بخشی از مقاله
هنر نقاشي در دوران معاصر
انديشه تجدد كه از غرب به ايران آمد نه درست شناخته شد و نه در كل جامعه مقبول افتاد .تاريخ ايران پس ازمشروطيت در همهيعرصهها مشحون از كشاكش آشكار و نهان ميان سنت و تجدد بوده است . تحول نقاشي سخت تحت تاثير روند نوسازي عصر پهلوي قرار گرفت .در واقع ، سياست پرتناقض الگوبرداري از غرب وبازگشت به ( افتخارات ) گذشته ايران نقاشي اين دوران را از حركت طبيعي و متناسب با شرايط دروني جامعه بازداشت .
بطور كلي چهار جريان موازي را در نقاشي معاصر ايران ميتوان تشخيص داد .
1- نقاشي آكادميك 2- نگارگري جديد 3- نقاشي قهوهخانه
4- نقاشي نوگرا
1- نقاشي آكادميك
شيوه آكادميك نقاشي دربار قاجار با اندكي تغيير در عهد رضا شاه نيز ادامه يافت و پيك رسمي اين دوره را شكل داد . فعاليت مدرسه صنايع مستظرفه كه ده سال قبل از كودتاي رضا خان به كار خود ادامه داد در اين مدرسه شماري نقاش و مجسمهساز توانا پرورش يافتند كه اكثر آنها بعداً در كارهاي هنري و تدريس ه دف و روش كمال الملك را دنبال كردند .
از جمله نمايندگان رسمي هنر در عهد رضا خان ميتوان از حسين طاهر زاده بهزاد ، اسماعيل آشتياني ، حسنعلي وزيري ، رسام ارژنگي ، مير مصور ، علي اكبر ياسمي ، علي محمد حيدريان ، حسين شيخ ، ابوالحسن صديقي ( مجسمهساز ) نام برد . از ديگر هنرمنداني كه ميتوان بر مجموع نامبرده در مكتب كمال الملك افزود افرادي چون محسن مقدم، فتح الله عبادي ، رضا شهابي ، ماركار قرابگيان ، محمود اولياء، رضا صميمي ، مصطفي نجمي ، علي اصغر پتگر ، جعفر پتگر و هوشنگ پيماني هستند.
هنرمندان نامبرده كمال مطلوب خود را در هنر رافائل تيين و روبنروراميراند ميجستند اما در عمل راه هنر آكادميك سده نوزدهم اروپا را دنبال مي كردند . اغلب آنها در دبيرستانها ، هنر كدهها وآموزشگاههاي خصوصي به كار مشغول بودند . حتي كتابهاي راهنماي نقاشي و طراحي منتشر كردند به طور كلي مكتب آنها در مدتي بيش از 7 سال ، هنر معاصر ا يران را زير نفوذ داشت و هنوز هم نقش مهمي در هدايت فرهنگ و سليقه هنري عمومي ايفا ميك ند . در بين هنرمندان ذكر شده حيدريان و صديقي از آگاهي و درك هنري عميق تري برخوردار بودند و همين امتياز باعث ميشود كه آنها در برخي از آثار خود از حدود اين مكتب فراتر روند.
2- نگارگري جديد
در زمان حكومت رضا شاه بخشي از برنامه نوسازي فرهنگي به احياي هنرهاي سنتي و صنايع دستي اختصاص يافت و در نتيجه اقداماتي در اين جهت صورت گرفت ، حركتي تازه در زمينه نگارگري آغاز شد .
جنبش نگارگري جديد رسماً با هادي تجويدي آغازشد . او مدرس مدرسه صنايع قديمه بود . شاگرداني چون علي كريمي . محمد علي زاويه و ابوطالب مقيمي را پرورد . در مدرسه صنايع قديمي در رشته تذهيب شاگرداني چون نصرت الله يوسفي ، عبدالله باقري تربيت شدند و در خارج از حوزه هنرستان صنايع قديمه حسين بهزاد وسورگين ، در تهران و حسين حاج مصور الملكي وميرزا آقا امامي در اصفهان به فعاليت هنري مشغول بودند . چندي نگذشت كه هنرمنداني چون حسين الطافي علي مطيع كلارا آبكار وحسين اسلاميان به ميدان آمدند .
سر پرستي هنرستان اصفهان بر عهده عيسي بهادري بود و زير نظر او نگارگران چيره دستي چون جواد رستم شيرازي ، محمود فرشچيان وهوشنگ جزي زاده پرورش يافتند .
بعداً نام مدرسه صنايع قديمه به هنرستان هنرهاي زيبا تبديل شد . و سرپرستي اين هنرستان هنرهاي سنتي به حسين طاهرزاده بهزاد سپرده شد كه در اين هنرستان هم هنرمنداني پرورش يافتند . و هر يك به سهم خود در تجديد حيات هنرهاي تصويري سنتي كوشيدند و جرياني بوجود آوردند كه تا امروز به موازات مكتب كمال الملك ادامه دارد .
حسين بهزاد
در تاريخ نگارگري جديد حسين بهزاد از پيشگامان برجسته شناخته شده است در شيوه كار او كه براساس مكتب اصفهان بنا شده است اهميت طراحي و محدوديت رنگي بارز است . توجه به سكنات اشخاص ، سايهپردازي ، كاهش ريزه كاريها و انتخاب مضامين جديد و گاه موضوعهاي معاصر از موارد عدول او از سنت نگارگري پيشين است . ژرف نمايي ، و رعايت نسبي اصول كالبد شناسي را از هنر اروپايي ، و رنگپردازي تكفام را از نقاشي قديم چيني به عاريت گرفت .
واقعيت اين است كه معدود نگارگراني چون فرشچيان و سوسن آبادي توانستند از مرز شيوه كار بهزاد فراتر رود .
نگارگري جديد ماهيتاً نگاه به گذشته دارد اما هنرمندان متعلق به اين جريان به طرق مختلف كوشيدهاند كه كارشان را با سليقه زمان سازگار سازند .
يكي از ويژگي هاي مينياتور كنوني توجه خاصي است كه به طور مثال به نمايش چهرههايي بسيار زيباتر ، و متنوعتر از آنچه در آثار قدما ديده ميشد ابراز مي گردد. صورتها بيشتر از گذشته خصوصيات نژاد ايراني را بازگو مينمايد همچنين در پارهاي از مينياتورهاي اخير قانون مناظر و مزايا به وجهي تازه و خاص خود نمايي مي كند.
در مورد رنگ آميزي وقلمگيري بسياري از هنرمندان اين شيوه به آثار خود رنگ و تنظيم سطوح براساس پررنگي و كمرنگي چند مايه رنگ نزديك به هم و متنوع در قلمگيريها نام برد .
در دو دهه اخير ، اينگونه نقاشي رونقي تازه يافته كه حاصل حمايت كارگزاران فرهنگي و نتيجه فعاليت استادان جوانتر ، از جمله محمد باقر آقا ميري ، اردشير مجرد تاكستاني و محمد علي رجبي است . كارها غالباً چون گذشته بيشتر معطوف به صناعتكاري است و ظرافت قلم مينياتوريساز را مي نمايانند. ولي به ندرت از خلاقت و ابداع برخوردارند . در واقع ، نگارگر فقط آنگاه كه فارغ از قيد قالبهاي ساخته شده پيشين به انديشه و خيال خود ميدان ميدهد به موفقيت هنري ميرسد كه در آثار فرشچيان ديده ميشود.
3- نقاشي قهوه خانه
نقاشي قهوه خانه بر خلاف جريانهاي نقاشي آكادميك و نگارگري جديد، خارج از حوزه هنر رسمي رشد كرد اين نوع نقاشي روايي مقارن با جنبش مشروطيت براساس سنتهاي هنر مردمي و ديني وبا اثرپذيري از طبيعت نگاري مرسوم آن زمان، به دست هنرمنداني مكتب نديده پديد مي آيد و بارزترين جلوههايش را در عصر پهلوي مينماياند .
محققين ، سابقه نقاشي مذهبي عاميانه در ايران را به عهده ي صفويان زماني كه تشيع گسترش بسيار يافت مربوط ميدانند . اينگونه نقاشي كه آمال و علايق ملي ، اعتقادات مذهبي و روح فرهنگ خاص لايههاي مياني جامعه شهري را باز ميتابيد ، پديدهاي جديدتر از ساير قالبهاي نقاشي عاميانه ( چون پرده ك شي ، ديوارنگاري بقاع متبركه ، نقاشي ، پشت شيشه با مضمون مذهبي ، و جز اينها ) بود .
موضوعهاي اصلي اين نوع نقاشي داستانهاي شاهنامه فردوسي ، خمسه نظامي ، وقايع كربلا قصص قرآن ، و حكايتهاي عاميانه ، موضوعهاي اصلي اين نقاشيها را تشكيل مي دهد .
نقاش ، اين موضوعها را مطابق با شرحي كه از زبان نقال ، تعزيه خوان ، مداح و روضه خوان ميشنيد وهمان گونه كه در ذهن مردم كوچه و بازار وجود داشت ، به تصوير ميكشيد .
شايد بتوان قهوه خانه را نخستين خاستگاه اين نوع نقاشي دانست . چون علاوه بر پيوندي نزديك با نقاشي ، صاحبان قهوه خانهها از نخستين سفارش دهندگان آن به شمار ميآيد محل نصب اين پردههاي نقاشي معمولاً در قهوه خانهها ، محلهاي عزاداري ، دكانها ، رودخانهها و حمامها بود .موضوع پرده محل نصب آن را معين ميكرد .
نقاش قهوه خانه از ميان اصناف برخاسته بود . غالباً حرفه ديگري چون كاشي سازي ، گچبري نقاشي ساختمان و ... داشت ، و بنا به علاقه خود واز طريق تجربي ، فن پرده نگاري رنگ روغني را آموخته بود. او اسلوبها و وسايل بياني متداول را بر حسب سليقه وروش خاص خود به كار ميگرفت . هدفش صراحت وسادگي بيان ، و اثر گذاري هر چه بيشتر بر مخاطب بود . از همين رو، غالباً در پرده اش نام اشخاص را كه در كنار تصويرشان مينوشت ، شخصيت اصلي را بزرگتر از اشخاص فرعي نشان ميداد ، ويا از قراردادهاي تصويري معيني براي تاكيد بر جنبههاي مثبت يا منفي شخصيتها نشان ميداد ، و يا از قراردادهاي تصويري معيني براي تاكيد بر جنبههاي مثبت يا منفي شخصيت استفاده مي كرد .
كوشش نقاش قهوه خانه در بازنمايي صحنه و نمايش خصوصيات ظاهري و دروني آدمها ، همواره تحت تاثير جانبداري او از نيروهاي خير است . او با همين انگيزش اخلاقي و عقيدتي ، بنابر منطق روايي پردههايش قراردادهاي خاصي را در طرز ترسيم پيكرها ، جامگان ، رنگ گزيني و تركيب بندي رعايت ميكند . بنابراين در مقايسه با مكتبهايي چون پيكر نگاري درباري از نظام زيبا شناختي معيني برخوردار نيست .
هنرمندان نقاشي قهوه خانه
نقاشي قهوه خانه با هنرمنداني چون حسين قوللر آقاسي و محمد مدير به اوج شكوفايي رسيد وبر هنر معاصر نيز اثر گذاشت. اين استادان شاگرداني چون فتح الله قوللر ، حسين همداني ، حسن اسماعيلي زاده ( چليپا ) و عباس بلوكي فر را پرورش دادند .
امروزه اين نوع نقاشي م ردمي به سبب آنكه خصلت كاركردي اوليه اش را از دست داده كاملاً از رونق افتاده است.
4- نقاشي نوگرا
تقريباً 70 سال پس از شروع جنبش مدرنيسم هنري در غرب ، پژواك آن به ايران رسيد و نقطه آغاز جنبش نوگرايي در ايران را ميتوان از سال ( 1320 ش ) دانست . در اين سال حكومت رضا شاه سقوط كرد ، ايران به اشغال نيروهاي بيگانه درآمد و جو اختناق گذشته شكسته شد . اندكي قبل تر ، با مرگ كمال الملك و با پيريزي دانشكده هنرهاي زيبا روزگار سلطه مطلق راه و روش كمال الملك بسر آمده بود . آندره گدار - ؟؟ شناس فرانسوي - سرپرستي دانشكده هنرهاي زيبا را بر عهده داشت و چند معلم خارجي در كنار برخي از
شاگردان سابق كمال الملك در آن به كار تدريس مشغول بودند . چند سالي نگذشت كه در نخستين نمايشگاه انجمن فرهنگي ايران و شوروي 1324 شمسي ، آثاري با گرايش امپرسيونيست رخ نمودند.
در دانشكده هنرهاي زيبا هنرجوياني چون احمد اسفندياري ، عبدالله عامري ، كاظمي و يشكايي گامي فراتر نهاده و به پست امپرسيونيسم جلب شدند .در همين سالها ، يكي از معلمان جواد حميدي و چند تن از فارغ التحصيلان دانشكده چون (كاظمي جليل ضياء پور ، و محمود جوادي پور ) براي ادامه هنرآموزي به اروپا رفتند .
ضياء پور در پاريس در كارگاه آندره لت با كوبيسم آشنا شده بود پس از بازگشت به ايران به اتفاق شماري از شاعران و نقاشان نوپرداز انجمن خروس جنگي را به راه انداخت و با شور و حرارت به ترويج شيوههاي مدرن نقاشي پرداخت . اين عمل مقارن بود با برپايي نخستين نگارخانه تهران به نام آپادانا ، كه آثار نوپردازي چون جوادي پور ، كاظمي ، حميدي و هوشنگ پزشك نيا را به نمايش ميگذاشت .
بدين صورت جدل كهنه و نو در عرصه شعر و هنر شدت گرفت .با توسعه فعاليت نقاشان نوپرداز سرانجام توجه كارگزاران فرهنگي كشور به آنان جلب شد . و نخستين بي نيال تهران در سال 1 337 شمسي مهمترين افراد رسمي دولت درتاييد جنبش نوگرايي بود .
پس از اين نقاشي نوگرا روند رشد و گسترش فزايندهاي را آغاز كرد . و تا امروز راهي پر از فراز و نشيب را پشت سر گذاشته است وهنرمند نوگرا از جستجوي راههاي تازه غافل نبود و گهگاه به نتايجي درخشان نيز ميرسيد. گر چه كوششهاي فردي او غالباً امكان تداوم و توسعه نمييافت . در واقع مشكلات نقاشي نوگرا همچون ساير هنرهاي جديد با مسائل اساسي جامعهاي كه حركت به سوي تجدد را تجربه ميكند گره خورده است .
در ميان آثار هنرمندان پيشگام چون جليل ضياء پور ، حسين كاظمي ، احمد اسفن
دياري ، جواد حميدي ، محمد جوادي پور ، م اركور گريگوريان ، ناصر اويسي ، سهراب سپهري ، بهمن محصص ، هانيبال الخاص ، ابوالقاسم سعيدي ، پرويز تناولي، محسن وزيري مقدم ومنصوره حسيني به نمونههاي بديع و اصيل بر مي خوريم و علاوه بر اينان در آثار هنرمندان ديگري كه در سالهاي بعد به ميدان آمدند نظير پرويزكلانتري زنده رودي ، قندريز ، پيلارام ، صادق تبريزي ، مسعود عربشاهي ، غلامحسين نامي ، محمد احصايي ، مهدي حسيني ، پروانه اعتمادي ، نصرت الله مسلميان و منوچهر صفر زاده در واقع اعتبار هنر جديد ايران به پشتوانه آثاري است كه در بيان ذهنيت و حساسيت ايراني به زبان جهاني توفيق يافته اند .
نقاشي جديد در جريان تحولش از تقليد طبيعت بسيار فاصله گرفت هنرمند نوگرا بيشتر به تجربه ذهني خويش باور دارد . باورهاي او به شكلهاي مختلف بروز ميكند گاه به انتزاع مطلق ميرسد گاه به تزئين صرف بدل ميشود و گاه نيز به دنياي غرب و خيالي را در برابر ديدگان ما قرار ميدهد .
چنين است كه در اغلب نقاشيهاي جديد همچون نگاههاي قديم - واقعيت فيزيكي اشياء نفي ميشود . و فضا و زمان مفاهيمي انتزاعياند از همين روست كه در برخي كارها گلها به لكههاي رنگين و درختان به خطوط موزون و آدمها به شكلهاي دو بعدي استحانه يافتهاند . نقاش نوپرداز ايراني همچون نگارگران قديم از بازنمايي واقعيت مرئيدوري ميجويد ، اما كمتر به روايتگري و توصيف ادبي ميپردازد . او تلاش ميكند به بيان تجسمي ناب دست يابد و به همين سبب نيز اسلوبهاي مختلف را ميآزمايد و در تجربياتش از مواد گوناگون بهره ميگيرد .
پرسشي كه ذهن بسياري از هنرمندان نوپرداز را به خود مشغول كرده بود كشف آن كيفيات و ويژگيهايي بود كه ميتوانست كار آنان را از كارهاي مشابه در نقاط ديگر جهان مشخص و ممتاز بسازد در كار آنان چه چيز ايراني وجود داشت ؟ چه چيزي در آثار آنان وجود داشت كه آثار آنان را به گذشته فرهنگي وطنشان پيوند ميداد ؟ كار گزاران فرهنگي كشور هم مشوق اين پرس وجوها بودند چرا كه ميخواستند شاهد ظهور يك « مكتب هنر ملي » باشند مكتبي كه پيوندهاي روشني با دورههاي با شكوه هنر ايران ، هنر هخامنشي ، ساساني و صفوي داشته باشد . كوششهاي ضياء پور ، اويسي و شماري ديگر از نوپردازان دهه 1330 شمسي ، در همين راستا بود كه نتايجي هم هر چند محدود به بار آورد در ادامه اين جريان هنرمندان جوانتري كه مكتب سقاخانه نام گرفتند به ميدان آمدند .