بخشی از مقاله


بررسی تأثیر استراتژي تنوع محصول بر ساختار سازمانی

 

واژههاي کلیدي

استراتژي تنوع محصول (کم، متوسط، زیاد)، ساختار سازمانی (ساختار ساده، بوروکراسی ماشینی، ساختار بخشی) شرکتهاي تولیدي (اقماري)، سازماندهی


چکیده

نقش سازمان در دست یابی اهداف اقتصادي سیاسی ـ اجتماعی آنچنان برجسته است که سازمانهاي هر جامعه را گردونه هاي تحقق هدفهاي آن می دانند. از جمله چالش هاي اساسی سازمانهاي امروز رقابت است که نه تصادفی است و نه مبتنی بر اقبال و بخت است. براي پیروزي در این عرصه تدابیري نظیر انعطاف پذیر ساختن سیستم هاي تولید در راستاي پاسخگوئی به نیازهاي بازار مورد تاکید قرار گرفته و اینگونه انعطاف ها فقط با برخورداري سازمان از ویژگیهاي مناسب از جمله ساختار مطلوب میسر است به عبارت دیگر استراتژي هاي جدید ساختار سازمانی مناسب را می طلبد.
ساختار وسیله اي براي حصول اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سازمان می باشد و استراتژي به عنوان فرآیند تعیین اهداف بنیادي بلند مدت، اتخاذ شیوه کار و تخصیص منابع لازم براي تحقق این اهداف تعریف می شود.
ساختار و استراتژي رابطه اي بسیار نزدیک با هم دارند، بصورتی که در حال حاضر استراتژي یکی از عوامل اصلی تعیین ساختار به حساب می آید و بازنگري ساختار اداري سازمانها در راستاي هدفهاي سازمان یک نیاز بایسته است.
این مقاله تحقیقی در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا استراتژي بر ساختار سازمانی تأثیر دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا ساختار سازمانی در انواع استراتژي هاي تنوع محصول متفاوت است؟ در پاسخ به این سؤال نیز نظریه آلفرد چندلر (در این خصوص) در نظر گرفته شده و سؤلات تحقیق براساس آن مطرح گردیده. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی می باشد و تجزیه تحلیل داده ها همراه با آزمونهاي آماري لازم منتهی به نتایجی شد که در سه محور مربوط به سازمانهاي با استراتژي هاي تنوع محصول کم، متوسط و زیاد ارائه گردیده. این نتایج نشان داد که بین نوع ساختار سازمانی در شرکتهاي اقماري (با تنوع محصول مختلف) تفاوت وجود دارد. در پایان پیشنهادهایی به منظور اصلاح و هماهنگی ساختارهاي سازمانی شرکتهاي تولیدي با استراتژي هاي تولید ارائه شده است.

 

مقدمه

در شرایط روز جهانی که تغییرات متنوع و سریع ویژگی بر جسته آن است رقابت شتاب بیشتري به خود گرفته. بنابراین واحدهاي اقتصادي و به ویژه واحدهاي تولیدي براي اینکه بتوانند در این عرصه به حیات خود ادامه دهند ضرورت دارد که بتوانند به عنوان یک مزیت رقابتی منابع خود را به بهترین شکل ممکن به محصولات متنوع و حاوي نوآوري (هدف اصلی) تبدیل کنند، و این امر تغییر در استراتژي هاي سازمان تولیدي را ایجاب می کند که متعاقب آن ساختار سازمان نیز باید تغییر یابد.. به دو دلیل عمده تغییر در استراتژي هاي سازمان ایجاب می کند که ساختار سازمان تغییر یابد.

نخست ساختار عاملی است که شیوه تعیین هدف هاي بلند مدت و سیاست ها را تعیین می کند. یعنی شکل ساختار براي تعیین هدفها و سیاست ها می تواند بر همه فعالیت هاي مربوط به اجراي استراتژي اثرات شدید بگذارد.

دومین دلیل عمده در مورد اینکه تغییر در استراتژي ها موجب تغییر در ساختار می شود این است که ساختار تعیین کننده شیوهاي است که منابع تخصیص خواهند یافت. بنابراین تغییر در استراتژي ها موجب تغییرات در ساختار سازمانی می شود و این تغییر ساختار باید به گونه اي طرح ریزي شود که اجراي استراتژي هاي تعیین شده امکان پذیر گردد. از طرف دیگر دلیل عمده اي که در تغییر ساختار متعاقب تغییر استراتژي ذکر گردیده این است که با تغییر استراتژي لازم است پست هاي جدید بوجود آید. پست هائی حذف شوند یا چند پست درهم ادغام گردند (فرد آر. دیوید، .(1380

نقش اصلی و تعیین کننده بودن استراتژي در تعیین ساختار تاحدي است که براساس نظرات دانشمندان فرآیندهاي پردازش درون سازمان، محیط و عوامل دیگر که تعیین کنندگان اصلی ساختار شناخته می شوند، آثارشان بر ساختار از طریق استراتژي صورت می پذیرد
(رابینز، 1379، ص .(113

سازمان و سازماندهی (طراحی سازمان کارآمد) چیست؟

با توجه به تعریف سازمان که عبارت است از مجموعه اي از افراد که براي تحقق اهدافی معین همکاري می کنند (رضاییان،
1382، ص(10 می توان گفت سازمانها براي انجام کارهایی ایجاد می شوند که افراد به تنهایی و بدون سازمان قادر به انجامشان نیستند، اهداف سازمانها ممکن است متنوع باشد، هر چند ویژگی همه سازمانها هدفدار بودن آنها است لیکن در چگونگی مدیریت جامعه نیز تأثیري تعیین کننده دارند و می توانند بطور شگفت انگیزي در ارتقاء سطح زندگی و موقعیت جهانی هر جامعه نقش داشته باشند. نقش سازمان در دست یابی به اهداف اقتصادي – سیاسی – اجتماعی – فرهنگی آن چنان برجسته است که سازمانهاي هر جامعه را گردونه هاي تحقق هدفهاي آن می دانند و در واقع رونق و رکود سازمانها تأثیر مثبت و منفی قابل ملاحظه اي بر جامعه دارد. از طرف دیگر اهمیت سازمانها در این است که انسانها در همه جنبه هاي زندگی خود با سازمان ها سروکار دارند. زیرا این سازمانها هستند که به صورتی کارآمد می توانند پاسخگویی نیازهاي آنان باشند و از آنجائیکه در دنیاي امروز انتظارات و نیازهاي جوامع دائماً در حال تحول است مفاهیمی از جمله کیفیت و کارآئی براي سازمانها بیش از پیش مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. به نحوي که مستقیماً با حیات و دوام سازمانها مرتبط است. و این مهم فقط با برخورداري سازمان از ویژگیهاي مناسب از جمله ساختار مطلوب میسر است، بر همین اساس در خصوص سازمانهاي موفق چنین گفته شده که سازمانهاي موفق محصولات یا خدمات با ارزش را به محیط خارجی ارائه می کنند. و در ازاي آن سعی می کنند با دریافت منابع اولیه مورد نیاز عملیات خود را استمرار بخشند ( شرمرهورن، 1994 ،ص.(26

به اعتقاد مینتزبرگ1 هر فعالیت سامان یافته انسانی، از سفالگري گرفته تا پیاده کردن انسان در کرة ماه نیازمند دو شرط پایه اي و در عین حال ناسازگار با یکدیگر است، این دو شرط عبارتند از: تقسیم کار میان وظیفه هاي گوناگون و هماهنگ کردن این وظیفه ها به گونه اي که امکان انجام گرفتن کار را فراهم کند ولی پرسش اساسی این است که چگونه باید چنین ساختاري را طراحی کرد؟ بنا به تعریف طراحی سازمان عبارت است از فراگرد انتخاب و استقرار ساختار براي دستیابی به هدفها و رسالت هاي سازمان. در پاسخ به اهمیت و علت طر احی باید گفت سازمانها به منظور تأمین و رهبري فعالیتها و روشن کردن پیوندهاي میان بخشهاي مختلف طراحی می شوند و براي افزایش بهره وري به تقسیم کار می پردازند و شغلهاي خود را تخصصی می کنند (مینتزبرگ ، 1377، ص (39 بنا به تعریف سازماندهی فرآیندي است که شامل تقسیم کار میان افراد و گروه هاي کاري و هماهنگی میان آنها به منظور کسب اهداف می شود. با توجه به تعاریف مذکور سازماندهی مشتمل بر سه مرحله است:

 

-1 طراحی و تعریف کارها و فعالیت هاي ضروري

-2 دسته بندي فعالیت ها برحسب مشاغل و منصب هاي سازمانی تعریف شده
-3 برقراري رابطه میان مشاغل و منصب هاي سازمانی، براي کسب اهداف مشترك بطور خلاصه می توان گفت ساختار سازمانی حاصل فرآیند سازماندهی و طراحی سازمان است و مشتمل بر مجموعه روابط،
مقررات و قوانینی است که (حتی به طور غیر رسمی) فعالیتهاي افراد براي کسب اهداف مشترك سازمانی را شکل می دهند.
هدف از طراحی ساخت سازمانی آن است که منابع و از جمله نیروي انسانی موجود، به گونه اي هماهنگ و ترکیب شوند که به هم افزائی و افزایش کارآئی منابع موجود بینجامد.

بنابراین سازماندهی مناسب در سازمان مستلزم تلاش مدیر در خصوص تصمیم صحیح براي چگونگی تقسیم کار و تخصیص افراد و منابع به واحدهاي انجام دهندة کار است. همچنین نتیجه دیگر سازماندهی خوب این است که زمینه مساعدي براي » هدایت و کنترل مؤثر« نیز مهیا می سازد.

عوامل تأثیر گذار بر ساختار (تأثیر عوامل اقتضایی): دیدگاه اقتضائی4 در این خصوص می گوید، ساختار سازمان براساس تغییرات حاصله در استراتژي – اندازه – تکنولوژي و محیط تغییر خواهد کرد و قابل توجه این که عاملهاي موقعیتی گوناگون در قسمت هاي مختلف ساپختار، اثر متفاوت دارند. در چگونگی تأثیر استراتژي چنین گفته شده است که عوامل اصلی تعیین کننده ساختار به واسطه استراتژي تأثیر خود را می گذارند که در مدل زیر معرفی گردیده (رابینز، 1379، ص .(113


استراتژي عوامل و ظرفیت هاي سازمان
ساختار


آنچه مهم است و باید به آن توجه شود این است که تأثیر این عوامل باید بگونه اي باشد که نتایج مطلوب و اثر بخش براي سازمان داشته باشد که »فرضیه پیکربندي گسترده« نیز در همین راستا مطرح گردیده. براساس این فرضیه ساختار کارآمد نیازمند آن است که میان قاعده هاي طراحی و عاملهاي اقتضائی سازگاري باشد (مینتزبرگ 1377، ص .(189

با توجه به هدف این مقاله در ادامه بحث مفهوم استراتژي و تاثیر آن بر ساختار مطرح می گردد.

استراتژي چیست؟

دنیاي کنونی که دنیایی است پویا، متغیر، ناپایدار و از همه مهمتر مخاطره آمیز شرایطی را فراهم آورده که امکان پیش بینی آینده مشکل و شاید هم غیرممکن باشد. موضوع اساسی این است که سازمانها چگونه می توانند در چنین محیط متغیري به توسعه و بقاي خود ادامه دهند؟ و چگونه می توان در این محیط ناپایدار ابتکار عمل را بدست گرفت مدیران که همان رهبران استراتژیکی هستند در زمان حاضر زندگی می کنند یعنی در جهانی که نمی توان در بستر فکري دیروز آن را پیش برد، بلکه باید براي آینده اي طرح ریزي داشته باشند که همواره ناپایدار و در حال تغییر است باید این مدیران با ارزیابی دقیق عوامل تأثیرگذار، استراتژي سازمان را تنظیم و با اجراي دقیق آن به هدفها تحقق بخشند. در این صورت سیستم تصمیم گیري آنها نتایجی مطلوبی از جمله بالا رفتن فروش و سود و پایین آمدن مقدار وام و ضایعات را در پی خواهد داشت.

یک فیلسوف چینی به نام سنتزو که رساله اش را 400 سال قبل از میلاد تحت عنوان هنر جنگ نگاشت، پدر استراتژي شناخته شد. این فیلسوف استراتژي را اصطلاح نظامی، هنر و فن طرح ریزي، ترکیب و تلفیق عملیات نظامی براي رسیدن به هدف جنگی مشخص تعریف می کند که تا سال 1831 تقریباً مورد قبول عامه رهبران و مدیران بود. اما بعد از انقلاب صنعتی و تحولات وسیع آن مفهوم سنتی استراتژي نیز دگرگون شد و به همین علت تعاریفی که امروز از استراتژي می شود با تعاریف گذشته متفاوت است. اما با تمام تغییراتی که در استراتژي و نحوه برخورد و اجراي آن روي داده باید یادآور شد استراتژي مفهومی ذهنی است، یعنی استراتژیها انتزاعی هستند و تنها در ذهن افراد ذینفع وجود دارند. هر استراتژي نوعی نوآوري است و به آینده توجه دارد. مبناي آن بینش مدیران است و نتیجه آن زمانی مشخص می شود که به انجام رسیده باشد( مقدس – جلال 1378 ص .( 52

 

مفهوم نوین استراتژي:

استراتژي که معادل آن واژه راهبرد بکار می رود، در واقع از کلمه یونانی Strategia گرفته شده که هنر سرداري یا سپهسالاري است، ولی از آنجا که امروزه کاربرد زیادي دارد، معانی و مفاهیم مختلفی نیز دارد. همچنین به دلیل گستردگی و پیچیدگی روابط بین المللی که در حال شکل گیري است، عوامل استراتژي حتی از چارچوب ملی فراتر می رود و ماهیت برون مرزي ( فراملی ) کسب می کند. به عبارت دیگر مفهوم استراتژي از استفاده محدود قدرت نظامی در تأمین هدفهاي جنگی، به کاربرد تمامی قدرتهاي بالقوه و بالفعل براي دستیابی به پیروزیهاي همه جانبه گسترش یافته است امروزه استراتژي را می توان چنین تعریف کرد: استراتژي عبارت است از بهره گیري از کلیه امکانات سیاسی، اجتماعی، اقتصادي، به منظور تعیین الویت اهداف و اجراي آنها به نحوي که احتمال شکست به حداقل و احتمال موفقیت به حداکثر برسد. البته هر یک از اندیشمندان با توجه به طرز فکر، نوع مسئله مورد بحث، محیط فعالیت یا عوامل تأثیرگذار دیگر، تعاریف مختلفی از استراتژي ارائه کرده اند که هر یک به نوبه خود مورد قبول گروهی از صاحب نظران قرار گرفته که نمونه هایی از این تعاریف چنین است ( مقدس ـ جلال 1378 ص :( 51

-1جیمز برایین کویین میگوید استراتژي عبارت از الگو یا طرحی که هدفها ـ سیاستها ـ زنجیرههاي عملیاتی یک سازمان را در قالب یک کل به هم پیوسته ترکیب کند ( برایین کوئین، ترجمه صائبی، 1373 ص ( 5

-2هنري مینتز برگ معتقد است که مفاهیمی چون استراتژي را نمی توان در قالب تعریف آورد و باید تعاریف مختلفی را براي آن پذیرفت. از این رو، وي پنج تعریف را براي استراتژي پیشنهاد نموده است استراتژي یعنی طرح و نقشه، صف آرایی، الگو ، موضع و دیدگاه.
تدابیري که جامعه براي تمرکز و کاربرد کلیه منابع موجود (و یا قابل حصول) به منظور حفظ و تعمیم ارزشهاي متعلق به خود اتخاذ می کند تعریف دیگري است که از استراتژي شده است (ثقفی، 1373، ص .(23


ارتباط ساختار و استراتژي از دیدگاه صاحب نظران:

از فرد خاصی نمی توان به عنوان واضع مقوله راهبرد شرکت نام برد. همانگونه که بحث راهبرد نظامی در قرن هیجدهم مطرح شد، راهبرد شرکت هم در نتیجه یک سلسله اتفاقات ظاهرا نامربوط و تفسیر این وقایع – البته عمدتاً به وسیله نفر ـ موضوعیت یافت یکی از اتفاقاتی که منشاء شکل گیري ذهنیت راهبردي در قلمرو فعالیتهاي غیرنظامی شد، بازگشت نظامیانی که با مطالعات راهبردي نیروي هوائی آمریکا آشنایی داشتند به فعالیتهاي غیر نظامی بود. ( براي مثال به رابرت مک نامارا، که پس از جنگ به ترتیب به ریاست هیئت مدیره شرکت فورد، وزیر کشور جان اف کندي و مدیر عامل بانک جهانی منصوب شد می توان اشاره کرد). تدریس سیاست هاي کاري و تجاري با تاکید بر نقش مدیریت عامل و عمومی در دانشکده مدیریت دانشگاه هاروارد آمریکا پس از انتصاب نظامیان به سمت مدیران بنگاه ها، غیرنظامی ابعادي گسترده تر یافت. تدریس مدیریت در این دانشکده و معدودي دانشکده هاي دیگر مدیریت که قبل از این جریان ها عمدتاً بر امور داخلی ( آن چه به اصول مدیریت ـ برنامه ریزي ـ سازماندهی، کارگزینی، هدایت و رهبري، و کنترل و نظارت معروف است ) تاکید داشت به سوي عوامل بیرونی معطوف شد. اما سه نفري که در موضوعیت دادن به مدیریت راهبردي در میان صاحبنظران مدیریت جایگاهی کاملاً برجسته براي خود کسب کرده اند عبارتند از: کنت اندروز1،آلفرد ـ دي چندلر2 و ایگور انسف.3 اینان در شکل گیري و جریان یافتن آنچه بعدها در زمینه مدیریت راهبردي مطرح شد نقش عمده داشتند، زیرا ایشان اولین کسانی بوده اند که به لحاظ مفاهیم، تعاریف و روش شناسی قلمروها راهبرد را به طور مشخص و رسماً از دیگر قلمروها جدا ساختند. ظاهراً از این سه نفر چند لر بیش از دیگران اثر گذار است.

معروفیت وي ناشی از اعتقاد اودال بر تبعیت ساختار از راهبرد یا استراتژي است.
درك اف آبل 4ش معتقد است مرحله آغازین برنامه ریزي راهبردي، تصمیم گیري براي حفظ و کسب سهم بازار است. به عبارت دیگر » تعریف واحد تجاري راهبردي « به گونه اي است که برتري نسبت به رقیب را در چشم مشتري جلوه دهد. وي اظهار داشته، زمانی که شرکتی در دو یا سه بخش از بازار مشغول فعالیت است، باید هر بخش برنامه تولید و یا بازاریابی جداگانه اي طراحی کند. بنابراین می توان واحد تجاري راهبردي را بر اساس سه مقیاس تعریف کرد.-1 محدوده -2 بازاریابی مبتنی بر متمایز سازي -3 متمایز سازي رقابتی

 

هنري مینتزبرگ5 معتقد است افراد به طور ماهوي راهبرد را در موارد گوناگون مورد استفاده قرار می دهند و ضمن پذیرش کلیه تعاریف تمایل دارند فقط یکی از آنها را براي بحث بیشتر خود برگزینند. به نظر وي راهبرد به جاي پنج واژه طرح6، مانور1، الگو2، موقعیت3، دیدگاه) 4

ادراك ) بکار می رود. البته نباید یک تعریف را بر تعاریف دیگر ترجیح داد، اگر چه در بعضی جهت جانشین یکدیگر هستند، ولی در بیشتر جهات مکمل هم بوده و هر یک عنصر مهمی را به بحث راهبرد اضافه می کند.

ریچارد روملت: 5 او دیدگاه خود را در مورد رابطه راهبرد و ساختار از چند لر اقتباس کرد. به اعتقاد روملت، در نظام گروه بندي امکان تقسیم شرکت هاي چند بخشی6 به فعالیت هاي تجاري مستقل که به شکل مستقل بتوان آنها را اداره کرد، وجود دارد. یک واحد تجاري یا فعالیت تولیدي، وقتی مستقل است که بتوان در ماهیت یا شعاع عملیاتی ( قلمرو ) آن تغییر اساسی به وجود آورد، بدون آنکه محدودیت هایی از طرف دیگر واحدهاي تجاري موجود در شرکت مادر، بر آن تحمیل شود و یا از نظر منابع بر عملیات یا مسیر راهبردي آن تأثیر گذارد.

چارلز هوفروشدن شندل:7 هوفروشندل چنین اظهار داشته اند که یکی از جنبه هاي مهم کار مدیریت عالی، سازگار نمودن مؤثر و کارآمد توانمندي8 هاي سازمان با فرصت ها و مخاطرات ایجاد شده منبعث از تغییرات محیطی است. آنها در ابتدا، ویژگیهاي بنیادین این سازگاري را راهبرد سازمان می نامند( رحمان سرشت، حسین 1383 ص .( 273

پی یرس و رابینسون9 در مورد شرکتهاي چند کاره آنها سه سطح راهبرد یعنی شرکت، کاروکسب و کار ویژه اي را در نظر می گیرند ولی شرکت یک کاره دو سطح راهبرد دارد و بطور کلی وجه غالب تدوین راهبرد را در سطح شرکت می دانند.

آلفرد چندلر:تحقیق کلاسیک در مورد رابطه بین استراتژي سازمان و ساختار به وسیله آلفرد چندلر و در اوایل دهه 1960 منتشر گردید.

تمامی آثار فعلی در مورد رابطه استراتژي ـ ساختار به طور محسوسی از تحقیق چندلر اثر پذیرفته است که بعنوان نظریه سنتی در این مورد نیز مطرح است. چندلر اساساً استدلال می کند که سازمانها نوعاً با محصول یا خط تولید واحدي شروع به فعالیت می کنند، در این وضعیت سادگی استراتژي سازمان ها با ساختار ساده و نه چندان منسجم سازگاري دارد، وي نتیجه می گیرد که ساختار کارآمد براي یک سازمان با استراتژي تک محصولی، ساختاري است که داراي تمرکز زیاد، رسمیت و پیچیدگی کم می باشد. به موازاتی که سازمان ها رشد می کنند استراتژي آنها دقیق تر و بلندپروازانه تر می شود، در این مواقع شرکتها نوعاً فعالیتشان را در همان صنعت ابتدائی خود گسترش می دهند، این استراتژي ادغام عمودي، وابستگی متقابل بین واحدهاي سازمانی را افزایش داده و نیاز به روش ها و ابزار پیچیده تر هماهنگی را ضروري می سازد. این پیچیدگی مورد نظر با طراحی مجدد ساختار سازمانی براي شکل دهی واحدهاي تخصصی بر مبناي وظایفی که می باید انجام شود تحقق می یابد و در نهایت اگر سازمان به سوي تنوع محصولات رشد کند و خواستار کارآیی باشد باید ساختار سازمان را مجدد تعدیل نمایند این مهم می تواند از طریق ایجاد یک مجموعه از بخش هاي مستقل که هر کدام مسئولیت یک تولید ویژه را داشته باشند، عملی گردد. این تکامل تدریجی ساختار در شکل زیر به نمایش گذاشته شده است. بر اساس نظریه چندلر، سازمان هاي با تولید متنوع باید ساختاري متفاوت نسبت به شرکتهایی که استراتژي تک محصولی را دنبال می کنند بکار گیرند ( رابینز 1379 ص .( 116

 

بعد از بررسی چندلر در اول دهه 1960 مهمترین تحقیق پیرامون رابطه استراتژي – ساختار به وسیله مایلز واسنو انجام شده است. که به عنوان نظریه معاصر مطرح است. طبقه بندي آنها از انواع چهارگانه سازمانهاي استراتژیک بر مبناي میزان تغییراتی که یک سازمان در محصولات یا بازارش می دهد. مهمترین چارچوبی است که در حال حاضر براي تعریف استراتژي و تاثیر آن بر طرح ساختاري به کار می رود.
طبقه بندي چهارگانه استراتژیک شامل این موارد است: تدافعی ـ آینده نگر ـ تحلیلگر ـ انفعالی سازمانهاي تدافعی با تولید تعداد محدودي از محصولات براي بخش کوچکی از کل بازار بالقوه ثبات را جستجو می کنند و براي ممانعت
از ورود رقبا به حوزه کاریشان به شدت ایستادگی می کنند. آینده نگران تقریباً قطب مخالف تدافعی ها هستند. توانایی آنها در بهره جستن از فرصت هاي بازاریابی و تولید محصولات جدید نهفته است، در اینگونه سازمانها ممکن است نوع آوري نسبت به سوادآوري از اهمیت زیادتري برخوردار باشد و انعطاف پذیري براي آنها مهم باشد، اینها شرکتهائی اثر بخش هستند زیرا می توانند نسبت به خواسته هاي دنیاي آتی خود واکنش نشان دهند. سازمانهاي تحلیلگر در جستجوي حداقل کردن ریسک و حداکثر نمودن سودند. استراتژي آنها این است که به طرف محصولات یا بازارهاي جدیدي بروند که دوام و پایداري آنها به وسیله آینده نگران اثبات شده است، آنها حیات خود را با تقلید از دیگران مثل آینده نگران طی می کنند.


استراتژي اهداف محیط ویژگیهاي ساختاري
تدافعی ثبات و کارآئی با ثبات کنترل شدید، تقسیم کار زیاد، رسمیت بالا و تمرکز
تحلیل گر ثبات و انعطاف پذیري متغیر کنترل متمرکز تعدیل یافته، کنترل شدید بر فعالیتهاي جاري، کنترل
کم بر فعالیت جدید
آینده نگر انعطاف پذیري پویا ساختار منعطف، تقسیم کار کم، رسمیت کم، عدم تمرکز

جدول طبقه بندي مختلف استراتژي – ساختار

 استراتژي انفعالی: به علت عدم کارآئی در عملکرد حذف گردیده است.

 

پیش بینی از نگاه استراتژي هاي چهارگانه: عنصر کلیدي در تئوري ساختار ـ استراتژي مایلز و اسنو ارزیابی مدیریت از عدم اطمینان محیطی است. شکل زیر استراتژي چهارگانه را روي یک پیوستار بر اساس تغییرات عدم اطمینان محیطی از کم به زیاد نشان می دهد.

 

پیوستار محیط ـ استراتژیاقتباس از : تئوري سازمان ( ساختار، طراحی، کاربردها ) نوشته استیفن رابینز ص 121 ش


بر اساس منطق تئوري مایلز واسنو وقتی مدیریت، تغییر و عدم اطمینان بیشتر را پیش بینی کرد، در طول پیوستار به سمت راست حرکت می کند، به طور مشابه استراتژي نیز به سمت راست پیوستار حرکت کرده در نتیجه ساختار سازمان باید آنچنان تغییر یافته یا طراحی مجدد گردد که تا حد زیادي منعطف و انعطاف پذیر شود. مدیریت تحت استراتژي تدافعی هیچ نوع تغییر یا عدم اطمینان محیطی را درك نمی کند. ساختار موفق، تحت این شرایط باید به منظور بهینه کردن کارآیی طراحی شود. این کارآیی می تواند از طریق تقسیم کار زیاد، استاندارد نمودن عملیات، رسمیت بالا و تصمیمگیري متمرکز حاصل آید. سازمانهایی که از استراتژي انفعالی تبعیت می کنند نسبت به واکنش در برابر تغییرات محیطی با اکراه عمل می نمایند. مدیرانی که استراتژي تحلیلگر را دنبال می کنند به میزان قابل توجهی تغییرات و عدم اطمینان محیطی را درك نموده اما منتظرند تا رقبا پاسخ قابل اعتماد و پایداري نسبت به موضوع بدهند تا آنها به سرعت آن را پذیرفته و بر طبق آن در مقابل محیط واکنش نشان دهند. تحلیلگران سعی می کنند ساختاري ترکیبی ایجاد کرده به این ترتیب که براي فعالیت هاي عادي ساختاري نسبتاً ثابت و براي فعالیتهاي جدید که با عدم اطمینان بیشتري همراه است ساختاري منعطف برمیگزینند. نهایتاً استراتژیهاي آینده نگر مستلزم بالاترین درجه انعطاف پذیري ساختاري است. باید همراه با تغییرات و عدم اطمینان محیطی ساختار به شدت انطباقی شود یعنی داراي پیچیدگی و رسمیت کم گردیده و تصمیم گیریها بصورت نامتمرکز انجام شوند( رابینز 1379 ص(121


بررسی تاثیر استراتژي تنوع محصول بر ساختار شرکتهاي اقماري ذوب آهن

از آنجا که پیام شرایط رقابتی امروز تناسب است، بدیهی است که بدنبال تغییر اهداف، روشها و تصمیمات ساختار نیز باید تغییر یابد. اهمیت این موضوع بدان جهت است که واحدهاي تولیدي براي ادامه حیات اقتصادي خود ضرورت دارد که بتوانند منابع گوناگون را با استفاده از راهکارهاي مناسب به محصولات متنوع و مورد نیاز بازار تبدیل کنند و ساختار نیز به عنوان وسیله اي مطرح شده که به کمک آن نهاده ها به ستاده ها تبدیل می شوند (رابینز، 1379 ص (112 بنابراین شرط لازم در مورد اهداف تولید ( به عنوان استراتژي تنوع محصول ) و ساختار سازمان به عنوان وسیله اي جهت تحقق این اهداف این است که تناسب وجود داشته باشد.

لذا این تحقیق بر اساس این سئوال انجام گرفته که آیا تغییر در استراتژي تنوع محصول، ساختار سازمانی متفاوتی به وجود خواهد آورد؟

اهداف تحقیق:

از آنجائی که در تئوري هاي سازمان، ساختار به عنوان ابزار عقلائی براي تسهیل در تحقق اهداف سازمان مدنظر قرار می گیرد و سالهاي اخیر نیز این موضوع قوت گرفته که استراتژي یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده ساختار سازمانی می باشد. هدف اصلی تحقیق بررسی تاثیر استراتژي تنوع محصول بر ساختار سازمانی شرکت هاي اقماري ذوب آهن می باشد.

اهداف فرعی:

الف: بررسی ارتباط ببن استراتژي سازمان و اثرات آن بر ساختار سازمانی ( شرکتهاي اقماري ذوب آهن )
ب: بررسی ارتباط بین اتخاذ استراتژي تولید تک محصولی و تاثیر آن بر ایجاد ساختار ساده.
ج: بررسی ارتباط بین اتخاذ استراتژي تولید دو یا سه محصولی و تاثیر آن بر ایجاد ساختار بوروکراسی ماشینی.
د: بررسی ارتباط بین اتخاذ استراتژي تنوع محصول ( بیش از سه محصول ) و تاثیر آن بر ایجاد ساختار بخشی


فرضیات تحقیق:

بین بکارگیري استراتژي تولید تنوع کم ( تک محصولی ) با ساختار ساده رابطه وجود دارد.

بین بکارگیري استراتژي تولید تنوع متوسط ( دو یا سه محصولی ) با ساختار بوروکراسی ماشینی رابطه وجود دارد.
بین بکارگیري استراتژي تولید تنوع زیاد ( بیش از سه محصولی ) با ساختار بخشی رابطه وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید