بخشی از مقاله
بررسي ارتباط سبب شناختي بين ايذاء در دوران كودكي از سوي والدين و بروز جرم شرارت در دوره هاي بعدي زندگي
چكيده:
اين مقاله به بررسي ارتباط سبب شناختي بين ايذاء در دوران كودكي از سوي والدين و بروز جرم شرارت در دوره هاي بعدي زندگي اين كودكان مي پردازد. بر مبنای نظریه برکوئیتس که معتقد به یادگیری مشاهده ای خشونت در دوران کودکی است و همچنین یادگیری مشاهده ای بندورا طرح مقاله و ساخت آزمون طراحی گردید.
جامعه پژوهشي این بررسی شامل كليه مجرمين بزه شرارت و خشونت در زندانهاي خوزستان در سال 1384 مي باشد كه با نمونه گيري تصادفي 80 نفر از آنها انتخاب و آزمون كودك آزاري در مورد آنها اجراء و پرونده محكوميتي و مددكاري آنها مورد مطالعه قرار گرفت. فرضيه اصلي پژوهش، معناداري و هماهنگي سبب شناختي بين اين دو پديده را تاييد كرد. رابطه معناداري بين سواد والدين، ساخت خانواده تك والدي و طلاق زود هنگام با كودك آزاري آنها مشاهده شد. همچنين با كاهش سن و سواد مجرمان شدت جرم شرارت درآنها گسترش مي يابد. بدليل شرايط خاص اجتماعي و اهميت دهی والدين به موقعيت دختران، بخش اعظم نمونه ها مرد بودند. 90درصد نمونه ها گزارش كردند والدين (بويژه پدران) كم يا بيسواد،
آنها را طي دوران كودكي آزار و اذيت نموده اند كه بيشتر از نوع آزار جسماني بوده است. در مجموع ميانگين درصدي نمره آزمون كودك آزاري در ميان آزمودنی ها بالاتر از سطح ميانه(60%) بود. مصاديق كودك آزاري شامل تنبيه بدني، سوء استفاده جنسي، غفلت از فرزندان و محرومیت از غذا و تفریح می باشد. ضریب پایایی پرسشنامه کودک آزاری والدین به روش زوج و فرد 82/0 محاسبه گردید. راهکارها و پیشنهادات؛ در پايان نيز چندين پيشنهاد از جمله ايجاد يك ساختار مددكاري گسترده با اهرمهاي قدرتمند قانوني-قضايي براي پيشگيري و درمان موارد كودك آزاري، ثبت وقعات كودك آزاري والدين و خانواده، طراحي و ارائه واحد درسي آشناسازي با مصاديق آزار كودكان برای دانش آموزان ارائه گردید.
مقدمه :
سير جرايم در جامعه روند پرشتابي به خود گرفته است و انجام اقداماتي براي پيشگيري در اين زمينه را اجتنابناپذير مينمايد. نخستين گام در اين ارتباط شناخت شرايط موجود است. هدف اين بررسي تعيين الگوي ساختاري شدت جرم شرارت و ارتباط آن با الگوي ساختاري كودك آزاري دوران كودكي مجرمين است كه ميتواند در زمينه پيشگيري از اين جرم راهگشا باشد. خشونت ميتواند با برهم زدن امنيت جامعه و نظم جامعه در روند كلي فعاليتهاي اجتماعي اخلال ايجاد كرده و زمينهساز بروز ناامني و اساس فقدان امنيت در جامعه باشد. كودك آزاري نيز ميتواند در زندگي آينده كودك آزار ديده زمينهساز آسيبهاي رواني زياد گردد. اين پژوهش سعي در شناسايي وجود يك رابطه همبستگي بين كودكآزاري در دوران كودكي مجرمين با جرائم شرارت و خشونت آنها و از اين طريق جلب توجه مسئولين امور پرورش و تربيت كودكان و خانوادهها از يك سو و نهادهاي قضايي و كيفري از سوي ديگر به زمينۀ جرمزاي اين پديدۀ متأسفانه متداول در برخي ازخانوادههاي ايراني و خوزستاني دارد. كودكآزاري در خانوادهها وخشونت در اجتماع به دو الگوي ساختاري مجرمانه شايع در خوزستان تبديل شده است. جامعه آماري اين بررسي مجرمين شرارت زندانهاي خوزستان هستند كه در سال 1384 دستگير شدهاند. به درخواست اداره كل زندانهای خوزستان به لحاظ رعايت جنبههاي امنيتي و حفاظتي و جلوگيري از هرگونه آثار سوء، در بيان آمارهاي مربوط به جرايم شرارت از آمارۀ فراواني درصدي استفاده گرديد.
طرح مسأله و بیان موضوع
بروز جرايم خشونتبار شرارت و رشد تصاعدي آن در مقايسه با ساير جرايم و عناوين مجرمانه در خوزستان به يك چالش و مسأله اجتماعي بدل شده است. ميزان 27% اين بزه در ميان ساير جرايم مسألهزا و سؤالبرانگيز ميباشد؛ بطوریکه دومین الگوی مجرمانه را از لحاظ حجم درصدی در نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت خوزستان(18%) بعد از سرقت تشکیل می دهد.(آمارنامه زندانهای خوزستان 1384) با توجه به اهميت اين الگوي بزهکارانه بررسي سابقه فردي و شخصيتي اين گروه از مجرمان لازم است. بررسي حاضر اين هدف مهم را بررسي مي كند كه آيا سابقه ايذاء در خانواده و خشونت هاي اجرا شده توسط والدين طي دوران كودكي و نوجواني رابطه معناداري با سطح سواد و آموزش مجرمين و والدين آنها، نوع شغل والدين، ساختار خانواده و سن خاص و جنسيت مجرمين شرارت دارد؟
حوزهها و مفاهیم نظری
شرارت و خشونت آموخته شده : نظريه لئونارد بركويتس لئونارد بركويتس(Leonard Berkowitz) بر يادگيري مشاهدهاي رفتار پرخاشگرانه و خشونت ابراز شده از سوي انسان تاكيد نموده است. يادگيري در رفتار پرخاشگري انسان نقش مهمتري از غريزه دارد كه اين امر حاصل تعامل ساختاري پيچيده بين انگيزههاي ذاتي و پاسخهاي آموخته شده است.(شكركن،8-167: 1367) البته او معتقد است با اصلاح ساخت يادگيري فرد، ميتوان طبيعت پرخاشگري او را تعديل و با انعطافتر نمود . كودك با مشاهده اعمال خشونتآميز و پرخاشگرانه والدين با جلوههاي بيشتر جسماني تا رواني كه در واكنش به مثلاً عدم پايبندي آنها به خواستهها و قوانين مد نظر والدين رخ ميدهد، اين پديده را فرا ميگيرد. كودك بر اثر مشاهده ميآموزد كه عدم توجه و بروز ناكامي در تحقق خواستههايش را با شرارت و خشونت پاسخگو باشد .
البته اين توجيه بيان تمام بسترهاي نظري پرخاشگري و شرارت نخواهد بود، ولي با توجه به اين كه بخش عمده يادگيري كودك در خانواده و در سنين اوليه روي مي دهد و وقايع اين دوره از اهمیت زيادي برخوردار است و باعث انتقال اين الگوهاي رفتاري به زندگي آينده كودك مي گردد.
يادگيري اجتماعي-مشاهده ای؛
نظريه آلبرت بندورابندورا 1975 (نقل از سيف 1373:272) اعتقاد دارد بخش اعظم يادگيري از طريق مشاهده رفتار ديگران است. نكته مهم در اين ديدگاه عدم نياز به تقويت فوري است، يعني فرد رفتار را مشاهده كرده و ميآموزد ولي تا زماني كه نيازي به ابراز آن نباشد و به عبارتي عامل تقويتي وجود نداشته باشد، بروز نميكند. هر چه الگو از مقبوليت و مشروعيت بيشتري برخوردار باشد احتمال يادگيري بيشتر است(سيف 1373:275) در اين مورد خاص والدين به صورت افراد صاحب قدرت از نفوذ زيادي برخوردارند و كودكان آنها را به عنوان الگوي مناسبي تلقي نموده و در طول زندگي و هنگامي كه خود بخواهند با كودكانشان برخورد كنند از همان شيوههاي آزارگري توأم با غفلت و مسامحه (child neglect) استفاده ميكنند.
سوابق پژوهشی و عوامل ساختاري كودكآزاري زمينهها و عوامل اصلي آزار كودكان توسط خانواده را مي توان در حوزه هاي رواني، خانوادگي و محيطي- شخصيتي بررسي كرد.
علل مهم رواني كودك آزاري: تحريكپذيري و حساسيت منفي بيش از حد والدين (كمپ 1988 به نقل از مدني 1383 ) افسردگي با جلوه پدوفيليايي (بچهگرايي) (پورافكاري 1376:365)، سابقه كودكآزاري در والدين و فرد آزارگر( كافمن،1987 نقل از مدني1383) كه به 30% از موارد كودكآزاريها شامل گرديده است(ولف 1999 نقل از مدني 1383)، عزت نفس پايين و ضعف در روابط فردي-جنسي با همسالان و همسر تحقيق ثناگوي محرر(1379) رابطه قوي بين كودكآزاري ومقياسهاي شخصيتي پرسشنامه ميلون2(MCMII) در مادران داراي كودكان آزارديده بدست آورد. همچنین دوريگزيني و انزوا، وابستگي، اختلال شخصيت ضداجتماعي، آزارگري، شخصيت وسواسي و پرخاشگر، آزارطلبي و شخصيت اسكيزوتيپ و پارانوييد از جمله ويژگيهاي شخصيتي اين مادران بود.
علل مهم خانوادگي كودكآزاري: اكثر آزارها در خانواده و از سوي والدين صورت ميپذيرد كه شامل والدين جوان و بيتجربه داراي استرس شغلي (كاهاني 1375) و سن بالاي پدر بود؛ بطوریكه در تحقيق اسدالهي (1384) داراي رابطه معنادار و عاملی بالايي با سوء رفتار آنها با كودكانشان بود. نكته مهم، اين پديده است كه در والدين با سنين بالا و خيلي كم كودكآزاري بيشتر اتفاق افتاده است (اسدالهي 1374 و قاسمزاده). 1380 سطح سواد پايين والدين نيز در پژوهشهاي دیگر نشانگر رابطه مثبت و معنادار با ميزان افزايش كودكآزاري بوده است(صفوي 1374، اسدالهي 1374، رحيمي موقر 1375، رشيديفر 1376 و بخشعليان 1377). نوع شغل نيز رابطه معنادار و مثبتي با كودكآزاري داشته و آن دسته از مشاغل غيرتخصصي و يدي مثل كشاورزي و كارگري داراي بيشترين رابطه موثر بودهاند. (مدني 1383، ص 123 ، محمدخاني 1378، رزاقي 1380، قاسمزاده 1378، حسينيسدهي 1380). بعد خانوار نيز با كودكآزاري رابطه دارد(كاهاني 1375 ، صفوي 1374، رحيمي موقر 1375، دولتمند 1375، بخشعليان 1377و نامداري(1377)
.
يكي ديگر از الگوهاي ساختي خانواده در بروز كودكآزاري سابقه بيماري رواني-جسماني، طلاق و جدايي در والدين بوده است. (مدني،1383:134) پيشينه كيفري و سوابق مجرمانه پدر و مادر به ويژه اعتياد از عوامل خانوادگي مهم بروز سوء رفتار با كودكان بوده است. پژوهشهاي اسداللهی 1384 و بلسكي 1998، نامداري 1377، لئونارد 1998، محمدخاني 1378، براتوند 1380و باقري يزدي 1379 مؤيد اين ديدگاه مي باشد.در مواردي كودك آزاري به حدي شديد است كه منجر به فرار كودكان از خانه مي شود. بر اساس تحقيق جانقلي (1383:136) 14% از كودكان خياباني ناشي از ضرب و شتم والدين و بستگان در خانه بوده است و افزون براين گروه به رفتارهاي خشونت بار و شرارت آميز روي آورده اند(صالح،1383:156). خانوادههاي بدريخت يا از ريخت افتاده مثلاً تك والدي ( single parenthood )، منزوي و داراي كمترين ميزان ارتباطات اجتماعي و تعارضات دروني زياد، همبستگي بالايي با كودك آزاري داشتهاند.(مدني،1383:147). از جمله عوامل مرتبط ديگر، تولد نوزاد جديد و مرگ يا فقدان يكي از اعضاي خانواده است. تولد نوزاد جديد با توجه به نگرش خانواده و نيز جنسيت كودك قابل بررسي بوده و به هر حال حضور فرزند ديگر با كم توجهي به كودك قبلي همراه و يك عامل استرس زا است.(ماسن1382:545)
عوامل مهم محيطي و شخصيتي: این عوامل که زمينهساز بروز كودكآزاري است، طيف گستردهاي را دربر ميگيرند؛ مانند مرگ يا فقدان يكي از اعضاي خانواده يا بستگان، فقر، مشكلات اقتصادي، تيپ شخصيتي والدين، استرسهاي محيطي و مكانهاي تنشزاي رواني، محيطهاي پرجمعيت و بزهكار در فضاهاي منطقهاي حاشيه شهرها، عدم پايبندي به اصول مذهب و اخلاق و نگرش مثبت به تنبيه كودكان.(اسداللهی 1384، بوالهري 1377، مدني 1383، كاظميپور 1377، فخرايي 1377، صفوي 1374، رشيديفر1376، هوشدار1374، براتوند1380)
پيامدهاي كودك آزاري
در اينجا به يكي از اثرات مهم و تأسفبار آزار كودكان يعني زمينه هاي بروز بزهكاري و جرايم شرارت در جامعه پرداخته مي شود. اين نكته حائز اهميت است كه اكثر موارد كودكآزاري بطور يكسويه منجر به جلوهها و الگوهاي ساختي مجرمانه نميگردد. پژوهش طباطبايي (1380) نشان داد 55% موارد كودكآزاري(بویژه در مردان) در جامعه پژوهشياش منجر به بروز شخصيت نابهنجار ضداجتماعي شده است. پيامدهاي آزارگري كودكان را در دو جلوه جسماني-رواني ميتواند بررسي كرد.(مدني1383:177) جلوههاي جسماني كودك آزاري بروز اختلالات رشدي، بدريختي بدن و معلوليت جسماني، سوء تغذيه منجر به افت توانايي ذهني، كبودي بدن، شكستگي استخوانها و موارد مشابه بوده است.(بوالهري1377، رحيمي موقر1375، نوروزي 1372 و رشيديفر 1376) بدترين پديده جسماني كودكآزاري ، آزارگري منجر به فوت كودكان است كه صراحتاً در متون حقوقي –كيفري با زمينههاي مجرمانه قتلها بررسي ميگردد. متأسفانه از گزارشهاي فوت كودكان به سازمان پزشكي قانوني، 77% موارد قتلهاي عمد و شبه عمد و خطايي بوده است(هوشدار 1374).
جلوههاي رواني را نيز ميتوان در حيطههاي اختلالات رواني-شخصيتي وسيعي بررسي كرد:
پرخاشگري، رفتار تكانشي ، بياشتهايي يا پر اشتهايي افراطي رواني و رفتار تظاهر به خودكشي و هيستريك (محمدي فرود 1380) جلوههاي ترس مرضي از مردان ، انزواگزيني،افسردگي و در مورد سوء استفاده جنسي، رفتارهاي وسواس شست و شو، اختلالات خواب، كاهش عزت نفس و اقدام به خودكشي.(برات وند1379، ابراهيمي قوام 1376، طباطبايي 1380، مدني 1383، كاپلان و سادوك به نقل از پورافكاري 1998 ،نوروزي 1372 و محمدخاني 1380)
تعريف مفاهیم
تعريف پرخاشگري:
پرخاشگري و خشونت يك پديده ساختاری و چند بعدي است و كاركردهاي مثبت و منفي دارد. در زبان عامه پرخاشگري را تنها به معناي زور ورزي و خشونت به كار ميبرند؛ ولي چنين استنباطي تنها بخشي از مفهوم پرخاشگري را پوشش ميدهد. تعريف خشونت به معناي عام عبارت است از حمله به ديگري. در نتيجه در هر عمل خشني مفهوم پرخاشگري مستور است؛ ولي همة خشونتها الزاماً به صورت پرخاشگري خودنمايي نميكنند. (شيخاوندي 1379:104)
تعريف پرخاشگري از ديدگاه ارونسون: پرخاشگري عملي است كه هدف آن اِعمال صدمه و رنج است.(ارونسون 1969:162 به نقل از محسني تبريزي 1383:130) اثر پرخاشگري در حوزه ارتكاب جرم در جامعه ايجاد و گسترش ناامني است و هدف اين پژوهش، بررسي الگوهاي مجرمانه موجد احساس ناامني اجتماع مي باشد.
تعريف كودكآزاري
هرگونه آسيب جسماني يا رواني، سوءاستفاده جنسي يا بهرهكشي و عدم رسيدگي به نيازهاي اساسي كودك و نوجوان زير 18 ساله توسط ديگر افراد يا اعضاي خانواده كه به صورت تصادفي نباشد، كودكآزاري(Child abuse) گفته ميشود.(مدني،1383:20(
اين پديده سابقه اي طولاني در تاريخ بشري داردكه در هر دوره اي از تاريخ تعريف مفهومي آن متفاوت و فاقد بار معنايي منفي بوده است، از تقديم دختران جوان به معابد بابل و سوء استفاده جنسي از آنها گرفته (باستاني پاريزي،1343:262) تا زنده بگور كردن دختران از سوي اعراب عصر جاهليت. زماني هم بويژه در عصر صفوي و برخي از بزرگان و شاهان صفويه در دوره هاي بعدي تاريخ ايران شاهد روسپي خانه هاي ويژه براي پسران خردسال و جوان هستيم.(راوندي،1369:360) الگوي ساختاري كودكآزاري تنها شكل جنسي نداشته است، بلكه جلوههاي رواني –جسماني آن نيز بايد مدنظر قرار گيرد، شامل ضرب و شتم مقطعي يا مداوم يا عدم توجه به برآوردن نيازهاي اوليه-ثانويه كودك در جريان رشد او ميباشد. در طراحي آزمون كودكآزاري و اجراي آن بين مجرمين شرارت موارد تعريفي حاضر لحاظ گرديده است.
تعریف شدت الگوي مجرمانه شرارت و كودكآزاري براي تعيين رابطة بين ساختار الگويي شرارت مجرمين با ميزان كودكآزاري به روش زير اقدام شد ايام حبس و نوع مجازات شرارت: برحسب ميزان شرارت و خشونت اعمال شده از سوي فرد محكوم، محاكم قضايي طبق گزارش ضابطين و بر اساس قانون به صدور حكم ميپردازند، لذا بر مبناي تعريف عملياتي هر چه ميزان حبس بيشتر باشد، شدت شرارت آنها نيز بيشتر است.
شدت كودك آزاري: برمبناي آزمون طراحي شده ، هر چه نمرة حاصل جمع نمرات گويهها بيشتر باشد؛ شدت ايذاء كودك توسط والدين بيشتر بوده است.گستره نمرات اين آزمون بين 100-20 ميباشد.
سؤالات و فرضيات پژوهش
در اين بررسي سؤالات زير مطرح گرديد:
آيا ميتوان بين شدت كودكآزاري مجرمين دستگير شده با شدت جرم شرارت آنها رابطه معناداري يافت؟
آيا ميتوان بين سطح سواد مجرمين و والدين آنها با سابقه كودكآزاري و جرم شرارت رابطه معناداري يافت؟
ريخت جمعيتشناختي و ساختار خانواده با جرم شرارت و كودك چه رابطهاي دارد؟
برمبناي سؤالات بالا فرضيههاي پژوهش به قرار زير تدوين شدند:
بين سابقه كودكآزاري والدین و شدت جرم شرارت فرزندان رابطه معناداري وجود دارد.
با افزايش سن از فراواني مجرمين شرارت كاسته ميشود.
با كاهش سواد افراد شدت شرارت مجرمين افزايش معناداري مييابد.
با كاهش سواد والدين سابقه كودك آزاري آنها افزايش مييابد.
بين خانوادههاي تكوالد(مطلقه ، متوفي) سابقه كودكآزاري بيشتر است.
روش شناسی پژوهش
پژوهش از نوع توصيفي- اكتشافي با روش جمعآوري اطلاعات از طريق پرسشنامه و مصاحبه با برخي از آزمودنيها (براي تطابق و اعتبارسنجی دادهها) و همچنين روش اسنادي يعني بررسي و مطالعه برخي از پروندههاي شخصيتي –مددكاري مددجويان نمونه و آمارهاي ارائه شده از سوي مركز آمار زندانهاي خوزستان ميباشد.
جامعه و نمونه آماري
دادههاي مجرمين شرارت به عنوان جامعه آماري از مركز آمار و رايانه زندانهاي خوزستان بدست آمد. جامعه آماري پژوهشي شامل كليه افراد دستگير شده با عنوان مجرمانه شرارت طي دوره 1384شامل ميشود كه به جرم مذكور محكوم و حكم قطعي كيفري آنها از ناحيه دادگاه صادر گرديده است. شدت جرم شرارت نيز برحسب ميزان ايام حبس، سنجيده شد. از طريق نمونهگيري تصادفي ساده از جامعه آماري جمعاً 80 نفر با كمك واحد آمار و رايانه زندانهاي خوزستان با اعداد تصادفي انتخاب گرديد.
ابزار جمعآوري اطلاعات براي جمعآوري اطلاعات و آزمون فرضيهها علاوه بر مطالعه اسنادي پروندههای کیفری و مصاحبه با برخي از آزمودنيهاي نمونه از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گرديد. با توجه به نتايج و يافتههاي ساير محققان در مورد جرم شرارت و كودكآزاري و طبق فرضيههاي ارائه شده آزمون کودک آزاری والدینِ مجرمان شرارت در 20 آيتم به روش ليكرت با گویه های پنجگانه از کاملا موافق تا کاملا مخالف تنظيم گرديد. با توجه به طیف گسترده جلوه های کودک آزاری(مدنی1383:21) در تنظیم و طرح سوالات برای گویه های 20گانه از مصادیق آن یعنی تنبیه بدنی، آزار جنسی، بی توجهی و غفلت و سوء تغذیه استفاده شد. از مجموع 40 سوال طراحی شده(10 آیتم برای هر مقیاس) در نهایت 20 سوال با بالاترین ضریب همسویی و همبستگی با دو شق زوج و فرد و با کل آزمون با تعیین ضریب آلفای هر گویه باقی ماند. در پایان پايايي و اعتبار(reliability) آزمون به شيوه فرد و زوج با يك بار اجرا بر روي نمونههاي پژوهشي و از طريق آلفاي كرونباخ 82/0:α و در حد مطلوب بدست آمد.
يافتهها و داده های آماري
طي اين بخش در قالب آمار توصيفي و استنباطي با استفاده از نمودارها و جداول فراواني درصدي نتايج مربوط به جرايم شرارت و آزمون محقق ساخته كودكآزاري ارائه مي شود:
در جدول 1 نمرات آزمون كودكآزاري و شدت جرم شرارت در قالب ماههاي محكوميت به زندان آمده است.
جدول 1: شدت جرم شرارت و ايذاء در دوران كودكي مجرمان نمونه
ايام حبس شدت جرم شرارت شدت تجربهكودكآزاري نمره آزمون كودك آزاري
كمتر از يك ماه 5/11 6/11 كمتر از60 (6/46%)
بين 3-1ماه 5/40 3/13
بين 6-3 3/34 7/21
يك سال 5/27 7/25 بالاتر از 60 (4/53%)
دو سال 6/1 7/27
مجموع **** 100
****
****
*برحسب ماه حبس طبق پرونده محكوميت كيفري طبق جدول 1 فقط 6/46% از پاسخگويان از كودك آزاري و آزارگري اطرافيان و والدين در مورد خود با نمره كمتر از 50 شكايت كردهاند. در حاليكه 9/51% ازمجرمين كه شدت شرارت آنها شديد و بالاتر از يكسال حبس بوده در آزمون كودكآزاري نمره بالاتر از 50 آوردهاند. درجدول دو فراوانی درصدی آزمون کودک آزاری و درصد شدت جرم شرارت در مجرمین شرارت خوزستان آمده است. با افزایش سن شاهد کاهش در بروز و شدت این جرم هستیم.
جدول 2: ميانگين فراواني درصدي شدت شرارت و سابقه كودكآزاري براساس سن نمونه
سن مجرمين فراواني درصدي كودك آزاري والدين** فراواني درصدي جرم شرارت*
زير 18سال 62 15
25-19 71 40
32-26 57 21
39-33 54 10
45-40 56 6
45 به بالا 61 8
مجموع **** 100
* ماههاي محكوميت
** اين ميزان بين دامنه 20 تا 100 در نوسان است و مجموع آنها از 100 بيشترميشود.
نتایج دیگر داده ها، اشاره به تفاوت جنسیتی زنان و مردان در شکایت از کودک آزاری دوران کودکی و میزان شدت بزه شرارت آنها در بزرگسالی دارد. زنان با کمترین درصد مجرمانه شرارت(2%) در آزمون کودک آزاری میانگین 64% داشته ولی مردان با 98% خشونت اذعان نموده اند که 87% از والدین شان آنها را مورد آزار و ایذاء قرار داده اند. در جدول 3 تاثیر متغیر تعدیل گر و مداخله گر سواد در بروز جرم شرارت و خشونت بزهکاران نمونه به همراه سابقه کودک آزاری والدین آنها آمده است:
جدول 3: فراواني مجرمين برحسب تحصيلات
سطح تحصيلات مجرمين ميانگين درصدي نمره كودك آزاري فراواني درصدي جرم شرارت
بيسواد يا كمسواد 6/74 63
سيكل 4/63 26
ديپلم 7/52 5/9
ليسانس 3/38 5/1
فوقليسانس و بالاتر - -
مجموع ***** 100
عدم حضور يا فوت پدر ميتواند از لحاظ اقتصادي آثار مخربي داشته باشد؛ اما فوت مادر از لحاظ تربيتي-پرورشی و حفظ موجوديت خانواده با توجه به ازدواج مجدد پدر ميتواند حتي آثار ويرانگرتري نسبت به فوت پدر داشته باشد.(اسداللهی1384) آنچه که در جدول 4 نتایج این عارضه و آسیب را می توان مورد بررسی قرار داد:
جدول 4: فراواني درصدي مجرمين شرارت و آزار دوران كودكي برحسب وضعيت زندگي پدر و مادر
وضعيت زندگي والدين
فوت يا جدايي* حضور والدين
پدر مادر
نمره كودك آزاري والدين 82 92 60
درصد جرم شرارت مجرمين 71 80 28
*خانواده با سرپرستي مادر يا پدر
متغیر سواد نیز در والدین مجرمان به صورت یک متغیر تعدیل گر و اثر گذار در کاهش و تعدیل اثرات بد کودک آزاری والدین در جرم شرارت بزهکاران نموه بوده است؛ آنچه که نتایج جدول 5 موید این گفته است:
جدول5: فراواني درصدي جرم شرارت مجرمين و كودكآزاري والدين برحسب تحصيلات پدر و مادر
سواد و تحصيلات والدين بي سواد يا كم سواد سيكل ديپلم ليسانس يا بالاتر
پدر مادر پدر مادر پدر مادر پدر مادر
ميانگين درصدي كودك آزاري والدين 5/85 5/78 9/85 71 6/57 6/54 30 9/35
ميانگين درصدي شرارت مجرمين 83 96 5/3 2 3 5/1 5/0 5/0
- رابطه بين فراواني درصدي مجرمين شرور با سطح سواد والدين
گزارش آزمون فرضيهها:
به طور خلاصه با توجه به نتايج توصيفي جداول قبلي به آزمون آماري فرضيهها مي پردازد:
فرضية اول: در سطح آلفا 05/0 معناداري و با درجه آزادي 79 اين فرضيه مبني بر وجود رابطه معنادار بين ايذاء و آزار دوران كودكي و جرم شرارت طي دورة بزرگسالي ، تأييد شد.
فرضيه دوم : این فرضيه مبني بر «وجود رابطه معنادار بين سن و شدت جرم مجرمين شرارت» تأييد شد. به طوري كه بالاترين نرخ وقوع اين جرم در ردههاي سني زير 30 سالهها بوده است(76%) كه با افزايش سن مددجويان ميزان وقوع اين نوع جرم كاهش مييابد.
فرضيه سوم: مبنی بر وجود رابطه معنادار بين سواد مددجويان و شدت جرم شرارت تایید شد. هر چند درصد نسبي مجرمين بالاي ديپلم و داراي تحصيلات عالي بسيار كم بوده و در بين اين يافته بايد ملاحظات جمعيتي آماري مدنظر قرار گيرد.
فرضيه چهارم: رابطه مثبت و بالايي بين افزايش سواد والدين و گزارش مددجويان در مورد كودكآزاري دوران خردسالي ملاحظه شد . به طوري كه از ديد بيش از 90% مجرمين شرارت، مادران و پدران بيسواد و كمسوادشان داراي سابقه كودكآزاري در مورد آنها بوده اند.
فرضيه پنجم: بين ساختار خانواده و تكوالد بودن آن با جرم شرارت و كودكآزاري رابطه معنادار بالايي مشاهده شد. 80% مجرمين با بيان فوت يا جدايي مادر و عدم حضور او در خانه، در آزمون كودكآزاري نمرة 92 بدست آوردهاند كه ميتواند ناشي از ازدواج مجدد پدر و دوگانگي در تربيت فرزندان باشد. 71% مددجويان نيز با وجود سرپرستي مادر بر خانواده و عدم حضور پدر بر اثر فوت يا جدايي نمره 68 در آزمون كودكآزاري به دست آوردهاند.
دستان پر خشم پدر، آغوش ناامن مادر
"هر وقت او به خانه ما مى آمد من فرار مى كردم و گوشه پذيرايى پنهان مى شدم. او هميشه مرا با لگد كتك مى زد و يكبار به قدرى به سر من ضربه وارد كرد كه ديگر نمى توانستم سر پا بايستم و خوابيدم. وقتى از خواب بيدارشدم نمى توانستم چشمهايم را باز كنم. اطراف چشمهايم كبود شده بود و سرگيجه شديدى داشتم. نمى دانستم چرا او چشم ديدن مرا نداشت. فكر كردم حالا كه در رختخواب افتاده ام دست از سرم بر مى دارد اما او مرا سوار ماشين پيكان خودش كرد و به بيابانها برد. او مى خواست با چاقو مرا بكشد. بعد جملاتى را به من گفت و از من خواست تا آنها را تكرار كنم و او صداى مرا با موبايل خودش ضبط كرد و بعدها آنها را براى مادرم پخش مى كرد. او از من مى خواست تا از مهربانى هاى او نسبت به من و مادرم حرف بزنم. چند بار هم او مرا بلند كرد تا از پنجره بيرون بيندازد. من خيلى ترسيدم و گريه كردم. هميشه همسايه ها هم برايم گريه مى كردند اما كارى از دستشان بر نمى آمد. او حتى مادرم را هم كتك مى زد و چند بار قصد داشت مادرم را خفه كند. از ديدن او وحشت داشتم چون تعريف كرده بود تا به حال چندبار دوستانش را با چاقو زده است. او خودش به من گفته بود كه بچه پرورشگاهى است و هميشه دوست دارد يكى را بزند تا دلش خنك شود."
هفت سالگي براي تحمل اين همه آزار سن كمي است، اما او شايد از خوش شانسترين قرباني هاي كودك آزاري باشد كه توانسته به صورت زنده در دادگاه از خود دفاع كند.
ضعف جسمي و ناتواني در دفاع از خود، همواره باعث ايجاد خشونت بوده است. زنان، كودكان، معلولان و... همواره قربانيان خشونتي بوده اند كه توان دفاع در مقابل آن را نداشته اند. از زماني كه بابليان و مردم روم باستان دختركان خود را وقف معابد مي كردند، زماني كه صداي ناله هاي نوزادان تازه به دنيا آمده دختر در عربستان زير خاك خفه مي شد تاريخ كودك آزاري شكل مي گرفت. در دوره اي از تاريخ ايران هم روسپي خانه هايي پسرانه وجود داشت كه غالبا متعلق به دربار بود. پسران كوچك لباسهايي دخترانه پوشيده و علاوه بر ارائه خدمات عمومي به پادشاهان، مورد سو استفاده جنسي آنان هم قرار مي گرفتند.
در آمريكا انجمن مبارزه با كودك آزاري در سال 1874 تشكيل شد. در دهه 1940 در اين كشور گزارشهاي درماني بدون توضيح علت آسيب ديدگي فرضيات جديدي را در مورد سورفتار با كودكان مطرح كردند.
در فرانسه نيز حدود 100 سال پيش "تارديو" متخصص پزشكي قانوني فرانسه سندرم كودك آزاري جسمي خصوصا آزار جسمي عليه كودكان ناتوان را گزارش نمود.
در دو دهه اخير همزمان با توجه بيشتر به مسائل كودكان، كودك آزاري نيز بيشتر مورد نظر قرار گرفته. تصويب كنوانسيون حقوق كودك در سال 1989 و پذيرفتن اين كنوانسيون از سوي كشورهاي جهان از جمله ايران را، ميتوان نقطه عطف جهاني درباره توجه به كودكان دانست.
در ايران به جز موارد حاد كه منجر به آسيب شديد يا حتي فوت مي شود گزارش مشخصي درباره كودك آزاري وجود ندارد. بزرگترين واقعه كودك آزاري در ايران ماجراي قتل 33 كودك و نوجوان در تهران و ديگر شهرها توسط شخص به نام علي اصغر بروجردي، معروف به اصغر قاتل بود. اين مرد 42 ساله در سال 1313 به جرم ارتكاب جنايتها و قتلهاي متعدد اعدام شد.
او در تهران باميه فروش بود و پسران كم سن و سال را كه براي خريد باميه به او مراجعه مي كردند فريب ميداد و به خرابههاي جنوب تهران ميكشاند و پس از سو استفاده و آزار جنسي آنان را به قتل ميرساند. اصغر در سن 22 سالگي به جرم همجنسگرايي به زندان محكوم شده بود و در بازجوييهايش در اين باره ميگفت:" پس از آزادي تصميم گرفتم كه از اين پس كودكان را پس از كامجويي به قتل برسانم. به قدري از اين عمل لذت ميبردم كه حد و وصفي بر آن متصور نبود، مخصوصا پس از آن كه خون قربانيان خود را ميخوردم..."
آخرين مورد تاريخي كودك آزاري در ايران بيجه بود كه ۱۸ كودك را پس از آزار جنسي در پاكدشت ورامين به قتل رسانده بود. بيجه به ۱۶ بار قصاص نفس، يك بار اعدام به خاطر لواط، ۱۵ سال حبس و ۱۰۰ تازيانه محكوم شد. بيجه را در 27 اسفند سال 83 اعدام كردند.
ساده مثل كودكآزاري
هرگونه آسيب جسمي يا رواني، سواستفاده جنسي يا بهرهكشي و عدم رسيدگي به نيازهاي اساسي افراد زير 18 سال توسط ديگر افراد و به صورتي كه غيرتصادفي نباشد، كودك آزاري تلقي ميشود. كودك آزاري به سه دسته مهم تقسيم ميشود : كودك آزاري جسمي به هر عملي كه منجر به آسيب عمدي جسمي كودك شود گفته ميشود. آزار جنسي، درگير نمودن كودك در فعاليتهايي است كه منجر به ارضا جنسي افراد بزرگسال ميشود. غفلت يا بيتوجهي سومين دسته است كه معمولا در خانوادههاي كمدرآمد مشاهده ميگردد. غفلت عبارتست از اهمال و غفلت والدين از تامين نيازهاي اساسي كودك كه براي بهتر زيستن او ضروري هستند. بيتوجهي جسماني به تاخير در مراقبت بهداشتي، ترك، اخراج، مراقبت گسيخته، سرپرستي ناكافي، بيپروايي و بيملاحظگي نسبت به امنيت و رفاه كودك گفته ميشود. بيتوجهي عاطفي شامل مهرورزي و عاطفه ناكافي، سواستفاده افراطي يا مزمن از همسر در حضور كودك يا سواستفاده از داروها و الكل در حضور او و مواجهه او با رفتارهاي ناسازگارانه اطلاق ميشود.
بحثهايي كه بر سر تعاريف و حدود كودك آزاري درميگيرد به طور كامل خودش را در قوانين ايران نشان ميدهد. طبق ماده 7 قانون ماده 59 قانون مجازات اسلامي و ماده 109 قانون مدني، تنبيه توسط والدين به منظور تاديب و تربيت طفل در صورتي كه متعارف باشد جرم تلقي نميشود. سالهاست كه بين كارشناسان حقوقي، جامعهشناسان و فعالان اجتماعي بر سر حد تاديب بحث درميگيرد اما تا كنون قانون جواب قانعكنندهاي به اين مساله ندادهاست.
با توجه به اينكه يكي از مهمترين منابع قانون در ايران شرع است مراجع عظام هم در پاسخ به يك استفتا نظر خود را درباره كودكآزاري اعلام كردند. آيتالله العظمي سيستاني تنبيه بدني را جايز ندانسته مگر اين كه تاديبي كه لازم است متوقف بر آن باشد و در اين صورت پدر يا كسي كه از سوي او مجاز است ميتواند به نحوي كه موجب سرخ يا كبود شدن نباشد كودك را بزند ولي به احتياط واجب نبايد از سه ضربه سبك تجاوز كند و به هر حال اگر موجب سرخي يا كبودي شد ديه دارد حتي اگر از سوي پدر باشد و به احتياط واجب زدن به هر نحو باشد پس از سن بلوغ جايز نيست. او در پاسخ به سوالي كه آيا ميتوان كودك را از سرپرستي پدر و مادر كودكآزار كه در مراجع قانوني به اثبات رسيده است خارج كرد؟ گفته است اگر حاكم شرع تشخيص دهد كه پدر و مادر از نظر حفظ سلامتي كودك مورد اطمينان نيستند ميتواند آنها را از حق حضانت و سرپرستي كودك محروم كند. در خصوص مجازات پدر و مادر آزاردهنده هم گفته شده كه اگر آزار آنها مستلزم ديه باشد بايد بپردازند بلكه در مواردي قصاص نيز در مورد مادر اجرا ميشود.
آيتالله العظمي مكارم شيرازي نيز در اين باره گفته است كه كودك آزاري در شرع اسلام جايز نيست و هرگاه پدر يا مادري مرتكب چنين كاري شوند حاكم شرع ميتواند آنها را تعزير كند و اگر كاري باشد كه منتهي به فوت يا نقص عضو يا جراحتي گردد ، ديه دارد ولي تنبيههاي جزئي و مختصر كه هيچگونه اثري روي بدن نگذارد آن هم در صورت ضرورت ،مانعي ندارد و چه بهتر كه از آن هم صرف نظر شود و از طريق تشويق و محبت اقدام به تربيت شود.
آيتالله العظمي صانعي اعتقاد دارد در راستاي ادب و تربيت كودكان توسط والدين تنها اذن حداكثر پنج ضربه و يا شش ضربه نه زيادتر آن هم با انحصار راه تربيت به آن و در مسير جلوگيري از فساد اخلاقي و ارتكاب كارهاي ناشايست و به شرط اينكه ضربه به طور سخت و موجب زخم شدن و يا تغيير رنگ پوست نباشد اجازه داده شده. وي در مورد مجازات والدين اينگونه فتوا داده است كه بعنوان دفع منكر و آزار و اذيت نه تنها جايز است بلكه واجب ميباشد ليكن به هر حال بايد و به هر نحو ممكن آنها را وادار به عمل تكليف واجب حضانت و تربيت نمود تا هم به تكليف و وظيفه واجب خود عمل نمايند و هم بار، و زحمت فرزند داري كه آنها سبب آن بودهاند به عهده ديگران نيفتد.
آيتالله العظمي موسوي اردبيلي هم حد شرعي تنبيه اولاد را آن اندازهاي دانسته كه موجب ديه نباشد آن هم در صورتي كه اولاد بدون آن تنبيه تربيت نشود و بيش از آن اندازه موجب ديه بر پدر و مادر ميشود و موارد مختلف است ،ممكن است در بعضي از آنها قصاص باشد. حكم شرعي والديني كه بچه را بيشتر از حد شرعي تنبيه مذكور در فوق ، اذيت ميكنند، قهرا مراتبش مختلف است در بعضي از موارد موجب ديه و در بعضي از موارد موجب قصاص ميشود.
با مجاز دانسته شدن تنبيه به صورتي كه شامل چند ضربه و بدون آثار صدمهديدگي باشد شايد بتوان راحتتر در مورد حدود تنبيه در ايران تصميم گرفت. هرچند كه معمولا موارد خفيف اين چنيني اصلا گزارش نميشوند كه مورد بررسي قرار بگيرند.
كودكآزاري معضل است يا اغراق؟
به گفته كارشناس دفتر آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي، نتايج بررسي شيوع برخي از موارد كودك آزاري در ايران (سال 82)نشان ميدهد كه طبق گزارش والدين در طول 24 ساعت قبل از زمان بررسي 50 درصد كودكان يك تا 5 سال، 38 درصد كودكان 6 تا 11 سال و 23 درصد كودكان 12 تا 18 ساله مورد مطالعه مورد بداخمي، غضب و بياعتنايي مراقبين خود قرار گرفته بودند. به گفته وي همچنين 31 درصد كودكان 1 تا 5 سال، 5/20 درصد كودكان 6 تا 11 سال و 7/8 درصد كودكان 12 تا 18 سال توسط مراقبين خود مورد تنبيه بدني در 24 ساعت قبل از بررسي قرار گرفته بودند كه بر اثر تنبيه بدني، آثار تنبيه بر روي بدن 2/2 درصد كودكان 1 تا 5 سال، 5/1 درصد كودكان 6 تا 11 سال و 1/1 درصد كودكان 12 تا 18 سال وجود داشته است. طبق نتايج اين تحقيق 8هزار مورد خشونت خانگي مشاهده شده كه نيمي از آن را كودكان تشكيل ميدادند. از اين ميزان 20 درصد مربوط به كودكآزاري جنسي ميشد.
در پژوهشي ديگر مطالعه 2240 دانشآموز دبيرستاني شهر تهران نشان داد كه 32 درصد دانشآموزان دست كم يكي از موارد بيتوجهي و غفلت را تجربه كردهاند. همچنين 1600 دانشآموز نوعي از آزار را در مورد خود گزارش دادند كه از اين ميان، 43.2 درصد آزار جنسي، 23.4 درصد آزار عاطفي 4.7 درصد آزار جنسي بود.
بررسي موارد كودكآزاري جنسي با استفاده از يادداشتهاي موجود در پروندههاي سازمان پزشكي قانوني كشور (مربوط به تهران) نشان داد كه در طي سه سال از بهار 1371 تا اسفند 1373، مجموعا 325 مورد مراجعه به سازمان پزشكي قانوني جهت وقوع كودكآزاري رخ داده كه 237 مورد آنها را دختران و 87 مورد را پسران زير 15 سال تشكيل ميدادند. بررسي فاصله زماني از هنگام وقوع تجاوز تا هنگام مراجعه به مراجع قانوني نشان داد كه دختران معمولا ديرتر از پسران و پس از چندين بار تجاوز به مراجع قانوني مراجعه ميكنند. در حالي كه اكثرا پسران پس از يك بار مورد تجاوز واقع شدن، مورد را نسبتا سريع به مراجع ذيربط اطلاع ميدهند.
دادهها حاكي از آن بود كه 79 درصد از دختران موضوع را پس از گذشت يك هفته يا بيشتر از وقوع آزار جنسي اطلاع دادهاند. همين مساله ميتواند دليلي بر احتمال شيوع بيشتر آزار جنسي در دختران باشد چرا كه بسياري از موارد مخفي مانده و به مراجع قانوني اطلاع داده نميشود. آزار جنسي زنان را علاوه بر اين بايد در قالب قتلهاي ناموسي هم پيگيري كرد. جايي كه فرد متجاوز كه معمولا از اعضاي خانواده است با كشتن قرباني و متهم كردن او به بيآبرويي سعي در پاك كردن عمل خود دارد.
نگاهي به گزارش 5 سال فعاليت صداي يارا، اولين خط کمک فکری به کودکان و نوجوانان در ایران كه در دی ماه سال 1379 توسط انجمن حمایت از حقوق کودکان راه اندازی شده است نشان ميدهد كه از چهارده هزارتماس تلفنی گرفتهشده با اين خط تلفن، مادران با 78% کل تماسها در صدر تماسهای صدای یارا قرار دارند و تنها 5% از تماسها توسط پدران صورت گرفته است همچنین 12% از تماسها توسط کودکان و نوجوانان انجام شده است .
از مجموع تماسهایی که با صدای یارا برقرار شد ، 20% مربوط به موارد کودک آزاری است بیشترین مورد آزار جسمی با 65% است که به طرق مختلفی نظیر کتک زدن با دست و کمربند ، کشیدن موی سر ، سوزاندن و .... اعمال شده است. آزارهای روانی و عاطفی کودک شامل تحقیر ، توهین ، حبس در خانه ، وادارکردن به تکدی گری و ... با 32% در رتبه بعدی قرار دارد .3% از تماسهای کودک آزاری مربوط به سوء استفاده جنسی از کودکان می باشد .54% از کودکان آزار دیده دختر و 46% پسر بودهاند.
كودكآزارها، قربانيان قبلي كودكآزاري
آنها شايد قصيالقلب، خشن و يا بياحساس به نظر برسند، اما در واقع آنها هم روزي قرباني بودهاند. پدر اصغر قاتل دزد و راهزن بود و نزديك به 40 نفر را به قتل رسانده بود. بيجه بعد از ۵ سالگى به علت مسائل و مشكلات اقتصادى خانواده اش همراه آنان به تهران مهاجرت كرده و به ناچار در حاشيه شهر تهران سكنى گزيده بود. پدر وى كارگر كوره هاى آجرپزى پاكدشت بود. وى تا كلاس پنجم ابتدايى تحصيل و بعد از آن هم به علت موقعيت بد اقتصادى خانواده ترك تحصيل كرد. او مدتي زباله جمع ميكرد. يك بار در بيابان هاى اطراف مورد تجاوز دو مرد قرار گرفته بود. محمد بيجه در سن ۱۸ سالگى عاشق دخترى افغانى مى شود كه قرار فرار را با هم مى گذارند و وقتى كه خانواده اش متوجه مى شوند، با او سرسختى كرده و او از اين عمل منصرف مى شود.او پس از گذشت مدت كوتاهى به دخترعمه اش علاقه مند شد اما اين دختر در همان سال در دانشگاه قبول مى شود و موضوع ازدواج با او هم منتفى مى شود.
بيجه اولين قربانى خود را عاشوراى سال ۸۱ به قتل رساند و سريال قتل هاى او تا شهريور 83 ادامه داشت. او پس از كشتن كودكان احساس پشيمانى نمى كرد. زيرا هدف خود را انتقام مى دانست. او گفته بود: «زندگى ام تباه شده بود و بايد زندگى ديگران را تباه مى كردم.»
طبق پژوهشي كه به منظور بررسي ميزان شيوع سابقه سورفتار جسمي و جنسي در بيماران روانپزشكي بستري در يخش رواني يكي از بيمارستانهاي تهران صورت گرفت، درصد قابل ملاحظهاي از بيماران (61 درصد) يكي يا هر دو نوع سورفتار جسمي و جنسي را تجربه كرده بودن. يافتههاي اين پژوهش حاكي از آن است كه در 23 درصد موارد، سورفتار بيشتر از 2 سال به طول انجاميده و بيش از 20 نوبت بوده است.
اين مسئله نشان ميدهد كه تجربه كردن آزارهاي جسمي و جنسي تا چه ميزان در ظهور اختلالات رواني در سنين بزرگسالي موثر است. پيش از اين مديركل دفتر پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي سازمان بهزيستي هم اعلام كرده بودكه 80 درصد افراد كودك آزار در دوران كودكي، تجربه آزار جنسي, جسمي يا عاطفي داشتهاند.
بر خلاف تصور عامه، آزاردهندهها هيولاهاي خشن و روانپريش نيستند. در اكثر موارد نزديكترين كساني كه از آنها انتظار ميرود نگران حال كودك باشند او را مورد آزار و اذيت قرار ميدهند. بررسيهاي آماري در ايران نيز در سال 80 نشان ميدهد، 75 درصد كودك آزاريها توسط والدين انجام شده كه در اين ميان حدود 2/12 درصد جامعه آماري با شيوع بيشتر مربوط به آزار جسمي پسران است.
نتايج مطالعه 50 قرباني سو استفاده جنسي از ميان دانشآموزان دوره راهنمايي شهر اهواز نشان ميدهد كه 50 درصد آزارهاي جنسي توسط افراد خانواده صورت گرفته است. يافتههاي برخي مطالعات ديگر حاكي از آن است كه در بعضي موارد بيشترين آزارهاي جسمي به ويژه نسبت به دختران از سوي برادران آنها اعمال شده است. چنين مشاهداتي تاييد كننده نقش سنتي برادر در خانوادههاي شهرستاني است.
طبق گزارش صداي يارا، در بین موارد حاد کودک آزاری که اغلب منجر به صدمات جسمی گردیده بیشترین مورد توسط پدر (46%) صورت گرفته است ، مادر با 17% ، نامادری با 15% ، پدر و مادر به طور مشترک با 8% ، ناپدری با 7% ، معلم و مدیر مدرسه 6% و افراد غریبه با 4% در رتبه های بعدی آزاررسانان حاد به کودکان بوده اند.
نزديك بودن آزاردهندگان به كودكان و حتي سرپرست بودن آنها باعث ميشود تا نقش دولت براي حمايت از كودكان آسيبديده پررنگتر شود. در صورتي كه پدر ضارب باشد با توجه به ولايت قهري پدر بر فرزند، قانون حمايت خاصي از كودك نميكند و معمولا مادر مجازات ميشود. نگهداري از كودك قرباني آزار خود مسالهاي بزرگ است. چه شرايطي بايد حاكم شود تا پدر و مادر سلب حضانت شوند؟ و اگر كودك به يكي از پدر يا مادر تحويل شود چه تضميني هست كه مزاحمت دوبارهاي ايجاد نشود؟ قانون و مراكز رفاهي مثل بهزيستي چند درصد از اين آسيبديدگان را پوشش ميدهند؟ گسترش خدمات حمايتي براي قرباني كودكآزاري و آموزش كودكان و خانوادهها شايد مهمترين اقدامات باشد. حركتي براي افرادي مثل او كه ديگر شبها اين همه خوابهاي آشفته نبينند.
"بعد از دستگيرى او مرا تحويل عمه ام دادند اما هر شب خواب او را مى بينم كه مرا كتك مى زند و يا قصد كشتن مرا دارد. الآن او در زندان است اما وقتى آزاد شود حتماً مرا مى كشد. او خانه عمه ام را هم بلد است و من مى ترسم به سراغم بيايد."
پيامدهاي كودك آزاري
اهدالدين سلگي
كودكان گل هاي زندگي اند و بدون آنها زندگي كويري است مملو از خستگي و دلمردگي. خنده كودك براي پدر و مادر از هر شهدي شيرين تر است و حتي گريه كودك نيز دوست داشتني است. مادامي كه بزرگترها اين گل هاي نوشكفته را پرپر و پژمرده نكنند، عطر و بوي آنها به زندگي روح مي دهد و صميميت و صفا مي بخشد. قلب كوچك اين گل هاي معصوم آنقدر لطيف است كه حتي شنيدن صداي بلند و فرياد زدن، سوهاني است بر روح لطيف آنها و آنقدر زيبايند كه زندگي را آنها زيبايي مي بخشند. ولي با همه اينها قلب هاي سنگي و دستان بي رحمي پيدا مي شود كه خنده را از آنها مي گيرد، قلب كوچكشان را مي آزارد، جسم نحيف و بي دفاعشان را مجروح مي كند و حتي زندگي را بر معصوم ترين انسان ها دريغ مي دارد، چرا؟
اگر دستان مهرباني نباشد كه به حمايت از كودكاني كه تنها جرمشان بي دفاع بودن آنهاست برخيزد، آنها توان دفاع از خود را ندارند، نه پاي آن دارند كه فرار كنند، نه ناي آن دارند كه فرياد دادخواهي بركشند، پس اين وظيفه جامعه و قانون است كه از آنها حمايت كند و همه ما در برابر اين گل هاي زندگي مسئوليم.
تعريف سازمان بهداشت جهاني از كودك آزاري عبارت است از هر گونه آسيب و يا تهديد سلامت جسم، روان، سعادت، رفاه و بهزيستي كودك يا هر گونه كوتاهي و غفلت و انجام هر نوع عملي كه موجب آزار جسمي، ذهني، عاطفي و رواني كودك شده و به رشد و سلامتش ضربه بزند.
كودك آزاري از نگاه آمار
به علت نبود سيستم هاي قانونمند در مورد گزارش دهي كودك آزاري آمار دقيقي در اين زمينه وجود ندارد ولي بنابر آمارهاي موجود ۱۶۵ مورد كودك آزاري به انجمن حمايت از حقوق كودكان گزارش شده است كه ۸/۴۳ درصد از كودكان مورد آزار قرار گرفته پسر و ۲/۵۶ درصد دختر بوده اند. بيشترين آزار كودكان با ۵/۳۷ درصد توسط پدران صورت گرفته و مادران ۸/۱۸ درصد رتبه دوم را داشته اند. ساير كودك آزاران را به ترتيب پدر و مادر به طور مشترك با ۸/۱۳ درصد، نامادري ۶/۱۰ درصد، مدير و معلم ۳/۶ درصد، ناپدري ۴ درصد و ناپدري و ناماداري با هم ۷/۳ درصد، مؤسسات نگهداري كننده از كودكان ۵/۲ درصد، مادر و ناپدري ۹/۱ درصد بوده است.
بيشترين نوع كودك آزاري با ۶/۷۰ درصد جسمي بوده است كه از اين ميان كتك زدن با كمربند، دست، كابل و سوزاندن بيشترين روش كودك آزاري جسمي كودكان بوده است. ۳/۶ درصد از كودك آزاري ها و به عبارتي دومين رتبه، آزارهاي جنسي بوده است كه البته به نظر مي رسد درصد اين نوع آزار بالاتر از اين رقم بوده ولي به دليل تابو بودن مسأله و برخي ملاحظات از سوي والدين و يا شرم كودك بيان نشده باشد. ساير كودك آزاري ها شامل ۴/۴ درصد فرار از خانه، ۵/۰ درصد اخراج از خانه، ۴/۴ درصد حبس در خانه و حمام، ۱/۳ درصد ممانعت از ملاقات با مادر مطلقه، ۵/۲ درصد مسامحه و بي توجهي به نيازهاي اساسي كودك، ۸/۳ درصد سوءاستفاده از كودكان در تكدي گري و ممانعت از تحصيل بوده است.
كودك آزاري به طبقه خاصي مربوط نمي شود و قشرهاي مختلف با سطوح فرهنگي و اقتصادي متفاوت و همچنين جنسيت هاي زن و مرد را شامل مي شود، ولي هر چه سطح فرهنگي والدين بالاتر باشد اين آمار كاهش مي يابد و كودك آزاري ها بيشتر در خانواده هاي با سطح فرهنگي پايين مشاهده مي شود. كودك آزاري حاصل تأثير مشترك عواملي چون شخصيت والدين، فقدان مهارت هاي كافي به عنوان والد، انتظار غير واقع بينانه از كودك، شخصيت دم دمي مزاج و نبود حمايت هاي اجتماعي مي باشد و بيشتر در سنين خردسالي اتفاق مي افتد،
زماني كه كودك كوچكترين قدرت دفاعي از خود ندارد و حتي نمي تواند اين مسأله را با ديگران مطرح كند و حتي نمي داند كه چنين مسأله اي را بايد به ديگران بگويد تا از او دفاع كنند، در اين گونه موارد كودك به شدت آسيب پذير است و اگر نهادهاي حمايتي حقوق كودك به موقع به ياري او نشتابند چه بسا كه كودك جان خود را نيز از دست بدهد.
ممكن است در خانواده اي چند فرزند باشد كه تنها يكي از آنها مورد اذيت و آزار قرار گيرد كه به عواملي مانند جنسيت، چهره نامناسب كودك، ناخواسته بودن و يا زودرس بودن وي مرتبط باشد. در بعضي از موارد كودك آزاري ريشه در باورهاي سنتي دارد كه پسر را بهتر از دختر مي دانند و به علت اين كه والدين تمام توجه خود را نسبت به پسري كه خيلي برايشان عزيز است معطوف مي كنند اين مسأله كه آنها صاحب فرزند دختري نيز مي باشند را به كلي فراموش مي كنند. بايد توجه داشته باشيم كودك آزاري تنها شكنجه دادن و سوزاندن و شكستن اندام هاي بدن كودك نيست،
رفتارهايي مثل بي توجهي به خوراك، پوشاك، تربيت، آموزش و سلامت كودك نيز جزو كودك آزاري به شمار مي رود كه در بسياري از موارد در صورت استمرار اين رفتارها آسيب هاي بسيار جدي و غيرقابل جبراني به كودك وارد مي شود كه ممكن است حتي معلوليت هاي جسمي را نيز شامل شود. به عنوان مثال والديني كه نسبت به انجام واكسيناسيون كودك خود بي توجه هستند، ممكن است كودك آنها به امراضي مانند فلج اطفال مبتلا شود كه او را براي هميشه دچار معلوليت هاي جسمي كند.
پيامدهاي كودك آزاري در اجتماع
در موردي كه توسط همسايه ها گزارش شده بود پدري دو فرزند دختر خود را در خانه زنداني كرده و به آنها اجازه كوچكترين روابط اجتماعي را نمي داد، آنها را از تماشاي تلويزيون محروم كرده، اجازه صحبت كردن و بازي با همسالانشان را نداده بود به صورتي كه حتي درست صحبت كردن را ياد نگرفته بودند و ابتدايي ترين روابط اجتماعي را نمي دانستند. چنين كودكاني چگونه مي توانند وارد اجتماع شوند، در صورتي كه بهترين فرصت را جهت فراگيري آموزش هاي زندگي داشته اند، اما از اين امكان محروم شده و بعد از آن نيز ديگر هرگز شخصيت اجتماعي آنها نمي تواند به درستي شكل گيرد و انسان هاي موفقي باشند. بنابر اين جديدترين دستاوردهاي علمي، شخصيت هر انساني در ۵ الي ۶ سالگي زندگي شكل مي گيرد و اين سال ها
، تأثير بسيار زيادي بر شكل گيري شخصيت انسان دارد كه تا آخر عمر با او همراه است. بزرگسالاني كه در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند دچار عقده هاي رواني شده و به اشكال مختلفي اين عقده ها را از خود بروز مي دهند، از جمله ممكن است همان آزار و اذيت هايي را كه در كودكي ديده اند بر روي كودكان ديگر اعمال كنند و بدين وسيله حس انتقامجويي خود را ارضا نمايند. نمونه بارز اين مورد بيجه(قاتل كودكان پاكدشت ورامين) است كه اخبار آن در رسانه ها به طور كامل درج شد.