بخشی از مقاله
وظايف شيعه در زمان غيبت
تعجب نکنید از این که می گویم هر لحظه در انتظارآمدنش باشیم.امام زمان(عج)در نامه ی شریف فرمودند:برای تعجیل در فرج من،زیاد دعا کنید:زیرا فرج من،فرج خودشماست.یعنی اگر زیاد دعا کردید،دست کم برای شما گشایش وظهور خواهد شدبرای شما تجلی می کنم.خودم را به شما نشان می دهم.کمالات را به شما عطا خواهم کرد.بنابراین شیعه باید در چنین انتظاری بسر ببرد.مگر می شود من به یاد امام زمان باشم و او مرا یاد نکند.شما اگر به یگ بزرگی احترام بکنی،او تلافی می کندوجبران می کند،اما اگر برای امام مهدی دعا بکنی یا به
یاد اد بنشینی ؟ آیا او هیچ از تو یاد نمی کند؟تازه قضیه عکس این است،زمانی هم که ما از او غافلیم،او از ما یاد می کند.روزی عبدالله بن ابان ریات- به محضر شریف امام رضا(ع)آمد و عرض کرد :یابن رسولالله برای من وخانواده واهل بیتم دعا کنید.امام رضادر پاسخ فرمودندمگر این کار را نمی کنم ،به خدا سوگند کارهای شما هر روز وشب به من عرضه می شود.ایم منطق امامان معصوم است که نامه اعمال ما که به دست آنان می رسد اگر خوب باشد دعا می کنند واگر بد باشند از خدا برای ما طلب آمرزش می کنند برگرفته از کتاب آماده باش
یـــاران امام زمان راه ایجاد ارتباط با اهلبیت(علیه السلام)ومخصوصـــــــــا حـضـرت ولیـعصر(علیه السـلام)عبــارت اسـت:اول معرفت خداوند متعال.دوم:اطاعت محض از پروردگار این دو موجب حـب بـه خـداوند ومحـبت نـسبت بـه همه آنـها کـه خـدا آنـان را دوسـت مـی دارد مثـل انبیـاء واوصـیاء مـی شـود،مخصـوصا مـوجب عـلاقه وارتباط با محمد وآل محمد می شود که نزدیکترین آنها به ما،حضرت صاحب الامر است
وظایف منتظران
در زمره یاران حضرت مهدی در آمدن،باشعارتحقق پذیر نیست.انتظار می خواهد وعمل به ورع.همت می طلبد.پرهیزگاری می طلبد،آنهم در میدان تلاش ومجاهدت.در غیبت مولا شایسته نیست نشستن وچشم به در دوختن،باید برخاست،باید عمل کرد باید مسئولیت پذیرفت،باید کوشید،امابراساس ورع وتقوی،نه براساس هوای نفس،ونه به خاطر مال ومنال،ونه به خاطر پست ومقام.بلکه فقط کاربرای خداواولیاءالله
آیا آماده ایم؟
می گویند وقتی حکومت جهانی حضرت مهدی برپاشود بپیروان اسلام حاکمان روی زمین می شوند ولی آیا این موقعیت برای همه مسلمانان فراهم خواهد شد ویــــــــا منظورفقط مسـلمانان واقعی است که در زبــان وقلــب و عمل پیرو مکتب اهل بیت پیامبر هستند؟آن گونه که در روایات امده است در زمان ظهور حضرت مهدی جمعی از مـــــدعیــــــــــان انتظارظــهــور،بــه مخــالفت بـا او بـــــر می خیزندوتنهاافرادی سعــادت همراهـــی بــا ایـــشان نصیبشان می شود که پیرو واقــعی مکتب اهــل بیت و خداشناس راستین باشند.حضرت علی در همین باره می فرمایند:یاوران مهدی در آخرالزمان کسانی هستند که خداوند را به طور شایسته،شناخته اند
ابر ،خورشـيد را از ديدکسانی می پوشاند که در زميـن هستندنه کسـانيکه برفراز ابرحرکت مي کنند.غيبـت آن حضرت نيز برای کسانيکه است که به دنياوطبيعت مادی دل بسته اند،امـا کسانيکه بر ابر شهوات وغبار هواهای نفسانی پـا گذارده ودرآسمان معنـويت پرواز می کنند،هر لحظه بخواهند در حضور او هستند .
مربوع
«مربوع» نام اسب پیامبر خدا است، که حضرت صاحب الأمر (عج) هنگام ظهور همراه خویش خواهند داشت. («نجم الثّاقب»، ص 125)
مرگ جاهلی
پیامبر گرامی صلّی الله علیه و آله و سلّم انحراف گرایان از خطّ عقیده به امامت را که از شناخت امام راستین عصر خود سر باز می زنند، جاهلیّت گرا و به عنوان کسی که به دوران جاهلیّت عقب گرد نماید، تعبیر کرده و می فرماید:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِف إمامَ زَمانِهِ، ماتَ مَیْتَةً جاهِلیّةً («اصول کافی»، ج 1، ص 375)
: کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد، مرگ او مانند مرگ افراد دوران جاهلیّت است.»
این حدیث نشانگر صدور یک فرمان قطعی اسلامی از ناحیه پیامبر است، و با صراحت و تأکید توجّه عموم را به دو امر مهم جلب می نماید:
1- پیامبر اسلام با اضافه کردن کلمه «امام» به کلمه «زمان» ضرورت وجود امام جامع الشرائط و قابل شناخت را در هر عصر و زمانی (هر چند تنها یک نفر مسلمان وجود داشته باشد) جهت پیروی از او اعلام فرموده، و چنین امامی جز با امامان معصوم علیه السّلام شیعه که آخرین آنها حضرت مهدی، حجّة بن الحسن العسکری (عج) است، نمی تواند با کسی منطبق گردد.
2- از اینکه پیامبر گرامی صلّی الله علیه و آله و سلّم با اضافه کردن «مَیْتَةً» به کلمه «جاهلیَّةً» مرگ فاقد چنین شناختی را مرگ جاهلی توصیف کرده، معلوم می شود که این امام همانند پیامبر، رابطه بین خلق و خالق است، که نشناختن آن عیناً بسان نشناختن پیامبر، موجب گمراهی خواهد بود.
بدین ترتیب و بر اساس نظریّه شیعه، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم با ایراد این حدیث شریف، امامت افراد غیر معصوم و جائز الخطاء در تبلیغ و اجرا احکام اسلام را، نفی و غیر قابل و در آخر جاهلیّت گرائی خوانده، و این بیان چیزی است که شیعه در طول قرنها به آن معتقد بوده است. («مهدی منتظر در نهج البلاغه»، ص 9)
احمد که جهان را ز تباهی پرداخـــت دین را به ولایت علی محکم ساخت
فرموده به مرگ جاهلیّت مرده است آن کس که امام عصر خود را شناخت
مروانی
«مروانی» از جمله کسانی است که قبل از قیام قائم (عج)، خروج خواهد کرد. این مطلب در روایتی از امام رضا علیه السّلام ذکر شده است. («بحار الانوار»، ج 52، ص 132)
مُسَبّحات
«مُسَبّحات»، عنوان دسته ای از سوره های قرآن کریم است که با تسبیح و حمد خداوند تبارک و تعالی و با الفاظی چون «سُبْحانَ»، «سَبِّحِ» و «یُسَبِّحُ» آغاز می شود. این سوره ها عبارتند از: بنی اسرائیل، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی.
امام باقر علیه السّلام در باره فضیلت این سوره ها فرمود:
«هر کس که همه مسبّحات را پیش از آن که بخوابد، تلاوت نماید، نمیرد تا حضرت قائم (عج) را درک کند و چنانچه مُرد در پناه و همسایگی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خواهد بود.» («ثواب الاعمال»، ص 148)
مسجد الحرام
«مسجد الحرام»، مسجدی محیط به کعبه است. در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله حصار و بارو نداشت. در زمان عمر وسعت یافت و باروی آن را ساختند. پس از زمان عمر چندین بار بنای آن تجدید شد، به خصوص در عهد «سلطان سلیم دوّم» وسعت بیشتری یافت. این مسجد دارای ابواب متعدّد و هفت مناره است و در سالهای اخیر بر وسعت آن بسیار افزوده اند. («فرهنگ فارسی معین»، ج 6، ص 1969)
در احادیث مربوط به امام زمان (عج) آمده است که آن حضرت «مسجد الحرام» را خراب کرده و به اصل خود بر می گرداند. در این مورد امام صادق علیه السّلام فرمود:
«وقتی که قائم (عج) قیام کند، مسجد الحرام را ویران نماید تا به جای اصلی خود برگردد، دستهای کلید داران (خائن...) را قطع کرده و در کعبه آویزان می نماید و بر آنها می نویسد: «اینها دزدان کعبه هستند.» («اثباة الهداة»، ج 7، ص 118)
مسجد جمکران
مسجد جمکران، در 6 کیلومتری شهر مقدّس قم به طرف جادّه کاشان واقع شده است. این مکانِ با عظمت، تحت توجّهات و عنایات خاصّه حضرت بقیّة الله (عج) قرار دارد و خود آن حضرت از شیعیانشان خواسته اند که به این مکان شریف روی آورند.
درباره تاریخچه مسجد جمکران، شیخ حسن بن مثله جمکرانی می گوید: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 ه.ق در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه، جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند برخیز و طلب امام مهدی (عج) را اجابت کن که تو را می خواند.
آنها مرا به محلّی که اکنون مسجد (جمکران) است آوردند. چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانی سی ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیری هم پیش او نشسته است، آن پیر حضرت خضر علیه السّلام بود.
پس آن پیر مرا بنشاند.
حضرت مهدی (عج) مرا به نام خودم خواند و فرمود: «برو به حسن مُسلم، که در این زمین کشاورزی می کرد بگو که این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کنند.»
گفتم: «لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و الّا مردم حرف مرا قبول نمی کنند» آقا فرمودند: «تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه هائی برای آن قرار می دهیم و پیش سیّد ابو الحسن برو و به او بگو حسن مُسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است وصول کند و با آن پول مسجد را بنا کند.»
همچنین آقا دستور نماز مسجد را هم دادند و فرمودند: «و به مردم بگو: بدین مکان رغبت کنند و آن را عزیز دارندو چهار رکعت نماز در آن گذارند. دو رکعت اوّل به نیّت نماز تحیّت مسجد است که در هر رکعت آن یک حمد و هفت
«قُلْ هُوَ اللهُ أحَدْ»
خوانده می شود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند. دو رکعت دوّم نیز به نیّت نماز صاحب الزّمان (عج) خوانده می شود، بدین صورت که سوره حمد را شروع می کنیم و چون به آیه
«ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»
می رسیم این آیه شریفه را صد مرتبه تکرار می کنیم و بعد از آن بقیّه سوره حمد را می خوانیم، بعد از پایان حمد سوره
«قُلْ هُوَ اللهُ أحَدْ»
را فقط یک بار می خوانیم و به رکوع می رویم و ذکر
«سُبْحانَ رَبّی الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه»
را هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار می کنیم و ذکر هر کدام از سجده ها نیز، هفت مرتبه است. رکعت دوّم نیز به همین گونه است. چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود یک بار گفته می شود:
«لا إلهَ الّا الله»
و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده شود و بعد از آن به سجده رفته و صد بار بگوید:
«الّلهمَّ صلِّ علی محمّد وَ آلِ محمّد».
آنگاه امام مهدی (عج) فرمودند: «هر کس این دو رکعت نماز (نماز صاحب الزّمان (عج)) را در این مکان (مسجد مقدّس جمکران) بخواند، مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.»
چون من پاره ای راه آمدم، دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: «بزی در گلّه «جعفر کاشانی» است، آن را خریداری کن و بدین موضع آور و آن را بکش و بر بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد.»
من سپس به خانه باز گشتم و تمام شب را در اندیشه بودم تا اینکه نماز صبح خوانده و سپس به سراغ «علی المنذر» رفتم و ماجرای شب گذسته را برای او نقل کردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتم. وقتی که رسیدیم، زنجیرهائی را نزد «سیّد ابو الحسن رضا» رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادمان او گفتند که سیّد از سحر در انتظار توست و تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی، به درون خانه رفتم و سیّد مرا گرامی داشت و گفت: «ای حسن بن مثله، من در خواب بودم که شخصی به من گفت که حسن بن مثله نام از
جمکران پیش تو می آید، هر چه گوید تصدیق کن و بر قول او اعتماد کن که سخن او سخن ماست، و قول او را رد نکن» و از هنگام بیدار شدن از خواب تا این ساعت منتظر تو بودم. آنگاه ماجرای شب گذشته را برای او تعریف کردم.
سیّد بلافاصله فرمود تا اسبها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم. چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم گلّه گوسفند «جعفر کاشانی» نمایان شد، من به میان گلّه رفتم و آن بز که از پس همه گوسفندان می آمد پیش من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گلّه من نبوده و تا کنون آن را ندیده ام. آن بز را به مسجد آوردم و ذبح کردم. هر بیماری که از آن گوشت خورد شفا یافت.
«حسن مسلم» را احضار کردیم و منافع زمین را از او گرفتیم و مسجد جمکران را با چوب و دیوار پشاندیم. سیّد زنجیرها و میخ ها را (که به عنوان نشانه بود) به قم برد و در خانه خود گذاشت. هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیر می مالید شفا می یافت.