بخشی از مقاله
بررسي نقاشي در سبكهاي فوويسم ، كوبيسم ، هنر انتزاعي و سوررئاليسم
چكيده :
موضوع اين پژوهش بررسي نقاشي در سبكهاي فوويسم ، كوبيسم ، هنر انتزاعي و سوررئاليسم است كه در مورد هر يك به اختصار ، اطلاعات مفيدي در دست گذاشته شد . متاسفانه بررسي نقاشي در مورد تمام سبكها ميسر نشد . هدف از اين پژوهش آشنايي با برخي از سبكهاي قرن بيستم كه بسيار چكيده ارائه شد ، بود كه مطالب آن برگرفته از اطلاعات كتابهاي هنري و تاريخي بود لذا سعي شد از اطلاعات جامع ولي مختصر استفاده گردد. شايد اين پژوهش مشوق خوبي براي بررسي ديگر سبكهايي باشد كه دراين مجموعه ذكر نگرديده تصاوير رنگي هر بخش برگرفته از اينترنت بود كه براساس موضوع هر بخش تصاوير مربوطه تهيه شد و ارائه شد و كوشش شد كه به طور كلي دگرگوني قرن بيستم ( قرن مدرن ) را به خواننده آشنا سازد .
مقدمه :
اين مجموعه برگفته از چند كتاب است كه مطالب آن بسيار كلي و دقيق است . براي گردآوري اين مجموعه كوشش شده است تا حتي الامكان اطلاعات مهم و مربوطه ، مختصر ولي مفيد ارائه گردد.
در مورد سبكهاي مدرن كه قرن دگرگوني نقاشي و مخصوصاً گرافيك است ، آشكار است كه پرداختن به كليهي سبكها ،معرفي جهان بيني موجود در پس آنها و تجزيه و تحليل آثارشان آفريده شده در ارتباط با آنها ميسر نيست چون موضوع بسيار گسترده است .
اين پژوهش شامل دو فصل است كه در فصل اول به اوايل قرن مدرن كه همراه با تغييرات بسيار مهمي بود اشاره شد در فصل دوم چگونگي به وجود آمدن سبكها ، شيوههايشان و نقاشان معروف مربوطه به آن مكتب پرداخته شده نظير ، سبك فوويسم ، كوبيسم ، هنر انتزاعي و سبك سوررئاليسم كه به اختصار پرداخته شده.
تصاويري كه براي اين مجموعه مورد استفاده قرار گرفته تصاوير به صورت منظم در آخر هر سبك چاپ شده كه خواننده پس از آشنايي با سبك ميتواند تصاوير مربوطه را بررسي و تجزيه و تحليل كند . تصاوير كاملاً رنگي هستند و در رنگ آن هيچ تغييري ايجاد نشده است . لذا سعي شده تا آنجا كه امكان تهيهي تصاوير مناسب وجود داشته ، تصاوير تهيه و ارائه شوند تا درك مفاهيم را با ارجاع مستقيم به آثار تسهيل نمايد .
فصل اول
هنر مدرن ............................................................4
فرديت در هنر قرن بيستم............................................6
هنر مدرن :
دو دههي اول قرن بيستم با چنان تغييراتي همراه بود كه تمام جنبههاي زندگي بشر را دگرگون ساخت و در صورتبنديهاي سياسي ؛ فرهنگي و اقتصادي به طور عميقي اثر كرد . در اروپا رژيمهاي دموكراسي ، سوسياليستي و كمونيستي جايگزين رژيم پادشاهي گرديد.
صنعت وتجارت با پيشرفتهاي فناوري و علمي متحول شد. اتومبيل در سال 1885 وهواپيما در سال 1903 حمل ونقل را دگرگون ساخت سينما( سال 1896) و ارسال پيام از راديويي بيسيم ( سال 1895) دوران جديدي را در ارتباطات بشر نويد داد .
در سال 1908 با شروع انقلاب تركها در اعاده حاكميت قانون و اعلاميه استقلال بلغارها، بيداري و استقلال طلبي ملتهاي تحت استعمار و انقياد آغاز شد . كشتار در طي اولين جنگ جهاني ، جنگيدن با كمك سلاحهاي فناوري ويرانگر ، سنن و نهادهاي تمدن غرب را از بنيان به لرزه درآورد .
اگر در اين اوضاع پر آشوب ، هنر بصري چندين انقلاب خلاق را تجربه كرده باشد كه طي آن ارزشها، شيوههاي سازماندهي فضاي كار ونقش اجتماعي خود را زير سوال برده باشد، تعجيب برانگيز نيست. چشم انداز واقع نگرانهي سنتي دنيا از بين رفته بود ونمايش جلوههاي بيروني ، نيازها و تصورات اروپاي پيشتاز در حال شكل گرفتن را برآورده نميكرد ،ايدههاي بنيادي در رنگ و شكل ، اعتراض اجتماعي ، حالات و هيجانات عميق فردي و نظريههاي فرويدي ، اذهان بسياري از هنرمندان را به خود مشغول كرد .( بيمگز ، 1384 ، ص 276)
فرديت ، در هنر قرن بيستم :
به گفتهي ذكر گو نويسندهي كتاب سير هنر در تاريخ چنين آمده است كه در قرن بيستم به ناگاه مخالفت با سنت وعرف اجتماعي كه گامهاي آغازين آن در قرن 19 برداشته شده بود ، قوت ميگيرد و فرديت هنرمندان نقشي قويتر ايفا ميكند . هنرمند اين سده ميآموزد كه آثار خود را آنطور كه خود ميخواهند – نه آنگونه كه اجتماع از او توقع دارد - بيافريند . همچنين موضوع باعث بروز طيفي وسيع و متنوع از آثارهنري شد كه مبناي آنها فرديت هنرمند است ؛ آثاري مانوس و غير متعارف كه درك كردن ولذت بردن از آنها به مراتب دشوارتر از آثار گذشتگان و در برخي موارد ناممكن مينمود . اختراعات و اكتشافات سريع و جهشوار اين قرن صحنهي هنر را دگرگون كرد .
يكي از عوامل مهمي كه در طرز تلقي عرفي و سنتي از هنر خلل ايجاد كرد ، اختراع دوربين عكاسي بود اين پديده ي شگفت انگيز كه قادر بود اشياء و مناظر و افراد را با دقتي بيشتر و زماني كمتر شبيه سازي كند ، هنر نقاشي را به سوي ديگري راند. هنرمندان فكر كردند كه يا هنرشان – با ظهور اين اختراع نوين - محكوم به فناست و يا اينكه ميبايست براي آن هدف و غايتي متفاوت خلق كنند .
اختراعات ديگري چون تلسكوپها وميكروسكوپها ، و تلويزيون و ويدئو چشم هنرمندان را به جهانهاي متفاوتي گشود . برخي نگاه ريزبينانه را در كار خود بسط دادندو با بزرگنمايي اغراق آميزي به تصوير جهان و اشياء پرداختند . عدهاي نيز تحت تاثير فضاي بيكران آسمانها مجذوب خلاء گشتند و آن را در آثار خويش تاكيد كردند. گروهي نيز به مطالعهي اجزاي پديدههاي بصري مانند « رنگ» ، « حجم » ، « سطح » و ديگر عناصر تصويري پرداختند و بعضي ديگراز حركت وسرعت متاثر شدند و در آثارشان اين عناصر را مورد توجه قرار دادند.
بدين ترتيب آثاري كثير ، متنوع و متفاوت از هم به ظهور رسيد . مبناي اين تنوعات و كثرت نگاه فردي هنرمندان به جهان اطراف خود بود و اين نگاه خود زاييدهي تحولات سريع و بيشماري بود كه بشر قرن بيستم شاهد آن بوده و هست .
فصل دوم
گذري بر برخي سبك هاي هنر در سده بيستم...................................9
سبك فوويسم ( ددگري ):
« در نمايشگاه پاييزي » كه به سال 1905 در پاريس داير شد ، سيزده نقاش نوآور با « رنگ ماليهاي كريه » و « بلهوسيهاي وحشيانهي » خود ] گفتههاي منتقدان و روزنامههاي وقت [ به مقابله با سليقهي عامهي مردم برخاستند ، و در آن بوتهي جوشان هنر ، يعني شهر پاريس ، رسوايي تازهاي به پا كردند . لويي و كسل با ورود به آن نمايشگاه فرياد زد :« اينجا كه قفس ددان است !...» و از آن پس عنوان « ددگري » بر آن مكتب زودگذر ، و نام « ددگران » بر ان گروهك هنري مهر خورد .
نام آوران اين گروهك گرد آمده به دور ماتيس عبارت بودند از : ماركه ، دوفي ]وفات 1953[ ، فريس ، دورن ، و لامنك ، روئو ] وفات 1958[ ، مانگن ، و كمي بعدتر ، ون دونگن هلندي و والتا . ددگران با واكنشي پرخاشگرانه نسبت به شيوهي ديافتگري ، و به دنبالهي دلزدگي از نظريههاي هنري حاكم بر زمان ، كه به عقيدهي آن نقاشان همه مهاري بودند بر پويش قريحهي نوپرداز ايشان ، اعلام برخورداري از آزادي كامل در اجراي نقاشي و بيان هنري خود كردند ؛ رنگهاي تند و ناب را در سطوح گسترده ، بدون تقليد از طبيعت و با هر درجه از تضاد بيواسطه كه شور مهار گسيختهشان روا ميدانست بر پرده نشاندند ؛ خطوط پرتوان ، ساده شده و گاهي زمخت را با گستاخي به دور اشياء و اشكال كشيدند .
ماتيس ميگفت :« من رنگ را هر چه نابتر به كار ميكشم و بر آن تغيير ماهيت نميبخشم .
اين كار بر عهده ي رابطههاي ميان خود رنگهاست . هيچ چيز مانع آن نميتواند بود كه هنرمند با تعدادي رنگ ، تركيبي هنري در وجود آورد .» و چنانكه خواهيم ديد آميزهي همين اسلوبها و برداشتها بود كه اندك زماني بعد « هيجانگري » را در قالب شيوهاي رسمي و ريشهدار به ثمر رسانده براك نيز كه به آن گروهك ملحق شده بود در اندك زماني از نقاشي به شيوهي ددگري دست كشيد و در همكاري با پيكاسو به پايه گذاري نهضتي معتبر و اساسي روي آورد .» 0 مرزبان ، 1385، صص 226و 228)
به عقيدهي آزبورن و چيلورز ، فوويسم براي اكثريت گروه خود ، صرفاً مرحلهاي انتقالي و گذرا بود كه با عبور از آن قادر شدند تا سبكها و روشهاي متنوعي را ابداع كنند . گر چه عمر فوويسم كوتاه بود اما تاثير عميقي بر رشد و گسترش اكسپرسيونيسم آلمان نهاد .