بخشی از مقاله

كم‏رويى- علل پيدايش و راههاى درمان آن


مقدمه:
انسان‏اصالتاموجودى‏است اجتماعى و نيازمند برقرارى ارتباط با ديگران. بسيارى از نيازهاى عاليه انسان و شكوفا شدن استعدادها و خلاقيت‏هايش فقط از طريق تعامل‏بين فردى و ارتباطات اجتماعى ارضا مى‏گردد. در واقع،خودشناسى، برقرارى ارتباط مؤثر و متقابل با ديگران‏و پذيرش مسؤوليت اجتماعى از اهداف اساسى همه نظام‏هاى تربيتى است. در دنياى پيچيده امروز، يعنى در عصر ارتباطات حضور فعال فرهنگى و احاطه بر زنجيره علوم، فنون و تكنولوژى برتر انكارناپذير است.


در هر جامعه‏اى درصد قابل توجهى از كودكان، نوجوانان و بزرگ‏سالان بدون آن‏كه تمايلى داشته باشند، ناخواسته خود را در حصارى از كم‏رويى محبوس و زندانى مى‏كنند و شخصيت واقعى و قابليت‏هاى ارزشمند ايشان در پس توده‏اى از ابرهاى تيره كم‏رويى ناشناخته مى‏ماند.


چه بسيار دانش‏آموزان، دانشجويان، كارمندان، كارگران و... هوشمند و خلاقى كه در مدارس، دانشگاه‏ها، ادارات، كارخانجات و... فقط به دليل كم‏رويى و ناتوانى اجتماعى، همواره از نظر پيشرفت تحصيلى و شغلى و قدرت خلاقيت و نوآورى نمره كم‏ترى عايدشان مى‏شود; چرا كه كم‏رويى يك مانع جدى براى رشد قابليت‏ها و خلاقيت‏هاى فردى است.
پديده كم‏رويى در بين بزرگ‏سالان و افراد مسن بسيار پيچيده‏تر از جوانان است و چنين پيچيدگى روانى ممكن است در اغلب موارد نيازهاى درونى، تمايلات، انگيزه‏ها، قابليت‏ها، فرصت‏ها، هدف‏ها و برنامه شغلى، حرفه‏اى و اجتماعى جوانان ايشان را به طور جدى متاثر و دگرگون كند.


پرداختن به پديده كم‏رويى و بررسى مبانى روان‏شناختى آن از اين‏رو حائز اهميت است كه تقريبا همه ما به‏گونه‏اى تجاربى از كم‏رويى را در موقعيت‏هاى مختلف داشته‏ايم. اما نكته مهم‏تراين است كه بعضى‏ها درهمه‏شرايطوموقعيت‏هاى اجتماعى به كم‏رويى قابل توجهى دچار مى‏شوند. بنابراين مى‏توان گفت كه اكثر قريب به اتفاق مردم در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونه‏اى دچار كم‏رويى شده‏اند. اما پديده كم‏رويى داراى درجات مختلفى است:


- بعضى‏ها صرفا در مواقع و موقعيت‏هاى خاص دچار كم‏رويى مى‏شوند;
- بعضى‏ها در برخى از مواقع و موقعيت‏ها دچار كم‏رويى مى‏شوند;
- بعضى‏ها در غالب مواقع و موقعيت‏ها دچار كم رويى مى‏شوند;


- بعضى از كودكان، نوجوانان و بزرگ‏سالان كه شمارشان نيز قابل ملاحظه است، تقريبا در همه موقعيت‏هاى اجتماعى دچار كم‏رويى مى‏شوند.
روندتحولات اجتماعى گوياى اين حقيقت است كه مساله كم‏رويى غالبا با گذشت زمان، فشردگى و پيچيدگى روابط بين فردى وتشديدفشارهاى‏اجتماعى، رقابت‏ها، گوشه‏گيرى‏ها، تكروى‏ها، عزلت گزينى‏ها و تنهايى‏ها گسترده‏تر و شديدتر مى‏شود و درصد بيش‏ترى از جوانان و بزرگ‏سالان را فرا مى‏گيرد كه مى‏تواند به تدريج‏به صورت نوعى بيمارى روانى درآيد. مگر اين‏كه بتوانيم با تشخيص سريع و استفاده از روش‏هاى تربيتى و درمانى مناسب و مؤثر از گسترش و تشديد آن جلوگيرى كنيم.
كم‏رويى چيست؟


يکی از تعاريف کمرويی ـمشکل پيدا کردن در برقراری يک ارتباط خوب با اطرافيان است.
برای برخی از افراد مشکلاتی که کم رويی پديد مياوردممکن است باعث ايجاد ناراحتی های جسمی ـنگرانی و اضطراب باشد.در هر موقعيتی ـخجالتی بودن ميتواند اثرات سويی بر روابط فرد بگذارد.يکی ديگر از مشکلات افراد خجالتی اين است که در شرايط خاص نمی توانند به راحتی تصميم بگيرند.دکتر فيلیپ زيمباردو يکی از پيشگامان مطالعه در مورد کمرويی مي گويد :برخی افراد مهارتهای اجتماعی لازم را برای برقرارسازی ارتباطات انسانی ندارند.اين افراد نميدانند که چگونه بايد يک مکالمه را اغاز نمايند و يا چگونه سوالی را در کلاس مطرح کنند.

كم‏رويى يك توجه غير عادى همراه با ترس به خويشتن است كه در يك موقعيت اجتماعى ظاهر مى‏شود و در نتيجه آن، فرد دچارنوعى اختلال در رفتار و عضلات بدنى شده و شرايط عاطفى و شناختى‏اش متاثر مى‏گردد. يعنى زمينه بروز رفتارهاى خام و ناسنجيده و عكس‏العمل‏هاى نامناسب در وى فراهم مى‏شود. به ديگر سخن پديده كم‏رويى به وجود مشكل در برخوردهاى اجتماعى و رفتارها و احساس‏هاى آزار دهنده شخصى مربوط مى‏شود كه همواره به صورت يك ناتوانى يا معلوليت اجتماعى ظاهر مى‏گردد. به كلام ساده كم‏رويى يعنى:

«خود توجهى‏» فوق‏العاده و ترس از مواجه شدن با ديگران. زيرا كم‏رويى نوعى ترس يا اضطراب اجتماعى است كه در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گريز دارد.
بنابراين فرد كم‏رو، از يك طرف نگران رو به رو شدن با افراد جديد است و از سوى ديگر از وارد شدن به اماكن جديد و كسب كار و تجارت تازه هراس دارد كه مجموعه اين حالات احساس عجز در عين توانمندى را در وى به دنبال خواهد داشت. البته بايد توجه داشت كه احساس كم‏رويى افراد، هميشه در برابر انسان‏ها متبلور مى‏شود و نه حيوانات، اشيا و موقعيت‏هاى طبيعى و جغرافيايى.


نگاه اجمالی
کمرویی مشکل پیچیده‌ای است که برای غلبه برآن باید از روشهای مختلف استفاده کرد. توصیه‌ها و تمریناتی که ارائه می‌شود، تنها زمانی می‌توانند ارزشمند باشند که تصمیم خود را نسبت به تغییر روش زندگی خود اتخاذ کرده باشید و در کنار آن به این اعتقاد داشته باشید که امکان تغییر وجود دارد. درواقع تا زمانی که اعتقادی به تغییرپذیری نداشته باشیم، تصور تغییر یافتن محال است. عنصر لازم دیگر شجاعت در عملکرد است. این یعنی از تغییر نترسیدن و به پیشواز تغییرات رفتن در جهت بهبود روش زندگی و داشتن زندگی بدون کمرویی
كم‏رويى از ديدگاه بين فرهنگى


كم‏رويى يك پديده گسترده و متنوعى است كه در نزد افراد، خانواده‏ها، جوامع و فرهنگ‏هاى مختلف معانى متفاوتى دارد. يك كودك يا نوجوان ممكن است از نظر روان‏شناسى‏اجتماعى فردى كم‏رو باشد، اما از نظر خانواده يا مدرسه به عنوان يك كودك يا نوجوان مؤدب و متين تلقى گردد. به عبارت ديگر بعضى‏ها افراد كم‏رو را انسان‏هايى ساكت، مؤدب و محترم مى‏دانند و تصور مى‏كنند كه اين افراد، شهروندان سالم و بى‏آزارى هستند و برخى نيز افراد كم‏رو را انسان‏هاى مطيع، حرف گوش‏كن، مستعد و مقبول اجتماع مى‏دانند.
بعضى نيز كم‏رويى را براى دختران امرى عادى و صفتى مثبت تلقى مى‏كنند و آن را براى پسران يك ويژگى يا منش ناپسند مى‏دانند. در حالى‏كه كم‏رويى همان‏گونه كه پيش‏تر اشاره شد يك معلوليت اجتماعى و مانع رشد مطلوب شخصيت است و براى هر دو جنس امرى نامطلوب است.


برخى ديگر كم‏رويى را در افراد، به خصوص در دختران مترادف با حيا و عفت مى‏دانند و آن را تاييد و تمجيد و تشويق مى‏كنند،
در حالى‏كه «حيا» يكى از برجسته‏ترين صفات انسان‏هاى متعالى بوده، شاخص ايمان و بيانگر رشد مطلوب شخصيت است. به بيان ديگر قدرت خويشتن‏دارى امرى ارادى وارزشمند است و برعكس، كم‏رويى پديده‏اى كاملا غير ارادى، ناخوشايند و حكايتگر ناتوانى و معلوليت اجتماعى است.


انتظار اين است كه در جوامع اسلامى به ويژه در كشور ما با توجه به ارزش‏هاى والاى قرآنى و وظايف و تكاليف شرعى فردى و گروهى، پذيرش مسؤوليت‏هاى اجتماعى و اتصاف به فضيلت‏هاى اخلاقى، رشدى متعادل و متوازن داشته باشد. بدون ترديد مسلمانان كم‏رو نمى‏توانند در انجام بعضى از وظايف و مسؤوليت‏هاى اجتماعى خود موفق باشند. فى‏المثل خمير مايه ايفاى وظيفه مهم امر به معروف و نهى از منكر، برخوردارى از شجاعت اخلاقى و مهارت در برقرارى ارتباط اجتماعى متقابل، مؤثر و مفيد است.
تغییر زندگی


اگر دیگر نمی‌خواهید تحت عنوان وامانده اجتماعی به حیات خود ادامه دهید یا از دیدن اینکه ، کمرویی شدید مانع استفاده از فرصتهای خوب زندگی می‌شود، احساس ناراحتی می‌کنید، وقت آن است که همه چیز را تغییر دهید. چهارنوع تغییرات اساسی می‌باید انجام شود که عبارتند از:
تغییر شیوه‌های فکری درباره خود و کمرویی
تغییر نوع رفتارها


تغییر درنحوه نگرش به عملکردها و شیوه‌های فکری افراد دیگر
تغییر ارزشهای اجتماعی مربوط به کمرویی
كم‏رويى‏واحساس تنهايى
فردى كه قادر به برقرارى ارتباط با ديگران نيست، به طور قابل ملاحظه‏اى كم‏تر از ديگران از روابط اجتماعى بهره مى‏برد. چنين فردى نمى‏تواند احساسات خوشايند يا ناخوشايند، ترس‏ها يا نگرانى‏ها و آرزوها يا اميدهايش را با نزديكان و دوستانش در ميان بگذارد و پاسخ‏ها و عكس‏العمل‏هاى ايشان را دريافت كند. احساس تنهايى نيز همانند كم‏رويى، نوعى ناتوانى اجتماعى است و هر كدام از ما ممكن است در يك موقعيت‏يا شرايط خاص چنين احساسى داشته باشيم. افرادى كه دچار احساس تنهايى مى‏شوند و اين احساس با شدت و مداومت، افكار و رفتار آن‏ها را فرا مى‏گيرد، به تدريج از تمايلات اجتماعى و ارتباطات فردى‏شان كاسته مى‏شود و از اين نظر بعضى از ويژگى‏هاى افراد كم‏رو را پيدا مى‏كنند. كم‏رويى ناتوانى و معلوليت فرد در برقرارى ارتباط است و تنهايى مشكل انسان در اثر فقر ارتباطى است و در بسيارى موارد احساس تنهايى به كم‏رويى تبديل مى‏شود.


شايان ذكر است كه به دليل ويژگى‏ها و نيازهاى خاص روحى - اجتماعى نوجوانان، ظهور پديده تنهايى (احساس تنهايى) در بين ايشان به طور فوق‏العاده‏اى بيش‏تر از شيوع اين احساس در ميان بزرگ‏سالان است. و هم‏چنين اين احساس در ميان كهن‏سالان به خاطر شرايط خاص اجتماعى و بدنى آن‏ها، فراوان است. به همين خاطر در طول يك هفته لحظاتى كه نوجوانان وكهن‏سالان‏احساس تنهايى مى‏كنند بيش‏تر از كودكان و بزرگ‏سالان (ميان سال‏ها) است. هرگاه چنين احساسى به علل گوناگون، از جمله ناكامى‏هاى مكرر، نگرانى و اضطراب شديد، رفتار تبعيض‏آميز والدين يا بى‏مهرى‏هاى فرزندان در برابر والدين مسن و از كارافتاده، واكنش‏هاى منفى اطرافيان و قطع اميد از پيوندهاى عاطفى عزيزان، تقويت گردد و فرد عميقا احساس

تنهايى كند، نه تنها همانند افراد كم‏رو دچار ناتوانى يا معلوليت اجتماعى مى‏شود، بلكه زمينه افسردگى جدى در وى به وجود مى‏آيد و ممكن است دست‏به اقدامات غير عادى و كژروى‏هاى اجتماعى نظير گريز از خانه و محل كار، اعتياد و خودكشى بزند. درصد قابل توجهى از كسانى كه خودكشى كرده‏اند يا اقدام به خودكشى مى‏كنند، تجارب فراوانى از احساس تنهايى و رها شدگى از طرف صميمى‏ترين نزديكان و دوستان خود را داشته‏اند.


بنابراين به طور خيلى جدى مى‏بايست افراد مبتلا به اين پديده را اعم از نوجوان و بزرگ‏سال مورد توجه قرار داد و با اتخاذ روش‏هاى اصلاحى و درمانى مناسب و يا مراجعه به متخصصين مربوطه، مورد درمان و توانبخشى اجتماعى قرار داد.


بدون ترديد در دنياى پيچيده امروز، فراوانى ناراحتى‏ها و رنج‏هاى ناشى از مشكلات ارتباطى و سازگارى اجتماعى مانند اضطراب، افسردگى، كم‏رويى، احساس تنهايى و.. به مراتب بيش از بيمارى‏هاى قلبى است! براساس تحقيقات انجام شده‏بسيارى از ناراحتى‏هاى قلبى نتيجه فشارهاى عاطفى و روانى و روابط ناسالم يا ناموفق بين فردى است و هيچ منشا فيزيكى و بدنى نداشته است.


ويژگى‏هاى رفتارى افراد كم‏رو
برخى از ويژگى‏هاى رفتارى كودكان، نوجوانان و بزرگ‏سالان كم‏رو به طور قابل ملاحظه‏اى متفاوت از ديگران بوده و به سادگى قابل تشخيص است.
از نظر زيستى و فيزيولوژيكى نشانه‏ها يا علايم مشتركى در ميان غالب افرادى كه به طور جدى دچار كم‏رويى هستند مشاهده مى‏شود. در اين ارتباط مى‏توان به علايم فيزيولوژيكى نظير تشديد ضربان قلب، سرخ شدن چهره، اختلال در ريتم تنفسى، تغيير در تن صدا و... اشاره كرد.


هم‏چنين‏برخى‏رفتارهاى اضطرابى و يا رفتارهاى روانى - حركتى (1) در بين كودكان، نوجوانان و بزرگ‏سالان كم‏رو ديده مى‏شود. برخى از اين ويژگى‏ها مانند گريه كردن، روبرگرداندن از غريبه‏ها و چسبيدن به فرد آشنا بيش‏تر در كودكان كم‏رو مشاهده مى‏شود. از ديگر ويژگى‏هاى افراد كم‏رو مى‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:


فرار كردن از جمع غريبه‏ها، مخفى كردن خود از انظار اطرافيان غريبه و ناآشنا، خجالت كشيدن و به لكنت افتادن، با حداقل كلمات سخن گفتن، بريده و كم حرف زدن، بيش‏تر عبوس بودن و كم‏تر لبخند زدن، دستپاچه شدن، گوش خود را كشيدن، با انگشتان خود بازى كردن، با لباس خود ور رفتن، از اين پا به آن پا شدن، سر را خم كردن و زير چشمى به غريبه‏ها نگاه كردن، عدم بر قرارى ارتباط چشمى مستمر و طبيعى با ديگران، غرق در افكار خود شدن، تمايل به سر و كار داشتن بيش‏تربا كتاب و اشياء و لوازم مختلف به جاى آدم‏ها، علاقه به بازى با كودكان آشنا و كوچك‏تر از خود، عدم برخوردارى از يك رابطه دوستانه با آشنايان، با صداى آهسته و غير طبيعى سخن گفتن، گرفته و نگران بودن، بيزارى از دعوت كردن و دعوت شدن، تمايل به تنها بودن، بيزارى شديد از نگاه‏هاى نقادانه ديگران، فقر شديد در انگيزه فعاليت‏هاى اجتماعى، ضعف اعتماد به نفس، عدم برخوردارى از ابتكار عمل و ارائه خلاقيت‏هاى ذهنى، بى‏جرات و بى‏شهامت‏بودن در عين توانايى و قدرت و... .


تاثير كم‏رويى بر رشد شناختى، عاطفى، روانى، سازش يافتگى اجتماعى و شخصيت
پديده كم‏رويى به عنوان يك معلوليت اجتماعى، چنانچه به موقع تشخيص داده نشود و درمان نگردد ممكن است آثار نامطلوبى به همراه داشته باشد و رشد شناختى، عاطفى و روانى و اجتماعى فرد را به طور جدى‏متاثر كند. در اين‏جا به صورت‏مختصروفهرست‏وار به بعضى از تاثيرات سوء كم‏رويى بر روند رشد شناختى،قدرت هوشمندى، رشدشخصيت‏و ويژگى‏هاى عاطفى و روانى افراد كم‏رو اشاره مى‏كنيم:


بعد شناختى: در بسيارى از مواقع هوش و استعداد سرشار در پس ابرهاى تيره كم‏رويى پنهان مى‏ماند. به عبارت ديگر بعضى از كودكان و نوجوانان كم‏رو به رغم آن‏كه‏ممكن است فوق‏العاده تيزهوش و سرآمد باشند، اما قدرت هوشمندى ايشان توسط ديگران، به خصوص معلمان به طور واقع‏بينانه مورد ارزيابى‏قرار نمى‏گيرد. كم‏رويى پايدار مى‏تواند منجر به يك ترس و تنش عمومى شود و كودك يا نوجوان كم‏رو، اعتماد به نفس و جرات تجربه هيچ كار تازه‏اى را پيدا نكند و در نتيجه عملكردو پيشرفت اوبه‏طور جدى و معنى‏دارى پايين‏تر از سطح توانايى‏اش ظاهر گردد. به كلام ديگر هميشه فاصله‏اى قابل توجه بين‏توان‏بالقوه‏و توان بالفعل افراد كم‏رو وجود دارد.


كم‏رويى‏موجب افزايش فوق‏العاده خودتوجهى و اشتغال ذهنى فرد كم‏رو نسبت‏به واكنش‏هاى خويش مى‏شود، به گونه‏اى كه شخص از هرگونه تفكر مولد و خلاق و ارتباط برتر باز مى‏ماند، چرا كه خلاقيت متضمن برخوردارى از شخصيتى سالم، پويا و فعال است و كودكان و نوجوانان خلاق عموما افرادى كنجكاو، جست‏وجوگر، انعطاف‏پذير، صريح الكلام، شجاع، راحت و بى‏تكلف، گشاده رو و متبسم هستند. بنابراين كم‏رويى قدرت تفكر خلاق و خلاقيت فرد را محدود مى‏كند. اين‏جاست كه سنگينى بار تربيت صحيح بيش‏تر مى‏شود و وظيفه پدرى يا مادرى ايجاب مى‏كند كه موانع رشد همه جانبه فرزندان را رفع كرده و زمينه رشد بيش‏تر و فرداى بهتر آن‏ها را فراهم سازند.


بعد عاطفى، روانى و اجتماعى: افراد كم‏رو غالبا دچار اضطراب، افسردگى و احساس تنهايى بوده، در برقرارى و حفظ پيوندهاى عاطفى با مشكل جدى مواجه هستند. كم‏رويى مانع اصلى رشد مطلوب عاطفى و روانى فرد است.


در افراد كم‏رو ترس از غريبه‏ها ممكن است‏به تدريج تعميم يابد و باعث‏شود كه آنان از هر چيز تازه و متفاوتى بترسند. اين امر مى‏تواند محصور كننده فرد در ميان ديواره‏هاى احساسات بازدارنده باشد و زمينه رشد نابهنجار روانى - اجتماعى وى را فراهم كند. چنين فردى نمى‏تواند همسرى خوب و سازگار، پدرى مهربان و مربى و شهروندى سازگار باشد و در نتيجه از زندگى لذتى نخواهد برد.


افرادكم‏رو سهم چندانى در گروه‏هاى همگن ندارند و يا در صورت عضويت در گروه‏هاى اجتماعى، حضورى انفعالى و غير فعال خواهند داشت. گرچه معمولاافرادكم‏روبه‏خصوص به خاطر تبعيت پذيرى و فرمانبرى بى كم و كاست، از سوى اعضاى گروه طرد نمى‏شوند، اما بايد اذعان داشت‏كه‏غالباموردكم‏توجهى واقع مى‏شوند و در نتيجه چنين‏نقش غير فعال گروهى و سازش يافتگى ضعيف، از كسب يادگيرى‏ها، مهارت‏ها و تجارب مؤثر فعاليت‏هاى اجتماعى محروم مى‏مانند.


كم‏رويى باعث مى‏شود كه فرد در عين اين‏كه بعضا از نظر صلاحيت‏هاى علمى، فكرى و اخلاقى، قابليت‏هاوكفايت‏هاى،فردى برتر از هم‏سالان، دوستان، هم‏گروه‏ها و هم‏كلاسى‏هاى خود است، اما نتواند رهبرى گروه را عهده‏دار شود، در حالى‏كه فرصت رهبرى گروه،ازتجارب ارزشمند رشداجتماعى و از عوامل مؤثر افزايش اعتماد به نفس است.
از آن‏جا كه فرد كم‏رو غالبا مى‏ترسد كه با ديگران به ويژه مخاطب‏هاى ناآشنا، تازه واردها و غريبه‏ها صحبت كند، بالطبع ديگران نيز با او كم‏تر سخن مى‏گويند، به قول معروف:
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى


كوشش عاشق بيچاره به جايى نرسد.
بنابراين قلت ارتباطات كلامى و روابط اجتماعى، موجب مى‏شود كه كودك، نوجوان يا فرد بزرگ‏سال كم‏رو دچار نوعى خود محصورى (زندگى در يك چارچوب بسته) شود و از زندگى فعال و خوشايند اجتماعى محروم بماند.
معمولا افراد كم‏رو نسبت‏به خود همان قضاوتى را ندارند كه ديگران نسبت‏به ايشان دارند (افراد كم‏رو خود را بسيار كم‏تر از آنچه هستند، مى‏بينند.) چون ارزشيابى صحيح از خود نشانى از سازگارى اجتماعى است، بنابراين خود پندارى ضعيف، بينانگر رشد معيوب شخصيت و وجود عقده خطرناك حقارت است و همين عقده حقارت است كه ريشه بسيارى از حسادت‏ها و اختلافات خانوادگى به شمار مى‏آيد.


باب دیلن یکی از چهره های برجسته موسیقی هم بارها در مصاحبه هایش
گفته از دوران کودکی فقط کم رویی و خجالتی بودنش را به خاطر می آورد
محمدکیاسالار
میگویند توماس ادیسون عاشق نمایش بود و عاشق نمایش نامه های شکسپیر. او از وقتی 8 ساله بود، دلش می خواست بازیگر تئاتر بشود و حتی در دوران نوجوانی اش هم برای رسیدن به این آرزو تلاش کرد، اما موفق نشد. می دانید چرا؟ چون خجالتی بود! در زندگی نامه اش نوشته اند که او سال ها به خاطر صدای زنانه اش خجالت می کشید در میان جمع، صحبت کند. آن نوجوان خجالتی، خوش بختانه بازیگر تئاتر نشد و شد: توماس ادیسون! همان ادیسونی که زندگی امروز را بدون اختراعات او حتی نمی شود تصور کرد. . . کودکان، نوجوانان و جوانانی که امروز خجالتی هستند، در هیچ محضری امضا نکرده اند و به هیچ کسی تعهد نداده اند که فردا و پس فردای روزگار هم خجالتی و کم رو باشند.

پرده اول: از خجالت تا موفقیت
سرشناسان خجالتی یکی دو تا نیستند. خیلی زیادند: آلبرت اینشتین، آبراهام لینکلن، آگاتا کریستی، رابرت دنیرو، تام هنکس، باب دیلن و . . . و خیلی های دیگر بنا به حرف های خودشان، لااقل در مقاطعی از زندگی بسیار کم رو و خجالتی بوده اند. مثلا تام هنکس می گوید: وقتی بچه بودم، خانواده ام مُدام در حال جابه جا شدن بودند و همه اش نقل مکان می کردند. همین مساله بود که اصلا به من اجازه نمی داد با بچه های هم سن و سال خودم دوست بشوم و یک رفاقت ثابت و بلندمدت را تجربه کنم. شاید خجالتی بودنم در آن دوران هم محصول همین مساله بود.


رابرت دنیرو هم خودش در مصاحبه ای گفته است که: تا ده سالگی کاملا خجالتی بودم. اصلا جرات نمی کردم در جمع حرف بزنم، اما وقتی در همان سن و سال برای اولین بار روی صحنه رفتم و مردم تشویقم کردند، انگار ترسم ریخت و جرات پیدا کردم. من با دوران کم رویی ام همان موقع خداحافظی کردم.


آگاتا کریستی، نویسنده ای که شخصیت های فراموش نشدنی و جذابی نظیر آقای پوآرو و خانم مارپل را خلق کرده است، علی رغم توانایی اش در نواختن پیانو هیچ وقت روی صحنه نرفت چرا که: خیلی خجالتی بودم. همیشه از این که کاری را در مقابل مردم و مثلا روی صحنه انجام بدهم، وحشت داشتم، اما این وحشت را به مرور در خودم کشتم.
باب دیلن هم در مصاحبه هایش بارها گفته که از دوران کودکی فقط کم رویی و خجالتی بودنش را به خاطر می آورد، اما همین کودک خجالتی وقتی بزرگ تر شد، همان باب دیلن ی شد که کارشناسان موسیقی در توصیفش گفتند: اگر باب دیلن نبود، موسیقی راک به جایی که اکنون رسیده است، هرگز نرسیده بود!


ممکن است بپرسید اصلا چرا باید از سرشناسان خجالتی اسم ببریم؟ چه فایده ای دارد؟ به چه درد می خورد؟ در واقع، حداقل فایده این کار همین است که مطمئن شویم غلبه کردن بر این عادت رفتاری، امکان پذیر است و اصلا هم چیز عجیب و غریبی نیست. کما این که همان بزرگانی که ازشان اسم بردیم، اغلب در مقطعی از زندگی شان با این مشکل مواجه بوده اند و بالاخره توانسته اند بر این مشکل غلبه کنند.


ولی نکته مهم تر این است که برخی از همین چهره ها تا اواخر عمرشان هم نتوانسته اند به طور کامل بر این عادت رفتاری غلبه کنند، اما توانسته اند در حرفه خودشان به موفقیت های خارق العاده ای دست پیدا کنند. خلاصه این که، خجالت آن قدرها زور ندارد که بتواند جلوی موفق شدن مان را بگیرد. شاید فقط کارمان را سخت تر کند. همین! ـ این موضوع را همان آدم هایی که ازشان اسم بردیم، با زندگی شان به ما نشان داده اند.


تازه، کم رویی مساله ای نیست که فقط گریبان من و شما را بگیرد. خیلی شایع تر از این حرف هاست. محققان علوم رفتاری می گویند حدود 50 درصد جامعه انسانی، با درجاتی، از خجالتی بودن رنج می برند و حدود 40 درصد دیگر هم، لااقل در مقطع یا مقاطعی از زندگی شان، خجالتی بودن را تجربه کرده اند. می ماند فقط 10 درصد که اصلا هیچ وقت در طول زندگی شان با این مشکل، دست و پنجه نرم نکرده و نمی کنند. با آن 10 درصد اصلا کاری نداریم، ولی خواندن این مطلب و مطلب هفته آینده برای آن 90 درصد دیگر، خالی از فایده نیست.

 

قرار نیست که شما یک شبه متحول شوید و تبدیل بشوید به آدمی که مجلس آرایی می کند به مهارت های ضد خجالت باید یکی یکی تسلط پیدا کنید
پرده دوم: من خجالتی ام، خلاص!
خجالتی ها دو جورند: آشکار و پنهان. خجالتی های آشکار، آن هایی هستند که در هر محفلی، خیلی زود خجالتی بودن شان را بروز می دهند: سرخ می شوند، می لرزند، نمی توانند حرف بزنند و . . .


اما خجالتی های پنهان، به این سادگی ها کشف نمی شوند. این دسته دوم، آن هایی هستند که در محافل حاضر می شوند، اما خیلی کم حرف می زنند، توی چشم آدم ها نگاه نمی کنند، همیشه ساکت اند و سرشان پایین است و پیشنهادهای این و آن را هم حتی اگر دل شان بخواهد که بپذیرند، نمی پذیرند چون قبول آن پیشنهادها به دلیل خجالتی بودن، برایشان خیلی سخت است.
اتفاقا این دسته دوم، بدشانس ترند چون بیشتر آدم ها این رفتارها را به حساب خجالتی بودن شان نمی گذارند و به اشتباه فکر می کنند که آن ها متکبر و پرافاده اند، یا این که فکر می کنند آن ها گوشه گیر و منزوی اند. این دسته دوم، درست در همان لحظاتی که از ترس کم رویی، دارند در درون خود شان می لرزند، در بیرون به گونه دیگری تفسیر و تعبیر می شوند! مساله فقط این است که آن ها آن چه در درون شان دارند، از بقیه مخفی می کنند و به همین خاطر، شخصیت شان با شخصیت دیگری اشتباه گرفته می شود.
شما چه از دسته اول باشید چه از دسته دوم، اصلا نیازی به پنهان کردن موضوع ندارید. به دوستان و نزدیکان تان بگویید که شما با این مشکل مواجه اید و دارید برای رفع آن تلاش می کنید. مخفی کردن این موضوع فقط خودتان را بیشتر معذب می کند و اطرافیان تان را بیشتر به زحمت می اندازد.
وقتی موضوع را با دور و بری هاتان در میان بگذارید، آن ها هم خیلی راحت تر با موضوع کنار می آیند و حتی می توانند کمک تان بکنند. اطرافیان تان پس از اعتراف شما دیگر مجبور نیستند وانمود کنند آن چه اتفاق می افتد را نمی بینند، مثلا نمی بینند که دست شما دارد می لرزد و نمی بینند که شما سرخ شده اید و زبان تان بند آمده است. دیگر مجبور نیستند از زل زدن به چشمان شما دست بکشند، چرا که شما خودتان گفته اید و آن ها هم شنیده اند که شما این طوری هستید. دیگر مجبور نیستند شما را از بحث کنار بگذارند، چرا که فهمیده اند شما دل تان می خواهد با بحث همراه شوید، اما خجالتی بودن تان به شما اجازه نمی دهد. شما با همین اعتراف ساده، می توانید خودتان را به دیگران نزدیک تر کنید و اجازه ندهید فاصله ای که به دلایل هیچ و پوچ ایجاد شده است، هر روز بیشتر و بیشتر شود. البته همه آدم ها مثل هم نیستند و طبیعی است که شما هم نباید انتظار داشته باشید که همه در مقابل این اعتراف تان به طرز یکسانی واکنش نشان بدهند، اما این اعتراف شما لااقل به خیلی ها می فهماند که شما با آن ها خصومتی نداشته اید، از آن ها بدتان نمی آمده و اصلا آدم متکبری نبوده و نیستید.
ضمن این که اغلب آدم ها ـ خوش بختانه ـ از آن دسته ای هستند که اگر این موضوع را صادقانه از زبان خودتان بشنوند، هم برای رفع این مشکل به شما کمک می کنند و هم این که احترام و عزت شما در چشم شان بیشتر می شود. هدف از این اعتراف هم به هیچ وجه این نیست که حس همدردی این و آن را جلب کنید. شما با این حرف، فقط به آن ها توضیح می دهید که اگر رفتارتان این طوری است به چه علت است. فقط همین!
اما این کافی نیست. باید قدمی هم برای حل مشکل اصلی برداشت. شروع کار باید آهسته باشد. به مرور شروع کنید. از تمرین غافل نشوید. وقتی با دیگران صحبت می کنید یا وقتی دارند با شما صحبت می کنند، تمرین کنید که به چشمان طرف مقابل تان نگاه کنید. لبخند زدن را تمرین کنید. شروع به صحبت توام با لبخند را تمرین کنید.
مثلا می توانید جلوی آینه بایستید و یک گفت وگوی ساده را از سیر تا پیاز با خودتان طراحی کنید: ارتباط چشمی، لبخند، شروع به صحبت با یک موضوع ساده، ادامه ارتباط چشمی و . . . قدم به قدم جلو بروید.
قرار نیست که شما یک شبه متحول شوید و تبدیل بشوید به آدمی که مجلس آرایی می کند و . . . این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمی آید. به مهارت های ضد خجالت باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژی تان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت بخصوص می گذارید خیلی زودتر می توانید به نتیجه برسید. مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی هم همین طور. به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقت تان را بگیرد.


نقل10 روش برای غلبه بر کم رویی


كمرويي شرايط ناتـوان كنـنده اي براي اغلب افراد پـديـد مي آورد و مانع از ايفاي نقش در موقعيتهاي اجتماعـيو بيان دلمشغوليها و درخواست ازدواج از شخص مــورد علاقه خود ميگردد.
واقعيت اين است كه اغـلب انـسـانـهـا دقـيـقـا" از هـمـانشخصيت دلخواه طـرف مقابلشان برخوردارند ولي بدليل كمرويي و ترس، از بـيـان درخـواسـت ازدواج طفره ميروند و اغلب توسط معشوقه اشان مورد شكوه و شكايت قرار ميگيرند.اينگونه افراد فقط به ملاقات و قرارهاي عاشقانه اكتفا كرده و گام بلندتري بر نميدارند . اگـر كمرويي شما را از رسيدن بفرد مـورد علاقه تان بازميدارد بهمـطـالـعـهئخود ادامه داده تا بياموزيد چگونه ميتوانيد بر آن چيره شويد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید