بخشی از مقاله
منافع وجودي امام عصر(ع) در عصر غيبت
مهدي سلطاني رناني
از زماني كه امام عصر(ع) از ديدهها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگي خود را شروع كرده است، انبوهي از پرسشها، پيرامون مسائل غيبت مطرح شده است كه بسياري از آنها از يك پيشينه ديرينهاي برخوردار است، به گونهاي كه بسياري از اين سؤالها در نوشتههاي نويسندگان كتابهاي مربوط به امام زمان(ع) در قرن چهارم و پنجم اسلامي مطرح گرديده و علما پاسخهاي مناسبي به آن دادهاند.
از جمله پرسشهاي رايج درباره امام زمان(ع) اين است كه:
ـ به فرض قبول امامي كه فرزند بلافصل امام عسكري(ع) است چه خاصيتي بر وجود ايشان مترتب است؟
ـ اگر امام، پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بر وجود امام ناپيدا چه فايدهاي ميتوان يافت؟
ـ امامي كه صدها سال است، غايب است، نه دين را ترويج ميكند، نه مشكلات جامعه را حل مينمايد، نه پاسخ مخالفان را ميدهد، نه امر به معروف و نهي از منكر ميكند، نه از مظلومي حمايت ميكند و نه حدود و احكام الهي را جاري ميسازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتي دارند؟
ـ در دوران غيبت كه آن جمال الهي از ديدگان ما ناپيداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟
پيش از پاسخگويي به اين پرسشها ذكر نكاتي چند در اين باره ضروري است:
1. ظاهراً اين اشكالات از زبان كساني مطرح ميگردد كه در واقع نه امام را شناختهاند و نه به معناي حقيقي امامت پي بردهاند. و امام را مانند رهبري عادي كه كارش مسئلهگويي و حداكثر، اجراي حدود و احكام است ميدانند، در حالي كه مقام امامت و ولايت به مراتب از اين مقامات ظاهري شامختر و والاتر است و بايد دانست كه مفهوم غايب بودن امام مهدي(ع) اين نيست كه وجودي نامرئي دارد و به يك وجود پنداري شبيهتر است، بلكه او نيز از يك زندگي طبيعي عيني خارجي برخوردار است و تنها استثنايي كه در زندگي او وجود دارد، عمر طولاني اوست و الاّ آن وجود نازنين، در جامعه انساني بهطور ناشناس زندگي ميكند.
2. بايد گفت، اگر چه حضور شخصي امام غايب در بين مردم سبب ميشود كه مسلمانان از بركات بيشتر و در سطح وسيعتري بهرهمند شوند، ولي اين چنين نيست كه اگر شخص امام غايب بود هيچگونه فايده و ثمرهاي براي امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلكه مردم را تحت نفوذ شخصيتي خود ميگيرد زيرا آثار امام ـ كه بقيةالله در زمين است ـ بر دو قسم ميباشد:
1. آثار حضور؛
2. آثار ظهور؛
و غيبت امام به معناي عدم ظهور اوست، نه عدم حضور1.
3. مسئله فوائد وجودي امام غايب از طرق ذيل قابل بررسي و محل بحث است:
1. از طريق محاسبات اجتماعي؛
2. از طريق قرآن و نهجالبلاغه؛
3. از طريق روايات متعدد معصومين(ع)
تا هر فردي به فراخور فكر خود، يكي از اين طرق يا هر سه را بپذيرد؛ بهگونهاي كه شخص غير معتقد، به اصالت قرآن و نهجالبلاغه، از طريق اول ميتواند فايده وجود امام غايب را به خوبي درك كند.
اينك؛ بيان اين راهها و پاسخ به سؤال موردنظر به كمك آنها:
1. وجود رهبر مايه بقاي مكتب است
محاسبات عقلي و اجتماعي ثابت ميكند كه اعتقاد به وجود چنين امامي، در طول مدت، اثر عميقي در اجتماع شيعه داشته است كه اكنون به آن اشاره ميكنيم:
اصولاً هر جامعهاي براي خود تشكيلات و سازماني دارد، و براي بقا و ادامه كار سازمانها و به منظور تعقيب هدف، وجود رهبري لازم است. هرگاه اين رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخلهاش در رهبري و گردش تشكيلات و سازمانها لازم و ضروري خواهد بود، ولي هرگاه كه رهبر به عللي محبوس، يا تبعيد و دور افتاده، يا مريض و بيمار باشد، وجود او براي پيگيري امور اجتماع و افراد، كافي خواهد بود؛
زيرا باز مردم به اميد آن رهبر، دست به دست هم داده، كارها را ادامه ميدهند. در طول تاريخ، در ميان ملل زنده كه قيام و نهضتهايي داشتند، براي اين مطلب گواهيهاي فراواني وجود دارد كه نشان ميدهد تا آن رهبر از حيات و زندگي برخوردار بوده، هر چند از نزديك موفق به رهبري نميشده، اما تشكيلات آن گروه، باقي و پايدار ميماندهاست؛ اما لحظهاي كه حيات و زندگي او به پايان ميرسيد، تفرقه و دو دستگي، تشتّت قوا و پراكندگي و نابساماني در ميان جمعيت حكمفرما ميگرديد.
بهترين شاهد بر اينكه وجود رهبر، حافظ نظام و نگاهدارنده مكتب و مايه تشكّل پيروان اوست، ماجراي نبرد احد است. در جنگ احد، بهطور اشتباه، و يا از روي غرضورزي، ندايي در قلب لشكر بلند شد:
ألا قد قُتل محمّد
محمد كشته شد.
اين خبر ناگوار، زماني در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّي مهاجمان بودند. وقتي شايعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پيوستگي آنان چنان گسسته گرديد كه هر كدام به گوشهاي فرار كرده و دست از نبرد كشيدند و گروهي به فكر پيوستن به لشكر دشمن افتادند، اما هنگامي كه خبر قتل پيامبر تكذيب شد، لشكر از هم پاشيده، بار ديگر به دلگرمي وجود رهبر از نقاط مختلف دور پيامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن كريم، اين حقيقت را به خوبي بيان فرموده:
و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضرّالله شيئاً و سيجزي الله الشّاكرين.2
با اين توضيح، درباره امام زمان(ع) بايد گفت: آيا اعتقاد به وجود امام حي و حاضر، ناظر، مستعد و آماده براي نهضت، هر موقعي كه خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعيت و تشكيلات، بالأخص آماده كردن افراد براي نهضت و قيام بر ضدّ جور، استبداد و خودكامگي، و افسانهپرستي و تفرقهاندازي مؤثر نيست؟
هرگاه جمعيتي معتقد شود كه رهبر آنان در قيد حيات و زندگي بوده و پيوسته مترقب فرمان الهي است كه از پس پرده غيبت بيرون آيد، بهطور مسلم نااميد نميشود، وحدت كلمه خود را از دست نميدهد و در حفظ مكتب خويش ميكوشد.
بنابراين اگر رهبر يك جنبش در ميان مردم هم نباشد، وجود واقعي او ميتواند الهامبخش معنوي و مايه اميد، تحرّك و يادآوري گردد و اما در مورد اينكه چرا خداوند امام را در موقع ظهور خلق نكرد، بايد گفت: اگر چنين بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعيت خارجي پيدا نميكرد، زيرا انسانها در انتظار فردي ميتوانند باشند كه به زنده بودنش معتقدند والاّ نميتوان بشريت را به اين دلخوش داشت كه چند سال بعد ممكن است كسي به دنيا آيد كه قرار است نقش منجي را ايفا كند. پس آدميان در شناخت دقايق و ظرايف حيات و براي آنكه در مسير تكاملي به پيكار برخيزند، لازم است كه از وجود رهبري، حتي اگر غايب باشد، الهام گرفته و بهرهمند گردند.
2. اميرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه براي خدا دو نوع حجت معرفي مينمايند: يكي حاضر و آشكار و ديگري غايب و ناپيدا. آنجا كه ميفرمايد:
اللّهمّ، لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة إمّا ظاهراً مشهوراً أوخائفاً مغمورا لئلّاتبطل حججالله و بيّناته.3
پروردگارا، روي زمين هيچگاه از حجتهاي تو خالي نميماند، حجتهايي كه گاهي مرئي و آشكار، و گاهي از بيم مردم پنهان است، تا دلايل آئين الهي محو و نابود نشود.
مقصود امام علي(ع) از «حجت خائف و مغمور» كيست؟ آيا جز آن پيشواي معصوم است كه بر اثر نبودن شرايط مساعد، در پس پرده غيبت به سر ميبرد تا روزي كه جهان براي قيام و نهضت او آماده گردد؟
پس از آگاهي از اين دو نوع حجت به ذكر نام گروهي از اولياي الهي كه آنان يا غايب و پنهان بوده و با اين حال هدايت ميكردند يا به صورت مستتر به سازندگي افراد اشتغال داشتند و يا اينكه نبي و ولي بودند ولي منتظر آن بودند كه فرمان حق رسيده و سپس انجام وظيفه كنند، ميپردازيم:
الف) معلم موسي كه در اخبار به نام «خضر» معرفي شده است؛
ب) پيامبر گرامي اسلام(ص) كه سه سال از طريق فردسازي هدايت ميكرد؛
ج) حضرت موسي(ع) در مدت غيبت چهل روزه؛
د) حضرت يونس(ع) كه مدتها در شكم نهنگ، پنهان از ديدگان به سر ميبرد.
3. پاسخ پرسش از طريق روايات متعدد معصومين(ع)
الف) جابربن عبدالله انصاري، از پيامبر اكرم(ص) پرسيد:
آيا شيعه در زمان غيبت از فيوضات قائم آل محمد(ع) برخوردار ميشوند؟
فرمود: آري! قسم به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، از وي نفع ميبرند و از نور ولايتش كسب نور ميكنند، همچنانكه از خورشيد استفاده مينمايند، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان ميگردد.4
ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(ع) پرسيدند:
شيعيان در زمان غيبت از وجود حضرت وليعصر(ع) چگونه استفاده ميكنند؟
فرمود: آنچنان كه از خورشيد استفاده ميشود هنگامي كه در پشت ابرها پنهان گردد.5
ج) حضرت امام صادق(ع) فرمود:
از روزي كه خداوند متعال، حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و روشن و يا غايب و پنهان.
راوي پرسيد:
از امام غايب چگونه استفاده ميشود؟
فرمود: آنچنانكه از خورشيد استفاده ميشود هنگامي كه در پشت ابر قرار گيرد.6
د) در توقيع مباركي كه از ناحيه مقدس امام عصر(ع) توسط دومين نايب خاص ايشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن يعقوب صادر شده است، چنين آمده است:
اما چگونگي استفاده مردم از من، بهسان استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابر پنهان شود.7
خورشيد فروزان در پشت ابرهاي تار
در پاسخ پيشوايان دين به منافع وجودي امام غايب(ع) در عصر غيبت و چگونگي استفاده از محضر او خوانديم كه همگي تصريح ميكنند: در زمان غيبت از فيوضات بيكران ناموس دهر، امام عصر(ع)، همگان برخوردار هستند، بهسان استفاده آنان از خورشيد، زماني كه در پشت ابرها قرار گيرد. ولي نكته اينجاست كه چرا امام زمان(ع) در زمان غيبت به خورشيد پنهان در پشت ابر تشبيه شده است؟
1. نور هستي و هدايت توسط آن حضرت ميرسد؛ زيرا حضرات ائمه(ع)، علت غايي ايجاد مخلوقات عالماند و اگر آنها نبودند نور عالم به غير ايشان نميرسيد و نيز به بركت آنهاست كه علوم و معارف حقّه بر مردم آشكار ميگردد و گرفتاريها از امت اسلام برطرف ميشود. اگر آنها نبودند، مردم به وسيله اعمال زشت خود مستحق انواع عذابهاي الهي ميشدند، چنانكه خداوند فرموده است:
و ما كان اللَّه ليعذّبهم و أنت فيهم...8
2. همانگونه كه مردم از آفتاب پشت ابر بهره ميبرند و انتظار دارند كه ابر كنار رفته و دوباره قرص خورشيد پيدا شود تا بيشتر از آن بهره بگيرند، در ايام غيبت نيز شيعيان با اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(ع) هستند و هيچگاه مأيوس نميگردند.
3. كساني كه وجود آن حضرت را با همه آثار و علائمي كه دارد انكار ميكنند، مانند انكار كنندگان خورشيد هنگام ناپديد شدن آن در پشت ابر ميباشند.
4. گاهي براي بندگان خدا پنهان شدن خورشيد در پشت ابر از روي مصلحت بهتر از آشكار بودن آن است. همچنين غيبت امام زمان(ع) از روي مصلحت براي مردم عصر غيبت، بهتر است. از اين رو ايشان از نظرها غايب گرديدهاند.
5. نگاه كردن مستقيم به خورشيد، بينايي انسان را به مخاطره ميافكند و اين به خاطر ضعف قوه ديد و عدم احاطه به خورشيد است. آفتاب ملكوتي وجود امام عصر(ع) نيز همينگونه است كه اگر همه او را ببينند ممكن است به حال مردم زيانبخش باشد و موجب كوردلي آنها از ديدن آفتاب حقيقت گردد. در صورتي كه در غيبت ايشان، چشم بصيرتشان موجب ايمان به او ميگردد؛ همانطور كه انسان ميتواند از ميان ابر به خورشيد بنگرد و ضرري نبيند.
6. گاهي آفتاب از ميان ابر بيرون ميآيد اما يكي به آن مينگرد و ديگري توجهي ندارد. همينطور نيز ممكن است آن حضرت در ايام غيبت بر عدهاي آشكار شود ولي ديگران او را نبينند.
7. وجود ملكوتي و نور مطلق الهي ائمه اطهار(ع) از لحاظ نفعي كه براي عالم وجود دارند، همانند خورشيد است و تنها كساني نميتوانند از وجود مقدسشان بهرهمند گردند كه چشم دلشان كور باشد. در قرآن كريم نيز به اين اشاره شده است:
و من كان في هذه أعمي فهو فيالآخرة أعمي و اضلّ سبيلاً.9
8. همانطور كه خورشيد نورش فروزان است و به اندازه روزنههاي خانهها وارد آن ميشود و به اندازه ارتفاع آنها در آن ميتابد، مردم نيز به اندازه روزنههاي دلشان از انوار هدايتگر اهل بيت(ع) استفاده ميكنند. اگر انسان، پردههاي هواپرستي را از پيش روي خود كنار بزند، در زير آسمان قرار ميگيرد و نور آفتاب، بدون مانع، از هر سو او را احاطه ميكند.10