بخشی از مقاله

چکیده

گفتمان سیاسی حاکمیت پهلوي اول که گزارههاي اصلی آن ناظر بر هدایت جامعه به سمت الگوهاي مدرن و ایجاد حکومتی متمرکز و مقتدر بود به منظور تحقق ایدئولوژي رسمی خود از آموزهها و مباحث تاریخی بهره برداري کرد. مباحث تاریخی به ویژه تاریخ ایران باستان از زمینه لازم جهت باز سازي هویت مدرن جامعه ایران برخوردار بود و نخبگان فکري که خود از سیاست گذاران فرهنگی نظام پهلوي بودند به خوبی از این ظرفیتها استفاده برده و این مباحث را به شیوههاي گوناگون در لابلاي آثار ونوشتههاي خود مطرح ساختند. در بهرهبرداري از مباحث تاریخی، مشاهیر و چهرههاي شاخص فرهنگ باستانی و اسطوره اي ایران همچنین رخدادها وآثار روزگار باستان که به تهییج احساسات ناسیونالیستی کمک میکرد مورد تاکید قرار گرفت. این آمیختگی و بهرهبرداري افراطی سیاست از تاریخ موجب دگرگونی در مباحث تاریخی شد و مانع رواج واقعیتها و حقایق تاریخی گردید و آسیب جدي را بر پیکره آموزههاي تاریخی وارد نمود. این مقاله کوشش داردتا نتایج بهره برداري که از جمله آن رواج اندیشه شاه پرستی در مباحث تاریخی است و از عوامل آسیب زاي آن بود بپردازد.

کلیدواژهها: پهلوي اول، ناسیونالیسم، تاریخ، نخبگان فکري.

مقدمه

گفتمان سیاسی عصر پهلوي اول با هدف مدرن سازي بر گزاره هایی چون ناسیونالیسم، سکولاریسم، غرب گرایی وتمرکز گرایی استوار بود. این ویژگی ها در عرصه هاي مختلف و در جامعه آن روز توسط حاکمیت پهلوي ترویج شد واز جمله بازتاب آن بر ابعاد آموزش تاریخ،خواه رسمی و کلاسیک وخواه غیر رسمی قابل ملاحظه است.باتوجه به این نکته که ویژگیهاي تاریخنگاري هر دوره داراي مشخصات خاصی است میتوان در عصر پهلوي اول تسلط گفتمان حاکمیت را بر طرز نگارش تاریخ مشاهده و ارزیابی نمود. مصادیق بارز ایدیولوژي حاکمیت پهلوي که در زمینههاي مختلف مورد توجه اولیاي کشور قرار داشت و با جدیت در تمام عرصهها پیگیري میشد، حیطه مهم نگرشهاي اجتماعی را هم در برگرفت و تبلور اراده حکومتی را در اجراي خواستهاي حکومت ذیل یک سلسله آموزههاي مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادي و فرهنگی، را نیز شامل می شد.

در این میان توجه ویژه به مطالعات تاریخی که تقریبا همزمان بایافته هاي باستان شناسان در مهم ترین بخش از بقایاي بر جاي مانده از دوران باستان وحاکمیت پادشاهان هخامنشی تخت جمشید شده بود امکان مناسبی را جهت تمسک هر چه بیشتر به فر وشکوه از دست رفته ي ایران در پی آورد.بدین ترتیب القاي دیدگاههایی با تاکید بر جایگاه مقتدرانه ناسیونالیسم ایرانی،که وجه ممیزه این دوره با دوره قاجار یه ودر ارتباط با روح حاکم غالب نظام هاي سیاسی حاکمه در اروپا قرار داشت ؛به همراه تاکید بر جایگاه والا ومقام قدسی شاه را به خوبی می توان در متون تاریخی منتشر شده در مدارس وموسسات آموزشی جستجو نمود این مقاله برآن است تا جایگاه تاریخ و آموزههاي تاریخی - با تکیه بر کتابهاي درسی تاریخ - در گفتمان این دوره تأثیرگذاري گفتمان سیاسی حاکمیت پهلوي بر آموزههاي تاریخی مطرح و انعکاس دو دیدگاه و نگرش مورد نظر حاکمیت در کتب تاریخی که متشکل از باستان-گرایی و شاهدوستی و شاهپرستی بود را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و مشکلات بر آمده از بطن آنها مورد کنکاش قرار گیرد. بدین منظور ابتدا لازم است با نیم نگاهی به مقاطع تحصیلی این دوره کتابهاي تاریخی تدریس شده در مدارس مورد بررسی قرار گیرد و سپس مضامین گفتمانی حاکمیت که با مقاصد ایدیولوژیک همراه بود مطرح شود.

بررسی وشناخت مقاطع تحصیلی

عصر پهلوي اول به لحاظ شکل کلی نظام آموزشی و مقاطع تحصیلی وامدار دوره قاجاریه است. بدین معنا که نظام آموزشی ایران متأثر از نظام آموزشی فرانسه بود و این الگوپذیري به مرور در دوره قاجار صورت عملی به خود گرفت.مقاطع تحصیلی شامل دبستان و دبیرستان بود. مقطع دبستان پایه ي اول تا ششم را در بر میگرفت و دبیرستان به دو دوره سه ساله تقسیم میشد. در این دوره با توجه به افزایش مدارس،به ویژه توسعه وگسترش مقطع ابتدایی در دستور کار دولت قرار گرفت هرچند که مسولان ازافزایش سهم مقاطع دیگر غافل نماندند.
استدلال اندیشهگران در اهمیت دادن به تعلیمات ابتدایی به عنوان تأثیر-گذارترین مقطع، موجب شد بیشترین تعداد مدارس درمقطع ابتدایی تأسیس شود. بدین ترتیب، با انجام این مهم نخستین دستورهاي وزارتی عصر رضاشاه در خصوص گسترش مقطع ابتدایی به ویژه افزایش تعداد کلاسهاي آن، اساسیترین خواسته روشنگران به اجرا درآمد.

مجله تعلیم و تربیت در اولین شماره سال 1305 خلاصهاي از خدمات و فعالیتهاي وزارت معارف در سال 1304 به چاپ رساند و آن سال را نسبت به سالهاي پیش، سال پیشرفت امور معارفی اعلام کرد.1 از این رو، افزایش کلاسهاي درسی در مقطع ابتدایی از4 کلاس به 6 کلاس در دستور کار وزارت معارف قرار گرفت. در این راستا، به منظور تأسیس کلاس ششم ابتدایی براي ده باب مدرسه اعتبار 2340 تومان براي شش ماه دوم سال در نظر گرفته شد.2بررسی آمار مدارس در سالهاي 1304 تا 1308 نشان از توجه وزارت معارف به مقطع ابتدایی را داشت.اهمیت این مقطع به اندازهاي بود که درمجلس ششم شوراي ملی اعتبارخاصی را براي تشکیل مدارس ابتدایی و تعلیمات عمومی به شرحی که در پی نوشت آمده در نظر گرفته شد.مقاطعتحصیلی و تقسیمبندي آن برگرفته از نظام آموزشی کشور فرانسه بود. این سطوح تحصیلی شامل ابتدایی که دوره آن شش سال بود، متوسطه نیز شش ساله که به

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید