بخشی از مقاله
نقش مهرورزی
چکیده
عصر جدید عصر بازار عشق و محبت است و بدین لحاظ همۀ جنگهای این دوران از عرصه خانواده تا جامعه و حکومتها و ایدئولوژیها بر سر همین کالاست و اثبات این ادعا که : چه کسی عاشق تر است ! مثلاً حتی شاهدیم که تجاوز نظامی آمریکا به عراق هم یک فلسفۀ عاشقانه دارد و نشانه عشق به آزادی مردم عراق است و اثبات این عشق .
خداوند در قرآن کریم محک چنان خدشه ناپذیری از عشق و دوستی و محبت بدست داده که ماهیت هر ادعای دروغینی در این باب را رسوا می سازد . می فرماید : آنکه ادعای دوست داشتن کسی را دارد اگر این ادعا راست باشد حتماً خداوند را بسیار شدیدتر دوست می دارد .
کمترین نشانۀ محبت به خدا همانا کمّ و کیف به یاد آوردن خدا در زندگی روزمره است و نگرانی از تخطی نمودن از احکام او می باشد . این امر درست مثل رابطه هر عاشقی با معشوق است . پس اگر ما مدعی هستیم که مثلاً عزیزان خود را دوست می داریم پس بایستی خدا را نیز بسیار بیشتر از ان عزیزان به یاد و در نظر داشته باشیم و نگران رضایت او از خود باشیم و لذا در احوال و اعمال روزمره خود شاهد و ناظر باشیم . آیا چنین نیست ؟ از این محک الهی بوضوح درک می شود که اگر ما عاشق خدا باشیم می توانیم سائر انسانها را هم کمابیش دوست بداریم . ولی اگر خدا را کمی دوست بداریم می توانیم سائر انسانها را لااقل دشمن نداریم و به همه بخل نورزیم . ولی اگر از خدا بیگانه باشیم مسلماً تاب تحمل حتی نزدیکترین نزدیکان خود را نداریم . و اما اگر خدا را منکر بوده و با او بواسطۀ جنگ با احکامش ستیزه کنیم آنگاه حتی عزیزترین کسان خود را نیز دشمن خود خواهیم یافت و تحمل هیچکسی را نخواهیم داشت .
اما اگر مسلمان و معتقد به قرآن نباشیم به گونۀ دگر حقانیّت این آیه قابل اثبات است : دوست داشتن کسی به این معنا که او را فقط برای خود خودش بخواهیم و عاشق سعادت و عزت جاودانه او باشیم و او را برای مقاصد و هوسهای خود نخواهیم بدان معناست که روح او را دوست بداریم و نه خواص جسمانی و رفتاری او را و سائر فوایدی که از او برای ما حاصل می اید. در تعریف منطقی عشق و دوست داشتن این توصیف خدشه ناپذیر و برحق است و تنها تعریفی است که عشق را از سلطه گری و آدخواری تفکیک می کند و از احساس مالکیت تمیز می دهد . یعنی دوست داشتن کسی به معنای واقعی همان دوست داشتن روح و ذات و هویت جاودانه و ماورای طبیعی اوست . پس باید به این معانی باوری قلبی و شدید داشته باشیم تا بتوانیم روح ان محبوب را درک و احساس کنیم و این همان درک و تصدیق خدا در بشر است و اساس ایمان به عالم غیب و حیات جاودانه است زیرا روح انسان از روح خداست همانطور که طبق احادیث قدسی صورت انسان نیز از جمال اوست . پس اگر چنین است بایستی طبعاً خدا را بعنوان منشاء روح و حیات بشری خیلی بیشتر از ان جسم فانی محبوب دوست بداریم تا بتوانیم او را برای خودش دوست بداریم و نه خواص گذرای دنیوی اش را . پس اصلاً ادعای عشق و محبت و دوستی ذاتاً برخاسته از ایمان شدید به خداست و انسان غیر مؤمن قادر به دوست داشتن هیچکس نیست حتی فرزندانش و حتی خودش . پس کافران و منکرین دین خدا را با محبت کاری نیست زیرا برای عشق و دوستی دل بایستی زنده به روح و جاودانگی باشد و این مفاهیم را با خود داشته باشد . پس از این لحاظ کافر به معنای انسانی قسی القلب و مرده دل است که تمام علایق و عواطف او نیز چیزی جز احساس مالکیت و نفس پرستی نمی باشد ولذا همسر و فرزندان و خاندان چنین فردی از دعوی عشق و دوستی او جز احساس ستم و زور و تزویر ندارند .
و اما طبق کلام قرآن و همچنین تجربۀ عقلانی بشر ایمان و محبت به خدا در ایمان و محبت به رسولان و مؤمنانش و پیروی از احکامش آشکار می شود که در این باره دهها آیه و حدیث وجود دارد . در کلام آخر کسی که انبیاء و اولیاء و مؤمنان زنده را در جامعه دوست نمی دارد و انسانی تبهکار است اصولاً دلش مرده و امکان محبت و مهرورزی به هیچکسی را ندارد . به لحاظ دگر محبت بزرگترین اجر خدا به بندگانی است که در مسیر فضائل اخلاقی و تقوا جهاد می کنند . زیرا انسانی که از همه کینه دارد و به همه بخل می ورزد شبانه روز در آتش است و جان می کند در واقع مقام محبت همان عرصه بهشت باطنی برای مؤمنان است.
مهرورزی
ـ مهرورزی با مهربانی ، محبت و لطف قلبی « و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم » ( نامه 53 ) دلت را با مهربانی و محبت و لطف واحسان نسب به مردم بپوشان . اشعار به معنای پوشیدن و شعار به معنی زیر پیراهن است و کنایه ازاین است که رحمت و محبت و لطف تو نسبت به مردم ظاهری و بر اساس منافع وماصالح نباشد بلکه باید قلبی باشد و همه جان تو آکنده از مهربانی ومحبت و لطف نسبت به آنها باشد و نگذاری در دل تو ذره ای خشونت ، بغض و یا بی لطفی نسبت به آنها وجود داشته باشد . 2 ـ « امانت دانستن پست و مقام » ، اساس مهرورزی «و لاتکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم فانهم صنفان : اما اخ لک فیی الدیین و إما نظییر لک فی الخلق یفرط منهم الزلل و تعرض لهم العلل و تؤتی علی ایدیهم فی العمد والخطاء فأعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب أن یعطیک من عفو و صحفه فانک فوقهم و والی الامر علیک فوقک و الله فوق من ولاک و قد استقاک امرهم و ابتلاک بهم و لاتنبصنّ نفسک لحرب الله إنه لاید لک بنقمته و لا غنی بک عفوه و رحمته و لا تندمنّ علی عفو » نسبت به مردم مانند یک حیوان درنده حمله ور نشو که خوردن آنها را مغتنم بشماری زیرا مردم دو گروهند : یک گروه برادران دینی تواند و گروه دوم مخلوقات خدا هستند که در خلقت نظیر تو که دچار لغزشهایی شده و اسباب بدکاری به آنها رو یآورده و دانسته وندانسته مرتکب خطا شده اند . بس با بخشش و گذشت خود آنان را عفو کن همانطور که دوست داری خداوند با بخشش و گذشت خویش تورا بیامرزد زیرا تو بالادست آنها و ولی امر بالادست و خداوند بالادست و لی امر تو می باشد و اراده کرده است که کارشان را تو به سامان رسانی و آنان سبب آزمایش تو قرار داده و مبادا خود را برای جنگ با خداوند آماده سازی که ترا توانایی خشم او نبوده و از بخشش و مهربانیش بی نیازی نسیتی و هرگز نباید از بخشش و گذشت پشیمان شوی . امام علی (ع) درنامه ای به اشعث فرماندار آذربایجان که پس از جنگ جمل در شعبان سال 36 هجری در شهر کوفه نوشتند ، خطاب فرمودند : « و إن عملک لیس لک بطمعه ( مطعمه ) و لکنه فی عنقک امانه » همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده ، بلکه امانتی در گردن تو است . حضرت علی (ع) براساس اصل « امانت » بودن پست و مقام مالک را بر حذر داشته است که مردم را به چشم طعمه ای نگاه کند که با درنده خویی بخواهد گوشت تن آنان ( بیت المال ) تناول کند . حقیقت این است که اگر به مقام به دیده امانت نگاه نشود موجب درنده خویی می شود و زمینه ستم و ستمگری را فراهم می سازد و لذا از این دو سخن استفاده می شود که مبنای مهرورزی با بندگان خدا این است که پست و مقام را یک امانت الهی بدانیم . 3 ـ مهرورزی ؛ مبنای خوشبینی کارگزاران نسبت به مردم امام علی (ع) در نامه به مالک اشتر می فرماید : « ( و اعلم) انه لیس شیء بأدعی الی حسن ظن راع برعیته من احسانه الیهم و تخفیفه الؤونات علیهم و ترک استکراهه ایا هم علی مالیس له قبلهم فلیکن فی ذلک امر یجتمع لک به حسن الظن برعیتک فان حسن الظن یقطع عنک نصباً طویلاً » (نامه 53 / 36 ) بدان مالک ! هیچ وسیله ای برای خوش بین شدن کارگزاران نسبت ببه مردم کارآمدتر از احسان نسبت به آنها و سبک کردن فشارهای زندگی از آنها و تحمیل نکردن آنچه را که در حد توان مردم نسبت ، وجود ندارد . بنابراین برای موارد مذکور چنان تدبیر کن تا اسباب خوشبینی نسبت به مردم برای تو فراهم شود زیرا خوشبینی نسبت به مردم رنج طولانی مشکلات را از تو بر می دارد . خوشبینی نسبت به مردم اساس تکیه به اراده الهی مردمی امام علی (ع) دراین نامه سه مصداق از مهرورزی را بیان فرموده است : 1ـ احسان 2ـ سبک کردن فشارهای زندگی از دوش مردم 3ـ تحمیل نکردن آنچه که در حد توان مردم نیست سپس حضرت نتیجه مهرورزی را در مصادیق سه گاه خوشبینی نسبت به مردم مطرح کرده اند حقیقت این است که حکومتهای سلطه پذیر در طول تاریخ استعمار ، باید بدبینی نسبت به نقش وتوانمندی مردم در مقابله با دشمنان ، دست تسلیم در برابر دشنان بلند کرده اند و با تکیه به آنها دچار خود فروختگی و خیانت به ملت شده اند . این مطلب دردوران قاجار و پهلوی بخوبی مشهود می باشد و تاریخ سلسله این دوخاندان آکنده از خیانتها و ذلتها می باشد . عوامل اصلی این بد بینی درست نقطه مقابل عوامل سه گانه ای است که حضرت امیر (ع) برای خوشبینی کارگزاران به مردم بیان شده است یعنی : ظلم ، سنگین کردن فشارهای ناشی از حیف ومیل بیت المال بر مردم وتحمیل کردن خواسته های استعماری دشمنان بر مردم بواسطه استبداد آن عوامل موجب به حاشیه رانده شدن مردم از حیطه قدرت و اقتدار حکومتهای سلططه پذیر شده و نگرش تحقیر آمیز آنها نسبت به مردم درمجموع بدبینی نسبت قدرت مردمی رابرای آنها بهمراه آورده و آنان با تکیه به نبردهای نظامی و قدرت اطلاعاتی و قدرت دشمنان به حیات ننگین حاکمیت خویش ادامه داده اند . و اما حکومت دینی با مهرورزی بواسطه عوامل سه گانه مذکور به قدرت وتوان مردم خوشبین می شود زیرا با مهرورزی ، مردم به صحنه قدرت ، اقتدار نظام وارد می شوند وتوان عظیم و شگفت انگیز اراده مردم آشکار می شود و بدین ترتیب ، کارگزاران به مردم و توان آنها خوشبین شده و بجای تکیه بر دشمنان به ارادة الهی مردم تکیه می کنند . بر این اساس یکی از دستاوردهای مهم نظام اسلامی ، ظهور و بروز قدرت ارادة مردم است بنحوی که مقام معظم رهبری در موضع گیری در برابر توطئه هسته ای استکبار جهانی فرمودند که ما بدنبال ساخت بمب اتمی نیستیم و بمب اتمی ما اراده مردم است . امروز تنها قدرتی که میتواند برقدرت هسته ای استکبار جهانی غلبه پیدا نماید ، قدرت مردم است ، قدرتی که در چارچوب تئوری مردم سالاری دینی تحقق می یابد و این همان قدرتی است که 26 سال است که نظام جمهوری اسلامی را در برابر تمامی توطئه های استکباری و صهیونیستی حفظ نموده و سیر رشد و پیشرفت را برای ایران اسلامی تضمین کرده است . حقیقت این است که هیچ قدرتی توان مقابله با اراده مردمی را ندارد که با تکیه بر خداوند امدادهای غیبی او و با فرهنگ شهادت به خود آگاهی وخود باوری رسیده است . 4 ـ مهرورزی با مردم جز با دلهای پاک ممکن نیست . امام علی (ع) در نامه به مالک اشتر می فرماید : « و إن افضل قره عین الولاه استقامه العدل فی البلاء و ظهور موّده الرعیه و إنه لاتظهر موّدتهم الّا بسلامه صدورهم » (نامه 53/58 ) همانا برترین چشم روشنی کارگزاران بر پایی عدالت در شهرها و ظهور محبت آنها نسبت به مردم است و این محبت و مهرورزی ظهور پیدا نمی کند مگر بواسطه سلامت و پاکی کارگزاران 5 ـ مهرورزی کارمندان با مردم مستلزم نظارت است . « ثم أسبغ علیهم الارزاق فانّ ذلک قوه لهم علی استصلاح انفسهم وغنی للهم عن تناول ما تحت ایدیهم و حجه علیهم إن خالفوا أمرک أوثلموا امانتک . ثم تفقد اعمالهم وابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوه لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه » (نامه 53/74 ) سپس حقوق فراوان به آنها عطا کن زیرا حقوق فراوان موجب توانایی آنها در اصلاح خویشتن می گردد و موجب بی نیازی از دست درازی به اموال بیت المال می شود واتمام حجتی است بر آنان در صورت مخالفت امر تو و یا خیانت در امانت . سپس رفتار کارمندان را مورد بررسی قرار ده و بازرسانی را بر آنان بگمار از اهل صدق و وفاداری زیرا بازرسی پنهانی سبب امانتداری ومهربانی آنان با مردم می شود . 6 ـ آسیب شناسی مهرورزی « ایاک والمن علی رعییتک باحسانک أو التزید یذهب بنور الحق و فتتبع موعدک بخلفک فان المن یبطل الاحسان و التزید یذهب بنور الحق و الخلف یرجب المقت عند الله و عند الناس قال الله تعالی کبر مقتا عند الله أن تقولوا تفعلون » ( نامه 53/146و147 ) بر حذر باش از اینکه نسبت به احسان به مردم بر آنها منت بگذاری و یا نسبت به کار خویش برای مردم بزرگ نمایی کند یا وعده ای به مردم بدهی و خلف وعده کنی زیرا منت گذاری احسان را باطل و بزرگ نمایی نور حق را خاموش می سازد و خلف وعده موجب خشم خداوند و مردم می شود ، خداوند فرموده است : دشمنی بزرگ نزد خداوند آن که بگوئید چیزی را که عمل نمی کنید . احسان از مصادیق مهم مهرورزی نسبت به مردم است و آسیب آن منت گذاری است که موجب می شود که تأثیر احسان که ایجاد محبت در دلهاست از بین برود . 7 ـ مهرورزی بوسیله شفاف سازی و عذرخواهی امام علی (ع) درنامه 53 فراز 129 تا 131 به مالک اشتر می فرماید : « وإن ظنت الرعیه بک حیفا فأصحر لهم ببعذرک و اعدل عنک ظنونهم باصحارک فان فی ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقاً برعیتک و اعذاراً تبلیغ به حاجتک من تقویمهم علی الحق » هرگاه مردم نسبت به بی عدالتی تو سوءظن پیدا کنند پس عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و سوءظن آنها را بر طرف کن که این کار ریاضتی برای خودسازی توست و موجب مهرورزی به مردم است و در آن پوزش خواهی وجود دارد که نیاز حکومت را بر بنیان گذاری جامعه و مردم بر حق تحقق می بخشد . یکی از ارکان مردم سالاری دینی ، به فرمایش امام راحل (قدس سره الشریف) ، مردم را ولی نعمت خود دانستن است . با این نگرش مردم حق دارند که در عملکرد کارگزاران خصوصاً در حوزه عدالت ، حساس باشند در اینصورت اگر نسب عدالت کارگزاران گمانی ایجاد شود ، بر طبق سخن امیرالمؤمنین علی (ع) ، این گمان باید از طرف حاکمیت به رسمیت شناخته شود ودو گونه برخورد باید با آن صورت گیرد . 1. شفاف سازی افکار مردم در صورت عدم صحت گمانه زنی آنان 2. عذر خواهی از مردم در صورت صحت گمانه زنی آنان . سپس حضرت سه اثر را برای چنین برخوردی با مردم بشمرده اند : اثر اول : خود سازی کارگزاران حقیقت این است که احترام به نقطه نظرات مردم موجب مبارزه با نفس اماره است نفسی که خصوصاً در حوزه قدرت و مقام بسیاری از کارگزاران را به تکبر و تحقیر وامی دارد . اثر دوم : مدارا با مردم « رفق » با مردم دومین اثری است که چنین برخوردی با گمانه زنی مردم نسبت به عدالت حکومت برای کارگزاران حاصل می کند . رفق به معنای مدارا است . اما مدارایی که توأم با مهربانی و رفاقت است لذا آن حضرت در نامه 46 خطاب به یکی از فرماندارا می فرماید : « ارفق ماکان الرفقق ارفق و اعتزم بالشده حین لاتغنی عنک الا الشده » ( آنجا که مدارا کردن بهتر است مداراکن و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد درشتی کن ) تقابل بین رفق و شدت در این سخن بیانگر آنست که رفق به معنای مدارا است اما مدارای همراه با مهربانی و نرمش . مداراکردن با مردم که توأم با رفاقت و مهربانی نمودن با آنهاست از مصادیق مهم مهروزی است که بواسطه شفاف سازی یا عذرخواهی در برابر گمانه زنی های مردم درامر عدالت تحقق می یابد و اینگونه مهرورزی نسبت به مردم مبتنی بر نگرش تکریمی به مردم است که از پایه های مهم مردم سالاری دینی است . یعنی « خود را خام ملت دانستن » و« آنها را ولی نعمت خود داشتن» است که مفادجمله رسول خدا (ص)است که می فرمود:«رئیس القوم خادمهم»؛ رئیس قوم خادم آنهاست. اثر سوم : امیر المؤمنین (ع) پایه گذاری جامعه ومردم بر حق را از نیازهای حکومت اسلامی و کارگزاران آن دانسته اند و عذرخواهی کارگزاران در صورت قصور و تقصیر را وسیله رفع این نیاز مطرح فرموده اند . « تقویم » از قوام یعنی بنیان ریشه گرفته است و به معنای بنیان گذاری است و « تقویمهم علی الحق » یعنی بنیان گذاری مردم و جامعه بر حق . نویسنده در این فراز از نوشتار نمی تواند احساس عمیق خود را نسبت به امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی و احیاگر اسلام ناب محمدی (ص) و جامعه اسلامی ابراز نکند که هر آنچه از مقوله های حکومتی که تاکنون از منبع سرشار و دریا گونه نهج البلاغه استفاده نموده و برای نهادینه کردن در حکومت اسلامی فرا روی کارگزاران قرار داده ایم، در سخن و عمل حضرت امام راحل تجلی یافته است و معظم له از « ب » بسم الله رهبری خویش تا « س» و الناس آن تمامی دستورات امیرالمؤمنین را مو به مو اجرا نموده است از صفحه ذهن می گذرد هنگامی که صریحاً درقضیه نخست وزیری بازرگان از ملت عذر خواهی کرد و با این عذر خواهی خط حق طلبی ملت را تقویت نمود و دائم با شناخت گمان هایی که برای ملت بوجود می آوردند ، با شیوه شفاف سازی و روشنگری مردم را هدایت می نمدند . روحش دراعلی علبین عند ملیک مقتدر مأوی گزیند . 8 ـ مهرورزی بر رعایت حقوق متقابل ملت و دولت مبتنی است . « و اعظم ماافترص سبحانه من تلک الحقوق ( التی افترضها لبعض الناس من علی بعض ) حق الوالی علی الرعییه و حق الرعیه علی الوالی فریضه فرضها الله سبحانه لکل علی کل فجعلها نظاماً لالفتهم و عزاً لدینهم » ( خطبه 216/5 الی 7 ) بزرگترین و مهمترین حقوقی که خداوند میان مردم واجب نموده است ، حق رهبری بر مردم و حق مردم بر رهبری است . حقوقی که دارای منفعت متقابل است برای هریک بر دیگری و ای حقوق متقابل را نظام و سامانه ( سیستم ) الفت و همبستگی میان رهبر و مردم و موجب عزت دین قرار داد . اصول چهارگانه ای که دولت اصول گرا بعنوان پایه های مدیریت اجرایی کشور قرار داده است یعنی : عدالت گستری ، مهرورزی ، خدمتگذاری و تحول از عواملی است که الفت و پیوند و همبستگی بین رهبریت نظام و مردم را تحقق می بخشد مراد از رهبریت نظام ، شخص رهبر و کارگزاران حکومتی امور آنها را تدبیر می کند . شایان توجه است که مهرورزی متقابل ملت و حکومت یکی از پایه های الفت و همبستگی ملی و دینی است . یعنی همانگونه که دولت باید به مردم مهرورزی کند ، مردم نیز باید به دولت مهرورزی نماید و دراینصورت است که الفت و همبستگی میان دولت و مردم بوجود می آید . ان شاءالله در پایان به وظایف مردم در برابر رهبری اصول چهارگانه دولت خواهیم پرداخت . امیرالمؤمنین علی (ع) تحقق الفت و مهرورزی متقابل بین مردم و دولت را در چارچوب نظام و سامانه حقوق متقابل مردم و دولت دانسته اند و در اینصورت است که مهرورزی به الفت وهمبستگی باید از بین مردم و دولت منجر می شود . 9 ـ غرور زدگی آفت ، مهرورزی امام علی (ع) در فراز اول نامه 50 خطاب به فرماندهان خود می فرماید : « اما بعد فان حقاً علی الوالی آلا ییغیره علی رعیته فضل ناله و لاطول خص به أن ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده و عطفاً علی اخوانه » بر رهبر و دولت اسلامی واجب است که برتری که به آن دست یافته است و فضیلتی که به او اختصاص یافته ، موجب طغیان نسبت به حقوق مردم نشود بلکه آن فضائل را نعمتهایی مقدر شده از جانب خداوند می باشد که باید موجب نزدیک شدن به بندگان خدا و محبت و مهربانی نسبت به برادران دینی شود .
قدرت ملت ایران در خدمت صلح و پیشرفت همه ملتها است
احمدی نژاد، عشق به ایران را عشقی مقدس و الهی به سرزمینی خواند که سرتاسر آن پر از گوهرهای ناب و انسانهای پاک، حکیم، فرزانه و انساندوست است.
رئیس جمهوری اسلامی ایران، در دیدار صمیمی ایرانیان مقیم قطر تأکید کرد: ایرانیان در جایجای جهان سفیران فرهنگی ملت بزرگ ایران هستند که قلبشان همواره به عشق میهن میتپد. رئیس جمهوری با بیان اینکه ایرانیها در طول تاریخ همواره پرچمدار علم، فرهنگ و ادب و کانون جوشش صفا، محبت، یکرنگی و عشق به همنوع بودهاند، گفت: امروز همه ما علاقهمندیم ایرانی آبادتر، سرافرازتر و پیشرفته داشته باشیم و ایرانیان چه در داخل و چه خارج از کشور باید برای سرافرازی هرچه بیشتر ایران تلاش و مجاهدت کنند. احمدینژاد جامعه ایرانیان مقیم قطر را نماد نظم، قانونپذیری، کار و تلاش و دوستی صادقانه دانست و گفت: ایران و قطر مصمم به گسترش روابط دوجانبه هستند و تلاش میکنند در مسائل دو جانبه و بینالمللی یار یکدیگر باشند. وی با اشاره به مزایای فناوری هستهای صلح آمیز و تلاشهای دشمنان ملت ایران برای جلوگیری از دستیابی ایرانیان به این فناوری گفت: آنها به دلیل آنکه میدانند ملت ایران در تاریخ همواره پایهگذار علم، فرهنگ و تمدن بوده است و در صورتیکه بطور کامل فناوری هستهای صلحآمیز را در اختیار بگیرد به سرعت به ابرقدرتی بلامنازع در جهان تبدیل خواهد شد، با دستیابی ملت ایران به این فناوری مخالفت میکنند و ادعاهایشان در باره نگرانی از گسترش سلاحهای هستهای دروغی بیش نیست. احمدینژاد با تأکید بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران و اینکه در بازرسیهای متعدد آژانس بینالمللی انرژی اتمی تاکنون هیچ نشانهای از انحراف یافت نشده است، گفت: استفاده از فنآوری صلحآمیز هستهای خواست ملت ایران است و ایرانیان با تلاش دانشمندان جوان و فرزندان غیور خود به این هدف دست خواهند یافت. رئیس جمهور با بیان اینکه مردم ایران در طول تاریخ همواره در پی صلح، آبادانی و پیشرفت جهانی بودهاند و به هیچ کشوری چشم طمع ندارند، تأکید کرد: قدرت ملت ایران در خدمت صلح، برادری، مهرورزی و پیشرفت همه ملتها است. احمدینژاد با تأکید بر عزم راسخ جوانان دانشمند و مؤمن ایرانی برای پیشرفت و فتح پلههای ترقی گفت: در دهه فجر امسال خبر دو پیشرفت و کشف بزرگ علمی دانشمندان ایرانی که در بین کشورهای جهان شاید تعداد معدودی به آن دست یافته باشند اعلام خواهد شد تا جهانیان بدانند ملت ایران با همت جوانان خود برای پیشرفت مصمم است. در این دیدار صمیمی که با ابزار احساسات متعدد ایرانیان مقیم قطر نسبت به حضور رئیس جمهور همراه بود، ربانی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در قطر در مورد وضع جامعه ایرانیان مقیم قطر گزارشی بیان کرد. خاطرنشان میشود: بین 25 هزار تا 30 هزار ایرانی در قطر زندگی میکنند.
مهرورزی از دیدگاه مولانا
از نظر مولانا كسي كه همنشيني ندارد در مضايق و تنگنا خواهد افتاد ودر حركت او كندي و خلل پديد مي آيد. دوستان در آيينه مثنوي:مولانا جلال الدين در جاي جاي مثنوي در زمينه انتخاب دوست به كرات سخن گفته است كه مي توان آنها را در يك جمع بندي كلي به شرح زير تقسيم كرد:
۱:نياز انسان به داشتن دوست
۲:راه به دست آوردن دوست
۳:تاثير دوستان در يكديگر
۴:نشانه هاي دوستان
۵:پرهيز از دوستان ناجنس و بد
۶:پرهيز از دوستان جاهل و نادان
۷:تنهايي از يار بد بهتر است
۸:همنشيني با نيكان و صاحب دلان
۹:عشق الهي ارزش دوستي دارد
۱۰:خداوند شايسته دوستي است
حال با توجه به موارد ياد شده به بررسي هر كدام در مثنوي مي پردازيم:
۱: نياز انسان به داشتن دوست
از نظر مولانا كسي كه همنشيني ندارد اولا در مضايق و تنگناها خواهد افتاد و كسي نيسيت كه ا و را مساعدت نمايد ثانيا در راهي كه مي خواهد طي كند حركتش با كندي و سستي روبرو خواهد شد.
يار شو تا يار بيني بي عدد
زانكه بي ياران بماني بي مدد
هست سنت ره جماعت چون رفيق
بي ره و بي يار افتي در مضيق
آنكه تنها در رهي او خوش رود
با رفيقان سير او صد تو شود
آنكه تنها خوش رود اندر ر صد
با رفيقان بي گمان خوشتر رود
از نظر ايشان كسي كه با دوستانش نشست و برخاست كند حتي اگر در آتشدان حمام باشد گويي در ميان گلستان است واگر با دشمنان هم صحبت باشد در بوستان و جاي باصفايي هم كه باشد گويي در تون حمام است و نتيجه مي گيرد كه جمع شدن با دوستان دلنشين و نشاط برانگيز است.
هر كه باشد همنشين دوستان
هست در گلخن ميان بوستان
هر كه با دشمن نشيند در زمن
هست او در بوستان در گولخن
اتحاد يار با ياران خوش است
پاي معني گير صورت سركش است
همچنين اشاره مي كند كه چون ياري با دوستش نشيند صدها هزار لوح اسرار كشف مي شود و پيشاني يار را به عنوان لوح محفوظ (منبع معرفت) معرفي مي كند كه راز دو عالم را آشكار مي سازد.
يار با يار چون بنشسته شد
صد هزاران لوح سردانسته شد
لوح محفوظت پيشاني يار
راز كونينش نمايد آشكار
البته بايد توجه داشت كه مولانا قائل به دو نوع دوستي است كه يك نوع مانند شمشيري بران درخت دوستي را مي برد همانطور كه فصل زمستان باغ و كشتزارها را خشك و تباه مي گرداند و نوع ديگر مثل فصل بهار همه جا را آباد و محصول فراوان مي آورد. بسان نسيم بهاري كه خوشگوار است و نهال پژمرده محبت از آن شادابي و طراوت مي گيرد،حال كه دوستيها اينگونه است بايد بدگمان باشي تا از آفات جان سالم بدر روي.
صحبتي باشد چو شمشير قطوع
همچو دي در بوستان و در زروع
صحبتي باشد چو فصل نوبهار
زو عمارتها و دخل بي شماربري
تا گريزي و شوي از بد تبري
حزم آن باشد كه ظن بد
خلاصه مي گويد با ديگران دوست شو و از خوي و صفات ناپاك بيزاري جو تا از كوزه زهر هم شكر نصيبت شود.
دوست شو وز خوي ناخوش شو بري
تاز خمره زهر هم شكر خوري
۲: راه به دست آوردن دوست
مولانا بر آنست كه از طريق احسان و نيكوكاري به ديگران مي توان دوستاني فراهم كرد.
خير كن با خلق بهر ايزدت
يا براي راحت جان خودت
تا هماره دوست بيني در نظر
در دلت نايد زكين ناخوش صور
چونكه كردي دشمني پرهيز كن
مشورت با يار مهرانگيز كن
درجاي ديگر اشاره مي كند كه چه بسا دشمنان كه با احسان نيكوكاري به دوستان باوفايي تبديل شده اند و يا حداقل از كينه و دشمني آنان كاسته شده است.
پس صله ياران ره لازم شمار
هركه باشد گر پياده گر سوار
ور عد و باشد همين احسان نكوست
كه به احسان بس عدو گشتست دوست
ور نگردد دوست كينش كم شود
زانكه احسان كينه را مرهم شود
دو بيت اخير يادآور آيه اي از قرآن مي باشد كه خداوند مي فرمايد:(خوبي و بدي يكسان نيست بدانچه نيكوتر است پاسخ را برگردان. پس ناگهان بيني آنكه ميان تو و او دشمني است چون دوست مهرباني است.)
درضمن اشاره دارد كه با خودپرستي و من و ما گفتن دوستان را مرنجان و موجبات آزار و اذيت آنان را فراهم مكن تا دشمنت نگردد.
دوست را ميازار از ما و منت
تا نگردد دوست خصم و دشمنت
۳: تاثير دوستان در يكديگر
در اينكه دوستان در يكديگر تاثير مي گذارند شكي نيست چرا كه هر دوستي در امور مادي و معنوي رفيقش نفوذ كرده و دانسته و ندانسته روي عقايد، اخلاق، رفتار و گفتار ديگري موثر واقع مي شود با توجه به همين اثرپذيري است كه مولانا مي فرمايد :(خوبي و بدي سينه به سينه به ديگران منتقل مي شود پس با افرادي كه روش نيكو و پسنديده اي دارند هم صحبت باش تا تو نيز اگر فاقد آني واجد آن شوي و دقت كن كه چگونه روغن گل خوي و عادت گل را پذيرا شده است.)
مي رود از سينه ها در سينه ها
از ره پنهان صلاح و كينه ها
در پي خو باش و با خو نشين
خو پذيري روغن گل را ببين
۴:نشانه هاي دوستان
اينكه دوستان نشانه هايي دارند و با توجه به وجود يا عدم آنها انسان بايد دوست برگيرد در بيان مولانا بصور مختلف مجال تجلي مي يابد از جمله:
الف)ترش رو و اخمو نمودن:
جوش نطق از دل نشان دوستيست
بستگي نطق از بي الفتيست
دل كه دلبر ديد كي ماند ترش
بلبلي گل ديد كي ماند خمش
ب) دشمن عقل و خرد نبودن:
همرهي نه كو بود خصم خرد
فرصتي جويد كه جامه تو برد
مي رود با تو كه يابد عقبه اي
كه تواند كردت آنجا تهبه اي
ث) ترسو نبودن:
يا بود اشتر دلي چون ديد ترس
گويد از بهر رجوع از راه درس
يار را ترسان كند از اشتر دلي
اين چنين همره عدو دان نه ولي
چون شخص ترسو هنگامي كه با ترسي مواجه مي شود دوستش را مي ترساند و به او درس مي دهد كه از راه برگردد پس چنين همراهي را دشمن خود دان نه دوست.
ج)عاقل بودن:
گر نخواهي دوست را فردا نفير
دوستي با عاقل و با عقل گير
براي اينكه فردا از تو بيزار نشود با انسان عاقل و با عقل دوستي كن و اگر از عاقل بر تو جفايي رود بهتر از جاهل وفادار است.
زانكه از عاقل جفايي گر رود
از وفاي جاهدان آن به بود
گفت پيغامبر عداوت از خود
بهتر از مهري كه از جاهل رسد
ح)خير خواه بودن
رو كسي جو كه ترا او هست دوست
دوست بهر دوست لاشك خير جوست
خ)غيرت داشتن
غيرت از جمله شروط دوستي است همانطور كه از شروط دوستي اينست كه وقتي كسي عطسه مي زند به او بگويي عافيت باد،عمرت دراز باد.
هست شرط دوستي غيرت پزي
همچو شرط عطسه گفتن دير زي
نيز شرط نگهداري محبت يار آنست كه به غير او نپردازي و برابر غير سخت گير و دشمن روي باشي تا در تو طمع نكند و به فكر فريب تو نيفتد چرا كه اگر با غير نشسيتي از يار جدا شده اي يا او از تو جدا خواهد شد پس بسان اسپند به گرگان دوست نما كه دشمن دوستان چون يوسفند آتش بزن.
چ)وفادا بودن
در حكايت طوطي و بازرگان چون بازرگان عزم هندوستان كرد به غلامان و كنيزان خود گفت براي شما چه چيزي هديه آورم هركدام چيزي خواسته و او قبول كرد سپس به سراغ طوطي محبوس در قفس رفت و از او در مورد ارمغان سفر سؤال كرد.
گفتش آن طوطي كه آنجا طوطيان
چون بيني كن ز حال من بيان
كان فلان طوطي كه مشتاق شماست
از قضاي آسمان در حبس ماست
اين روا باشد كه من در بند سخت
گه شما بر سبزه گاهي بر درخت
اين چنين باشد وفاي دوستان
من درين حبس و شما در گلستان
۵:پرهيز از دوستان ناجنس و بد
در حكايت سليمان و مسجد اقصي هنگامي كه در صحن آن مسجد خروب (گياهي كه روييدنش نشانه تباهي و ويراني است) رست.حضرت ويراني مسجد و مرگ خودش را نزديك ديد در پي آن مولانا دل انسان را مسجدي مي خواند كه جسم انسان به آن سجده مي كند و دوست بد و انديشه هاي او را خروب آن مسجد مي داند و توصيه مي كند چون محبت يار بد در دل تو جوانه زد هم خودت و هم مسجدت (رمزي از دل انسان)را ويران خواهد كرد پس آن را فرصت مده و از بيخ و بن پر كن.
مسجدت آن دل كه جسمش ساجدست
يار بد خروب هرجا مسجدست
يار بد چون رسد در تو مهر او
هين ازو بگريز و كم كن گفتگو
بركن از بيخش كه گر سر برزند
مر ترا و مسجدت را بر كند
در جاي ديگر اشاره مي كند مواظب باش عشوه ها و نازهاي رفيق بد تو را فريب ندهد حتي در روي زمين كه راه مي روي با خيال راحت راه مرو شايد بر سر راهت دامي گسترده باشند.
عشوه هاي ياربد مينوش همين
دام بين ايمن مرو تو بر زمين
همچنين سخن گفتن با يار بد را مايه برانگيختن بلا و مصيبت مي داند پس بهتر آن است كه انسان دامن از صحبت غير برچيند همان طور كه اصحاب كهف چون بيدار و با دقيانوس بودند وقتي احساس خطر كردند به غاري گريختند و در خواب شدند تا از بلا رستند.
گفت يار بد بلا آشفتنست
چون كه او آمد طريقم خفتنست
پس بخسبم باشم از اصحاب كهف
به ز دقيانوس آن محبوس لهف
۶:عشق الهي ارزش دوستي دارد
:در جاي ديگر مولانا گويد كه اي انسان تو دوستان زيادي از هنگام تولد به وسيله دام دوستي فراهم كردي و سپس همه را وانهادي حال بنگر كه آيا چيزي گرد آورده اي در حالي كه بيشتر عمرت سپري شده و تو هنوز مشغول شكار مردمي و اين كار تو شبيه بازي با كودكان ناآگاه است.
اي برادر دوستان افراشتي
با دو صد دلداري و بگذاشتي
كارت اين بودست از وقت ولاد
صيد مردم كردن از دام و داد
۷:خداوند شايسته دوستي است
از نظر مولانا دوستاني كه انسان را از درگاه خداوند مهجور و سرگرم امور بيهوده نمايند دشمنان دوست نمايند و تنها خدائند رادوست مي داند و در نزد دشمنان از او شكايت كردن را روا نمي دارد.
در حقيقت دوستانت دشمن اند
كه ز حضرت دور و مشغولت كنند
غير حق جمله عدواند،اوست دوست
با عدو از دوست شكرت كي نكوست
بنابراين با توجه به حديث پيامبر (ص) كه فرمود: (انسان همراه كسي است كه دوستش دارد و دل از آنچه دوست دارد جدا نمي شود پس خوشا به حال كسي كه خداوند را به عنوان دوست واقعي برگيرد تا در دنيا و آخرت همنشين او باشد و از فيوضاتش فيض گيرد.)
تا معيت راست آيد زانكه مرد
با كسي جفتست كو را دوست كرد
اين جهان و آن جهان با او بود
وين حديث احمد خوش خو بود
گفت المرء مع محبوب
لا يفك القلب من مطلوبه
مهرورزی از دیدگاه دین زردشت
در آغاز سرود سی و چهار ميگويد راه رسيدن به خدا،انجام پندار نيک،گفتار نيک و کردار نيک است.برای رسيدن به يک زندگی خوب و شادمانه و درست بايد نيک انديش (هوداHuda-)بوده و کرداری برابر با اَشا (Asha)داشت. براستی که چون نیک بنگریم ،آنچه که به پاکی و درستی روان انسان کمک کرده و پارسایی را در میان مردم یک سامان گسترش میدهد در نگاه نخست برآمد اَشاست. ونیز سه پایهء دیگر برای رستگاری وراه راستین هست : نگر به خدا، کوشیدن در فراگیری دانشی وهومنی و پاک ، وپیروی از دانایان و نیکان. وهمچنن چَم درست نیایش بدرگاه اهورامزدا،پیروی از اَشا که ویژگی خداوند است میباشد. راه و آموزش دین زردشتی بر پایهء فرمانبرداری از اَشا میباشد.هرکس که قانون اَشایی را نادیده گرفته و فرمان نبرد- دانش راستین و سازنده،نیروی نیک و توانایی بایسته وپارسایی در وی راه نیابد. روشن تر آنکه- توانایی،دانش،داراک و مقامی که بر بنیان قانون اَشایی به چَم راستی، درستی، نظم،داد، مهربانی و قانون فراهم نشده باشد-پایدار نیست. و شَوَند بی بهره بودن دیویَسنان از توانایی،دانش،مقام و داراک راستین ؛این بود که آنها اَشا را بر نتابیده و پاس نمیداشتند. زردشت نیک دریافته بود که تنها؛ گرامیداشت قانون است که میتواند جامعه ای آراسته و نیرومند بسازد و مردم را با یکدیگرهمبسته و یکپارچه گرداند.او با دریافت بسیار بالایش میدانست که دادگستری و نگهداری و بزرگداشت حق( داد) دیگران،تنش ها را میزداید - جامعه ای بی دغدغه از کاستی و نا امنی درست میکند- همه را با هم مهربان نموده ، روان انسانها را آسوده و آرام میگرداند- و در پی آن؛ انسانها در یک چارچوب قانونی و منشی با هم رفتار و کردار نیکویی خواهند داشت. و با بهره مندی از یک زندگی شاد ؛ تلاش خود را برای ساختن و پیشرفت آغاز خواهند نمود. او بزرگداشت قانون( اَشا ) را پیوسته به مردم میگفت وهمواره مسؤلیتها یشان را گوشزد می نمود. در آغاز رنج بسیار برد.اما سرانجام توانست بر پایهء قانون و اَشا جامعه ای نیرومند، پر توان، با دانش راستین و داراک فراوان بسازد.او با رهنمودهایش روشن ساخت که هرگاه پشتوانهء پدیده هایی چون مقام و ثروت و قدرت، ایزدی و اَشایی نباشند ، در هم میشکنند. زردشت برای مانند؛ "کُرپان "ها را که گروههای مردم را نخست بنام دین فریفته وپس از وادار نمودنشان به خشونتهای گوناگون؛ چون کشتار دامها و چارپایان ، و سر انجام واداشتنشان به زشتی های دیگر؛آنها را بجان هم انداخته و درآمد کارشان را میدزدیدند. سرزنش میکرد . و برای همین بود که کَوی ها،شاهزادگان،سران اقوام وکُرپان ها(مغان و روحانیون) که مردم را در بی دانشی و بیکاری نگهداشته بودند، با زردشت دشمن بودند و برایش کارشکنی میکردند. اما وی سرانجام با نیروی دادگستر قانون اَشایی، توانست باشندگان ( اعضاء )ستمگر جامعه را بر اندازد. باشد که ما ایرانیان نیز برای رهایی همیشگی از ستم، راه زردشت را که اَشای دادگستر بوده و درونمایه اش پندار نیک،گفتار نیک و کردار نیک هست فرا راه و فرا روی خویش داشته باشیم. و با بهره مندی از آن ، خوبزیستی را در میان خود نهادینه سازیم. سنگپایه و ُبنمایهء زیستن را شادی و خوشبختی بدانیم. ریشهء ا ندوه را بسوزانیم و سازندگانش را براندازیم. نخست در پندار خویش به باور درست که آمیغ ( حقیقت ) آمدنمان به گیتی همانا خوشکا میست ، برسیم. و سپس با پدیده هایی که به هر َشََوندی (عّلَتی ) راه خوشبختی را میبندند بستیزیم . آیین مزدا را که " مهرورزی " است پبشه کنیم. ستمگران را که از مهر بی بهره ا ند، یاری نرسانده و تنها یشان گذاریم که خود راهی بس سودمند برای ریشه کنی ستم و ستم پیشه است. اگر شاد زیستن را بنام آمیغ و درونمایهء زندگی انسان باور کنیم، و ا ندوه را هرگز نپذیریم، شیون و گریه را ناهنجار بشماریم - آنگاه سنجهء درست زندگی را شناخته و بدیگران نیز آموخته ایم که نه شیون ، بلکه خنده و سرور پسندیده میباشد. کار ماتمگری و عزاداری زشت است و برای ستایشگران کشتار و شکنجه واگذاشته شده . سرور و شادی و خنده را که ویژهء فرستگان است برگزینیم و اندوه ، گریه ، ترشرویی ، بدسگالی و زشتی را به اهریمن و پیروانش واگذاریم.
اهریمن در پیرامونش توان تاب آوردن هیچگونه زیبایی،نیکی،خوشی ، شادی ، گشایش ، مهربانی ، شکیبایی ودوست داشتن را ندارد و بر نمی تابد. و بجایش همواره ستایشگر زشتی ، ا ندوه ، بسته شدن و کلافگی ، گریه ، دشمنی ، کشتار و ماتمزدگی همیشگی است. پس بر ماست که خوراک و مایهء زندگیش را از میان بر داریم و او را با شاد زیستن در هم شکنیم.
1- اَشا = قانون 2- چَم = معنی 3- نگر= نظر 4- داراک = ثروت
5- شَوند =علّت 6- بر آمد = نتیجه 7-آمیغ= حقیقت
محبت ، دوستی ، عشق ، ایثار ، فداکاری ، از خود گذشتگی و مدارا کردن.
صدای مهرورزی را از قلب منتظری می توان شنید که لحظه لحظه های عمرش را به امید ظهور عشقش چراغانی کرده .
منتظری که سجاده اش پر شده از بوی گل نرگس . منتظری که پشت پنجره های انتظار ایستاده و کوچ پرستوهای عاشق را بسوی نقشه های گنج عشق ، نظاره می کند . منتظری که لحظه های غمناک دور از تو بودن ، برگ های لطیف گل سرخش را یک به یک پر پر کرده و غم همسایه ی دل شکسته اش شده است .
چشمان اشک آلودش ، شب و روز را تشخیص نمی دهد و تو هنوز خورشید پشت ابر دعاهای عهد اویی
موانع مهرورزی:
از جمله مهمترین موانع مهرورزی در عصر کنونی غلبه حس دنیا دوستی و شهو درآدمیان است.
علماء اخلاق معتقدند آدمی زمانی که دچار قساوت قلب شد بر اثر مرور زمان قلب خود را که جایگاه
اصلی مهرورزی است به پایگاه خشم و نفرت تبدیل میکند. قلب انسانها بر اثر انباشته شدن نفرت و
خشم به موجودی مسخ شده تبدیل می شود که هرکاری از او ممکن است سربزند.
جهان معاصر مانیز متأسفانه بر اثر رواج فرهنگ ماشینیسم و ماشین مداری فاصله شایان توجهی با
اصول و معیارهای معرفتی و محبتی قرنهای سراسر افتخار خود گرفته است.
انسان معاصر می کوشد تا به جای دل خوش کردن به خود اوقات خود را با ساخته های دست خود
بگذراند . ساخته هایی که هرکدام مبین سختی و خشونت است ماشین آلاتی که جز سردی هدیه
دیگری به محیط مهربانی آدمیان نیاورده اند.
اکنون زمان رسیدن به خود فرا رسیده است.
زمان رهایی از بند هوی و هوس و به قول حافظ شیراز زمان زمان پرده بر فکندن از غبار تن:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم
محبتي كه ما را به دوستي خدا مي رساند :
كسي كه به دوستي دل بسته و او را محبت زندگي خود قرار داده است راه رسيدن به او را هم دوست دارد . امام سجاد (ع) از درگاه خداوند درخواست مي كنند : « دوستي تو را از تو مي خواهم و دوستي هركه تو را دوست دارد و دوستي هركاري كه مرا به تو نزديك كند. اعمالي كه انسان را به دوستي خدا مي رساند ، همان برنامه هايي است كه به نام (دين) در اختيار ما قرار داده شده است . پس دوستدار خدا ، دوستدار دين او و رسيدن به او است .
ائمه و دوستي :
امام خميني(ره) مي فرمايند:
« من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خريدار سر دار شدم»
امام صادق (ع) مي فرمايند: