بخشی از مقاله

چکیده

نهاد خانواده در دنیاي کنونی بهطور گستردهاي طلاق را تجربه میکند. تغییرات خانواده و افزایش نرخ طلاق در جامعه ایران نیز نگرانیهاي اجتماعی را بهوجود آورده است. مسئله طلاق، بهویژه به جهت پیامدهاي روانی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادي و خانوادگی، که براي زنان در پی دارد و آیندة آنان را متأثر میسازد، بسیار حائز اهمیت است. وضعیت زن پس از طلاق، روندي از محرومیتهاي گوناگون، طرد اجتماعی، اختلال در مناسبات اجتماعی، کاهش ارتباط با محیط بیرونی، فقدان همدل و همراز و گاه نبودن محل زندگی مستقل را براي فرد مطلقه بهدنبال دارد. طلاق شرایطی را ایجاد میکند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده، کاهش نفوذ اجتماعی و حتی گاه تضعیف موقعیتها و فرصتهاي اجتماعی فرد میشود. این نوشتار با بررسی چند نظریه جامعه شناختی جهت تبیین طلاق، راهبردهاي پیشگیرانه و راهبردهاي فرهنگی و حمایتی در مراحل انجام طلاق و بعد از آن را مطرح مینماید.

واژه هاي کلیدي: طلاق، تبیین جامعهشناختی، پیامدهاي طلاق، علل طلاق، راهبردهاي پیشگیرانه

1.    مقدمه و طرح مسئله

خانواده بستر تمام شئونات اجتماعی و خاستگاه افرادي است که باید با جسم و اندیشهاي سالم و پویا، چرخه حیات جامعه را به گردش درآورند. خانواده نخستین نهادي است که براي پاسخگویی به نیازهاي فطري بشر، بهویژه نیاز به زندگی اجتماعی شکل گرفته است و نزدیکترین و عمیقترین تعامل بشر در بستر خانواده تحقق مییابد؛ بهگونهاي که هیچ یک از انسانها خود را بینیاز از عضویت در این نهاد اولیه ندانسته و همواره تلاش کردهاند تا به طرق مختلف، براي تحکیم پایههاي این مجموعه انسانی، راهکارهاي مناسب و علمی ارائه کنند، اما امروزه خانوادة ایرانی با چالشهایی روبهروست؛ از جمله تغییر نقش و جایگاه زنان، کاهش میزان ازدواج، افزایش میزان طلاق، تغییر نگاه به نقش همسر، تغییر مرکزیت تصمیمگیري در خانواده و... که به مجموعهاي از مسائل پیچیده انجامیده و سرمایه اجتماعی خانوادهها را تحتالشعاع خود قرار داده است. تغییرات خانواده در جامعه ایران به دلیل نفوذ پیامدهاي منفی مدرنیته، نگرانیهایی را براي کارشناسان در این حوزه بهوجود آورده است. مهمترین دلیل این وضعیت، تحولات و دگرگونیهایی است که به مرور زمان، در تمامی ابعاد و زوایاي ساختی کارکردي خانواده و باالاخص در سرمایه اجتماعی خانوادة ایرانی ایجاد گردیده است. بیتردید دامنه ازهمپاشی نهاد خانواده و مسئله طلاق میتواند به گسترش آسیبهاي اجتماعی منجر شود.

»طلاق« به معناي فروپاشی مهمترین نهاد جامعهپذیري در جامعه انسانی است. نهاد خانواده در دنیاي کنونی، بهطور گستردهاي طلاق را تجربه میکند؛ البته این بدان معنا نیست که خانواده در گذشته با این پدیده مواجه نبوده است، ولیکن طلاق نیز مانند تمام پدیدههاي دیگر، تغییر ماهیت یافته است. امروزه طلاق اغلب گزینش اختیاري افراد است و به نظر میرسد نسبت به گذشته پدیدهاي عادي و عملی بهنجار انگاشته میشود و بهگونهاي روزافزون اقدامی براي رهایی از تنش خانوادگی تلقی میگردد. زمانی طلاق آخرین راهحل یک زندگی مشترك محسوب میگردید و تا رسیدن به آن نقطه پایانی، تمامی راهها براي تداوم زندگی زناشویی آزمون میشد، اما اکنون طلاق همچون ازدواج، امري طبیعی محسوب میشود و در اکثر جوامع روشی پذیرفته و نهادینه شده براي پایان ازدواج است و ازدواج دیگر به مفهوم صرف کردن تمام زندگی با یک شخص نیست. به اعتقاد جامعهشناسان تبدیل طلاق به مسئله  تبیین جامعه شناختی طلاق 963 اجتماعی، مستلزم تبدیل شدن از یک گرفتاري خصوصی و شخصی، به یک مسئله عام ساخت اجتماعی است و زمانی به عنوان مسئله اجتماعی مطرح میشود که از حد معینی خارج شده و فراوانی آن غیر متعارف گردد. بدینلحاظ امروزه، طلاق دیگر یک مشکل فردي نیست؛ بلکه یک فرآیند چند مرحلهاي است که نهتنها بر نحوة ارتباط افراد خانواده تأثیر میگذارد؛ بلکه لطمات شدیدي نیز بر جامعه وارد میسازد، لطماتی که درنهایت کل پیکر جامعه را دستخوش تشنج و مشکلات جدي، عمیق و جبرانناپذیري میکند.

.2 تبیین جامعه شناختی علل طلاق

وضعیت خانواده، چگونگی روابط بین اعضاي خانواده و انحلال و فروپاشی آن از یکسو بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادي است و از سوي دیگر، معلول عوامل درونی خانواده - سطح خرد - و کیفیت و چگونگی آن میباشد. به دلیل خصلت چند بعدي پدیدة طلاق و تکثر نظریهها و رویکردهاي متعدد تبیین کننده، چارچوب نظري انتخابی این نوشتار، رویکردي جامعهشناختی دارد و چند نظریه جهت تبیین فضاي کنونی جامعه ایران در مسئله طلاق طرح میگردد.

.1-2 نظریه نوسازي - غربگرایی -

مطابق این نظریه، کشورهاي پیرامونی در فرآیند نوسازي دچار تغییرات فرهنگی میشوند که متأثر از گذار از نظم سنتی است. در فرآیند نوسازي، انشقاق، گسستگی و تضعیف در بین عوامل همبسته اجتماع سنتی بهوجود میآید. در این شرایط، افراد بهصورت اتمهایی مجزا به نظر میرسند که به دنبال حداکثر سود و منفعت فردي و شخصی خود هستند؛ یعنی منافع شخصی بر مصالح جمعی اولویت مییابد و تغییر در ایدهها و ارزشهاي افراد در جهت استیلاي سکولاریسم، ماديگرایی و فردگرایی صورت میگیرد. این شرایط، میتواند مخل نظم اجتماعی و تضعیفکنندة وجود ضروري حداقلی از جهتگیريهاي جمعگرایانه براي هر جامعه باشد. همزمان با این تحولات نوعی گذار و نابسامانی در نهاد خانواده صورت میگیرد. در نتیجه، فضاي فرهنگی از خانوادهمحوري بهسوي فردمحوري و ازدواج، از حالت نهادمحور به رابطه محور تغییر مینماید و خانواده در تغییرات ساختاري و فرهنگی و در گذر جامعه از

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید