بخشی از مقاله

چکیده

حقوق شهروندي در قرون اخیر از مباحث پررونق و پرمناقشهي دو حوزهي حقوق و علوم سیاسی بوده است و شکلگیري آن همزمان با تحولات اجتماعی برجستهاي صورت گرفته است. اگرچه در ابتداي تاریخِ شهرونديِ مدرن، شهروندي و حقوق مترتب بر آن، صرفاً در چارچوب رابطهي فرد و دولت- ملت تعریف میشد. امروز همگام با تحولات اجتماعی گسترده از جمله سلطهي سرمایهداري و ظهور جنبشهاي اجتماعی شهري، حاشیهنشینی فضایی و اجتماعی شهرنشینان محروم و نیز پدیدهي جهانیشدن و جریان سیال جمعیت، تفسیرهاي جدیدتري از شهروندي مورد توجه محافل اجتماعی، آکادمیک و در نتیجه سیاسی قرار گرفته است.

این مقاله، ضمن بررسی مفهوم شهروندي و تاریخچهي آن، مروري بر آرا و نظریات اندیشمندان در باب شهروندي دارد. سپس اقسام رویکردهاي نظري در مورد شهروندي و تفاوتهاي آنها بررسی میشود و بالاخره مفهوم »حق شهرنشینی« طرح میشود که به عنوان شکل جدیدي از حقوق شهروندي مطرح شده که بیش از آن که مبتنی بر عضویت در اجتماع سیاسی باشد بر اشتراك در سکونت در محدودهي جغرافیاي خاص اشاره دارد. حق شهرنشینی با تأکیدي که بر حق کاربري فضا براي ساکنان شهر دارد، شهرنشینان را تا مقام هنرمندانی که زندگی روزمرهي آنها حیات شهري را همچون اثري هنري خلق می کند؛ ارتقا میدهد.

واژههاي کلیدي: شهروندي، حق شهروندي، شهرنشینی، حق شهرنشینی، شهر.

.1 مقدمه

شهرها همواره مکان فعالیت و توسعهي اقتصادي، و محل و محمل فعالیتهاي علمی و فرهنگی بشر بودهاند. شهر همچون اندامی زنده، همواره، در حال رشد، حرکت و تغییر بوده و در خلال این حرکت و تحول، زندگی ساکنان شهر را هم از ویژگیهاي خود متأثر میکند و در مقابل آنها نیز به نوبهي خود بر ساختار شهري اثر میگذارند. شهرها از دیرباز، محل رشد و توسعهي تمدنها بودهاند، با وجود این، رشد شتابان شهرنشینی طی سدهي اخیر شهرها را با مشکلات گوناگونی همچون، آلودگی محیط زیست، کیفیت پایین آب و هوا، بیکاري و مسکن نامناسب، جرم، بینظمی و نابسامانی، تبعیض و محرومیت، حاشیهنشینی اجتماعی، اقتصادي و جغرافیایی، نیز روبرو کرده است.

با توجه به مسایل فوق، میتوان دید که زندگی در شهر علیرغم برخی مزایاي آن، هم ساکنان را با مشکلات خاصی مواجه میکند و هم مدیریت شهري دائماً در چالش براي حذف، کاهش یا مهار این مشکلات به شیوههایی مؤثر و کارآمد نیازمند است.به همین سبب صاحبنظران بر آناند که شهر باید به عنوان پدیدهاي سیاسی – اقتصادي و نه پدیدهاي صرفاً کالبدي مطالعه شود. در چنین نگاهی شهر، فربهترین تلاقی حقوق عمومی و خصوصی است و روشن شدن حقوق شهري و نحوه کاربست آن توسط جامعه، یکی از الزامات زندگی در زمانه مدرن است. این مقاله در پی آن است که ضمن مروري بر مفهوم، نظریات و رویکردهاي عمدهي مرتبط با شهروندي، و ذکر تمایزهاي آن با مفاهیم نزدیک، به طرح مفهومی جدید در ادبیات شهروندي با عنوان »حق شهرنشینی« یا شهروندي شهري بپردازد.

.2 مفهوم شهروندي

واژهي »شهروند« در زبان فارسی پیشینهي طولانی ندارد، این واژه در لغتنامههاي مشهور دهخدا و در فرهنگ عمید وجود ندارد. اما اولینبار در سال 1373 وارد واژهنامهي »فرهنگ فارسی امروز« وارد شد» :[2]کسی که اهل یک شهر یا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد.[3]« در عوض این واژه در فرهنگ غربی، واژهاي ریشهدار و داراي تاریخی طولانی است. جالب آن که از لحاظ ادبی »شهروندي - Citizenship - « ریشهي شهري دارد. زیرا واژهي citizen برگرفته از کلمهي لاتین City است و در قرون میانه citizen به طور خاص براي اطلاق به ساکنان یک شهر به کار برده میشد. شهر، چنان که ایسین [4] - Isin - می-گوید همواره مکانی غالب در تاریخ گفتمان سیاسی غربی بوده است.

شاید از همین رو شهروندي نیز سابقهاي طولانی دارد. در واقع پیشینهي تاریخی مفهوم شهروندي به دولت شهر آتن در یونان باستان - سده پنج پ.م - بازمیگردد، جایی که ساکنان شهر آتن - البته به غیر از بردگان، بیگانگان و زنان - به عنوان شهروند شناخته میشدند و ویژگی اشخاص به عنوان »شهروند« دو چیز بود: »شهروند به عنوان عضوي از جامعه سیاسی Politia/political society - فرمانبردار - و شهروند به عنوان عضوي از هیأت حاکمه سیاسی - فرمانروا - . [5]« بنابراین شهروندي در این مضمون هم مشمول »عضویت در اجتماع سیاسی« بود و هم مستلزم »وظایف و تکالیف.«اما معناي مدرنِ "عضو یک دولت" تا اواخر قرن هجدهم یعنی زمان انقلابهاي فرانسه و امریکا، و اتحاد دولت- ملت مدرن به عنوان صورت اولیهي سازمان سیاسی رایج نشده بود.

قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شاهد کشمکشهاي سیاسی عمده بر سر حقوق مدنی و سیاسی بود، در این زمان، مباحثات زیادي بر سر معناي شهروندي و کسی که میتواند شهروند باشد رخ داد. لغو بردهداري و اعطاي حق رأي به زنان و مردان طبقهي کارگر در بیشتر کشورهاي صنعتی محصول همین تحولات بود. در دهههاي میانی قرن بیستم، با توسعهي دولت رفاه و تقویت حقوق اجتماعی براي مراقبت بهداشتی، آموزش، مسکن و مستمري، به نظر می-رسید دورهاي فرا رسیده که وعدهي شهروندي – عضویت کامل در جامعه – حداقل براي اکثریت قابل توجهی برآورده شده است. در آن زمان اصطلاح شهروندي در معناي خنثیتري به کار میرفت که با مجموعهاي از حقوق اجتماعی و سیاسی و حقوق اعطا شده توسط دولت و مجموعهي محدودي از انتظارات عاديِ - و بنابراین غیرقابل توجه - فزاینده پیوند داشت. به نظر میرسید شهروندي ، دست کم به عنوان محرك تغییر اجتماعی و سیاسی و کانون توجه مجادلات سیاسی و آکادمیک محو شده است.

از دههي 1980،مباحثات دربارهي شهروندي مجدداً احیا شد، زیرا قادر بود ایدههایی از جنس عدالت و استحقاق فردي را با عضویت و پیوند با اجتماعی خاص به هم پیوند دهد. بدین ترتیب شهروندي در سیاست معاصر به بحثی محوري بدل شد و یکی از مهمترین و جنجالیترین مفاهیم در تحقیقات اجتماعی و سیاسی گردید.مارشال که از پیشگامان نظریه شهروندي در قرن بیستم است شهروندي را پایگاهی میداند که به تمام افرادي که عضو تمام عیار اجتماع خود هستند داده شده است. این افراد همگی جایگاه، حقوق و تکالیف متناسب با این پایگاه دارند و قانون ضامن حقوق و وظایف شهروندي است.[6] به نظر فالکس[7] موقعیت شهروند بر حسی از »عضویت داشتن در یک جامعهي گسترده« دلالت میکند و این عضویت از نظر وي، موقعیتی نه منفعلانه بلکه فعالانه است: شهروند از یک سو حقوقی را دریافت میکند و از سوي دیگر به مدد همین حقوق، تعهداتش را نسبت به اجتماع به جا میآورد.

بنابراین، آنچه شهروندي را از تابعیت متمایز میکند، وجود نوعی »اخلاق مشارکت« است. اما یکی از جامع و مانعترین تعاریف از این مفهوم از سوي جانوسکی ارائه شده : »عضویت فعال و غیر فعال افراد در یک دولت- ملت - Nation-State - با حقوق و تکالیف عامگرایانهي مشخص در یک سطح مشخص از برابري.[8]«بنابراین مفهوم »عضویت« یکی از ارکان تعریف شهروندي به حساب میآید، ازهمین رو از عضویت به عنوان ” شهروندي رسمی" - formal citizenship - و از حقوق و فرصتهاي حاصل از این عضویت - نظیر مشارکت در حوزهي سیاسی، کار، نظامهاي رفاهی، روابط فرهنگی - تحت عنوان ” شهروندي ذاتی[9] - Substantive citizenship - "1 نام برده میشود.بنابراین، چنان که از تعاریف فوق برمیآید، شهروند تنها به ساکنان یک واحد جغرافیایی به نام »شهر« اطلاق نمیشود، شهروندي یک موقعیت در ساخت اجتماعی و سیاسی و ناشی از یک رابطه متقابل با دولت است.

بنابراین همهي کسانی که در چنین موقعیت و رابطهاي قرار گیرند اعم از این که ساکن شهر باشند یا نباشند یا هم اکنون در محدودهي جغرافیایی کشور مزبور سکونت داشته باشند یا نه، شهروند آن محسوب میشوند. به علاوه در تعاریف بالا، شهروندي فاقد هرگونه قیدي است، یعنی فرد به محض آن که به عضویت واحد سیاسی دولت- ملت در میآید، پایگاه و هویت شهروندي را کسب میکند و این صرفنظر از هرگونه پایگاه و هویت دیگري است که او دارد، چنان که پیران [10] اشاره میکند »عضو بودن حاوي برابري است.« ایدههاي جدیدتر در باب شهروندي بر عضویت در اجتماعاتی غیر از دولت - ملت توجه کرده است. »شهروندي شهري« یکی از این ایدهها است که در این مقاله مورد توجه قرار خواهد گرفت. در مجموع با توجه به تعاریف ارایه شده از شهروندي، مهمترین اجزاي شهروندي عبارتاند از:

.1 شهروندي به مثابهي موقعیتی حقوقی؛

.2 شهروندي به مثابهي عضویت و در پی آن احساس تعلق، هویت و همبستگی؛

.3شهروندي متضمن برابري؛

.4 شهروندي به مثابهي مجموعهاي از حقوق و تکالیف درحوزههاي سیاسی، مدنی، اجتماعی، اقتصادي و فرهنگی.

.3 تفاوت مفهوم شهروندي با بعضی مفاهیم دیگر

در ترمینولوژي حقوقی در کنار »شهروندي«، سه مفهوم دیگر نیز وجود دارد: » . 1ملیت - Nationality - « که مفهومی عامتر از شهروندي دارد و عمدتا بر ارتباط با یک دولت خاص به ویژه در عرصهي بینالمللی دلالت دارد. به علاوه، ملیت تنها مختص اشخاص حقیقی نیست و اشخاص حقوقی - نظیر شرکتها و مؤسسات - و نیز داراییها - نظیر هواپیماها و کشتیها - داراي ملیت هستند. [11] » . 2تابعیت« که مفهومی نزدیک به ملیت دارد اما مختص اشخاص حقیقی است و نشاندهندهي رابطهاي سیاسی بین فرد و دولت است. لنگرودي[12] در »ترمینولوژي حقوق« معتقد است: »موقعیت اتباع بر سلسله مراتب و سلطه دلالت دارد« در حالی که شهروندي چنان که گفتیم تابعیت صرف فرد از دولت نیست، بلکه بسیار فراتر از آن؛ فرد مقام تعیینکنندگی براي دولت و مشارکت در فرایند سیاسی را دارد. » . 3اقامت - Residence - « که به سکونت در یک محدودهي جغرافیایی مربوط است. تفاوت اقامت با شهروندي در آن است که شهروندي از لحاظ حقوقی ربطی به سکونت و اقامت در محدوده ي جغرافیایی دولت- ملت ندارد.شهروندان در هر کشوري اقامت داشته باشند به عنوان شهروند کشور اولیه به رسمیت شناخته شده و از حقوق مترتب بر آن بهرهمند میباشند.[13]

.4 حقوق شهروندي

»سیاست« ارسطو ، نخستین تلاش نظاممند، هدفمند و نسبتاً روشمند براي طرح یک نظریه در مورد شهروندي به شمار میآید. در اجتماع سیاسی ارسطو، شهروند کسی است که به طور دائم در اجراي عدالت - حق دادرسی - و حفظ دولت - حق احراز مناصب - سهیم گردد.[14] اما در دوران مدرن یکی از پراستنادترین و بلکه بنیاديترین آثار در زمینهي حقوق شهروندي، اثر برجستهي تی.اچ.مارشال »طبقه، شهروندي و توسعه اجتماعی« است که در آن دستهبندي مشهور وي از حقوق شهروندي ارایه شده است. او حقوق شهروندي را به سه دستهي عمده تقسیم میکند: .1 حقوق مدنی - : - Civil-legal Rights عبارتند از: آزادي بیان،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید