بخشی از مقاله
چکیده
بعضی آخرین راه چاره را در تربیت فرزندان، تنبیه بدنی می دانند؛ اما همواره به جای تنبیه و اعمال خشونت راه بهتری هم می توان پیدا کرد. چون تنبیه بدنی عوارض متعددی در رفتار و روحیه فرزندان به جای خواهد گذاشت. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تنبیه معلم بر انگیزه - انگیزش - تحصیلی است و علاوه بر این، هدف تحقیق حاضر این است که اهمیت کار و رفتار معلمان و در نتیجه دانشجو معلمان - دانشجویانی که در دانشگاه فرهنگیان درس می خوانند و قرار است معلم شوند - نیز نشان داده شودو نتایج تحقیق به مسئولین ذیربط، دانشجو معلمان و دیگر افراد ذینفع ارائه شود.
نوع تحقیق حاضر کیفی است وبه روش پژوهش روایی انجام شده، بنابراین نتایج آن قابل تعمیم پیشگویانه را دارد. روایت این مقاله بر اساس مشاهدات حاصل از جلسات کارورزی - - 1 رشته علوم تربیتی شکل گرفته است و اطلاعات به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شده است.
ابزار گردآوری اطلاعات برای این نوع پژوهش روایی، مشاهده است. با توجه به مشکلات و مسائلی که هنوز در برخی از مدارس کشور عزیزمان ایران وجود دارد، روایتی واقعی از عمل یک معلم بر انگیزه تحصیلی دانش آموز آورده شده است، تا این مشکلات بهتر شناسایی شوند و امید است برای حل آن ها برنامه ریزی شود.
اهداف ویژه تحقیق عبارتند از: بررسی تاثیر رفتار معلم بر اعتماد به نفس دانش آموز، تاثیر نحوه ی برخورد معلم با دانش آموز در افزایش انگیزه - انگیزش - او، تاثیر نوع تنبیه دانش آموز بر تصحیح رفتار نادرست او. با توجه به اطلاعاتی که گردآوری شد، تاثیر رفتار معلم بر موارد فوق مشخص شد. یک معلم وظایف بسیار حساسی داردکه باید از آن ها آگاه بوده و به درستی آن ها را به انجام رساند.
مقدمه:
فوکو 1دودمان شکل گیری کالبد و ذهن را در چارچوب نظامهای مراقبتی و انضباطی قدرت مورد مطالعه قرار میدهد و مدعی است که در نهادهایی چون مدارس تکنیکهای انضباطی خاص به کار میرود و در چهارچوب آنها مقررات حاکم بر رفتار و سلوک، اقدامات مراقبتی و شیوههای نظارت بر آنها تدوین و به معرض اجرا در میآید. زندگی دانش آموزان در معرض مراقبت و نظارت و تهیه گزارش قرار میگیرد و رفتار بهنجار مورد تشویق و رفتار نامطلوب با اقدامات مجازاتی مواجه میشود. هدف غایی مراقبت و نظارت و انضباط، بهنجار نمودن فرد و از میان بردن بی انضباطیهای اجتماعی و روانی و سر انجام تربیت انسانهایی مطیع و سود آور در جامعه است
تنبیه در فرهنگ لغت معین، اسمی به معنی آگاه کردن و مجازات کردن است. تنبیه به دو دسته کلامی و غیر کلامی - بدنی - تقسیم می شود. در تنبیه کلامی، فرد را با واکنش های کلامی خطاب قرار می دهیم، که منظور از تنبیه در این تحقیق هر دو آن است.
انگیزه در لغت به معنای سبب و دلیل و چیزی است که کسی را به کاری وادار می کند. در اصطلاح نیز مفهومی است که دو جنبه درآن لحاظ شده است.از یک سو، محرک رفتار است که همان عامل و نیروی درونی است و رفتار فرد را موجب می شود و از سوی دیگر، دارای نتیجه و هدف است که همیشه از جنبه ی تاثیر در رفتار، به هدفی توجه دارد چرا که هیچ رفتاری بدون انگیزه انجام نمی شود. اما به طور کلی می توان گفت انگیزه، عاملی درونی است که موجب رفتار فرد می شود. انگیزه ها به دو دسته انگیزه های طبیعی - مثل گرسنگی، تشنگی و ... - و انگیزه های اکتسابی - مثل پیشرفت، پیوند جویی و... - تقسیم می شوند که منظور از انگیزه در این تحقیق، انگیزه اکتسابی است.
از اصطلاح انگیزش تعریف های متعددی به عمل آمده است. یکی از جامع ترین آن ها تعریف زیر است: " انگیزش به نیروی ایجاد کننده، نگهدارنده و هدایت کننده رفتار گفته می شود. "
انگیزه پیشرفت" میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیت هایی است که موفقیت در آن ها به کوشش و توانایی شخصی وابسته است. " پس انگیزه تحصیلی را می توان زیرمجموعه ای از انگیزه پیشرفت بدانیم. یعنی اشتیاق فرد در جهت ارتقاء وضع تحصیلی خود.
من دانشجوی ترم چهارم رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی از دانشگاه فرهنگیان کرمان، هستم که در اولین جلسه کارورزی - - 1 به دبستان صبح امید که در نزدیکی دانشگاهمان واقع بود، رفتم. وقتی که به یکی از کلاس های اول وارد شدم، جزئیات رابطه معلم با دانش آموزان را در نظر گرفتم. متوجه مسئله بسیار مهمی شدم که آن مسئله تنبیه در این مدرسه بود و با توجه به اینکه تنبیه بر انگیزه تحصیلی می تواند تاثیر گذار باشد و تحقیقات انجام شده این موضوع را به اثبات رسانیده، تصمیم گرفتم با وجود تنبیه در این مدرسه ، تاثیر تنبیه معلم بر انگیزه - انگیزش - تحصیلی دانش آموز را با توجه به شواهد موجود نشان دهم.
در این تحقیق با توجه به تعاریف بالا سعی بر این است تا اثرات تنبیه را چه مثبت و چه منفی بدانیم و تاثیر آن را بر انگیزه - انگیزش - تحصیلی بررسی کنیم. بنا بر این این اهداف مورد بررسی قرار گرفته اند: هدف کلی این تحقیق تاثیر تنبیه معلم بر انگیزه - انگیزش - تحصیلی می باشد. اهداف ویژه عبارتند از: بررسی تاثیر رفتار معلم بر اعتماد به نفس دانش آموز، تاثیر نحوه برخورد معلم با دانش آموز در افزایش انگیزه - انگیزش - تحصیلی او، تاثیر نوع تنبیه دانش آموز بر تصحیح رفتار نادرست او.
بیان مسأله:
در روز دوشنبه مورخ 1394/7/13 رأس ساعت 7:15 در مدرسه صبح امید حضور یافتم. هنگام ورود من، بچه ها که حال از مراسم صبحگاهی فارغ شده بودند، با راهنمایی معاون در صف های طولانی به سالن آموزشگاه و سپس کلاس های درس وارد شدند. من هم به همراه سایر دوستانم برای مشخص شدن کلاس ها با راهنمایی معاون وارد دفتر آموزشگاه شدیم. بعد از گفتگو مشخص شد که من باید به کلاس اول - ه - وارد شوم.
پس از خروج از دفتر با راهنمایی معاون اموزشگاه به انتهای سالن رفتم و با وارد کردن ضربه ای به در وارد کلاس شدم. پس از ورود، با کلاسی پر جمعیت و البته شلوغ رو به رو شدم که همه پس از ورود من با صدای بلند سلام کردندو بعضی ها ارز جای خود بلند شدند. بعد از پاسخ دادن به بچه ها، با معلم کلاس که خانمی مسن و خوش برخورد بودند، سلام و احوالپرسی کردم و ایشان هم که از قبل با ورود کارآموزان به کلاس آگاهی داشتند، صندلی را برای نشستن به من پیشنهاد دادند.
بعد از نشستن به آنالیز کلاس پرداختم. بچه ها آن زنگ ریاضی داشتند. همه کتاب هایشان را روی میز گذاشته بودند، ولی با این حال بسیار شلوغ می کردند و عده ای هم بدون توجه به حضور معلم در کلاس به بازیگوشی می پرداختند که در آن لحظه معلم با صدای نسبتا بلندی آن ها را سر جایشان نشاند و تقریبا در آن لحظه همه ساکت شدند. در این میان توجهم به سمت پسر بچه ای جلب شد که با وجود ان همه شور و اشتیاق و انرژی در هم کلاسی هایش، او بسیار ارام و ساکت روی صندلی جدایی از بچه ها سرش را خم کره بود و با حالتی ارام بقیه را نگاه می کرد.
پیش خودم گفتم" حتما او هنوز خواب اول صبحش از سرش نپریده است و گرنه در ساعات بعدی حتما او هم به پیروی از بقیه سر جایش بند نخواهد شد. " ولی علت اینکه چرا جدا از سایرین نشسته بود برایم جای سؤال داشت. معلم شروع به درس دادن کرد. او با انگشتان دستش قصد آموزش اعداد 1-4 را داشت و در این بین از بچه ها میخواست که ان ها هم همین کار را انجام دهند. اما آن پسر بچه همچنان به میز تکیه داده بود و هیچکدام از فعالیت هایی که معلم به بچه ها محول کرده بود انجام نمی داد.
پس از تدریس، معلم از بچه ها خواست که تمرین های کتاب را حل کنند. سپس رو به من گفت که اگر امکان دارد به کار بچه ها نظارت کنم. من که بین نیمکت ها در کلاس قدم می زدم و به پرسش های احتمالی بچه ها پاسخ می دادم و در صورت جل اشتباه تمرین، به آن ها گوشزد می کردم. اما در این میان دیدم که به میز آن پسر بچه که همچنان گویی غرق در افکار خویش است، رسیدم . من رو به او گفتم: " شما نمی خواهید تمرین هایتان را حل کنید؟
"ولی در کمال ناباوری پسر بچه نیم نگاهی به من انداخت و سپس به همان نقطه نامعلومی که قبلا خیره بود، چشم دوخت. من که از این رفتارش حسابی تعجب کرده بودم، نزد معلم رفتم و با اشاره به ان دانش اموز گفتم که او مشکل خاصی دارد که مثل بقیه بچه ها رفتار نمی کند؟ معلم که منظور من را فهمیده بود، گفت: "منظورتان پیمان است؟ " من که تازه اسم او را فهمیده بودم، به خودم آمدم و گفتم: " بله" معلم ادامه داد: پیمان 8 سال دارد و امسال برای بار دوم به کلاس اول می آید. او با این وجود هیچ توجهی به درس ندارد و اگر هم به او چیزی بگویم باز هم بی اعتناست.
من که گفته های معلم را با وجود رفتاری که از پیمان دیده بودم، تصدیق می کردم ولی برایم جالب بود که چرا معلم درباره یاین موضوع هیچ اقدامی نمی کرد و بسیار بی تفاوت است. زنگ تفریح بود و بچه ها با شوق بسیار به خارج از کلاس رفتند و من هم با آن ها به حیاط رفتم. پس از گذراندن وقت با دوستانم با صدای زنگ به کلاس باز گشتم. چند دقیقه بعد معلم وارد کلاس شد.
آن زنگ فارسی داشتند و هنوز به تمرین نوشتن وقت کلاس را سپری می کردند. معلم بعد از آموزش سر خط به بچه ها از آنان خواست که صفحه مربوطه از کتاب را کامل کنند. همه مشغول بودند به جز پیمان. معلم هم با وجود مشاهده این وضع هیچ اقدامی نمی کرد. باز هم به سمت معلم رفتم و گفتم که" چرا پیمان جدا از سایر بچه ها نشسته است؟ معلم گفت: او اگرکنار سایرین باشد بچه ها را اذیت می کند و نمی گذارد که ان ها هم درس را گوش دهند. همان بهتر که جدابنشیند.
" از طرز فکر معلم ناراحت شدم. بهتر بود او راه دیگری را انتخاب می کرد و یا حتی به پیمان توجه بیشتری داشته باشد تا او هم به نوشتن بپردازد. اما آن زنگ هم گذشت و بیشتر بچه ها به بیرون رفته بودند اما پیمان در کلاس بود و در کنار سایر بچه هایی که در کلاس بودند، قدم می زد که ناگهان متوجه دعوای لفظی او با یکی دیگر از بچه ها شدم و آن ها را از هم جدا کردم و رو به هر دو گفتم که" دعوا خیلی کار بدی است. شما هم باید با هم دوست باشید.
" یکی از طرفین دعوا رو به من گفت: " خانم، پیمان خیلی پسر بدی است او همه بچه ها را اذیت می کند و اصلا بلد نیست بنویسد. خانم معلم هم او را دعوا می کند." پیمان که از حرف های او شرمنده و خجالت زده شده بود، از کلاس خارج شد. لحظه ای بعد زنگ کلاس زده شد و کلاس دوباره با ورود بچه ها شلوغ شد.
معلم در این زنگ هم، همان درس ساعت قبل را ادامه داد و با آوردن مقوایی با نام نگاره که تصویری روی آن نصب شده بود، شروع به تدریس کرد. او با نشان دادن تصاویرآن صفحه، سؤالاتی را از بچه ها می پرسید. اما پیمان همچنان ساکت بود و چیزی نمی گفت. اما با این حال بغل دستی خود را اذیت می کرد، وسایلش را برمی داشت و سبب اعتراض او می شد. معلم ابتدا از پیمان خواست که اذیت نکند. اما لحظه ای طول نکشید که دوباره صدای اعتراض آن دانش آموز بلند شد و گفت: " پیمان مرا کتک می زند.