بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی میزان درک از مفهوم حقوق و تکالیف شهروندی بین گروه سنی - 59-25 - ساله، مناطق 1 - و - 16 شهر تهران پرداخته است. روش پژوهش تبیینی از نوع پیمایش است. نمونه پژوهش شامل 460 شهروند از شهروندان زن و مرد مناطق - 16-1 - شهرداری شهر تهران در سال 1394 بوده که با روش نمونه گیری سهمیه ای تصادفی انتخاب شده اند و با آزمون های استنباطی تحلیل آماری شده اند.

عمده ترین یافته های پژوهش نشان داد:

بین میزان درک گروه های سنی - 59-25 - ساله از مفهوم حقوق شهروندی رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. یعنی با افزایش سن شهروندان - گروه سنی 59-25 ساله - میزان درک از مفهوم حقوق شهروندی کاهش می یابد و بالعکس. اما بین میزان درک گروه های سنی - 59-25 - ساله از مفهوم تکالیف شهروندی رابطه معنادار وجود نداشت.

بین میزان اثر عوامل اجتماعی - و ابعاد آن شامل حضور در عرصه های عمومی و میزان آگاهی های اجتماعی - و میزان درک از مفهوم حقوق و تکالیف شهروندی رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. یعنی با افزایش میزان عوامل اجتماعی، میزان درک از مفهوم حقوق و تکالیف شهروندی هم افزایش می یابد و بالعکس.

همچنین بین متغیرهای زمینه ای - منطقه محل سکونت، مدت سکونت در محل، محل تولد، جنسیت، تحصیلات، وضعیت تأهل و نوع شغل - و میزان درک از مفهوم حقوق و تکالیف شهروندی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین از بین ابعاد عوامل اجتماعی و زمینه ای، حضور در عرصه عمومی بیشترین تاثیر را - نسبت به دو بعد دیگر عوامل اجتماعی و زمینه ای - میزان آگاهی های اجتماعی و متغیرهای زمینه ای - - بر میزان درک از مفهوم حقوق و تکالیف شهروندی دارد.

مقدمه

به طور کلی حقوق شهروندی یکی از حقوق انسانی است که نتیجه انسان بودن و در جمع زیستن فرد است لذا حقوق انسانی در قالب حقوق شهروندی تحقق می یابد و بر برابری، عدالت و استقلال دلالت دارد

حقوق شهروندی، مجموعه ای از حقوق و اختیاراتی است که با به رسمیت شناختن اصول اساسی زندگی اجتماعی انسانی، به اعتبار موقعیت شهروندی افراد، امکان حضور و دخالت جدی آنان در امور اجتماعی و سیاسی جامعه خویش را فراهم می کند و موجب برخورداری آن ها از شرایط و امکانات اجتماعی می شود

شهروند کسی است که از حقوق بنیادین مدنی برخوردار باشد. در واقع حقوق شهروندی آمیخته ای است از وظایف و مسئولیت های شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت میباشد . حقوق شهروندی شامل، حقوق سیاسی، مدنی، اجتماعی -اقتصادی، فرهنگی و جنسیتی است که شهروند از آن برخوردار می شود

هرچند نامیده شدن شهروندی به حق داشتن حقوق، نشان دهنده این است که شهروندی اغلب با حقوق شناخته می شود اما این حقوق مستلزم وجود تکالیف و مسئولیت هایی برای شهروندان در قبال دولت و سایر شهروندان است .تکلیف به معنای امر کردن به چیزی است که انجام آن دشوار باشد

علاوه بر حفظ حقوق، دلایل دیگری برای رشد مسئولیت ها و تکالیف شهروندی وجود دارد و آن این است که تکالیف لازمه زندگی اجتماعی و مقتضای مشارکت سیاسی شهروندان در تعیین سرنوشت و اداره امور جمعی هستند. برای تحقق شهروندی کارآمد و تأثیرگذار، حق ها و تکالیف باید با هم ترکیب شوند

تکالیف شهروندی نیز شامل تکالیف فردی، اجتماعی، تکالیف بر اساس مخاطبان - عموم شهروندان یا مخاطب خاص - ، تکالیف حقوقی و اخلاقی است. در رویکردهای جامعه شناسی عمدتا حقوق و تکالیف شهروندی را در تعاملات جامعه و شهروند بررسی می کنند. در دوره معاصر، شهروندی و مباحث مربوط به آن، حجم زیادی از گفتارها و نوشتارها را به خود اختصاص داده وتقریباً در اکثر کشورهای جهان، دست کم در عرصه نظر، حقوقی برای افراد در قوانین گنجانده شده است

شهروندی پیوندهای میان فرد و جامعه را در قالب حقوق، تعهدات و مسئولیت ها منعکس می سازد و چارچوبی برای تعامل افراد، گروهها و نهادها ارائه می کند.

باید توجه داشت اهمیت نقش شهروندی در جوامع در حال گذار با مشکلاتی به مراتب پیچیده تر از جوامع پیشرفته روبروست. در چنین وضعیتی برای ایجاد فضای دموکراتیک، قانونمند و مردمی، پویایی در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ضروری به نظر می رسد. این پویایی ها به فرد صاحب حقوق یا شهروند اجازه می دهد تا در سرنوشت خود و جامعه دخالت آگاهانه داشته و در اداره امور جامعه نقش مؤثر داشته باشد و با آگاهی از رخدادهای جامعه در تمام عرصه ها مشارکت نماید

اعضای جامعه هنگامی مجال مشارکت واقعی، آگاهانه و معنادار در عرصه های مختلف را می یابند که نسبت به حقوق و تعهدات خود از یک سو و حقوق و مسئولیت های نهادهای موجود در جامعه از سوی دیگر درک و آگاهی داشته و به آن عمل نمایند. بنابراین می توان شهروندی را هسته اصلی مشارکت اجتماعی و سیاسی یک جامعه دانست و مشارکت فعال را جزئی از حقوق و وظایف شهروندی به حساب آورد. پس به منظور رسیدن به جامعه مدنی مبتنی بر رعایت حقوق افراد باید زمینه را برای تحقق حقوق و تکالیف شهروندی فراهم کرد. فراهم شدن شرایط درک از مفهوم حقوق شهروندی لازم و ضروری است ولی کافی نیست زیرا برای تحقق کامل شهروندی، درک از تکالیف شهروندی نیز باید آموزش و بدان ها عمل شوند.

شهروندی که، از برخی حقوق سیاسی، مدنی و یا اجتماعی درک لازم ندارد، هیچ گاه در مقابل آن احساس مسئولیت و تکلیف نمی کند، چون نمی داند و درک لازم را ندارد که چرا از این حقوق برخوردار گشته و چه وظیفه ای در برابر این حقوق دارد و چه بسا ممکن است درک کرده باشد که چرا از این حقوق برخوردار شده اما آگاه نیست که چه تکلیف و مسئولیتی دارد؟

بنابراین میزان درک از مفهوم حقوق و تکالیف شهروندی سنین بین 25 تا 59 ساله و اثر آن بر سطح مشارکت آنها گامی در جهت رشد کیفیت زندگی و مشارکت اعضای جامعه را در راستای توسعه پایدار تحقق می بخشد . دراین مطالعه از سن 25 سال مدنظر است که افراد به لحاظ درک به مرحله ای رسیده اند که حقوق و تکالیف شهروندی را از هم بازشناخته و سن 59 سال به عنوان سن پایانی مدنظر است که افراد در این مرحله به سن بازنشستگی می رسند. لذا درک آنان از حقوق شان در درجه اول راهی برای عمل به وظایف و تعهداتشان است و از طرف دیگر نقش مهمی را در ایجاد و بسط درک و آگاهی مردم از حقوقشان ایفا می کنند.

به بیان دیگر آنها در صورتی می توانند این نقش را به صورت مطلوب تحقق بخشند که از حقوق و تکالیف شهروندی خود درک جامعی داشته باشند. این به آن معنی نیست که جمعیت زیر 25 سال و فراتر از 59 سال فاقد حقوق و تکالیف شهروندی اند، بلکه تلاش در آنست که در محدوده موجود، این دامنه سنی که سنین فعالیت را پوشش می دهد، مورد مطالعه قرار دهد.

نتایج مطالعات متنوعی حاکی از ارتباط گسترده از مفهوم شهروندی با عوامل اجتماعی و اقتصادی دارد. به علاوه تحقق آن به مهمترین ملاک مشروعیت حکومتهای دموکراتیک تبدیل گردیده است به طوری که حتی حکومتهای غیردموکراتیک هم ادعای تأمین حقوق شهروندی را دارند. به عبارت دیگر، مفاهیم متعدد دموکراسی، نقش شهروند و حقوق و وظایف او را به طریقکاملاً متفاوتی ترسیم می کنند و در تلاش برای توجیه آن هستند

بدین ترتیب باید توجه داشت که شهروندی در چارچوب جامعه، فرآیندها و ویژگی های آن جریان می یابد و شاید امروزه ایده شهروندی بیش از آنکه نیازمند بحث درباره شاخصها و مؤلفه های حقوق و وظایف باشد، نیازمند گفتگو و بررسی پیرامون تحولات اجتماعی مؤثر بر تحقق آن است. مهمترین ویژگی انسان مدرن عقلانیت است و رشد عقلانیت برای جوامع مدرن بشری نیازهای جدیدی ایجاد کرده است. شهروندی مدرن ضمن تأکید بر ایده برابری با قائل شدن فاعلیت برای مردم، ماهیتی پویا و نوشونده دارد

کشور ایران با پیروزی انقلاب مشروطیت از حدود صد سال قبل، قدم در یک فرآیند گذار از جامعه سنتی به یک جامعه توسعه یافته و پیشرفته گذاشته است و از این لحاظ بین کشورهای منطقه، کشوری پیشرو به حساب می آید، با این حال به نظر می رسد که دوران گذار بسیار طولانی شده است. در واقع همان طور که تأکید »دارندورف « به نقش بی بدیل شهروند در ساختن دنیای نو استنباط می شود، مقوله های شهروندی و توسعه لازم و ملزم یکدیگرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید