بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مسائل خاص مرتبط با انقلاب اسلامی، موضوع حکومت اسلامی، ضرورت تشکیل آن و ولایت فقیه است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص در سالهای اخیر، شبهات زیادی در جهت نفی تفکر حکومت دینی و جدایی دین از سیاست مطرح شده است. این در حالی است که تشکیل حکومت در دوره معصوم - ع - و استمرار آن در دوره غیبت - ولایت فقیه - ، به حکم قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل ضروری است. گفتنی است در اثبات اصل ولایت فقیه از سوی فقها از ابتدای دوره غیبت کبری ، جای هیچ گونه سخنی نیست و همگان، آن را پذیرفته اند.
آن چه در این اواخر مورد اختلاف قرار گرفته، این است که آیا ثبوت ولایت از راه امور حسبیه بوده و یک تکلیف شرعی است یا این که منصبی الهی و نیابت از مقام ولایت کبری است؟ در این راستا یکی از فتاوای بسیار مهم امام خمینی - ره - که در طول تاریخ اسلام حتی در میان فقهای شیعه بی سابقه است، فتوای خاص ایشان درباره وجوب کفایی تشکیل حکومت اسلامی توسط فقها در دوره غیبت است.
واژههای کلیدی: قرآن کریم، عترت، حکومت اسلامی، ولایت فقیه، امام خمینی - ره -
مقدمه
برپایی حکومت اسلامی در ایران و روی کار آمدن ولی فقیه ، بحث جدیدی در دانش سیاسی دنیا گشود و دو قطب شرق و غرب را به سختی تکان داد و تئوریسین های آنان را متوجه ظهور قدرتی بی نظیر در مقابل خود نمود و این قدرت چیزی جز قدرت اسلام نبود .این انقلاب و نظام ، نمونه مشابهی در جهان ندارد . گسترش و نفوذ این انقلاب به نقاط مختلف دنیا و احساس خطری که مستکبران از محبوبیت و صلابت رهبری آن داشتند ، منجر به شبهه افکنی آنان در سطحی وسیع علیه دین مقدس اسلام و مبانی فکری حکومت اسلامی به ویژه مسئله ولایت فقیه شد .
امروز تحقیق در زمینه موضوع حکومت اسلامی و ولایت فقیه، برای محققان غربی بسیار جذاب است، زیرا آنها در پی آنند که رمز پویایی، موفقیت و استقامت نظام جمهوری اسلامی را بشناسند . در تحقیقات آنها و یا حتی محققان داخلی که در غرب رشد کردهاند و همانند آنها مینویسند ، دو گرایش را میتوان یافت : یک گرایش نفی و نقد حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه است و دیگری بررسی علل و زمینههای روی کار آمدن نظام حکومت اسلامی و ولایت فقیه.در این مقاله ، کوشش شده است تا جایگاه مسئله ولایت فقیه به عنوان الگوی قرآنی اسلامی نظام صالح و ضرورت آن در دوره غیبت و نیز برخی شبهات وارد شده در این زمینه واکاوی و پاسخ داده شود .
جامعیت اسلام
اسلام یک دین جامع و کامل است و به همه مسائل عبادی ، سیاسی و اجتماعی انسان توجه کرده است چنانکه امام صادق - ع - در این خصوص فرموده اند :تَعَالَی أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیَانَ کُلﱢءٍ شحشَیتﱠیْئاًوَیَحْتاللﱠهِمَاَاجُرَکَإِلَیْهِللﱠهُا الْعِبَادُ حَتﱠی لَا دٌ یَقُولُ لَوْ کَانَ هَذَا أُنْزِلَإِلﱠافِیوَ الْقُرْآنِقَدْأَنْزَلَهُ اللهُ فِیهِ.: به راستی که خدای تبارک و تعالی در قرآن ، بیان هر چیزی را نازل کرده است و سوگند به خداوند که هیچ چیز را ترک نکرده است که مردم به آن نیاز داشته باشند ، تا آنجا که هیچ بنده ای نتواند بگوید ای کاش این در قرآنت آمده بود جز آنکه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است .
مسئله حکومت نیز که از مهمترین مسائل جامعه است ، مورد توجه دین اسلام بوده ، و اسلام به دلیل جامعیت و کامل بودن به این مسئله ، اهمیت بسیاری داده است ، زیرا در اسلام همواره جنبه های معنوی بر دیگر جنبه های مادی غلبه دارد و در سیاست اسلامی نیز بر خلاف آنچه که در دنیای امروز وجود دارد ، موضوع اصلی سیاست ، حفظ قدرت و یا اعمال قدرت برای دنیا داری نیست بلکه در اسلام ، قدرت جزئی از حوزه سیاست است و هدف سیاست ، هدایت بشر برای رساندن او به کمال و ایجاد نظم و عدل در جامعه و جلوگیری از ظلم و ستم است.
واژه سیاست در منابع و متون اسلامی نیز به کار رفته و در مواردی از ائمه معصومین ، به عنوان سیاستمداران مردم یاد شده است چنانکه در زیارت جامعه کبیره می خوانیم السﱠلَامُ عَلَیْکُمْ یَا النﱡبُوﱠهِأَ هْلَا لرﱢسَالَهِ بَیْتِوَمَوْضِعَوَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَه وَسَاسَهَ... الْعِبَاد...مفاتیح الجنان ، زیارت جامعه کبیره.
استعمار و شعار جدایی دین از سیاست
در این خصوص مباحث بسیاری مطرح گشته و عدم جدایی دین از سیاست در اسلام ، در طول سالیان گذشته توسط متفکرین و اندیشمندان اسلامی به اثبات رسیده است هرچند که بسیاری نیز با مخالفت با دیگر ارکان نظام اسلامی نظیر حکومت اسلامی و یا مباحثی بی اساس در موضوع ولایت فقیه ، در حقیقت رای به جدایی دین از سیاست داده و به صورت غیر مستقیم ، منکر رابطه عینیت سیاست و دیانت شده اند ، که ما ان شاء االله در طی مباحث آینده به توضیح تفصیلی تر این مسئله خواهیم پرداخت.
اما آنچه در اینجا لازم به ذکر است این نکته است که تفکر جدایی دین از سیاست که منشاء خارجی و استعماری دارد ، اغلب به وسیله عوامل داخلی مانند حکام و سلاطین جور ، و به خصوص در جامعه امروز توسط عافیت طلبان ضعیف الاعتقاد ، مقدس نمایان متحجر و احزاب و گروههای غربزده و الحادی ترویج می شود و بحث زیادی را در میان اندیشمندان جهان اسلام و ایران اسلامی به خود اختصاص داده است.
طرح اندیشه جدایی دین از سیاست ، گرچه سابقه طولانی در جهان اسلام به ویژه کشور ما دارد ولی پس از حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ، بازتاب وسیعتری پیدا کرده است و برخی از نویسندگان و به اصطلاح روشنفکران ، با استناد به برخی دلایل از جمله دلایل قرآنی ، تاریخی و .... در مقام مشروعیت بخشیدن به این تفکر و نفی حکومت دینی هستند و در این راستا با القائاتی در زمینه ولایت فقیه که مبتنی بر اصل مشروعیت حکومت دینی است ، شبهاتی را در این باب نیز ایجاد نموده اند .
از جمله دلایلی که قائلین به این نظریه بدان استناد می نمایند و به وسیله آن در صدد اثبات عدم لزوم تشکیل حکومت اسلامی و دینی بر انبیاء و جدایی دین از سیاست هستند ، دلایلی است که عبدالرزاق مصری به آن استناد نموده که مبتنی بر دو مقدمه است :اول این که در برخی از آیات قرآن کریم ، در توصیف پیامبر اکرم - ص - آمده است : لَسْتَعَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ جَعَلْنا کَوما عَلَیْهِمْ حَفیظاً انعام ، 107وَعَلَیْکُمْأَ نَاما بِوَکیلٍ - یونس ، - 108إِن أَنْتَإِلاﱠنَذیرٌ - فاطر ، - 23عَلَیم االرﱠسُولإِ الْبَلاغُلاﱠ دوم این که وقتی رسالت پیامبر محدود و محصور در ابلاغ و انذار شده و هرگونه حفیظ ، مصیطر و وکیل بودن از آن حضرت سلب شده است.
نتیجه باید گرفت پس حکومت جزئی از دین نیست و پیامبر ولایت بر امت ندارد ، چرا که اگر حکومت در متن دین قرار داشت و سیاست عین دیانت می بود ، نمی بایست این اوصاف که لازمه حاکمیت و ولایت است از آن حضرت سلب می شد . این نظریه، دین را به طور کلی در حوزه مناسبات فردی انسان و خدا میداند و نسبت به عرصه اجتماعی زندگی انسان، دین را بی توجه معرفی میکند.