) يا مشاركتي (همكاري با يك يا چند رقيب براي كسب مزيت عليه ساير رقبا) و يا به هر دو شكل باشد (هانگر و ويلن، 1384؛ 133،25-24).
استراتژيهاي وظيفهاي (كاركردي). براي تحقق بخشيدن به هدفهاي كسبوكارها (واحدهاي تجاري) يا شركتهاي محصور در قالب واحدهاي تجاري يا خدماتي تدوين ميشوند (رحمانسرشت، 1384؛ 145). استراتژي وظیفه¬ای، نگرش مورد استفادة يك حوزة كاري براي رسيدن به هدفها و استراتژيهاي سطح سازمان و سطح كسبوكار از طريق حداكثر كردن بهرهوري منابع است. اين استراتژي به توسعه و تقويت يك شايستگي بارز ميپردازد تا بدين وسيله سازمان بتواند به مزيت رقابتي دست يابد. همان¬طور كه يك شركت بزرگ، چند كسبوكار (واحد تجاري) دارد كه هر واحد، استراتژي خود را دنبال ميكند، هر كسبوكار نيز از مجموعهاي از حوزههاي كاري تشكيل شده است كه هر يك از استراتژي خاص خود پيروي ميكند. اين حوزههاي كاري عبارتند از: توليد، مالي، بازاريابي، تحقيقوتوسعه، منابع انساني و سيستمهاي اطلاعاتي (هانگر و ويلن، 1384؛ 184، 25، 196-188).
استراتژي مالی. استراتژی مالی یک استراتژی ترکیبی است كه با تحصيل و تخصیص منابع سر و کار دارد و آمیزه¬ای از استراتژیهای سرمایه¬گذاری، استراتژیهای تأمین وجوه، استراتژیهای توزیع سود و استراتژیهای سرمايه درگردش، جهت دسترسی بیشتر به ارزش برای سهامداران است و هدف آرمانی آن که تحت پوشش اهداف استراتژیک کلی¬تر است، عبارتست از حفظ و افزایش سودآوری بلندمدت بنگاه اقتصادی و دسترسی به مزیت رقابتی پایدار.
هماهنگي استراتژيك . هماهنگي داخلي و خارجي در سطوح سهگانه استراتژي را هماهنگي استراتژيك ميگويند.
نقاط مرجع استراتژيك. به عنوان هدفها و نقاط ارجاع هستند كه مديران از آنها در ارزيابي گزينهها، اتخاذ تصميمات استراتژيك و در مخابره كردن اولويتهاي ساز
ماني به افراد كليدي سيستمشان استفاده ميكنند (بامبرگر و فيگنبام، 1996؛ 927).
عملكرد. عملكرد سازماني به چگونگي اجراي كارآ و اثربخش استراتژي كسبوكارهاي آن تعريف ميشود (اولسون، اسلاتر و هولت، 2005؛ هامبورگ، كرومر و وركمن، 1999؛ گالبرايت و كازانجيان، 1986؛ واكر و روكرت، 1987) در صورتي كه موجب هم افزايي شود. هم افزايي زماني وجود دارد كه دو يا چند كسبوكار يا محصولات، به همراه منابع و شايستگيهايشان، يكديگر را تكميل و تقويت كنند به نحوي كه عملكرد كل كسبوكارها و محصولات مرتبط، بيشتر از جمع جبري عملكرد تكتك آن كسبوكارها باشد (واكر و همكاران، 1383؛ 108).
11-1- تعريف عملياتي واژهها
برای مشاهدۀ متغیرها، تعریف مفهومی را باید به تعريف عملياتي تبدیل کرد. تعریف عملیاتی تعریفی است که بر ویژگیهای قابل مشاهده استوار است و فعالیتهای محقق را در اندازه گیری یا دستکاری یک متغیر مشخص می¬سازد و هدف آن شناسایی رویدادهای قابل مشاهدۀ متغیرها و همچنین محدود کردن معنای واژه¬ها است (سرمد و همكاران، 1379؛ 41-40).
تعيين استراتژي سطح كسبوكار. براي اندازهگيري نوع استراتژي سطح كسبوكار كه هر يك از شركتهاي نمونه آماري در دو سال گذشته آن را انتخاب نمودهاند از انواع استراتژی¬های حاصل از ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک (SPACE) استفاده شده است. چهار نوع استراتژي معرفي شده عبارتند از: تدافعی، رقابتی، محافظه¬کارانه و تهاجمی (راو و همکارانش، 1982؛ دیوید، ، 1380، هریسون و جان، 1382).
تعیین استراتژیهای مالی. براي شناسايي استراتژيهاي مالي از دو بُعد بازده كلي و ريسك كلي استفاده شد. براي تعيين بازده كلي از متغير جايگزين يعني سود خالص تقسيم بر حقوق صاحبان سهام استفاده شده است. براي تعيين ريسك كلي از متغير جايگزين يعني اهرم مركب يا اهرم كلي استفاده شده است. گونههاي استراتژيهاي مالي عبارتند از: ريسك گريز، ميانهرو متمايل به ريسك گريزي، ميانهرو متمايل به ريسك پذيري و ريسك پذير.
زير سيستمهاي استراتژي مالي. منظور از زير سيستمهاي استراتژي مالي؛ شامل استراتژیهای سرمایه-گذاری، استراتژیهای تأمین مالی، استراتژیهای تقسیم سود و استراتژیهای سرمايه درگردش می¬باشد.
استراتژیهای سرمایه¬گذاری، سرمايهگذاري عبارت است از تخصيص سرمايه و منابع به طرحها، محصولات و واحدهاي وظيفهاي (كاركردي) سازمان. به عبارت دیگر سرمایهگذاری عبارت است از تخصيص سرمايه به داراییهای مشهود و نامشهود. براي شناسايي استراتژيهاي سرمايهگذاري از دو بُعد ريسك سرمايهگذاري و بازده سرمايهگذاري استفاده شد. جهت شناسایی گونههاي استراتژیهای سرمایه¬گذاری از حاصل جمع تغییرات در مخارج سرمایهای، مخارج تحقیق و توسعه، مخارج تبلیغات و پیشبرد فروش، و مخارج آموزش ضمن خدمت کارکنان در دو سال گذشته استفاده شده است.
استراتژیهای تأمین مالی، برای تأمین مالی، از سرمایه (حقوق صاحبان سهام) یا بدهی و یا هر دو مورد استفاده می¬شود. ترکیب بدهیها و حقوق صاحبان سهام، ساختار سرمایه یا ساختار مالی را تشکیل می¬دهد. برای گونه¬شناسی استراتژیهای تأمین مالی از دو بُعد استفاده شد. بُعد اول هزينة تأمین مالی و بُعد دوم ريسك مالی. از تغییرات در بدهی و سرمایه جهت شناسایی گونه¬ها استفاده شد.
استراتژیهای تقسیم سود، برای گونه¬شناسی استراتژیهای تقسيم سود از دو بُعد ریسک مالی و هزینه خاص سود انباشته استفاده شد. از نسبت یا مبلغ سود سهام پرداختی برای هر سهم جهت شناسایی گونههای استراتژیهای تقسیم سود ا
ستفاده شده است.
استراتژیهای سرمايه درگردش، برای گونه¬شناسی استراتژیهای سرمايه درگردش از دو بُعد ريسك و بازده سرماية درگردش استفاده شد. از ترکیب این دو بُعد چهار گونه استراتژی سرمایۀ درگردش حاصل می¬شود که عبارتند از: محافظهكارانه، ميانهرو متمايل به محافظهكاري، ميانهرو متمايل به متهورانه و متهورانه. از نسبت داراييهاي غير نقدي به د
اراييهاي جاري و نسبت بدهيهاي جاري به كل داراييها به عنوان متغير جايگزين ريسك و بازده سرماية درگردش جهت شناسايي گونهها استفاده شده است (نوو، 1989؛ 3-170).
هماهنگي. هماهنگي به مفهوم همسويي، سازگاري و تناسب اود. به عبارت ديگر، هماهنگي بيروني (عمودي) ميان استراتژي سيستم مالي و استراتژي کسب¬وکار، هماهنگي دروني (عمودي) ميان استراتژي سيستم مالي و زيرسيستمها یا کارکردهای آن، هماهنگي دروني (افقي) ميان زيرسيستمها یا کارکردهای سيستم مالي، هماهنگي بيروني (عمودي) زير سيستمها ميان زير سيستمهاي استراتژي مالی با استراتژي کسب¬وکار را هماهنگي استراتژيك ميگويند.
اندازهگيري عملكرد. در این تحقیق از « نسبت Q توبين» (ارزش بازار شرکت تقسیم بر ارزش دفتری داراییها) و ROA (سود خالص تقسيم بر مجموع داراييها) و ROE (سود خالص تقسيم بر حقوق صاحبان سهام) به عنوان شاخصهاي اندازه¬گیری عملکرد استفاده شده است. از اين دو نوع معيار براي همپوشاني نقاط ضعف يكديگر جهت اندازهگيري عملكرد استفاده شده است.
فصل دوم؛
مباني نظري پژوهش و مروري بر تحقيقات پيشين
نمودار 2- چارچوب فصل دوم- پيشينه و مباحث نظري تحقيق
1-2- مقدمه
در اين فصل مباني نظري پژوهش با مروري بر تحقيقات پيشين شروع شده سپس روشهاي دستهبندي نظريههاي مديريت همراه با عناصر مديريت استراتژيك و مفهوم هماهنگي استراتژيك بيان ميشود آنگاه چالش هماهنگي استراتژيك در استراتژي مالي ارائه ميشود. جهت جمعبندي چالش هماهنگي استراتژيك در استراتژي مالي، الگوهاي هماهنگي استراتژيك در سه الگو دستهبندي ميشود كه عبارتند از 1) الگوي عقلايي، 2) الگوي طبيعي و 3) الگوي تركيبي. جهت تبيين الگوي تركيبي (يكپارچه)، براي تدوين استراتژي ما
لي و زير سيستمهاي آن، نقاط مرجع استراتژيك در مباني فلسفي و منطقي تئوريهاي مديريت تبيين ميشود سپس نقاط مرجع استراتژيك، استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن شناسايي ميشود و برمبناي نقاط مرجع استراتژيك، گونهشناسي
استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن تبيين ميشود. همچنين برخي از رويكردهاي كاربردي دستيابي به هماهنگي استراتژيك در سلسله مراتب استراتژي مانند مدل چرخة حيات سازمان، استراتژيهاي رقابتي پورتر، طبقهبندي استراتژيهاي سازمانها از نظر مايلز و اسنو، تركيب استراتژيهاي رقابتي پورتر - مايلز و اسنو و ماتريس ارزيابي موقعيت و اقدام استراتژيك به طور مختصر تشريح ميشود. آنگاه دو شاخص ارزيابي عملكرد شامل سبت Q توبين و ROA معرفي ميشوند.
در نهايت چارچوب نظري تحقيق بر مبناي الگوي تركيبي، براي شناسايي استراتژيهاي سطح كسب و كار از ماتريس ارزيابي موقعيت و اقدام استراتژيك و براي شناسايي استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن از الگوي معرفي شده در اين فصل به عنوان مدل تبيين شده هماهنگي بين استراتژي سطح كسب و كار و استراتژي مالي و زير سيستمهاي آن معرفي ميشود.
2-2- سابقة تحقيقات انجام شده پيرامون موضوع تحقيق
پيرامون موضوع تحقیق منتشر شدهای در داخل كشور مشاهده نشده است و مطابق بررسيهاي انجام شده از طريق اينترنت چنين تحقيقي در سطح جهان نیز ثبت نشده است. اما در حوزه مديريت استراتژيك و نقاط مرجع استراتژيك تحقيقات چندي در كشور و خارج از آن انجام شده كه خلاصه¬اي از مهمترين آنها به شرح زير ميباشد.
جدول 1-2- خلاصه اي از تحقيقات داخلي و خارجی انجام شده پيرامون موضوع
رديف عنوان و تاريخ نام محقق سازمان/ نوع منبع بيان مختصر از تحقيق و نتايج حاصل
1 طراحي فرايندهاي انطباقي براي پياده سازي استراتژي مشتري مداري در بانكهاي تجاري ايران – 1380 علي ديواندري دانشگاه تهران، دانشكده مديريت، رساله دكتري مشتري مداري در بانكهاي تجاري را به عنوان يك استراتژي در نظر گرفته است و سازگاري آن را با فرايندهاي ساختاري بانكهاي تجاري، فرايندهاي فرهنگي، تكنولوژي اطلاعات و مديريت منابع انساني بررسي نموده است.
2 طراحي و تبيين مدل تعاملي استراتژي، فرهنگ سازماني و محيط در سازمانهاي صنعتي كشور – 1381 اسدا… كردنائيج دانشگاه تربيت مدرس، رساله دكتري سازمانهايي كه محيطشان پايدار است، و فرهنگ سازماني قوي دارند، استراتژي تدافعي (دفاعي) به كار ميبرند.
1- سازمانهايي كه محيطشان پويا است، و فرهنگ سازماني قوي دارند، استراتژي آينده نگر (تهاجمي) به كار ميبرند.
2- سازمانهايي كه محيطشان پايدار است، و فرهنگ سازماني ضعيف دارند، استراتژي انفعالي (واكنشي) به كار ميبرند.
3- سازمانهايي كه محيطشان پويا است و فرهنگ سازماني ضعيف دارند، استراتژي تحليلي (تحليلگر) به كار ميبرند.
3 ارائه استراتژي مناسب براي صنعت كاشي در ايران (از نظر خبرگان) – 1381 حميدرضا قهرماني دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد با استفاده از الگوي مديريت استراتژيك ديويد به تدوين استراتژي پرداخته است.
4 استراتژي صنعت الكترونيك از ديدگاه خبرگان – 1381 محمدرضا مشايخ دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نام
5 بررسي رابطه استراتژيهاي بازار - محصول و عملكرد صادركنندگان ايراني – 1381 ناصر صنوبر دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه دکترا با استفاده از مدل مفهومي روملت به بررسي رابطه بين نوع استراتژيهاي بازار / محصول و عملكرد صادراتي صادركنندگان ايراني پرداخته است.
6 سازگاري بين استراتژي تجاري و توليد و تأثير آن بر عملكرد شركت سايپا ديزل – 1382 شهناز نايب زاده دانشگاه شهيد بهشتي، دانشكده علوم اداري، پايان نامه كارشناسي ارشد استراتژيهاي سطح تجاري براساس مدل مايكل پورتر در نظر گرفته شده است و سپس سازگاري متغيرهاي تصميم در استراتژي توليد را با سه استراتژي عمومي پورتر در شركت سايپا ديزل بررسي نموده است.
7 تدوين استراتژي منابع انساني براي شركت مديريت پروژههاي نيروگاهي ايران (مپنا) – 1382 هادي مورعي دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد با استفاده از SRP يك متدولوژي مناسب براي تدوين استراتژي منابع انساني ارائه ميدهد.
8 بررسي و تجزيه و تحليل عوامل استراتژيك داخلي براي كسب مزيت رقابتي، مطالعه موردي شركت ايران خودرو – 1383 ابوالفضل ابوالفضلي دانشگاه شهيد بهشتي، دانشكده علوم اداري، پايان نامه كارشناسي ارشد توانايي مديريت، بازاريابي، مالي / حسابداري، توليد / عمليات، و تحقيقوتوسعه را به عنوان عوامل استراتژيك داخلي در نظر گرفته و سپس بررسي نموده كه آيا اين تواناييها موجب كسب مزيت رقابتي ميشوند.
9 تدوين استراتژي منابع انساني با رويكرد QFD در سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور – 1383 رضا آرمان پور دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد استفاده از تكنيك QFD در تدوين استراتژي منابع انساني و استراتژيهاي انتخاب شده براساس الگوي SRP جمعبندي شده است.
10 رابطه بين تلاطم محيطي، سيماي استراتژيك و عملكرد سازمان و ارايه مدل استراتژيك مناسب مهدي حقيقي كفاش دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، رساله دكتري با استفاده از پرسشنامه استاندارد، تلاطم محيطي را اندازهگيري نموده و سپس سيماي استراتژيك را براساس مدل مايلز و اسنو و نيز مدل رحمانسرشت اندازهگيري كرده و بعد از آن رابطه بين آنها را با عملكرد سازماني (شاخص نرخ بازگشت سرمايه ROA
) بررسي نموده است.
11 سازمان مبتني بر نقاط مرجع استراتژيك – 1384 اميررضا اسكافي دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد هماهنگي بين عناصر سازمان (ساختار سازماني، استراتژي، تكنولوژي و فرهنگ سازماني) براساس الگوي نقاط مرجع استراتژيك (SRP) نشان داده شده است.
12 استراتژي رهبري متخصصين در بخش تحقيقوتوسعه – 1384 حميدرضا پيرمراد دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد الگوي يكپارچه استراتژيهاي رهبري كاركنان بخش R&D براساس الگوي SRP ارائه شده است.
13 عوامل ضروري در تدوين استراتژي سامانه پاداش براي شركت توربين سازي ايران – 1384 مصطفي باستان دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد عوامل ضروري در تدوين استراتژي پاداش براساس الگوي SRP جمعبندي شده است.
14 برنامه استراتژيك گمرك – 1384 سيدمحمد اعرابي گمرك جمهوري اسلامي ايران با استفاده از الگوي مديريت استراتژيك ديويد به تدوين استراتژي سازماني و استراتژيهاي وظيفهاي در گمرك جمهوري اسلامي ايران پرداخته است.
15 بررسی رابطۀ بین تنوع محصولات با ریسک و بازدهی سهام شرکتهای تولیدی بورس اوراق بهادار تهران- 1385 هادی واحد احمدیان دانشگاه تهران، دانشكده مديريت، پايان نامه كارشناسي ارشد با مطالعۀ مدلهای مختلف اندازهگیری تنوع سازمانی مدلی مناسب برای اندازهگیری تنوع محصولات شرکتها انتخاب کرده است. یافتهها نشان می دهد که تقریباً ارتباط محسوسی بین هیچیک از ابعاد تنوع سازمانی با بازدهی و ریسک شرکتها دیده نمی شود.
16 اثر هماهنگي استراتژيك بين استراتژي سطح كسبوكار و استراتژي بازاريابي بر عملكرد سازماني-1386
حمید رضا رضوانی دانشگاه علامه طباطبايي، دانشكده حسابداري و مديريت، پايان نامه دکترا پس از شناسایی نقاط مرجع استراتژیک بازاریابی برمبنای الگوي SRP و گونه شناسی انواع استراتژیهای بازاریابی با تلفیق استراتژيهاي مايكل پورتر و استراتژيهاي مايلز و اسنو به گونهشناسي انواع استراتژيهاي سطح كسبوكار بر مبنای الگوي SRP پرداخته است. یافته ها نشان می دهند که هماهنگی بین استراتژیهای بازاریابی با استراتژیهای کسب وکار موجب بهبود عملکرد (سودآوری) می¬شود.
17 تئوری نقاط مرجع استراتژیک - 1996 اوی فیگن بام و هارت اس و دی شندل
مقاله Fiegenbaum, A., Hart, S., Schendel, D., (1996), “Strategic reference point theory", Strategic Management Journal, V (17), I (3), pp. 219-235.
18 نقش نقاط مرجع استراتژیک در توسعۀ ماهیت و آثار استراتژی منابع انسانی - 1996 پیتر بامبرگر و آوی فیگن بام
مقاله Bamberger, Peter, Figenbaum, Avi, (
1996), "The role of strategic reference points in explaining the nature and consequences of human resource strategy", Academy of Management Review, V (21), N (4), pp. 926-958.
19
نقش تئوری نقاط مرجع استراتژیک در توسعۀ پارادایم استراتژی بازاریابی رقابتی - 1999 شوهام و فیگن بام
مقاله آنها نقاط مرجع استراتژیک (SRP هاي) بازاريابي را در سه بُعد طبقهبندي کرده اند: 1) بعد داخلي (هدفها و وسيلهها)، 2) بعد خارجي (مشتريان، ذينفعان و رقبا) و 3) بعد زمان (گذشته، حال و آينده). از نظر آنها فضاي رقابتي كه توسط اين ابعاد ايجاد ميشود SRP نام دارد. آنها نشان میدهند كه رفتار انتخاب استراتژيك استراتژيهاي بازاريابي براساس توازن بين رفتار ريسك گريزي و ريسك پذيري ميباشد و اين رفتار برمبناي نقاط مرجع استراتژيك بازاريابي شكل ميگيرد. آنها پاراديم توسعه استراتژيهاي رقابتي بازاريابي برمبناي نظريه نقاط مرجع استراتژيك (SRP) را به عنوان پاراديم نوين در حوزه الگوهاي تدوين استراتژي بازاريابي مطرح ميكنند.
20
استراتژي منابع انساني (تدوين، اجراء، آثار)- 2000 پيتر بامبرگر و لن مشولم، ترجمه علي پارسائيان و سيدمحمد اعرابي
کتاب با استفاده از روش پژوهش تركيبي، الگوهاي قبلي منابع انساني را به صورت عميق و دقيق بررسي نموده و از ترکیب دو طیف «کنترل بازده/فرایند» و «توجه به بازار کار داخلی/خارجی»، چهارگونه استراتژي اصلي منابع انساني به نامهاي استراتژي ثانويه، استراتژي پيمانكارانه، استراتژي متعهدانه و استراتژي پدرانه را در قالب يك الگوي يكپارچه که از ترکیب مفاهیم نگرش عقلایی و طبیعی تشکیل شده و برمبناي نقاط مرجع استراتژیک(SRPs) بیان شده است، معرفي كردهاند.
21 مديريت استراتژيك سيستمهاي اطلاعاتي: رهيافتي جامع - 2001 استيو كلارك، ترجمه سيدمحمد اعرابي و داود ايزدي
کتاب با استفاده از طبقهبندي تئوريهاي اجتماعي بورل و مورگان (1979)، استراتژيها و نگرشهاي سيستمهاي اطلاعاتي را به چهار نوع طبقهبندي كرده است: 1) تفسيرگرا (شامل روششناسي سيستمهاي نرم و برنامهريزي تعاملي)، 2) انسانگراي بنيادي (شامل تئوري اجتماعي انتقادي)، 3) ساختارگراي بنيادي و 4) كاركردگرا (شامل چرخه حيات توسعه سيستمها و مديريت پروژه).
3-2- روشهاي دستهبندي نظريههاي مديريت
روشهاي دستهبندي نظريههاي مديريت عبارتند از: دستهبندي تاريخي كه از منطق تاريخ و سير تحولات تاريخي استفاده ميشود (مانند بشارت،1354؛ ایران نژادپاریزی و ساسان گهر، 1371)، دستهبندي موضوعي كه نظريهها را در سه دسته كلاسيك، نئوكلاسيك و مدرن قرار ميدهد (مانند هيكس، ترجمه كهن؛ 1369)، دستهبندي نگرشي كه نگرشهاي روابط انساني، فرايندي، علمي، سيستمي و اقتضايي را براي جمعبندي نظريهها مطرح ميكند (مانند لوتانز، 1366).
يكي از روشهاي دستهبندي نظريههاي مديريت، دستهبندي آنها برمبناي نگرش (رويكرد ) است. معروفترين فردي كه در اين خصوص مطالبي را ارائه نموده است «فرد لوتانز » (1973) ميباشد. نگرشهاي مطرح شده توسط لوتانز عبارتند از: 1) نگرش فرايندي به مديريت، 2) نگرش كمّي به مديريت، 3) نگرش رفتاري به مديريت، 4) نگرش سيستمي به مديريت و 5) نگرش اقتضايي به مديريت (لوتانز، ترجمه منوريان، 1366؛ 20- 19). در ادامه خلاصهاي از نگرشهاي فوق براساس نظر لوتانز بيان ميشود.
نگرش فرايندي به مديريت. اين نگرش تلاش ميكند تا وظايف مديريت را مشخص ساخته و سپس اصولي اساسي در اين رابطه ارائه دهد. هم وظايف و هم اصول، از ديد اين نگرش، جهاني و در كليه شرايط قابل تسري به كليه مديران است. «هنري فايول» فرانسوي معروفترين بنيانگذار مكتب فرايندي است كه پنج وظيفه و چهارده اصل را براي مديريت عنوان ميكند. وظايف مطرح شده فايول عبارتند از: برنامهريزي، سازماندهي، فرماندهي، هماهنگي و كنترل. از صاحبنظراني كه براساس نگرشي فرايندي وظايف مديريت را مشخص نمودند ميتوان «لوتر گيوليگ »، «جورج تري »، «كونتز و اودانل »، «گيبسون» و «استيفن پي. رابينز » را نام برد.
نگرش كمّي به مديريت. طرفداران اين نگرش تلويحاً اشاره بر آن دارند كه مدلهاي رياضي و فرايندهاي كمّي ميتواند به عنوان اساس و پايهاي براي تمام مديريتها تلقي شوند. اين نگرش به دنبال روش و تكنيك انجام كار ميباشند و هدف اصلي آن تأمين گزينههاي بهتر و بيشتر براي تصميمگيري مديريت است. «مديريت علمي» و «تحقيق در عمليات» يا «علم مديريت» از نتايج اين نگرش ميباشند.
نگرش رفتاري به مديريت. در اين نگرش به عنصر انسان در كار، توجه ميشود و به دنبال شيوه مديريت انسانها و تنظيم روابط بين آنها ميباشد. نهضت روابط انساني، اساساً حول اين فرضيه بنا نهاده شده است كه چنانچه مديريت بتواند كاركنان را راضي و خوشحال سازد، حداكثر عملكرد از آن منتج خواهد شد.
نگرش سيستمي به مديريت. نگرش سيستمي زماني ظهور و تكوين يافت كه نگرش فرايندي، در تلاش جهت يك شكل كردن تئوريهاي مديريت ناكام ماند. در حالي كه نگرشهاي رفتاري و كمّي، راهي متضاد مسير نگرش فرايندي را در پيش گرفته بودن
د، نگرش سيستمي سعي بر آن داشت تا آنها را در در جهت تدوين يك نظريه همه جانبه و عام مديريت، به هم نزديك سازد. به عبارت ديگر، نگرش سيستمي موضوع جديدي علاوه بر سه نگرش قبلي مطرح ننموده است بلكه جامع و مانع بودن نگرشهاي قبلي را و نيز ارتباط تعاملي بين عناصر س
ازماني در هر يك از سه نگرش قبلي را مطرح نموده است. نگرش سيستمي به اين معناست كه كليه اجزاء يا عناصر (هر پديده) نسبت به هم متعامل و با يكديگر پيوسته بوده و با اين ارتباط يك كل را تشكيل ميدهند. يك سيستم متشكل از عناصر و زير سيستمها (سيستمهاي فرعي) است كه به يكديگر وابسته و مربوط ميباشند. اين زير سيستمها با يكديگر در تعامل هستند و يك مجموعه واحد و منسجم را تشكيل ميدهند. با اين تعريف، هر پديدهاي را ميتوان با ديد سيستمي مورد تجزيه و تحليل قرار داده يا به نمايش در آورد.
نگرش اقتضايي به مديريت. اين نگرش عنوان ميكند چگونه تئوري را به عمل برسانيم. نگرش اقتضايي اشاره دارد كه براي دستيابي مؤثر به هدف، براساس شرايط محيطي و زماني منتخب، فنون و مفاهيم مناسب مديريت انتخاب ميشود. اين نگرش «نظريه» را از «علم» ميگيرد، از «شرايط» اطلاع دارد، نظريه را با شرايط «تطبيق» ميدهد، و سپس ارائه «راهكار» ميكند. به عبارت ديگر «وضعيت مناسب» را تعيين ميكند. اين نگرش موضوع جديدي را علاوه بر سه نگرش اوليه مطرح نميكند بلكه بيان ميكند كه هر يك از سه نگرش فرايندي، كمّي و رفتاري چگونه در شرايط زماني و مكاني خاص به عمل تبديل ميشوند (لوتانز، 1366؛ 122-21).
نگرش استراتژيك به مديريت. نگرش استراتژيك كليه مباحث مطرح شده در مديريت و يا هر علمي را در دو سطح استراتژيك و عملياتي مطرح ميكند. در سطح استراتژيك مسائل به صورت ذهني، مفهومي، نظري (تئوريك) و كيفي بيان ميشوند ولي در سطح عملياتي مسائل به صورت عيني، عملياتي، عملي و كمّي عنوان ميشوند. مسائل ذهني يك ذهنيت روشن قبل از عمل ميدهند و يك نتيجه نظري يا مفهومي ارائه ميكنند كه مبناي عملي (عملياتي شدن) قرار ميگيرد. مقايسه نگرشهاي مختلف مديريت نشان ميدهد که سه نگرش اوليه در حوزة «علم بودن مديريت» و سه نگرش بعدي در حوزة «هنر بودن مديريت» قرار ميگيرند (اعرابي، 1385). جدول 2-2 مقايسه نگرشهاي مختلف به مديريت را نشان ميدهد.
جدول 2-2- مقايسه نگرشهاي مختلف به مديريت
نوع نگرش موضوع محوري علم یا هنر محصول ناشي از نگرش
فرايندي ارائه موضوع مديريت به عنوان فرايندي از وظايف مشخص
علم وظايف مدير شامل برنامهريزي، اجرا و كنترل.
كمّي ارائه الگوهاي كمّي و رياضي به عنوان مبنايي براي مديريت علم روش انجام كار (تكنولوژي)
رفتاري ارائه شيوهاي براي مديريت انسانها علم تنظيم روابط بين انسانها
سيستمي نشان دادن رابطة تعاملي بين عناصر و زير سيستمها هنر
محصولي ندارد بلكه تكميلكننده سه نگرش اوليه است.
اقتضايي تشخيص مصلحت، ضرورت و تبديل تئوري به عمل براساس شرايط هنر
محصولي ندارد بلكه تكميلكننده سه نگرش اوليه است.
استراتژيك سطحبندي تمام موضوعات در دو سطح استراتژيك و عملياتي هنر
محصولي ندارد بلكه تكميلكننده سه نگرش اوليه است.
( منبع: لوتانز، 1366؛ اعرابي، 1385)
بررسي ديدگاه صاحبنظران مديريت استراتژيك نشان ميدهد كه هر كدام از آنها از زاويه يكي از سه نگرش اوليه به مديريت استراتژيك ميپردازند. عدّهاي چارچوب مديريت استراتژيك را براساس الگوي «تصميمگيري محدود» كه در حوزة «نگرش علمي» قرار ميگيرند بيان ميكنند (مانند هانگر و ويلن، 2001)، عدّهاي مديريت استراتژيك را از زاويه «مدلهاي كمّي» بيان كردهاند (مانند رو، ميسون و ديكل، 1982)، عدّهاي به مديريت استراتژيك از زاويه «نگرش فرايندي» نگاه كردند (مانند ديويد، 2001؛ هريسون و جان، 1380؛ جانسون و شولز، 2002، هيل و جونز، 1992). ضمن اين كه در عمدة الگوهاي مديريت استراتژيك، بررسي شرايط محيط خارجي و داخلي (نگرش اقتضايي) و تعامل بين عناصر سازماني در جهت تطابق با محيط (نگرش سيستمي) بيان شدهاند.
4-2- مديريت استراتژيك
صاحبنظران تعاريف متعددي از مديريت استراتژيك مطرح نمودند كه در زير به بعضي از آنها اشاره ميشود:
1) مدیریت استراتژیک، مجموعهای از تصمیمات و اعمالی است که منجر به طراحی و اجرای استراتژیهایی میشود که برای حصول به اهداف یک سازمان مورد استفاده قرار میگیرد (پیرس و رابینسون، 1988، به نقل از آرمسترانگ، 1381؛ 18).
2) مدیریت استراتژیک عبارتست از بررسي محيطي، تدوين استراتژي، اجراي استراتژي، ارزيابي و كنترل (هانگر و ويلن،2001، 1381؛ 15).
3) مدیریت استراتژیک عبارتست از هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابي استراتژيك (ديويد، 1380؛ 24).
4) مدیریت استراتژیک عبارتست از پيشبيني نياز به تغيير يا اصلاح استراتژي فعلي، تمهيد و گزينش استراتژي مناسب، عملي ساختن يا اجراي استراتژي (رحمانسرشت، 1384؛ 32).
5) مدیریت استراتژیک عبارتست از طراحي و اجراي استراتژي براي دستيابي به هدفها (پيرس و رابينسون، 1991؛ 4-3).
6) مدیریت استراتژیک عبارتست از تحليل محيط داخلي و خارجي، تعيين مسير استراتژيك و خلق استراتژي براي رسيدن به هدفها و اجراي آن (هريسون و جان، 1380؛ 18).
7) مدیریت استراتژیک عبارتست از تجزيه و تحليل استراتژيك، گزينش اس
تراتژي و اجراي استراتژي (جانسون و شولز، 2002؛ 10).
8) مدیریت استراتژیک عبارتست از بررسي محيطي، تدوين استراتژي، اجراي استراتژي، ارزيابي و كنترل (هانگر و ويلن، 1384؛ 15).
با توجه به تعاريف فوق، همة آنها در اين موضوع اشتراك دارند كه مديريت استراتژيك با تدوين (برنامهريزي يا صورتبندی)، اجرا و ارزيابي (كنترل) استراتژي سروكار دارد. سه مرحله اصلي در الگوي مديريت استراتژيك (تدوين؛ اجرا؛ و ارزيابي و كنترل) براي تمامي سطوح استراتژي صادق ميباشد.
تدوین استراتژی، تدوین استراتژی عبارتست از طراحی طرحهای بلندمدت برای مدیریت مؤثر فرصتها و تهدیدهای محیطی و بررسی نقاط قوت و ضعف شرکت (هانگر و ویلن، 1384؛ 22).
اجرای استراتژی، اجرای استراتژی عبارتست از مجموع فعالیت و انتخابهایی که برای اجرای یک طرح استراتژیک لازم و ضروری است. اجرای استراتژی فرایندی است که بر اساس آن سیاستها و استراتژیها، با بهره¬گیری از برنامه¬ها، بودجه و رویه¬ها به اجرا در می¬آیند و عملی می¬شوند (هانگر و ویلن، 1384؛ 209 و 27).
کنترل استراتژی، کنترل و ارزیابی فرایندی است که توسط آن بر فعالیتها و نتایج عملکرد شرکت نظارت می-شود تا بتوان عملکرد واقعی را با عملکرد مطلوب مقایسه کرد. این فرایند بازخورد لازم را به مدیریت می¬دهد تا بتواند نتایج را ارزیابی کند و در صورت لزوم اقدامات اصلاحی را اتخاذ کند. مدیریت با بررسی نتایج عملکرد ممکن است تغییر و تعدیل فرایند تدوین استراتژی، یا فرایند اجرا یا هر دو را ضروری تشخیص دهد (هانگر و ویلن، 1384؛ 259-260و29).
1-4-2 - مفهوم استراتژي
يك استراتژي عبارت است از برنامه جامع و همه جانبه كه نشان ميدهد شركت چگونه به مأموريت و هدفهاي خود دست يابد (هانگر و ويلن، 1384؛ 24).
استراتژي عبارتست از يك برنامه براي ايجاد رابطة متقابل با عوامل محيطي كه معمولاً ضد و نقيض هستند، جهت تأمين هدفهاي سازمان. برخي از مديران هدف را مترادف استراتژي ميدانند، ولي هدف مشخص ميكند كه سازمان به كجا ميخواهد برود و استراتژي تعيين كنندة شيوة رسيدن به آنجاست (دفت، 1377؛ 54).
استراتژي، «جهتگيري كلي حركت سازمان جهت ميل به طرف وضعيت مطلوب در سطح ذهني و مفهومي» ميباشد (اعرابي، 1370).
2-4-2- سطوح استراتژي
امروزه بيشتر سازمانها به جاي اتخاذ يك استراتژي جامع و واحد، از مجموعهاي از استراتژيهاي مرتبط استفاده ميكنند، كه هر يك در سطوح مختلفي از شركت طراحي ميشوند. سه سطح مهم استراتژي در سازمانهاي بزرگ چند محصوله عبارتند از: 1) استراتژي سازمان (بنگاه) ، 2) استراتژي كسبوكار (تجاري) و 3) استراتژي وظيفهاي (كاركردي) (مانند واكر و همكاران، 2003، ويلن و هانگر، 1992، هكس و مجلوف، 1996، جانسون و شولز، 2002، تامپسون، 1993، هيل و جونز، 1992، رحمانسرشت، 1384). شایان ذکر است که در سازمانهاي كوچكتر سطح اول و سطح دوم با يكديگر ادغام ميشوند و يك سطح به وجود ميآيد (مرکز بهره¬وری ژاپن، 1372؛ 3).
هر استراتژي علاوه بر پاسخگويي به شرايط محيطي، با استراتژيهاي سطوح ديگر و نيز با نقاط قوت و شايستگيهاي رقابتي واحد تجاري مربوط و با سطح شركت به عنوان يك مجموعه واحد هماهنگ ميباشد (واكر و همكاران، 2003؛ 10-9). هر يك از سطوح استراتژي با ساير سطوح استراتژي تعامل نزديك و هماهنگي دارد و اگر كل شركت بخواهد موفق د.
( منبع: ويلن و هانگر، 1992)
نمودار 1-2- رابطه بين سطوح استراتژي
استراتژي سطح سازمان (بنگاه) به استراتژي کل مجموعه¬ای از شرکتهای مستقل سودآور که تحت پوشش یک مدیریت اداره می¬شوند، اطلاق می¬شود (مرکز بهره¬وری ژاپن، 1372؛ 2). این استراتژی به توصيف جهتگيري كلان شركت در راستاي نگرش كلي آن به رشد و مديريت انواع كسبوكار و خطوط توليد ميپردازد. استراتژي بنگاه از استراتژي هدايتي ( جهتگيري كلان شركت- هدف گیری به سمت رشد)، تجزيه و تحليل پرتفوليو (صنایع یا بازارهایی که شرکت در آنها از طریق محصولات و واحدهای تجاریاش رقابت میکند- هماهنگی جریان نقدی واحدها) و استراتژي سرپرستي (شیوۀ مورد استفادۀ مدیران شرکت در هماهنگ کردن فعالیتها، انتقال منابع و بهرهگیری از منابع موجود در محصولات و واحدهای تجاری¬اش- تولید هم افزایی از طریق توسعه و تسهیم منابع) تشكيل ميشود. استراتژي هدايتي در قالب واژههايي چون ثبات، رشد و كاهش معنا و مفهوم مييابد (هانگر و ويلن، 1384، 24 و 58-157).
استراتژي سطح كسبوكار (تجاري) دربارة چگونگي رقابت موفق در بازارهاي خاص ميباشد و با اين موضوع سر و كار دارد كه يك كسبوكار (واحد تجاري) چگونه به مزيت رقابتي دست مييابد؟ يك كسبوكار (واحد تجاري استراتژيك) بخشي از يك سازمان (بنگاه) است كه براي آن يك بازار خارجي مشخص در خصوص محصولات آن وجود دارد و اين موضوع آن را از ديگر كسبوكارها جدا ميكند (جانسون و شولز، 2002؛ 11 ). در يك شركت چند كسبوكاري، سطح تجاري شامل رؤساي واحد تجاري در سازمان و نيروهاي پشتيباني آن واحد
ها ميباشد. در يك شركت تك كسبوكاري، سطح بنگاه و سطح تجاري با يكديگر يكسان ميباشند (هيل و جونز، 1992؛ 20). استراتژي كسبوكار معمولاً در سطح محصولات يا واحد تجاري استراتژيك اجرا ميشود و بر بهبود موقعيت رقابتي كالاها و خدمات شركت در يك صنعت خاص يا يك بخشي از بازار خاص تأكيد دارد. واحد استراتژيك تجاري ممكن است از استراتژيهاي رقابتي (مبارزه با تمام رقبا براي كسب مزيت) يا مشاركتي (همكاري با يك يا چند رقيب براي كسب مزيت عليه ساير رقبا) و يا به هر دو شكل باشد. استراتژی کسبوويلن، 1384؛ 133 و 5-24).
استراتژيهاي وظيفهاي (كاركردي) براي تحقق بخشيدن به هدفهاي كسبوكارها (واحدهاي تجاري) يا شركتهاي محصور در قالب واحدهاي تجاري يا خدماتي تدوين ميشوند (رحمانسرشت، 1384؛ 145). استراتژي وظيفهاي، نگرش مورد استفادة يك حوزة كاري براي رسيدن به هدفها و استراتژيهاي سطح شركت و سطح كسبوكار از طريق حداكثر كردن بهرهوري منابع است. اين استراتژي به توسعه و تقويت يك شايستگي بارز ميپردازد تا بدين وسيله شركت بتواند به مزيت رقابتي دست يابد. همان طور كه يك شركت بزرگ، چند كسبوكار (واحد تجاري) دارد كه هر واحد، استراتژي خود را دنبال ميكند، هر كسبوكار نيز از مجموعهاي از حوزههاي كاري تشكيل شده است كه هر يك از استراتژي خاص خود پيروي ميكند (هانگر و ويلن، 1384؛ 184). اين حوزههاي كاري عبارتند از: توليد، بازاريابي، مالي، تحقيقوتوسعه، منابع انساني، و سيستمهاي اطلاعاتي. استراتژیهاي وظیفه¬ای به نامهای «استراتژی تولید»، «استراتژی بازاریابی»، «استراتژی مالی» و ... خوانده می شوند. هدف هر یک از استراتژیهای وظیفهای انجام صحیح و مؤثر همان وظیفه است. هماهنگی بین استراتژیهای وظیفهای با استراتژیهای بنگاه در زمینۀ تحقق اهداف آن از اهمیت ویژهای برخوردار است (مرکز بهره¬وری ژاپن، 1372؛ 3).
3-4-2- استراتژي مالی
فهم جامع در باره مفهوم استراتژی مالی مؤسسات اقتصادی در موفقیت تدوین و اجرای آن مؤثر است. تاکنون دانش¬پژوهان رشته¬های مرتبط در کشورهای گوناگون دیدگاههای مختلفی در بارۀ تعریف استراتژی مالی داشته¬اند. برخی دیدگاههای مهم در زیر مطرح می¬شوند.
استراتژی مالی با سیاستهای تأمین و تخصیص سرمایه سرو کار دارد و هدف آن بهبود ساختار سرمایۀ سازمان است (مرکز بهره¬وری ژاپن، 1372؛ 135).
دیود آلن (1988) اظهار می¬دارد که استراتژی مالی در درج
ۀ نخست الگویی از اصول مالی است که می¬تواند مدیریت متعارف استراتژی را بکار گیرد تا ارزش فعلی خالص(NPV) جریان نقدی برنامه¬ریزی شده را که بر اثر هزینه سرمایه کاهش یافته است، حداکثر کند (آلن، 1988؛ 15-13).
کلارک و همکارانش (1988) نشان می¬دهند که استراتژی مالی چارچوبی است که به اتخاذ تصمیمات مالی ناشی از شرایط متفاوت، رقبای پویا و مجموعه¬ای از واکنشهای مرتبط، جهت می¬دهد (کلارک و همکارانش، 1988؛ 9-1).
جیمز ای والتر (1990) تأکید می¬کند که استراتژی مالی یک استراتژی جامع است که هدف آن افزایش عایدات سهامداران است و در بارۀ نوع صنعت بنگاه اقتصادی، مدیریت مالی، اندازۀ اهرم برای تنظیم نقدینگی مالی، تقسیم سود سهام و مانند آن تصمیم¬گیری می¬کند تا جریان نقدی را بطور مؤثر اداره کند (والتر، 1990؛ 3-170).
اسلاتر و همکارانش (1996) توضیح می¬دهند که استراتژی مالی که بوسیلۀ شاخص ایجاد ارزش برای سهامداران اندازه¬گیری می¬شود از یکپارچگی سیاستهای سرمایه¬گذاری، تأمین¬مالی و تقسیم سود حاصل می¬شود و در مورد تخصیص سرمایه بین فرصتهای سرمایه¬گذاری رقیب، بهترین ساختار سرمایه، سرمایه¬گذاری مجدد و نسبتهای تخصیص تصمیم¬گیری می¬کند (اسلاتر و همکارانش، 1996؛ 58-447).
لو زین یوان (1997) اشاره می¬کند که استراتژی مالی در سطح شرکت استراتژی¬ای است که در جستجو برای یافتن نقدینگی متوازن و موثر جهت سرمایه و موفقیت استراتژی در سطح شرکت است. استراتژی مالی فرایند ایجاد طرح خلاق و بلندمدت جهت دسترسی به نقدینگی مورد نیاز شرکت از طریق تحلیل اثرات عوامل درونی و بیرونی یک شرکت است (یوان، 1997؛ 9-26).
ویل جی کوان گو (1997) استراتژی مالی را یک برنامۀ کلی تعبیر می¬کند که توسط تصمیم¬گیرندۀ مالی مطابق با جهت فعلی طراحی می¬شود، این برنامه بر اساس ملاحظات کلی ناشی از عوامل محیطی پویا و اثرات این عوامل بر فعالیتهای مالی تعیین می¬شود و در جهت اهداف آتی مدیریت مالی شرکت و دسترسی به این اهداف است (کوان گو، 1997؛ 4-72).
لو زینگ فی (1997) تصریح می¬کند که استراتژی مالی یک اصل کلی است که تأثیر زیادی بر توسعۀ بلندمدت شرکت و هدایت فعالیتهای مالی دارد (زینگ فی، 1997؛ 8-7).
ویل جانت روترفورد (1998) توضیح می¬دهد که استراتژی مالی یک استراتژی ترکیبی است و آمیزه¬ای از استراتژیهای سرمایه¬گذاری، تأمین¬مالی و مدیریت ریسک، جهت دسترسی بیشتر به ارزش برای سهامداران است و مستقل از تولید و بازاریابی است (روترفورد، 1998؛ 69-54).
وی مینگ های (2001) استراتژی مالی را اینگونه تعریف کرده است که استراتژی مالی، تفکر استراتژیک و فعالیتهای تصمیم¬گیری است که توسط استراتژی در سطح بنگاه سازماندهی می¬شود و مبتنی بر تحلیل ارزش است؛ و با این معیار اندازه¬گیری می¬شود که آیا استراتژی مالی می¬تواند بطور موثری نقدینگی و تخصیص آنرا در سطح بنگاه
تقویت کند تا ظرفیت درآمد¬زایی ناشی از سودآوری را در بلندمدت حفظ کند (مینگ های، 2001؛ 9-1).
از نظر روت بِندر و کیت وارد (2002) تمرکز اصلی استراتژی مالی بر ابعاد مالی تصمیمات استراتژیک است و ارتباط بسیار نزدیکی با منافع سهامداران و بازار سرمایه دارد. بنابر این یک استراتژی مالی بی عیب ونقص باید همانند بهترین استراتژیهای رقابتی و بنگاه، منافع همۀ ذی¬نفعان داخلی و خارجی یک کسبوکار را مورد محاسبه قرار دهد. آنها استراتژی مالی را اینگونه تعریف کرده¬اند که موسسۀ اقتصادی وجوه مورد نیازش را به بهترین شیوه گردآوری ن
ماید و آنرا بطور کاملاً اثربخش مورد استفاده قرار دهد؛ و آن شامل سرمایه¬گذاری مجدد و سیاست تخصیص سودی است که شرکت ایجاد خواهد کرد (بِندر و وارد، 2005؛ 4).
از نظر هانگر و ویلن (2001) استراتژی مالی به مسائل مالی شرکت و گزینههای استراتژیک فرا روی آن میپردازد و بهترین اقدامات را از حیث اهمیت مالی آنها، شناسایی و معرفی میکند. این استراتژی همچنین میتواند از طریق کاهش هزینۀ منابع مالی و افزایش قدرت مانور شرکت در ایجاد سرمایه برای پشتیبانی از یک استراتژی تجاری، برای آن شرکت مزیت رقابتی ایجاد کند. این استراتژی معمولاً تلاش میکند ارزش شرکت را بیشینه (حداکثر) کند. سطح مطلوب بدهی در مقابل حقوق صاحبان سهام، در برابر تأمین مالی بلندمدت از داخل با جریان نقدی، مسئلهای اساسی در استراتژی مالی به شمار میرود. همچنین مدیریت سود سهام پرداختی به سهامداران نیز بخشی از استراتژی مالی شرکت به شمار میرود (هانگر و ويلن، 1384؛ 190-189).
بنابر این استراتژی مالی اساساً شامل استراتژیهای تأمین وجوه، استراتژیهای سرمایه¬گذاری، استراتژیهای توزیع سود و استراتژیهای سرمايه درگردش می¬باشد. در نهایت، هدف آرمانی استراتژی مالی که تحت پوشش اهداف استراتژیک کلی¬تر است، ع
بارتست از حفظ و افزایش سودآوری بلندمدت بنگاه اقتصادی و دسترسی به مزیت رقابتی پایدار است.
5-2- محورهای مختصات در فضاي دو بعدي
بر روی یک خط نقطه¬ای به نام مبدأ، مانند o، بر روی یک خط و جه
تی در امتداد آن، و طولی واحد انتخاب می¬نمایند. با مشخص شدن سه عامل فوق آنرا یک محور می¬نامند، مانند محور x o x'. چون هر نقطه بر روی محور x o x' با یک مختص و با یک بعد مشخص می شود، فضای نقاط محور x o x' را، فضای یک بعدی می¬نامند.
برای تعیین وضعیت نقاط واقع بر یک صفحه از دو محور عمود بر هم استفاده می¬کنند. در این صفحه محور افقی x o x' را محور طولها و محور عمودی y o y' را محور عرضها می¬نامند که در نمودار 2-2- زیر نشان داده شده است.
نمودار 2-2- محورهای مختصات در فضاي دو بُعدي
این دو محور را محورهای مختصات می¬نامند. این محورها نقاط صفحه را به چهار قسمت تقسیم می¬کند، که آنها را ربع اول، دوم، سوم و چهارم می¬نامند. در ربع اول، طول و عرض هر نقطه مثبت است. در ربع دوم، طول نقاط منفی و عرض آنها مثبت است. در ربع سوم، طول و عرض هر نقطه منفی است. در ربع چهارم، طول نقاط مثبت و عرض آنها منفی می¬باشد. فضای نقاط واقع بر یک صفحه را فضای دو بعدی می¬نامند. می توان برای هر محور از واحد دلخواهی استفاده کرد ولی اغلب، واحدهای یکسانی را برای هر دو محور بکار می¬برند.
برای تعیین نقاط مختلف در فضای سه بعدی از سه صفحه که دو به دو بر هم عمود هستند، استفاده می¬شود. بطور کلی هر نقطه در فضای n بعدی را به وسیلۀ n مختص مشخص می¬کنند و آنرا به صورت یک n گانۀ مرتب نشان می¬دهند (پورکاظمی، 1368؛ 56-49).
6-2- نقاط مرجع استراتژیک در نگرش فرایندی به مدیریت استراتژیک
مطابق نگرش فرایندی، مديريت استراتژيك با تدوين (برنامهريزي يا صورتبندی)، اجرا و ارزيابي (كنترل ) استراتژيك سروكار دارد. اصولاً فرایند مدیریت استراتژیک، یک فرایند مستمر و پویاست که بایستی متناسب با سرعت و شدت تغییرات محیطی، در دوره¬های متناوب زمانی تکرار شود؛ زیرا افقهای اهداف استراتژیک، به دلیل تغییرات مداوم محیطی و هم زمان با حرکت استراتژیکی سازمان در بستر زمان، همواره رشد میکنند و از وضع موجود فاصله میگیرند. نمودار 3-2 روابط متقابل فرایند مدیریت استراتژیک را نشان میدهد.
(منبع: اعرابی، 1385)
نمودار 3-2- روابط متقابل فرایند مدیریت استراتژیک
نمودار فوق مدل کیفی فرایند مدیریت استراتژیک را نشان میدهد. روابط زیر مدل ریاضی فرایند مدیریت استراتژیک را نشان می¬دهند:
1) F= f (I,C)
2) I=f (F,C)
3) C=f (I,F)
اجزای تشکیل دهندۀ روابط فوق عبارتند از:
F = تدوین (Formulation)،
I = اجرا (Implimentation) و
C= کنترل (Control).
با توجه به موارد فوق میتوان روابط فوق را در فضای دو بعدی مطا
بق نمودار 4-2 نشان داد:
نمودار 4-2- نقاط مرجع در نگرش فرایندی به مدیریت استراتژیک
همانطوريكه در نمودار فوق، اجرا در فرايند مديريت استراتژیک به صورت پر رنگ نشان داده شده است در اين تحقيق اجراي مديريت استراتژیک مالي مورد بررسي قرار ميگيرد.
7-2- مفهوم هماهنگي استراتژيك
مفهوم واژۀ «هماهنگی» ، «تناسب» ، «سازگاری» یا « همسویی» یکی از موضوعات اساسی در رشتۀ مدیریت استراتژیک می¬باشد (ونكاترامن و كاميلوس، 1984، ونكاترامن، 1989، جین و همکارانش، 1998، داس و جوشی، 2007، 644). این مفهوم ريشه در الگوي بوم¬شناسي جمعيت و تئوري اقتضايي دارد (ون دی ون، 1979) و نقش اساسي و مركزي را در استفاده از مفاهيم «اقتضايي» در زمينههاي زير ايفا نموده است؛ رابطه بين ساختار و تكنولوژي (وودوارد، 1965)، شيوههاي رهبري (فیدلر، 1967)، سازگاري سازمان با محيط (کاتز و کاهن، 1966؛ تامپسون، 1967) و تدوين استراتژي سطح كسبوكار (هافر، 1975؛ ونكاترامن و كاميلوس، 1984؛ 513).
مفهوم واژۀ هماهنگی به کار رفته در مدیریت استراتژیک، به قدر کافی واضح و روشن نیست. نتایح بررسیها نشان می¬دهد که واژۀ هماهنگی در مدیریت استراتژیک دست کم به چهار مفهوم متفاوت به کار رفته است. به عبارت ديگر «هماهنگي» به چهار دليل اساسی با مديريت استراتژيك مرتبط ميباشد: نخست، رشته سياست كسبوكار كه به عنوان نقطۀ آغازین پارادايم استراتژي ميباشد (هافر و شندل، 1979؛ 8)، ريشه در مفهوم «سازگاري» و « همسویی» منابع سازمان با فرصتها و تهديدهاي محيطي دارد (اندروز، 1971؛ چندلر،1962). بنابراین، در تداوم مفهوم¬سازی استراتژی، بر نیاز به انطباق اجزای گوناگون مرتبط با استراتژی تأکید شده است. دوم، براساس تحقيقات در حوزههاي نوين، رشتۀ مديريت استراتژيك، بسياري از مفاهيم و روشهاي تحقيق را از رشتههاي علمي مرتبط (مانند اقتصاد سازمان صنعتي (پورتر، 1981)، رفتار اداري (جمیسون، 1981) و بازاريابي (بیگ¬گادیک، 1981)) اقتباس نموده است. و چون مفهوم هماهنگی در این رشتهها مهم فرض می¬شود بنابراین، در طول مدت توسعه و آزمون تئوریهای استراتژی نیز با اهمیت تلقی شده است. سوم، براساس تحقيقاتي كه توسط هافر (1975) و برمبناي تحقيق تجربي مبتني بر اقتضاء، انجام داده است، بسياري از مطالعات استراتژي، آشكارا یا تلويحاً از مفهوم هماهنگي استفاده نمودهاند. همچنين مطالعات مربوط به استراتژی، نقش تنوع گوناگون اقتضايي موثر بر تدوين استراتژي را نشان ميدهند. چهارم، مفهوم هماهنگي توسط مشاوران بسيار زيادي براي برجسته نمودن اهميت «سازگاري» پيچيده بين
عناصر سازماني در اجراي اثربخش استراتژي انتخاب شده، مورد استفاده قرار گرفته است (ونكاترامن و كاميلوس، 1984: 514-513).
بررسی مطالعات مربوط به استراتژی نشان میدهد که عدهاي «هماهنگي استراتژيك» را هماهنگي بين عناصر سازمان (استراتژي، ساختار، سیستمها، شيوه رهبري، تكنولوژي، فرهنگ، نيروي انساني و …) با شرايط محيطي ميدانند (چورن، 1991؛ لي و
ت، 1965؛ دفت، 1377؛ اسكات 1382؛ ايتامي، 1987؛ گالبرايت و كازانجيان، 1986؛ بارني، 1991) و عدهاي ديگر هماهنگي استراتژيك را هماهنگي در سطح استراتژيك بين خود عناصر سازمان عنوان نمودند (وودوارد، 1965؛ چندلر، 1962؛ اندروز،
1971؛ بالكين و گومز – مجيا، 1990؛ فيشر و گاوينداراجان 1990؛ واترمن، 1986). به نظر میرسد که محققان استراتژی زمانیکه به تدوین و توسعۀ استراتژی تمرکز دارند به هماهنگی بیرونی و زمانیکه به اجرای استراتژی انتخاب شده تمرکز داشتند به هماهنگی درونی توجه کرده¬اند (داس و جوشی، 2007، 644). همچنین زمانیکه به تدوین و اجرای استراتژی تمرکز داشته¬اند هم به هماهنگی درونی و هم به هماهنگی بیرونی توجه کرده¬اند.
بنابراین، مسأله اصلي براي مديريت سازمان، ايجاد هماهنگي بين سطوح استراتژي و با محيط خارجي سازمان ميباشد (مينتزبرگ و كوئين، 1991؛ 54، پيرس و رابينسون، 1991؛ 7، هانگر و ويلن، 2001؛ 13). براساس بسياري از تئوريهاي هماهنگي و تركيببندي سازمان، در سازمانهايي كه هماهنگي بين عوامل زمينهاي، ساختاري و استراتژيك در تركيب¬بندي آنها بالاست، اثربخشي آنها در حد بالاي خود قرار دارد (دوتي و همكاران، 1993؛ 1201). به عنوان مثال در خصوص واحد وظيفهاي منابع انساني، بايد استراتژيهاي منابع انساني با استراتژي سطح شركت، استراتژي سطح كسبوكار و استراتژي ساير واحدهاي وظيفهاي (كاركردي) مانند توليد، بازاريابي، مالي، سيستمهاي اطلاعاتي، و تحقيقوتوسعه هماهنگ باشد (هماهنگي بيروني). از طرف ديگر، استراتژي زير سيستمهاي منابع انساني (تأمين نيروي انساني، ارزيابي و عملكرد و پاداش، توسعه منابع انساني و روابط كاركنان) نيز با استراتژيهاي واحد وظيفهاي منابع انساني هماهنگ باشد ـ هماهنگي دروني ـ (آرمسترانگ، 1381؛ 74-66). هر يك از هماهنگيهاي دروني و بيروني ميتوانند به صورت عمودي و افقي نيز در نظر گرفته شوند كه چهار نوع هماهنگي حاصل ميشود؛ هماهنگي¬هاي بيروني عمودي، بيروني افقي، دروني عمودي و دروني افقي.
براي رسيدن به هماهنگي استراتژيك از الگوهاي متفاوتي پيروي ميشود. در قسمتهاي بعدي ابتداء چالش هماهنگي استراتژيك در استراتژی مالی مطرح ميشود و سپس الگوهاي ایجاد هماهنگي تشريح ميگردد.
8-2- چالش هماهنگي استراتژيك در استراتژی مالی
هماهنگي فرايندي است كه طي آن همه بخشهاي تشكيل دهنده يك كل براي كسب هدف مشترك، تركيب ميشوند. هماهنگي با مجموعهاي از ساز و كارهاي ساختاري و رفتاري تحقق مييابد كه براي مرتبط ساختن اجزاي سازمان با يكديگر به كار ميروند و نيل به هدفهاي سازماني را تسهيل ميكنند (رضائيان، 1380؛ 363).
نمودار 5-2 هماهنگي استراتژي مالی را با هر يك از واحدهاي وظیفه¬ای و با ساير استراتژيهاي سطوح استراتژي در سلسلهمراتب استراتژیک سازمان نشان می دهد:
(منبع: بامبرگر و مشولم، 1381؛ مورعي، 1382)
نمودار 5-2- روابط استراتژيك سيستم مالی با ساير سيستمهاي سطوح استراتژي
روابط استراتژيك سيستم مالی با ساير سيستمهاي سطوح استراتژي عبارتند از:
رابطه 1 ـ ميان استراتژي مالی و استراتژي سازمان برای ایجاد هماهنگي بيروني (عمودي)،
رابطه 2 ـ ميان استراتژي مالی و استراتژی ساير واحدهاي وظیفه ای / كاركردي برای ایجاد هماهنگي بيروني (افقي)،
رابطه 3 ـ ميان استراتژي مالی و زير سيستمهاي واحد مالی برای ایجاد هماهنگي دروني (عمودي)،
رابطه 4 ـ میان زير سيستمهاي استراتژي مالی برای ایجاد هماهنگي دروني (افقي)،
رابطه 5 ـ ميان زير سيستمهاي استراتژي مالی با استراتژي سازمان برای ایجاد هماهنگي بيروني (عمودي) زير سيستمها.
سؤال اصلي اين است كه چگونه ميتوان هماهنگيهاي فوق را برقرار نمود؟ در این طرح تلاش شد تا رابطه یک؛ ميان استراتژي سيستم مالي و استراتژي سازمان، براي ايجاد هماهنگي بيروني (عمودي)، رابطه دو؛ ميان استراتژي سيستم مالي و زيرسيستمها یا کارکردهای آن براي ايجاد هماهنگي دروني (عمودي)، رابطه سه؛ ميان زيرسيستمها یا کارکردهای سيستم مالي براي ايجاد هماهنگي دروني (افقي) و رابطه چهار؛ ميان زير سيستمهاي ا
ستراتژي مالی با استراتژي سازمان برای ایجاد هماهنگي بيروني (عمودي) زير سيستمها. بر عملكرد سازماني مورد آزمون قرار گیرد تا مشخص کند هماهنگیهاي فوق در این حوزه چه تأثيري بر عملكرد دارد.
تحقيقات كاربردي و بنيادي براي پاسخگويي به اين سؤال، حوزه جديد و نوپايي شامل مفاهيم، تئوريها، نگرشها و الگوهاي مديريت استراتژيك مالی و استرا
تژي مالی به وجود آورده است. نگرشهای مطرح شده را ميتوان در دو گروه عمده دستهبندي كرد که عبارتند از:
1) رویکردهای نظری، شامل؛
1- نگرش عقلايي (سلسله¬مراتبی) یا منطقی ،
2- نگرش طبيعي (دایره¬ای) یا واقعی یا فزاینده ،
3- نگرش یکپارچه (همه¬جانبه) یا بر مبنای نقاط مرجع استراتژیک.
2) رویکردهای عملی، شامل؛
1- مدل چرخۀ حیات سازمان،
2- استراتژیهای رقابتی پورتر،
3- طبقهبندی استراتژیهای سازمانها از نظر مایلز و اسنو،
4- ترکیب استراتژیهای رقابتی پورتر- مایلز و اسنو،
5- ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک (SPACE)،
6- ترکیبی از موارد فوق.
در ادامه هر يك از اين نگرشها تشريح ميشوند.
9-2- نگرش عقلايي تدوين استراتژي مالی (مبتنی بر استراتژی سازمان)
براساس نگرش برنامهريزي عقلايي (منطقي/بخردانه)، استراتژي برمبناي فرايندهاي رسمي و تصميمگيري عقلايي تدوين ميشوند (و يا، دست كم بايد بدين گونه تدوين شوند). در اين نگرش، بين استراتژي سطح سازمان و استراتژيهاي سطوح پايينتر، يك رابطة يك طرفه و از بالا به پايين وجود دارد و استراتژي سطوح پايينتر براساس استراتژي سطح سازمان (اگرچه نه به صورت كامل) قرار دارند به اين معني كه هدفها، استراتژيها و سياستهاي سطوح پايينتر در جهت سازگاري با هدفهاي سازمان تدوين ميشوند. استراتژياي كه از اين ديدگاه مورد توجه قرار ميگيرد، آبشاري است كه از بالا فرو ميريزد و در فرايند تدوين استراتژي در سطح سازمان به نيازهاي سازمان توجه ميشود و آنها را معرفي ميكند (بامبرگر و مشولم، 1381؛ 38-36). که در نمودار 6-2 زیر نشان داده شده است.
نمودار 6-2- الگوي عقلايي تدوين استراتژي مالی(مبتنی بر استراتژی سازمان)
این الگوها در صورتي قابل اجراء هستند كه استراتژي سازمان، به صورت آماده و از قبل تهيه شده باشد. البته در اين صورت، هرگونه اشتباه و انحراف در فرايند تدوين استراتژي سازمان عيناً به استراتژي مالی نيز سرايت مينمايد. عناصر تصمیم¬گیری در
الگوهای عقلایی همانند الگوهای تدوین استراتژی سازمان، شامل نقاط قوت و ضعف (عوامل درون سازمانی) و فرصتها و تهدیدات (عوامل بیرون سازمان) هستند.
الگوی زینگ و لن (2005)، پاندی (1999)، پیرس و رابینسون (1381)، روترفورد (1998)، هانگر و ویلن (2001)، ون هورن (1982)، اسلاتر و همکارانش (1996)، مرکز بهره¬وری ژاپن (1992)، ديويد (1999) و پراسانا (1986) از نوع الگوهای عقلایی هستند.
1-9-2- الگوي زینگ و لن
«زینگ و لن» استراتژی مالی را اینگونه تعریف کرده اند؛ «استراتژی مالی عبارتست از فرایند تصمیم¬گیری استراتژیک مالی که مبتنی بر تحلیل محیط داخلی و خارجی است و بوسیلۀ اهداف کلی استراتژیک هدایت می¬شود و با این معیار که آیا می¬تواند کارایی نقدینگی و تخصیص آن را تقویت کند، اندازه¬گیری می¬شود».
آنها پس از تحلیل مفهوم استراتژی مالی، چارچوبی برای استراتژی مالی فراهم کرده اند که در نمودار 7-2 نشان داده شده است.
نمودار 7-2- چارچوب استراتژی مالی از نظر«زینگ و لن»
همچنانکه نمودار 7-2 نشان می دهد؛ نخست، استراتژی مالی باید مبتنی بر ظرفیتهای منابع داخلی بنگاه اقتصادی برای انطباق با محیط خارجی باشد. دوم، همانند هر استراتژی وظیفه¬ای، استراتژی مالی نیز تابع استراتژی کلی بنگاه اقتصادی است. بنابر این، استراتژی مالی باید توسط اهداف استراتژی کلی بنگاه اقتصادی هدایت شود. دیگر اینکه، استراتژی مالی اساساً بر اثرات بلندمدت توازن سرمایه و پیکربندی آن تمرکز دارد. بنابر این استراتژی مالی اساساً شامل استراتژیهای تأمین وجوه، استراتژی سرمایه¬گذاری عملیات، استراتژیهای توزیع درآمد و استراتژیهای مدیریت ریسک (مخاطره) می¬باشد که مورد اخیر از ادغام سه استراتژی قبلی حاصل می¬شود. در نهایت، هدف آرمانی استراتژی مالی ک
ه تحت پوشش اهداف استراتژیک کلی¬تر است، عبارتست از حفظ و افزایش سودآوری بلندمدت بنگاه اقتصادی و دسترسی به مزیت رقابتی پایدار است.
2-9-2- الگوي پاندی
پاندی (1999)، مدیریت مالی را فعالیتهای مدیریتی م
ی¬داند که با برنامه¬ریزی و کنترل منابع مالی بنگاه ارتباط دارد و هدف آن افرایش ثروت سهامداران است. از نظر او وظایف یا تصمیمات مهم مالی عبارتنداز: 1)تصمیم سرمایه-گذاری یا ترکیب دارایی بلندمدت، 2) تصمیم تأمین مالی یا ساختار سرمایه، 3) تصمیم تقسیم سود یا تخصیص منافع و 4)تصمیم نقدینگی یا ترکیب دارایی کوتاه مدت. این تصمیمات با همدیگر ارتباط متقابل دارند و مشترکاً بوسیلۀ ریسک و بازده، ارزش بازار سهام بنگاه را تحت تأثیر قرار می¬دهند بطوریکه هر عملی که ریسک بیشتری داشته باشد، نیازمند بازده بیشتری نیز خواهد بود. بنابر این توازن صحیح بین ریسک و بازده بایستی ارزش بازاری سهام بنگاه را در سطح حداکثر حفظ کند. این توازن، تعادل بین ریسک-بازده نامیده می¬شود و هر تصمیم مالی مشمول این توازن خواهد بود. ارتباط متقابل بین ارزش بازار، تصمیمات مالی و توازن بین ریسک-بازده در نمودار 8-2 نشان داده شده است.
نمودار 8-2- ارتباط متقابل بین ارزش بازار، تصمیمات مالی و توازن بین ریسک-بازده از نظر «پاندی»
3-9-2- الگوي پیرس و رابینسون
به نظر پیرس و رابینسون (1988) یکی از ابزارهای با اهمیت در اجرای اثر بخش استراتژی اصلی، استراتژیهای وظیفهای هستند. استراتژیهای وظیفهای از استراتژی کسب وکار به دست میآیند و راهنماییهای مشخص و فوری برای حوزههای کلیدی وظیفهای درون کسب وکار ارائه میکنند (پیرس و رابینسون، 1377؛ 378-377).
از نظر آنها استراتژیهای وظیفه¬ای مالی، چشم انداز بلندمدتتر مدیران مالی را در سرمایهگذاریهای بلندمدت، استفاده از وام، تقسیم سود، و وضعیت اهرمی مؤسسه ترسیم می¬کنند. استراتژیهای عملیاتی که برای اداره کردن سرمایه در گردش و داراییهای کوتاه مدت تدوین می¬شوند، توجه فوری¬تری دارند. بنابر این استراتژیهای وظیفه¬ای کلیدی در مالی عبارتند از: به دست آوردن سرمایه، تخصیص سرمایه، تقسی
م سود و مدیریت سرمایۀ درگردش (پیرس و رابینسون، 1377؛ 363-360)، که در نمودار 9-2 نشان داده شده است.
نمودار 9-2- استراتژی مالی از نظر پیرس و رابینسون
4-9-2- الگوي روترفورد
ویل جانت روترفورد (1998) توضیح می¬دهد که استراتژی مالی یک استراتژی ترکیبی است و آمیزه¬ای از استراتژیهای سرمایه¬گذاری، تأمین¬مالی و مدیریت ریسک، جهت دسترسی بیشتر به ارزش برای سهامداران است و مستقل از تولید و بازاریابی اس
ت (روترفورد، 1998؛ 69-54) که در نمودار 10-2 نشان داده شده است.
نمودار 10-2- استراتژی مالی از نظر روترفورد
5-9-2- الگوي ویلن و هانگر
از نظر هانگر و ویلن (2001) استراتژی مالی به مسائل مالی شرکت و گزینه¬های استراتژیک فرا روی آن میپردازد و بهترین اقدامات را از حیث اهمیت مالی آنها، شناسایی و معرفی میکند. این استراتژی همچنین میتواند از طریق کاهش هزینۀ منابع مالی و افزایش قدرت مانور شرکت در ایجاد سرمایه برای پشتیبانی از یک استراتژی تجاری، برای آن شرکت مزیت رقابتی ایجاد کند. این استراتژی معمولاً تلاش میکند ارزش شرکت را بیشینه (حداکثر) کند. سطح مطلوب بدهی در مقابل حقوق صاحبان سهام، در برابر تأمین مالی بلندمدت از داخل با جریان نقدی، مسئلهای اساسی در استراتژی مالی به شمار میرود. بسیاری از مدیران شرکتهای کوچک و متوسط سعی می¬کنند با پرهیز از منابع مالی خارج از سازمان، از عوارض و گرفتاریهای جانبی آن در امان باشند و کنترل شرکت را از دست ندهند. بسیاری از شرکتها نیز برای تعدیل ریسک، انواع مختلفی از روشهای تأمین مالی از طریق عرضۀ سهام را تجربه و آزمایش میکنند.
یک روش یا استراتژی مطلوب و متداول مالی، استراتژی خرید مصلحتی است. در فرایند خرید مصلحتی، یک شرکت با استقراض از شخص ثالثی اقدام به خریداری سهام یک شرکت دیگر میکند و از محل فعالیتها و درآمدهای شرکت خریداری شده یا فروش داراییهای آن، وام را بازپرداخت میکند.
همچنین مدیریت سود سهام پرداختی به سهامداران نیز بخشی از استراتژی مالی شرکت به شمار میرود (هانگر و ويلن، 1381؛ 191-189). استراتژی مالی نگرش مورد استفادۀ حوزۀ مالی برای کسب اهداف و استراتژی بنگاه و کسب وکار از طریق حداکثر کردن بهره¬وری منابع است. این استراتژی به توسعه و تقویت یک شایستگی بارز میپردازد تا بدین وسیله شرکت بتواند به مزیت رقابتی دست یابد. همچنین جهتگیری استراتژی مالی توسط شرکت
مادر تعیین میشود (هانگر و ويلن، ترجمه اعرابي و ايزدي، 1384؛ 184). بنابر این استراتژی مالی از نظر آنها شامل استراتژی تأمین مالی، استراتژی سرمایهگذاری و استراتژی تقسیم سود میباشد که در نمودار 11-2 نشان داده شده است.
نمودار 11-2- استراتژی مالی از نظر ویلن و هانگر
6-9-2- الگوي ون هورن
به نظر ون هورن(1982)، مهمترین وظایف مدیریت در حوزۀ مالی، تصمیم گیری در
مورد سه موضوع اصلی است؛ تصمیمات سرمایه¬گذاری، تصمیمات تامین مالی و تصمیمات تقسیم سود سهام در شرکتهای سهامی. این تصمیمات به هم وابسته بوده و باید در جهت حداکثر کردن ارزش شرکت برای صاحبان سهام اتخاذ شوند (ون هورن، 1982؛ 9-28، دیوید، 1380؛ 313 ، ون هورن، 1369؛ 29-28). كه در نمودار 12-2 نشان داده شده است.
نمودار 12-2- تصمیمات مالی از نظر «ون هورن»
7-9-2- الگوي اسلاتر و همکارانش
اسلاتر و همکارانش (1996) الگوي ون هورن را مورد تأييد قرار داده و توضیح می¬دهند که استراتژی مالی که بوسیلۀ شاخص ایجاد ارزش برای سهامدارن اندازه¬گیری می¬شود از یکپارچگی سیاستهای سرمایه¬گذاری، تأمین¬مالی و تقسیم سود حاصل می¬شود و در مورد تخصیص سرمایه بین فرصتهای سرمایه¬گذاری رقیب، بهترین ساختار سرمایه، سرمایه¬گذاری مجدد و نسبتهای تخصیص، تصمیم¬گیری می¬کند (اسلاتر و همکارانش، 1996؛ 58-4
47).
8-9-2- الگوي مرکز بهره وری ژاپن
مرکز بهره¬وری ژاپن (1992) در دوره های آموزشی استراتژی بنگاه، استراتژی مالی را اینگونه تعریف کرده است؛ استراتژی مالی با سیاستهای تأمین و تخصیص سرمایه سرو کار دارد و هدف آن بهبود ساختار سرمایۀ سازمان است (مرکز بهره¬وری ژاپن، 1372؛ 135).
آنها استراتژي مالي را شامل استراتژي سرمايۀ درگردش، استراتژي تأمين مالي، استراتژي سرمايهگذاري و استراتژي توزیع سود ميدانند كه در نمودار 13-2 زير نشان داده شده است.
نمودار 13-2- الگوي مرکز بهره وری ژاپن در استراتژي مالي
9-9-2- الگوي ديويد
ديويد (1999)، نظر ون هورن (1982) را مورد تأييد قرار داده و معتقد است كه تصميمگيري مديران مالي در مورد سه موضوع اصلی است؛ تصمیمات سرمایه¬گذاری (بودجه¬بندی سرمایه¬ای)، تصمیمات تأمین مالی و تصمیمات تقسیم سود سهام در شرکتهای سهامی. او معتقد است كه برای اجرای موفقیتآمیز استراتژیهای سازمان، باید در بارۀ بودجه بندی سرمایهای تصمیمات لازم اتخاذ کرد. به هنگام تصمیم گیری برای تأمین مالی باید کوشید تا برای سازمان بهترین ساختار سرمایه به بوجود آورد و آن شامل روشهای مختلفی میشود که سازمان میتواند بدان وسیله سرمایۀ مورد نیاز را تأمین کند (برای مثال، از طریق انتشار سهام، افزایش بدهیها، سود ناشی از فروش، فروش داراییها یا ترکیبی از این روشها) و تصمیمات تقسیم سود باعث میشود که سازمان مجبور شود سرمایۀ مورد نیاز را از منابع خارجی تأمین نماید (دیوید، 1999، 4-313).
ديويد مطرح مي¬كند كه از نظر اغلب سرمایهگذاران، وضع مالی به عنوان تنها عامل یا معیار تعیین کننده وضع رقابتی سازمان محسوب میشود و اغلب، عوامل مالی موجب میشوند که استراتژیهای کنونی و برنامههای اجرایی تغییر یابند (دیوید، 1380؛ 313).
10-9-2- الگوي پراسانا
از نظر پراسانا (1986)، تصمیمات مهم مالی عبارتنداز: 1) تصمیمات مربوط به بودجه¬بندی سرمایه¬ای، 2) تصمیمات مربوط به ساختار سرمایه، 3) تصمیمات مربوط به سو
د تقسیمی و 4) تصمیمات مربوط به سرمایۀ در گردش.
از نظر او شرکتی که در حال بررسی یک سرمایه¬گذاری است، ابعادی را که مورد توجه قرار می¬دهد، ریسک و بازده هستند. شرکتی که در حال بررسی یک روش تأمین مالی است، ابعادی را که مورد توجه قرار می¬دهد، هزینه و بازده هستند. اما از آن جهت که بازده و هزینه در جهت عکس هم قرار دارند او بر ریسک و بازده تأکید کرده است. به طور کلی تصور او این اس
ت که این دو بعد مهم یعنی ریسک و بازده، دو بعد اصلی تحلیل¬های مالی هستند.
در پاسخ به این سئوال که چه رابطه¬ای میان ریسک، بازده و ارزش بازار سهام وجود دارد؟ پراسانا معتقد است که بازده بیشتر دارای ارزش بازار بیشتری است. ریسک بیشتر دارای ارزش بازار کمتری است. نمودار 14-2 رابطه میان نحوۀ تصمیمات مختلف، ریسک، بازده و ارزش بازار را نشان می¬دهد.
به تصور او میان ریسک و بازده رابطه مثبت تنگاتنگی وجود دارد. یعنی، در موقعیتهای تصمیم¬گیری، گزینه¬ای که دارای بازده بیشتری است احتمالاً ریسک بیشتری نیز دارد. و همین¬طور گزینه¬ای که دارای بازده کمتری است احتمالاً دارای ریسک ک
متری نیز هست. بنابر این، باید در تحلیل¬های مالی، رابطه میان ریسک و بازده به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
نمودار 14-2- تصمیمات مالی، ریسک، بازده و ارزش بازار شرکت از نظر «پراسانا»
مزيت الگوهاي عقلايي در سرعت بالاي آن براي رسيدن به هماهنگي و سا
ده بودن آن است. ولي منتقدان اين رویکرد، دو اشكال اساسي در اين الگوها بيان ميكنند: 1) ايراد اول اين است كه اگر استراتژي سطوح بالاتر وجود نداشته باشند، استراتژي سطوح پايينتر قابل تدوين نيستند و 2) براي تهيه استراتژي بنگاه یا كسب¬وكار مجموعهاي از عوامل خارجي و داخلي سازمان مورد بررسي قرار ميگيرند و سپس براساس استراتژي سطح بنگاه و يا سطح كسب-وكار، استراتژي مالی نوشته ميشوند. ممكن است عوامل مؤثر بر فعاليتهاي مالی سازمان مؤثر باشند ولي در بررسيهاي محيط داخل و خارج، سطوح بالاتر در نظر گرفته نشدهاند. براي اينكه استراتژي مالی به واقعيت نزديكتر شود و يا به اصطلاح عمليتر شود، لازم است عوامل ديگري علاوه بر استراتژي بالادستي براي تهيه استراتژي مالی در نظر گرفته شود. مجموعه اين عوامل را ميتوان عوامل موقعيتي يا نهادي ناميد. اين دو انتقاد باعث پيدايش الگوهاي ديگري براي تهيه استراتژي مالی گرديدند كه الگوهاي طبيعي، واقعی یا فزاینده نام دارند.
10-2- نگرش طبيعي تدوين استراتژي مالی (مبتنی بر عوامل ویژۀ مدیریت مالی)
با وجود اينكه نظريهپردازان سيستمهاي عقلايي، سازمانها را مركب از اجزايي ميدانند كه طبق برنامه و در جهت هدفهاي خاص گرد آمدهاند، ولي طرفداران سيستم طبيعي معتقدند، سازمانها را نميتوان صرفاً تنها ابزار حصول به هدفهاي مشخص دانست بلكه آنها متشكل از گروههاي اجتماعي هستند كه ميكوشند خود را با شرايط ويژهاي كه در آن به سر ميبرند وفق داده و حفظ كنند (اسكات،1382؛ 80-79). در این الگوها به نقش عوامل سیاسی و نهادی درون و بیرون سازمان بسیار بیشتر از محاسبات و عوامل کمی و فنی، توجه می¬شود. بنابراین براي تدوين استراتژي مالی در الگوهاي طبيعي علاوه بر استراتژي سطوح بالاتر، عوامل موقعيتي نيز تأثير گذارند. الگوهای طبیعی می¬توانند مدلهای استراتژیک مالی را بدون وجود
استراتژی سازمان ارائه نمایند، چرا که عناصر تصمیم¬گیری در آنها شامل عوامل ویژۀ مربوط به مدیریت مالی (كانون توجه به داخل یا خارج و محور کنترل) می باشد. البته در مواردی نیز که استراتژی سازمان وجود دارد، این الگوها هماهنگی خود را با آن از طریق ایجاد رابطۀ دو طرفه حفظ می¬نمایند. این رابطۀ تعاملی و دو طرفه در نمودار 15 – 2 زیر نشان داده شده است ( بامبرگر و مشولم، 1381؛ 39).
(منبع: بامبرگر و مشولم، 1381 ؛ 39)
نمودار 15-2- رابطه تعاملي و دوطرفه در الگوهاي طبيعي تدوين استراتژي مالی
روت بِندر و کیت وارد (2005) صاحبنظراني هستند كه الگوي ارائه شده توس
- الگوي بِندر و وارد
از نظر روت بِندر و کیت وارد (2005) تمرکز اصلی استراتژی مالی بر ابعاد مالی تصمیمات استراتژیک است و ارتباط بسیار نزدیکی با منافع سهامداران و بازار سرمایه دارد. بنابر این یک استراتژی مالی بی عیب ونقص باید همانند بهترین استراتژیهای رقابتی و بنگاه، منافع همۀ ذی¬نفعان داخلی و خارجی یک کسب وکار را مورد محاسبه قرار دهد. آنها استراتژی مالی را اینگونه تعریف کرده¬اند که موسسۀ اقتصادی وجوه مورد نیازش را به بهترین شیوه گردآوری نماید و آنرا بطور کاملاً اثربخش مورد استفاده قرار دهد؛ و آن شامل سرمایه¬گذاری مجدد و سیاست تخصیص سودی است که شرکت ایجاد خواهد کرد (بِندر و وارد، 2005؛ 4).
آنها تلاش كرده¬اند كه با استفاده از چرخۀ حيات سازمان، استراتژي مالي را به استراتژي در سطح بنگاه مربوط سازند. در نتيجه عوامل استراتژي مالي را با چرخۀ حيات سازمان در يك ماتريس 2×2 انطباق دادهاند. خلاصۀ مدل آنها در نمودار 16-2 نشان داده شده است (بِندر و وارد، 2005؛ 70-38، جانسون و شولز، 2002؛ 507).
(1) مرحله راه اندازي/تولد (علامت سئوال) (2) مرحله رشد (ستاره)
1) ريسك تجاري: بسيار زياد
2) ريسك مالي: بسيار كم
3) منابع تأمين مالي: حقوق صاحبان سهام(سرمايۀ مخاطره اي)
4) نسبت پرداخت سود تقسيمي: هيچ (صفر)
5) دورنماي رشد آينده: بسيار زياد
6) نسبت قيمت به درآمد (P/E): بسيار زياد
7) افزايش قيمت سهام- نوسانات قيمت سهام زياد
8) خالص جريان نقدي: منفي= خروجي > ورودي
- ورودی: از فروش.
- خروجی: R&D، راه اندازی، بازاریابی. 1) ريسك تجاري: زياد
2) ريسك مالي: كم
3) منابع تأمين مالي: حقوق صاحبان سهام (افزايش سرمايه گذاران)
4) نسبت پرداخت سود تقسيمي: جزئي
5) دورنماي رشد آينده: زياد
6) نسبت قيمت به درآمد (P/E): زياد
7) افزايش قيمت سهام- قيمت سهام نوسان دارد
8) خالص جريان نقدي: خنثي = خروجي(زياد) =ورودي(زياد)
- ورودی: از فروش.
- خروجی: بازاریابی، داراییهای ثابت، سرمایۀ درگردش
(4) مرحله افول (سگ) (3) مرحله بلوغ (گاو شیرده)
1) ريسك تجاري: كم
2) ريسك مالي: زياد
3) منابع تأمين مالي: بدهي
4) نسبت پرداخت سود تقسيمي: كل سود
5) دورنماي رشد آينده: منفي
6) نسبت قيمت به درآمد (P/E): كم
7) كاهش قيمت سهام- قيمت سهام نوسان دارد
8) خالص جريان نقدي: خنثي = خروجي(كم) =ورودي(كم)
- ورودی: از فروش. 1) ريسك تجاري: متوسط
2) ريسك مالي: متوسط
3) منابع تأمين مالي: بدهي
4) نسبت پرداخت سود تقسيمي: زياد
5) دورنماي رشد آينده: كم/ متوسط
6) نسبت قيمت به درآمد (P/E): متوسط/ كم
7) قيمت سهام باثبات - نوسانات قيمت سهام محدود
8) خالص جريان نقدي: مثبت= خروجي> ورودي
- ورودی: از فروش.
(منبع: بِندر و وارد، 2005؛ 70-38)
نمودار 16-2- الگوي «بِندر و وارد» دراستراتژی مالی
11-2- نگرش یکپارچه تدوين استراتژي مالی: كاربرد نظريه نقاط مرجع استراتژيك
در حوزه تدوين استراتژي منابع انساني، بامبرگر و فیگن بام (1996) در تلاشی برای سازگاری الگوهای فزاینده سیاسی با الگوهایی که بر اساس نگرش برنامه¬ریزی عقلایی قرار دارند، از زاویۀ نقاط مرجع استراتژیک به موضوع نگاه کردند تا بتوانند بدین وسیله فرایند تدوین استراتژی منابع انسانی را شرح دهند. آنها با ادغام مدلهای مبتنی بر کنترل کارکنان (فرایند/بازده) و مدلهای مبتنی بر بازار کار (داخلی/خارجی)، یک مدل دو بُعدی را با عنوان «نگرش یکپارچه» معرفی نمودند که بر اساس آن چهار گونه استراتژی اصلی منابع انسانی با عنوان متعهدانه، پیمانکارانه، پدرانه و ثانویه ارائه کردند. به نظر آنها نقاط مرجع استراتژيك به عنوان هدفها و نقاط ارجاع هستند كه مديران از آنها در ارزيابي گزينهها، اتخاذ تصميمات استراتژيك و در مخابره كردن اولويتهاي سازماني به افرادي كليدي سيستمشان استفاده ميكنند (بامبرگر و فيگنبام، 1996 ؛ 927). استراتژیهای مدل یکپارچه از سازگاری و انسجام درونی قابل توجهی برخوردارند؛ زیرا از ویژگیهای سلسلهمراتبی «منطق»، «وسیله» و «هدف» بهره گرفتهاند (بامبرگر و مشولم، 1381؛ 98-50).
در حوزه تدوين استراتژي سيستمهاي اطلاعاتي، كلارك (2001) با استفاده از طبقهبندي تئوريهاي اجتماعي بورل و مورگان (1979)، استراتژيها و نگرشهاي سيستمهاي اطلاعاتي را به چهار نوع طبقهبندي كرده است: 1) تفسيرگرا (شامل روششناسي سيستمهاي نرم و برنامهريزي تعاملي)، 2) انسانگراي بنيادي (شامل تئوري اجتماعي انتقادي)، 3) ساختارگراي بنيادي و 4) كاركردگرا (شامل چرخه حيات توسعه سيستمها و مديريت پروژه) (كلارك، 1382؛ 71).
در حوزه تدوين استراتژي بازاريابي، شوهام و فيگنبام (1999) نشان دادند كه رفتار انتخاب استراتژيك استراتژيهاي بازاريابي براساس توازن بين رفتار ريسك¬گريزي و ريسك¬پذيري ميباشد و اين رفتار برمبناي نقاط مرجع استراتژيك بازاريابي شكل ميگيرد. آنها پاراديم توسعه استراتژيهاي رقابتي بازاريابي برمبناي نظريه نقاط مرجع استراتژيك (SRP's) را به عنوان پاراديم نوين در حوزه الگوهاي تدوين استراتژي بازاريابي مطرح ميكنند. به نظر آنها سازمان نقاط مرجع استراتژيك را در جهت دستيابي به هماهنگي استراتژيك و يا انجام اقدامات و عملياتهاي مناسب انتخاب مي¬نمايد (فيگنبام و همكاران، 1996؛ 220). اگرچه فيگنبام و همكاران وي براي اولين بار مفهوم نقاط مرجع استراتژيك را مطرح كردند ولي ابعادي كه آنها ارائه نمودند توانايي برقراري هماهنگي و جمعبندي استراتژيهاي عناصر و سيستمهاي سازماني را ندارد بلكه تحقيقات قبلي (مانند، مورعي 1382؛ آرمان پور 1383؛ اسكافي 1384؛ باستان 1384؛ پيرمراد 1384؛ رضوانی، 1386) نشان داده است که براي تعيين نقاط مرجع استراتژیک بايد از مباني فلسفي و منطقي تئوريهاي مديريت استفاده نمود و سپس در مراتب بعدي به الگوها و كاربرد آنها رسيد.
فرايند تدوين مدل همه جانبۀ استراتژي مالي مبتني بر نگرش طبيعي ميباشد اما برخي ابزارهاي نگرش عقلايي نيز در آن مورد استفاده قرار ميگيرد. به عبارت ديگر الگوي همه جانبه از تلفيق الگوهاي طبيعي و عقلايي حاصل ميشود. همانطوريكه نمودار 17-2 نشان ميدهد نقاط مرجع استراتژيك به عنوان حلقۀ واسط، تمايلات قدرت سياسي در سازمان را با رويكردي علمي، به استراتژي مالي تبديل ميكند.
(منبع: بامبرگر و مشولم، 1381؛ 39)
نمودار 17-2- الگوي یکپارچه (همه جانبه) تدوين استراتژي مالی: كاربرد نظريه نقاط مرجع استراتژيك
در قسمتهاي بعدي نقاط مرجع استراتژيك در مباني فلسفي و منطقي تئوريهاي مديريت مختصراً توضیح داده شده آنگاه استرتژیهای مالی و کسب وکار مطابق این الگوی یکپارچه فراهم می¬شود.
12-2- نقاط مرجع استراتژيك در مباني فلسفي تئوريهاي مديريت
بورل و مورگان (1979) دو دسته پيشفرض فلسفي را به عنوان نقاط مرجع براي طبقهبندي و دستهبندي نظريههاي علوم اجتماعي از جمله نظريههاي مديريت مطرح ميكنند. طبقهبندي ارائه شده توسط آنها بهترين و قابل استفادهترين طبقهبندي در تئوريهاي اجتماعي ميباشد (كلارك، 1382؛ 39). ادعاي محوري آنها اين است كه «تمام نظريههاي سازمان بر فلسفهاي از علم و نظريهاي از جامعه مبتني است» و بدين ترتيب دو دسته پيش فرض فلسفي را به عنوان نقاط مرجع معرفي ميكنند كه عبارتند از: 1) پيشفرضهايي دربارة ماهيت علوم اجتماعي (كه بعد عيني / ذهني حاصل ميشود) و 2) پيشفرضهايي دربارة ماهيت جامعه (كه بعد نظم دهي / تغيير بنيادي حاصل ميشود) که در نمودار 18-2 نشان داده شده است. در اين تحقيق دو بُعد فوق به عنوان SRP در مباني فلسفي تئوريهاي مديريت در نظر گرفته شده است.
ذهني نوع نگرش عيني
پارادايم انسانگراي بنيادي پارادايم ساختارگراي بنيادي
پارادايم تفسيري پارادايم كاركردگرا (عملگرا)
(مأخذ: بورل و مورگان، 1383؛ 39)
نمودار 18-2- چهار پارادایم برای تحلیل نظریه ¬های اجتماعی توسط بورل و م
ورگان
13-2- نقاط مرجع استراتژيك در مباني منطقي تئوريهاي مديريت
دو دستهبندي معروف و رايج در مباني منطقي انجام شده است كه عبارتند از: الگوي جامع اثربخشي و مجموعهاي از ارزشها كه توسط ريچارد اچ. هال (2001) ارائه شده اند و جمعبندي نظريههاي غالب و سرآمدان نظريهپردازان در چهار دورة زمانی كه توسط دبليو ريچارد اسكات (1998) انجام شده است.
1-13-2 - نقاط مرجع استراتژيك در الگوي جامع اثربخشي براساس ديدگاه ريچارد اچ. هال
ريچارد اچ. هال (2001)، با معرفی یک الگوي اقتضایی با عنوان « الگوي جامع اثربخشي» بر این نکته تأکید نمود که تمامی موضوعات مدیریتی را می¬توان در قالب این الگو تعریف نمود (هال، 1381 ؛ 455). وی بيان ميكند كه دانشمندان، نظريهپردازان و كارشناساني كه بر روي سازمان تحقيق و بررسي كردهاند، آگاهانه يا ناآگاهانه، كار خود را با موضوع اثربخشي آن آغاز نمودهاند. در نتيجه كار آنها بازيابي از ديدگاه اداري ـ فني است كه موضوع تحقيق بسياري از كساني است كه دربارة سازمانها تحقيق و بررسي كردهاند. آنان همواره در صدد يافتن راههايي براي تعديل سازمان خود هستند، تا بتوانند بدان
وسيله اثربخشي را افزايش دهند. در واقع رهآوردهاي ساختار و فرايندها (مثل تصميمگيري، رهبري و دست يازيدن به محيط) به گونهاي طرحريزي شدهاند كه، بتوانند اثربخشي سازمان را افزايش دهند (هال، 1381 ؛ 420). مفهوم «اثربخش» بودن سازمان يك مفهوم نسبي است به عبارت ديگر اين كه بگوييم يك سازمان اثربخش است (يا اثربخش نيست) بستگي به توجه سازمان و ارزشهاي حاكم بر سازمان دربارة هدفها، چارچوب زماني، ابواب جمعي و عوامل محيطي دارد. هال نشان ميدهد، هدفها، چارچوب زماني، ابواب جمعي و عوامل محيطي سازمان متفاوت، گوناگون و ضد و نقيض هستند. اينها واقعيتهايي هستند كه در مورد همة سازمانها وجود دارند. به هنگام قضاوت و عمل بايد بر اين
اساس اقدام كرد.
وجود اين عوامل ضد و نقيض باعث ميشود تا چنين نتيجه بگيريم كه هيچ سازماني اثربخش نيست، بلكه اثربخش بودن سازمان (يا اثربخش نبودن آن) به ميزاني بستگي دارد كه ابواب جمعي، هدفها، عوامل محدود كننده و چارچوب زماني مد نظر است. هال براي اين كه بتواند نشان دهد كه هر يك از سازمانها از چه الگو يا الگوهاي اثربخشي استفاه ميكنند از دو نقطه مرجع استفاده نموده است:
1) كانون توجه و تمایل سازمان به محيط داخلي يا خارجي و
2) ميزان كنترل شديد يا كم (انعطاف¬پذیری).
وي با بررسي الگوهاي اثربخشي مختلف و با استفاده از دو بعد مرجع مذكور چهار الگوي اثربخشي را عنوان ميكند كه در نمودار 19-2 نشان داده شده است (هال، 1381؛ 462-452، اعرابی، 1385؛ 33). هر يك از اين الگوها نشان دهندة تأكيد و توجه خاص مديريت به سازمان است.
كانون توجه (داخلي / خارجي): نخستين بُعد ارزشي سازمان كانون توجه آن است. يعني اينكه آيا ارزشهاي مورد نظر مربوط به مسائل «بيروني» يا «دروني» سازمان ميباشند. آنگاه كه توجه مدير روي مسائل درون سازمان متمركز شود او به مسأله رفاه، بهبود و كارايي كاركنان توجه ميكند ولي اگر مديريت به مسائل بيرون از سازمان توجه كند، در واقع، خود سازمان را از نظر محيط، مورد توجه قرار ميدهد.
خارجي توجه به محيط داخلي
الگوي مبتني بر سيستم باز الگوي مبتني بر روابط انساني
هدف: رشد؛ جذب منابع هدف: توسعه نيروي انساني
وسيله: انعطافپذيري؛ در حال آماده باش به سر بردن؛ ارزشيابي عوامل خارجي وسيله: حفظ انسجام انساني؛ بالا بردن روح
يه افراد؛ آموزش
الگوي مبتني بر هدفهاي بخردانه الگوي مبتني بر فرايندهاي دروني
هدف: بهرهوري؛ كارآيي؛ سودآوري هد
ف: ثبات؛ حفظ تعادل
وسيله: برنامهريزي؛ تعيين هدف وسيله: مديريت اطلاعات؛ ارتباطات
(مأخذ: هال، 1381؛ 455)
نمودار 19-2- الگوي اثربخشي و مجموعهاي از ارزشها از ديدگاه ريچارد اچ. هال
ميزان كنترل. دومين بُعد ارزشي به ساختار سازمان مربوط ميشود، يعني اينكه «ثبات و پايداري» (كه با «انعطافپذيري» مغاير است) مورد توجه قرار ميگيرد. توجه كردن به ثبات و پايداري نشان دهندة ارزشي است كه مديريت سازمان به پديده «اعمال كنترل از بالا» و حفظ وضعيت موجود ميدهد. انعطافپذيري (كنترل كم) نمايانگر ارزشي
است كه مديريت به سازگاري با محيط و پذيرش تغييرات ميدهد. (دفت، 1377؛ 121-117، اعرابی، 1385؛ 33-31).
2-13-2- نقاط مرجع استراتژيك در دستهبندي نظريههاي مديريت براساس ديدگاه ريچارد اسكات
اسكات (1998) سه ديدگاه دربارة الگوهاي نظري سازمانها مطرح ميكند كه عبارتند از: ديدگاه عقلايي ، ديدگاه طبيعي ، و ديدگاه سيستم باز . سپس سه ديدگاه مذكور را در يكديگر تلفيق ميكند و يك چارچوب جامع براي دستهبندي نظريههاي سازمان ارائه ميكند. نمودار 20-2 اين چارچوب را نشان ميدهد. دو نقطه مرجع در
اين نمودار عبارتند از: نوع ديدگاه به سازمان (طبيعي / عقلايي)؛ و نوع سيستم (باز / بسته) (اسكات، 1382؛ 144).