بخشی از مقاله
تاريخچه
انديشهها و تصورات و تخيلات بشري را ثبت و ضبط نمودن و در دفتري يا برورقي، برتخته سنگي و آجري نوشتن و نگهداشتن، در ابتدا بصورت بسيار ابتدايي و فقط به منظور حفظ از دستبرد و آفات زمانه بوده است.
تغيير شرايط كلي دوران از نظر تمدن موجب گرديده تا ثبت و ظبط آرا و انديشهها و وقايع نيز تدريجاً به صعود از يك منحني تكامل بسيار مشخص دست رده است. به اين مناسبت صرف نظر از جزئيات و موارد نادر، تاريخ تحول چاپ را به طور خيلي خلاصه ميتوان به شش دوره بزرگ تقسيم كرد:
1 – پيش از تاريخ و آغاز دوران تاريخي:
در دوران پيش از تاريخ خط اختراع نشده بود و آدمي از راه حساب كردن و يادآوري و به حافظه سپردن امور و مسايل و انديشهها به زندگي خود معني ميداد و احتياجات خود را مرتفع مينمود تا اينكه براي نوشتن شروع به آزمايش كرد. ابتدا براي نشان دادن و بيان اشياء شكل آنها را بر صفحهاي از استخوان يا پوست درختان ترسيم نموده و يا بر روي سنگ حجاري ميكرد. سپس براي نماياندن افكار و عقايد و مفاهيم، اشكال و علايم قراردادي ترسيم كرد و يا آنها را با دست نشان ميداد. در آغاز دوران تاريخي به خط ميخي، سومري و هيررگليف مصري برميخوريم كه به صورت حكاكي روي سنگ، استخوان، پوست نباتات و حيوانات و خاك رس بجا مانده است.
2 – دوران باستان «پنجهزار سال قبل از ميلاد»:
اين دوران با پيدايش الفباي صوتي "PHONETIQUE" كه در آنها هر حرفي معرف صوتي يا حجايي بود كه از مخرج يعني دهان و حلق دندانها و لبها ادا ميشد، در فنيقيه و آسياي صغير به وسيله اقوام هيتي و بعد بوسيله آسوريها و نيز آزتكهاي مكزيك و بالاخره در مصر بوسيله قبطيان اختراع شد و در همين دوران الفباهاي قراردادي و تصويري از مصر از طرفي، و نيز از طرف ديگر در چين و آسياي شرقي رايج بود. از اين دوران است كه نشر نه تنها موفق به مشخص نمودن عقايد و افكار خود شد، بلكه توانست اصوات مختلف را نيز ضبط و ثبت كند و اين امر از سه تا پنجهزار سال قبل از ميلاد شروع و تا قرن ششم ميلادي ادامه داشت.
3 – دوران چينيها «قرن ششم ميلادي»:
چون پيش از كشف كاغذ براي اولين بار در جهان چينها موفق به چاپ كردن ابتدايي شدند، اين دوره به نام دوره چينيها معروف شده است. در حقيقت ميتوان گفت كه از ابتداي قرن هفتم ميلادي پيدايش فن چاپ در جهان بوسيله چينيها شروع شد. اين دوران در اروپا مقارن با دوره نساخ و شارحان كتب مذهبي بعد و تا اواخر قرن چهاردهم ادامه داشت.
4 – قرن پانزدهم «دوران هنري»:
دوران هنري يا دوران صنايع دستي دورهاي است كه با ظهور ابدعات و اختراعات در كليه شئون اجتماعي در قرن پانزدهم در اروپا بوجود آمد. فن چاپ نيز مانند ساير فنون رو به تكامل رفت و به تدريج چاپ حروف برجسته و تهيه گراورهاي مختلف دستي مانند گراورهاي روي چوب و گراورهاي گود حكاكي شده براي تصاوير اختراع شد. در سال 1796 ميلادي چاپ مسطح نيز اختراع شد.
5 – دوران مكانيك:
در قرن نوزدهم ماشين آلات مختلفي اختراع شد، اسلوبهاي جديد چاپ و ابداعات تازه در اين فن با استفاده از ماشينهاي مختلف جديدالاختراع، بوجود آمد و روبه تكامل نهاد، ميتوان گفت كه قسمت اعظم تحول چاپ در اين دوران به ظهور رسيد، بخصوص در ظرف كمتر از بيست سال يعني از سال 1837 تا 1855 ميلادي كه عكاسي و فتوگراور و فتوليتوگرافي و غيره اختراع شد.
6 – دوران فتومكانيك:
قرن بيستم صنعت چاپ را وارد دوران فتومكانيك نمود و صنايع فلزي (متالوژي) و مكانيك و الكتريسيته به فن چاپ كمك شايان توجهي نمود و وضع صنعت چاپ را يك مرتبه در دنيا عوض نمود.
تاريخچه چاپ در ايران:
اصطلاح چاپ بنا بر نظر اغلب دانشمندان لغت شناس از اصل چيني «كااو CAO» گرفته شده و در حدود اواخر قرن هفتم هجري به صورت (چاو) وارد زبان فارسي شد.
در زمان سلطنت كيخاتوخان پادشاه مغول ايران (694 – 690 هجري قمري) خزانه مملكت خالي ماند و شخصي به نام «عزالدين محمدبن مظفربن عميد» كه از اوضاع چين و ممالك خاقان خبر داشت خود را به صدر جهان رنجاني و زير وقت سلطان معرفي كرد و مشاور او گرديد و به او پيشنهاد كرد كه به جاي زر و سيم رايج، به رسم چين پول كاغذي (چاو) را در
ممالك ايران رايج كند و بحران پولي و مالي را مرتفع سازد، طرح او مورد نظر وزير و سلطان قرار گرفت و پس از مشورت با قيصر چين به تهيه چاو پرداختند و به تاريخ جماديالاخر سال 693 هجري فرماني از طرف امير صادر شد كه از آن پس هيچ كس با زر و سيم معامله نكند و به جاي آن چاو بكار برد و به هر يك از بلاد و شهرها براي اجراي اين فرمان اميري فرستاد و دستور داد كه در هر شهر اداره و دستگاهي براي تهيه و اشاعه چاو داير كند، كه چاوخانه ناميده شد.
آنچه از ذكراين شواهد تاريخي در امر چاپ مورد توجه است اين است كه صرف نظر از كتيبههاي بزرگ دوران هخامنشي كه همه برروي سنگ و به كمك قلمهاي فلزي و برسينه كوهها كنده ميشده است، در مورد تهيه اين لوحههاي و مهرهاي كوچك بايد حدس زد كه نوعي چاپ گود بكار ميبردهاند، يعني حروف ميخي را كه شبيه به هم ميباشند قبلاً به صورت همين حروف سربي امروز، بصورت برجسته تهيه ميكردند و بعد در گل نرم فرو ميبردند و ميگذاشتند تا خشك شود و بدين صورت بوده كه امروزه در حدود سي هزار و اندي از اين لوحهها و همچنين لوحههاي بزرگتر دگيري كتيبه مانند ولي باز هم از گل پخته شده در دست است.
كاكلوگرافي «حكاكي فلز»
حكاكي مستقيم «شيوه بورن»
حكاكي به عنوان هنري در صنعت چاپ در طول همان مدتي كه چاپ با كليشههاي چوبي رشد كرد به موازات آن پيشرفت نمود. حكاكي پيشهاي مستقل است كه از مهارتهاي متفاوت ريشه ميگيرد، در ابتدا از رگرها براي تزئين صفحات فلزي، زره، شمعدانها و جواهرات، از حكاكي استفاده مينمودند. اين صنعت گران در ابتدا با مركبي كه خطوط حكاكي شده را نمايان ميساخت، چاپهايي بدست ميآورند تا مشخص شود كه چه كارهاي ديگري هم لازم است انجام شود و بدين طريق گزارشي بريا استادكار نگه ميداشتند و مدلهايي براي كارآموزان خلق مينمودند تا آنها از روي مدلها كپيهايي تهيه كنند.
نهايتاً اين صنعت گران صفحات حكاكي شدهاي خلق ميكردند كه به عنوان كليشه بكار ميرفت. حكاكان اوليه ورقهاي بازي و آموزش توليد ميكردند. حكاكيهاي اوليه در اغلب موارد به عنوان مدلهايي براي مجسمهسازان بكار ميرفتند و اطلاعات بصري بسيار معدودي عرضه ميكردند، با اين وجود در مراحل اويه همه حكاكيها احتمالاً براط طبقات بالا توليد ميشود زيرا جنس صفحهها از طلا و مس بود و گران، همچنين دستمزد صنعتگران «زرگرها» بسيار بالا بود.
نزديك به سه هزار حكاكي قرن پانزدهم براي ما شناخته شده است، اين چاپهاي اوليه در اغلب موارد به وسيله ذرات موم روي ديوار نصب ميشدند زيرا در آن زمان هنوز از شيشههاي براق براي قابها استفاده نميشد.
«مارتين اسكونگوئر Martin schongouer نقاش و حكاك متولد آلمان 91 – 1445 ميلادي» اين هنر را با عرضه سطوح پيچيدهتري از كار فضا و عرصه موفقيت آميز تصاوير، پالود. او اولين حكاك بزرگي بود كه ابتدا حرفه نقاشي داشت نه زرگري.
اگر چه سبك او اساساً (گوتيك) بود ولي او با تكرار و اصرار روي سبك خود به تسريع انتقال به رنسانس كمك كرد، تا حدي كه خود را از قيد و مضيقهها اعمال شده از طرف زرگران قرن پانزدهم رهانيد. استفاده او از خطوط ريتميك تاثير شديدي بر آلبرت دورر جوان گداشت.
«آلبرت دورر Albrecht Durer نقاش و چاپگر آلماني 1528 – 1471 ميلادي» اين هنر را تا مرحله بالايي از كمال ارتقا داد. دورر بيش از يكصد حكاكي روي فلز و بيش از سيصد حكاكي روي چوب خلق كرد. علاوه بر كنجكاوي در مورد طبيعت وجزئيات طبيعي كه در تاروپود سايه روشنهاي آثارش مشهود است، او آموزش اوليه خود را با كار كردن به عنوان كارآموز نزد پدرش شروع كرد.
اين مهارتها در ابزارسازي و حكاكي، اساس كارهاي چاپي او شدند. با توانايي در درك و در اختيار گرفتن عناصر ظريف كالبدشناسي و شكل طبيعي و تاثير مدلهاي هنرمندان قبل از خود همچون اسكونگوئر، دورر توانست كيفيت حكاكي روي چوب و حكاكي روي فلز را تعميم دهد. او با الگوهاي متفاوتي از سايه زني اختلاف مقايسهاي درجه رنگها به سوي خاكستري ميانه را گسترش داد. قابل ذكر است كه او اين كار را از طريق اچينگ به تجربه درآورد.
دورر اولين چاپ خود را در سال 1497 ميلادي امضاء و تاريخگذاري كرد، به هر حال شايد تشخيص مشهود دورر از قدرت چاپ از همه مهمتر باشد.
او در زمان حيات خود شهرت داشت زيرا در آثارش كه به طور گستردهاي پخش ميشد مهارت او ملموس بود، و در آن زمان بوسيله چاپ امكان خلق تعداد زيادي تصاوير مضاعف در فاصله زماني كوتاه وجود داشت اگر قرار بود كه تصاوير يكييكي ترسيم و يا نقاشي شود، ديگر امكان گسترش آنها با چنين سرعتي وجود نداشت.
«پولايولو Antonio del polaiolo نقاش و مجسمهساز ايتاليايي متولد 1432 ميلادي» علاوه بر بوجود آوردن اولين پيشرفت اساسي در مطالعه كالبدشناسي، چندين ابداع فني در زمينه كار حكاكي معرفي نمود. او به جاي سايهزني، گروههايي از خطوط موازي را بكار گرفت و تصاوير را به هم پيوند ميداد.
يكي ديگر از حكاكان متنفذ ايتاليا، «آندره آمان ته پنا Andrea Manteyna 1506 – 1431 م» بود كه خطوط ظريف و صاف اومقياسهاي تيره و روشن را گستردهتر نموده، همچنين تصاويري را ايجاد كرد تا كيفيت اشكال را ارتقاء دهد، كارهاي او در حد نتيجه كار يك نقاش بود.
اولين هنرمندي كه قدرت بالقوه همكاري را درك كرد احتمالاً «رافائل Rafaello sanzio نقاش ايتاليايي 1520 - 1483 ميلادي» بود كه به صورت نزديكي با ريموندي و حكاكان او كار ميكرد. اين روش بر صنعت چاپ اثر گذاشت.
ابداعات فني بطور بيوقفهاي ادامه داشت، شايد با تاثير طرحهاي دورر روي كاغذهاي رنگي، «لوكاس كرانچ Lucas Cranach 1553 - 1472 م» مقدمات ورود رنگ به فرايند چاپ را رهبري كرد، كرانچ كار خود را براساس نقاشيهاي اوليه از چاپهاي كليشه چوبي گسترش داد. اول با چاپ روي ورق رنگي، سپس با به تجربه در آوردن كليشههاي ته رنگ اشكال مختلف بطور جداگانه با مركبهاي رنگي چاپ ميشدند. اين صفحهها امكان تاكيد پيشروري رنگ و افزودن رنگهاي جديد به چاپ را ميسر ساختند.
مقدمه:
چاپ دستي را ميتوان از جهتي به گرافيك نسبت داد زيرا شاخصترين جنبه گرافيك، قابليت تكثير يك اثر ميباشد و كار چاپ نه تنها اين قابليت را داراست بلكه دليل اصلي وجود آن در ابتدا بخاطر همين مطلب بوده است.
از جهت ديگر ميتوان چاپ را در رده مجسمهسازي نيز قرار داد. بدين دليل كه اساسيترين كار در مراحل مختلف، حكاكي ست و در حكاكي همه تكنيكها و روشها و ابزار در جهت اثرگذاري روي جسم پليت ميباشد يعني مقدار، روش و نحوه كندن و گود كردن يا كم يا اضافه كردن پليت، در واقع مجسمهسازي يا نقش برجسته ميباشد. همچنين اثر چاپي خلق شده، معمولاً داراي برجستگي و فرورفتگيهايي است كه بيشباهت به نقوش برجسته نميباشد.
بديهيترين وجه يك اثر چاپي، نقاشي بودن آن است، يعني در نهايت كار حاصل شده با تكنيكهاي چاپ دستي عموماً از ديدگاه نقاشي بررسي ميشود، زيرا قابليت يك اثر دو بعد را داراست كه در آن عناصر تصويري كه در نقاشي به كار ميرود، قابل رويت و بررسي است.
علاوه بر اينكه چاپ را ميتوان در رديف كارهايي چون گرافيك، مجسمهسازي و نقاشي قرار داد، مشخصاً داراي هويتي ست كه از همه آنها جدا ميشود، و خود به عنوان يك نحوه بيان، در طول تاريخ و در كنار همه هنرها عرض اندم كرده و جايگاه خود را دارد.
بخش اول
گراور GRAVER تعريف
واژه گراور از ريشه لاتين GRAVER به معناي نگاشتن يا طراحي كردن مشتق ميشود. معني كلي اين لغت، انتقال اشكال بصري يا تجسمي، توسط نظامي از نقطهها، خطها و سطحها ست. مفهوم خاص آن عبارت از آماده ساختن يك طراحي آزاد هنري به منظور چاپ و تكثير است كه در جريان كار خلاق و با استفاده از وسايل و ابزارهاي ويژه صورت ميگيرد.
به طور سنتي آنچه چاپ ميشود تصاوير مضاعفي است كه از يك كليشه بدست ميآيد. كليشه يكواسطه است، يعني صفحهاي تخت، سخت و محكم ميباشد كه تصوير نوشتهاي روي آن ثبت شده است. اين تصاوير يا نوشتهها مركبي ميشود و با فشار روي كاغذ منتقل ميگردد. اين فرايند را ميتوان بارها تكرار كرد تا نمونههاي چاپي تقريباً دقيقي بدست آيد.
اين تعريف سالهاي زيادي اعتبار خود را حفظ كرد اما با پيشرفتهاي دوران معاصر ديد وسيعتري را در مورد چاپ برانگيخته است. امروزه تعريف چاپ بصورت زير به واقعيت نزديكتر است: ثبت طرح يا نوشتهاي روي يك يا چند صفحه كه قابل تكثير باشد.
فرايندهاي سنتي چاپ
با وجود آنكه در تكنولوژي صنعت چاپ پيشرفتهاي زيادي حاصل شده، ولي فرايندها كاملتر چاپ، تكنيكهاي قديميتر را كنار نزده است. اگر چه فرايندهاي فتومكانيكي و كامپيوتري ميتواند تكرار دقيق نگارهها را تضمين كند ولي هنرمندان هنوز هم از تكنيكهاي دستي استفاده ميكنند. زيرا در اغلب موارد امكان تاثير شخصي در آنها بيشتر است.
در بحث مورد نظر ما حكاكي به معني تراشيدن و ايجاد خطوط روي صفحه به كمك ابزارها و اسيد به صورتي كه اشكال و خطوط ظريف كه بعداً به مركب آغشته شده و تحت فشار روي كاغذ مرطوب چاپ خواهد شده گفته ميشود. چنانچه در سياه قلمكاري «اچينگ» و قلم زني هم فرايند وجود دارد. كاغذ مرطوب مركب را از حفرههاي ريز جذب ميكند و آن را روي كاغذ رسوب ميدهد.
ارائه و شناسايي يك اثر چاپي
هر اثر چاپي در عين يگانه بودن بخشي از كل نسخههاي چاپ شده ؟؟؟؟؟؟؟ است. به اين دليل هر نسخه چاپي بايد داراي امضاء و شماره باشد. پس از انجام تمام مراحل چاپ از حكاكي تا گرفتن چاپ در تيراژ دلخواه تعداد كل نسخههاي قابل ارائه شناسايي و مشخص ميشود، و نيز كليشه باطل ميشود بدين صورت كه دو خط متقاطع يا يك سوراخ در كليشه ايجاد و يك يا چند چاپ ديگر گرفته تا به عنوان سند ابطال كليشه در دست باشد.
با توجه به حساسيت كاغذ چاپ نسبت به هرگونه دستكاري و اصلاح در امضاء و شمارهبندي، نمونههاي چاپي حتماً بايد با مداد امضاء شوند. معمولاً در زير گوشه راست تصوير امضاء هنرمند و تاريخ اجراي اثر، و زير گوشه چپ آن شماره و مشخصات هر نسخه نوشته ميشود. عنوان اثر و يا هرگونه توضيح تكنيكي مربوط به آن در وسط اين دو قرار ميگيرد.
شمارهگذاري بوسيله دو عدد كه با خط اريب از هم جدا ميشوند صورت ميگيرد. عدد كوچكتر نشان دهنده شماره هر نسخه و عدد بزرگتر نمايانگر تعداد كل نسخهها ست. مثلاً 20/1 تا 20/20 يعني نسخه اول از بيست نسخه چاپ گرفته شده و يا نسخه بيستم از بيست نسخه.
در صورتي كه هنرمند حكاك خود، از كليشه، يكي دو نمونه چاپي گرفته و سپس كليشه را به دست يك چاپگر ماهر بسپارد، تعداد تيراژي كه چاپگر تكثير خواهد كرد توسط حكاك تعيين و زير هر يك از آنها را شخصاً امضاء ميكند. يكي دو نمونه اول كه توسط حكاك چاپ شده، خارج از تيراژ محسوب ميشود و با علامت (A.P.) نمونه هنرمند "Artist Proof" مشخص و امضاء ميگردد.
اگر از يك كليشه دو سري تيراژ با دو تناليته رنگي متفاوت گرفته شود به طور مثال سري اول با مركب مشكي و سري درهم با مركب قهوهاي، براي مشخص كردن اين تفاوت رنگ، ميتوان رديف سري اول و رديف سري دوم را با علائمي از هم جدا نمود. به عنوان مثال اگر با مركب مشكي تعداد 15 تيراژ و با مركب قهوهاي 25 تيراژ گرفته شود، ميتوان زير هر يك از نمونههاي چاپي اين چنين نوشت، 15 تيراژ مركب مشكي را به حروف (الف) مشخص كرد 15/1 الف 0000000 الف و سري دوم كه با مركب قهوهاي چاپ شده را با حروف (ب) مشخص كرد 25/1 ب 25/2 ب 25000000/ب.
تيراژ چاپ شده از يك كليشه معين، وقتي يك اثر اوريژينال شناخته ميشود كه:
1 - طرح اوليه اثر، كپيه از آثار ديگران نباشد.
2 - كليشه توسط هنرمند حكاك، ساخته شده باشد.
3 - نمونههاي چاپي توسط خود حكاك و يا زير نظر مستقيم او، گرفته شده باشد.
4 - هر يك از نمونههاي چاپ شده، توسط حكاك امضاء و تعداد تيراژ آن مشخص شده باشد.
5 - بعد از گرفتن تعداد معيني تيراژ، كليشه به نوعي مخدوش شود تا امكان تكثير مجدد با مشخصات تيراژهاي قبلي، وجود نداشته باشد.
Lithography
روش و تكنيك چاپ سنگي
اين نوع چاپ را ليتوگرافي مينامند كه از لغت يوناني ليتوس (LITHOS) به معناي سنگ و گرافوس (GRAPHOS) به معناي نوشتن گرفته شده است.
چاپ سنگي در واقع نوعي چاپ مسطح اسن كه برخلاف چاپ گود يا برجسته به جاي بكار بردن سوزن و منقاش براي ايجاد طرح برروي فلز يا چوب از فعل وانفعالات شيميايي بر روي سنگ استفاده ميشود.
چاپ سنگي نوعي چاپ هنري هم بشمار ميرود كه براي چاپ كردن آثار هنري كه خطوط و ساييه روشنها وخصوصيات ظريف دارند، مناسب ميباشد و هنرمند در اين روش وسعت عمل زيادي دارد و قادر به خلق آثار زيبا ميباشد. وچون امكان نوشتن خطوط زيبا و برعكس كار دشواري بود بنابراين هنرمندان براي چاپ طرحهاي پرتره و منظره از آن استفاده ميكردند. چاپ سنگي يك روش مختلط فيزيكي و شيميايي است كه براساس دفع متقابل آب و چربي اختراع شده است و از نوع چاپ پلينوگرافي است. اين روش چاپ هم به عنوان چاپ هنري وهم بعنوان فرايند چاپ تجاري به كار ميرود. با اين تفاوت كه در كارهاي هنري از سنگ چاپ ودر چاپهاي تجاري از صفحه فلزي استفاده ميشود.
چاپ سنگي را يك نمايشنامه نويس فقير آلماني (اهل باير آلمان) بنام «آلوئيس زنفلدر» در سال 1796 ميلادي اختراع نمود.
در آن زمان 300 سال از اختراع ماشين چاپ گوتنبرگ كه براساس حروف سربي كار ميكرد ميگذشت.
هزينههاي سرسامآور استفاده از ماشين چاپ سربي، آن را عملاً فقط براي ثروتمندان قابل دسترس كرده بود. جوانان تهيدستي مانند زنفلدر بايد فكري براي خود ميكردند. او ابتدا تصميم گرفت تا از طريق حكاكي نوشتههاي خود را برروي صفحات نازك و مسطح مس آنها را تكثير كند ولي گراني اين ماده فلزي و شكل حكاكي برروي آن او را منصرف كرد. به خصوص اينكه زنفلدر مجبور بود نوشتههايش را معكوس «رانگ ريدرينگ» حكاكي كند و سپس آن را چاپ كند كه بسيار مشكل مينمود.
اينكه زنفلدر چگونه توانست با استفاده از مخلوط نشدن آب با روغن به چاپ سنگي دست يابد كاملا به صورت اتفاقي صورت گرفت.
وي براي انجام اين كار از نوعي سنگ آهك كه در كوههاي اطراف باير وجود داشت استفاده كرد. اين سنگ داراي حفرهها و خلل و فرج ريزي بود. (مانند سنگ پاي قزوين) روش كار به اين شكل بود كه ابتدا سنگ را صيقل داده و سپس با قلممو و رنگ روغني يك حرف انگليسي را نوشت. (اين حرف به صورت برعكس نوشته شد) پس از آن دو غلتك به اندازههاي تقريبي 50 تا 70 تعبيه كرد يكي براي آن و ديگري براي روغن.
طرز كار به اين صورت بود كه ابتدا روي حرف نوشته شده را با غلتك آب مرطوب ميكرد. قسمتهاي از سنگ كه قبلا با رنگ روغن نوشته شده بود به علت وجود چربي آب را دفع ميكرد و قسمتهاي ديگر سنگ كه داراي خلل و فرج بودند رطوبت را به خود ميگرفتند. سپس غلتك روغن را به روي سنگ حركت ميداد و قسمتهايي از سنگ كه مرطوب شده بود روغن را دفع ميكرد و قسمتهايي كه نوشته وجود داشته روغن را جذب ميكرد (غلتك روغن آغشته به مركب چاپ بود).
به اين ترتيب لايه نازكي از مركب برروي قسمتهاي نوشته شده سنگ كشيده ميشد. سپس كاغذي را برروي سنگ قرار داده و با غلتكي ديگر و با فشار نوشته را برروي كاغذ منتقل مينمود. اين عمل را 10 تا 20 بار انجام ميداد و پي از آن اعمال گذشته را تكرار ميكرد. به اين ترتيب چاپ سنگي براساس دفع متقابل آب و چربي پايهگذاري شد.
اين چاپ به دليل محدوديتهايش منحصر به چاپ آثار هنري هنرمندان آن دوره شد كه نتيجه آن آثار هنرمندان بزرگي چون پيكاسو دالي و وازارلي و غيره با اين تكنيك است.
به هر حال سهولت استفاده از روش زنفلدر و امكان خلق آثار زيباي هنري با اين روش به سرعت چاپ سنگي را در دنيا فراگير كرد.
اختراع روش زنفلدر مطابق (1217) هجري قمري بوده است و 8 سال بعد به كلكته در هندوستان راه يافت.
در روش چاپ سنگي تصوير رامعمولا به صورت برعكس با مداد مركب كه محتوي صابون يا چربي است روي سنگ يا صفحه فلزي رسم ميكنند. اسيدچرب اين مركب، صابون نا محلولي روي صفحه ميسازد كه مركب چاپ را به خود ميگيرد و آب را رد ميكند. سپس طرح رسم شده برروي صفحه را به وسيله صمغ عربي و محلول جوهر شوره (تيزاب) ثبات ميبخشد. تيزاب اطراف نقشها را كمي ميخورد و به اين ترتيب نقش به صورت برجسته باقي ميماند در واقع تيزاب اطراف نقشها و نوشتهها را گود ميكند پس از شستن تصوير با تربانتين و آب، صفحه فلزي يا سنگي آماده ميشود تا مركب چاپ را با نورد روي آن برانند و به اين ترتيب تصوير روي كاغذ چاپ ميشود.
در ايران براي آماده كردن متن و نوشتهها ابتدا روي كاغذ زرد رنگ مخصوصي را با محلول رقيق نشاسته يا نشاسته و گليسيرين لعاب داده و ميپوشاندند.