بخشی از مقاله

چکیده

سبک زندگی عبارت است از مجموعه رفتارها و الگوهای کنش فردی و گروهی که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعی باشد. با توجه به ویژگی انتخاب گری که در سبک زندگی وجود دارد، می توان هر مجموعه منسجمی از الگوهای رفتاری برآمده از آموزه های دینی را که در چارچوب معین شده از طرف دین قرار داشته باشد، یک سبک زندگی دینی به شمار آورد.

برای تعریف، ترسیم و ترویج سبک زندگی دینی لازم است که با تکیه بر منابع معرفتی اسلام به بازخوانی فرهنگ دینی خود پرداخته و به جایگاه مقدمی سبک زندگی در فرآیند شکل گیری تمدن نوین اسلامی توجه ویژه داشته باشیم. برای نیل به این مقصود نیز اندیشمندان و دانش آموختگان حوزه های علمیه باید با نگاهی آینده نگر و با تمام توان خود وارد میدان شده و مباحث سبک زندگی را پیگیری کنند .

مقدمه

سبک زندگی به عنوان مجموعه در هم تنیده ای از الگوهای رفتاری فردی و اجتماعی، برآمده از نظام معنایی متمایزی است که یک فرهنگ در یک جامعه انسانی ایجاد می کند؛ و از آن جایی که هیچ کدام از جوامع بشری را نمی توان عاری از فرهنگ تصور کرد، بنابراین، می توان گفت تمام اجتماعات انسانی، از ابتدای تاریخ تا کنون دارای سبک زندگی خاص خود بوده و از الگوهای رفتاری متناسب با شاخص های فرهنگی خود برخوردار بوده اند.

بر اساس چنین رویکردی، بحث از سبک زندگی و الگوهای نظام مند رفتاری، بحث تازه ای نخواهد بود؛ پس چرا اکنون سبک زندگی تا این حد اهمیت یافته و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است؟ واقعیت آن است که اقتضائات زندگی در جوامع مدرن و متکی بر فرهنگ و تمدن غربی، به تدریج الگوهای خاصی را برای زندگی و رفتار ارائه کرده است.

به زعم دانشمندان علوم اجتماعی در یک قرن گذشته، شرایط جدید کار، تولید، انباشتگی کالاهای مصرفی و همچنین فراهم آمدن زمان فراغت بیشتر برای بخش زیادی از اقشار جامعه، نشانه ای از تحول عمیق اجتماعی و فرهنگی بوده و این شرایط نوین، الگوهای رفتاری تازه ای را می طلبد که می توان آن ها را در قالب عنوان کلی سبک زندگی1 مورد بررسی قرار داد. حاصل این رویکرد نیز خواسته یا ناخواسته، تلاشی گسترده برای معرفی، ترویج و تثبیت سبک خاصی از زندگی خواهد بود که خاستگاه آن، فرهنگ سکولار غربی و عقبه معرفتی آن است .

روشن است که پذیرش منفعلانه این گونه از الگوهای رفتاری، برای جوامع مسلمان که خود در پرتو آموزه های اسلامی، توانایی تعریف و ترسیم سبک زندگی دینی و تبیین الگوهای متناسب با آن را دارند، شایسته نبوده و باید به اقتضای فرهنگ دینی خود، به سبک زندگی اسلامی روی آورند. به ویژه آن که در چند دهه اخیر، ناکارآمدی تمدن سکولار غربی در پاسخ گویی به نیازهای چندبعدی انسان آشکار گردیده و رصد تحولات جاری در جهان نیز نشانه های افول و فرود این تمدن را نمایان ساخته است.

تجربه تاریخی بشر نیز نشان داده که وقتی یک تمدن به پایان راه خود می رسد، زمینه مناسبی برای شکوفایی تمدن های دیگر فراهم می شود و جامعه بشری که معمولاً در برابر تغییر و تحول ژرف اجتماعی مقاوم است، در چنین وضعیتی با رضایت خاطر از دگرگونی و جایگزینی استقبال می کند. در پرتو چنین فرصتی می توان با تکیه بر غنا و تعالی آموزه های اصیل اسلامی، این جایگزین را که همچون گنجینه ای پربها و برگرفته از میراث آسمانی اسلام نزد ما مسلمانان نهفته است، هم خود بهتر بشناسیم و هم به جهانیان معرفی کنیم .

بازخوانی آموزه های اسلام و ژرف اندیشی در آن، ظرفیت بالای این آموزه ها را برای فرهنگ سازی و ارائه الگوهای رفتاری مناسب نشان می دهد؛ زیرا انتزاعی ترین لایه های اعتقادی و معرفتی تا عینی ترین سطوح رفتاری که امروزه با عنوان سبک زندگی از آن یاد می شود، در چارچوب نظام معنایی اسلام جای گرفته و در مسیر تکامل و سعادت انسان مورد استفاده قرار می گیرد.

در این راستا، قرآن که مهم ترین منبع آموزه های اسلامی به شمار می رود، سرشار از الگوهایی است که شیوه زیست مؤمنانه و مورد نظر اسلام را معرفی می کند؛ و در پرتو آیات آن، سیره پیامبر گرامی اسلام - نیز - به عنوان اسوه و نمونه عالی زندگی به تمام مسلمانان معرفی شده است.

همچنین روایات و حکایات فراوانی از اهل بیت - در - اختیار جامعه مسلمان قرار دارد که با الهام از تعالیم نورانی قرآن کریم و در شرایط متفاوت اجتماعی، مصادیق متعددی از الگوهای زندگی دینی را تبیین و معرفی کرده اند. خصوصاً بهره مندی برخی از این دوره های تاریخی از تمایزات ویژه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و علمی، برای زمان ما که جامعه اسلامی بار دیگر در دوره گذار قرار گرفته، می تواند دستاوردهای بسیار مهمی را در پی داشته باشد .

سبک زندگی دینی

سبک زندگی در حوزه مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها و الگوهای کنش هر فرد که معطوف به ابعاد هنجاری و معنایی زندگی اجتماعی باشد، اطلاق می شود. طبیعی است که بر اساس چنین رویکردی، سبک زندگی علاوه بر این که دلالت بر ماهیت و محتوای خاص تعاملات و کنش های اشخاص در هر جامعه دارد و مبین اغراض، نیات، معانی و تفاسیر فرد در جریان عمل روزمره است، نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و ارزش های افراد نیز خواهد بود

چنین برداشتی از مفهوم سبک زندگی، علاوه بر این که پشتیبانی جدیدترین دیدگاه های مطرح در این عرصه را به همراه دارد ، از قابلیت خوبی برای بومی سازی مفهوم سبک زندگی بر اساس اقتضائات جامعه اسلامی برخوردار است

تمرکز اندیشمندان بر شاخص هایی مانند الگوی مصرف، شیوه گذران اوقات فراغت، الگوهای تمرکز بر علاقمندی ها، آداب معاشرت، الگوهای زندگی خانوادگی و بهداشت و سلامت، نشان می دهد که مطالعات سبک زندگی حول یک محور عمومی با عنوان کلی »سلیقه2« دور می زند

سلیقه، یک امر ذهنی است که در قالب تمایلات و ترجیحات رفتاری انسان جلوه گر شده و بدین ترتیب، فرهنگ و اجزای آن که امری کلی و عمومی به شمار می آید، در پرتو این تمایلات و ترجیحات برآمده از سلیقه، فردیت پیدا کرده و هویت فرد را برای دیگران ترسیم می کند 

بدین ترتیب می توان فرهنگ یا خرده فرهنگ را خاستگاه سبک زندگی دانست - فاضل قانع، - 180 : 1391؛ اما روشن است که خود فرهنگ نیز متأثر از عوامل متعددی است که یکی از مهم ترین این عوامل، دین و آموزه های وحیانی است .

آموزه های دین به عنوان ابزار جامع هدایت و راهبری بشر، در بسیاری از موارد، حاکم بر باورها، ارزش ها و هنجارهای لازم برای جهت دهی و الگوبخشی به رفتار و کنش انسانی است. در واقع، محدود نکردن دین به فهم زمانی خاص، اعتقاد به تکامل فرهنگی و سهیم بودن اراده انسان ها در آن و تبیین درست ارتباط میان فرهنگِ متغیر ودینِ ثابت، ما را به این دیدگاه رهنمون می شود که دین و آموزه های وحیانی آن می تواند بخش مهمی از خاستگاه فرهنگ بشری را تشکیل دهد. پس در یک رابطه طولی، دین، فرهنگ جامعه را شکل می دهد؛ و فرهنگ نیز به نوبه خود، نظام و ساختار خاصی را برای زندگی فردی و اجتماعی تعریف می کند؛ که خود به عنوان سرچشمه و خاستگاه مجموعه در هم تنیده ای از الگوهای خاص برای زندگی، یک کل منسجم و متمایز را در قالب سبک زندگی پدید می آورد؛ و البته سبک زندگی نیز به توسعه و نفوذ نظام معرفتی مبتنی بر آموزه های دینی یاری رسانده و تمایلات و ترجیحات برآمده از فرهنگ دینی را بارور می سازد .

بر خلاف رویکرد کلاسیک جامعه شناسان که به توصیف سبک زندگی جاری افراد و گروه های اجتماعی بسنده می کنند ،3 با الهام از روش های برگرفته از آموزه های دینی می توان گامی فراتر از توصیف نهاده و با تکیه بر اصول ثابتی که به اعتقاد ما در آموزه های اسلامی موجود است، چارچوبی ارائه نمود که در محدوده آن، به تجویز نیز بپردازیم؛ یعنی با دخالت دادن مجموعه ای از باورها و ارزش ها، به ترسیم و شکل گیری سبک خاص زندگی کمک نماییم. این رویکرد دقیقاً همان شیوه ای است که از سوی پیامبران الهی پی گیری شده است؛ آنان از ابزار حاکم ساختن باورها و ارزش های دینی برای ایجاد دگرگونی در سلیقه و شیوه انتخاب مردم، بهره می گرفتند تا آن ها با رضایت خاطر به اصلاح الگوهای سبک زندگی خود اقدام نمایند .

اما این که آموزه های اسلامی را به عنوان معیار در نظر می گیریم و درصدد تجویز مفاهیم و شاخص های برگرفته از آن بر می آییم، مبتنی بر این پیش فرض اساسی است که جامعیت دین اسلام، همه ابعاد و زوایای زندگی انسان را در بر گرفته و او را همواره در انتخاب مسیر درست زندگی یاری می کند. همین جامعیت باعث می گردد تا سبک زندگی دینی رالزوماً منحصر در یک نظام الگویی و رفتاری واحد ندانسته و در محدوده و چارچوب برآمده از اصول اسلامی، سبک های متعددی را بپذیریم. سیره عملی پیامبر اسلام - ص - و اهل بیت - ع - در مواجهه با اصحاب خود نیز نشان می دهد که ایشان، اختلاف سبک را می پذیرفتند

پس ارزش ها ونگرش های همسان، لزوماً به سبک زندگی یکسان نمی انجامد؛ و با توجه به ویژگی انتخاب گری که در سبک زندگی وجود دارد، می توان هر مجموعه منسجمی از الگوهای رفتاری برآمده از آموزه های دینی را که در چارچوب معین شده از طرف دین قرار داشته باشد، یک سبک زندگی دینی به شمار آورد.

مهم آن است که در فرآیند تعامل تمایلات و منابع،5 از این چارچوب خارج نشویم که البته در این زمینه، توجه به گروه های مرجع بسیار کارگشا خواهد بود.6 گروه های مرجع دارای دو کارکرد اصلی هستند: اول آن که هنجارها، رویه ها، ارزش ها و باورهایی را به دیگران القا می کنند؛ و دوم آن که معیارهایی را در اختیار کنش گران قرار می دهند تا کنش و نگرش خود را بر اساس آن محک بزنند

با توجه به این نقش بی بدیل، در فرهنگ اسلامی و به ویژه در آموزه های قرآنی به افراد و گروه های خاصی به عنوان الگوی زندگی اشاره گردیده که در رأس آن ها پیامبر اسلام به عنوان برترین اسوه معرفی شده است - احزاب. - 21/

ضرورت های تحقق سبک زندگی دینی

از آن چه در توضیح سبک زندگی دینی بیان شد، می توان ضرورت هایی را برای تحقق این سبک از زندگی استنتاج نمود :

الف - بر خلاف ادعاهایی که در تفسیر و تبیین علم، توسط اندیشمندان رشد یافته در عصر مدرنیته و پست مدرنیسم مطرح شده است، دانش نمی تواند مستقل از زمینه های فرهنگی و عقبه معرفتی پدیدآورندگان آن باشد.

در نتیجه، آن گونه از سبک زندگی که جامعه شناسان و روان شناسان غربی بر اساس اقتضائات فرهنگی و اجتماعی خود مورد توجه قرار داده و خواسته یا ناخواسته به ترویج آن می پردازند، آمیخته با نظام معنایی و معرفتی جوامع سکولار غربی بوده و لوازم و پیامدهای اجتماعی و تمدنی ویژه آنان را به همراه دارد. پس جوامع مسلمان نباید به شناسه های ظاهری و ادعایی که علم مدرن از خود ارائه می کند اعتماد کنند و آن را میراث مشترک بشریت که به فرهنگ و قوم خاص تعلق ندارد تلقی نمایند؛ زیرا با پذیرش چنین پنداری، حتی اگر بخواهیم در چارچوب ارائه شده از سوی آنان، دغدغه های دینی خود را نیز پوشش دهیم باز به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید و به جای بازخوانی دین اسلام و فرهنگ مسلمانی، در ورطه بازسازی دین و فرهنگ و تغییرات ساختارشکنانه گرفتار خواهیم شد و جامعه مسلمان »به جای آن که نیازهای عصر و محیط خود را با روش اجتهادی، از طریق بنیان ها و اصول خود پاسخ دهد و در جهت دینی کردن عصر خود گام بردارد، ذخیره های فرهنگی امت اسلامی را در خدمت عرف دنیوی بشر امروز قرار می دهد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید