بخشی از مقاله


ارگ بم


ارگ بم عضوي از منظومه اي بزرگ از بناهاي تاريخي است كه آن را در ميان گرفته اند ؛ شهر باستاني دارزين با قدمتي در حدود هزاره اول پيش از ميلاد در اراضي شمال غربي بم امروزي برپا بوده و هنوز كوشك هاي ميان محله هاي شهردوران قرون اوليه اسلامي در آن بر پامانده اند و تنها قريه كوچكي در حوزه غربي آن آباد است ؛ قلعه دختر در شمال رودخانه پشت رود و در جنوب آن بناي چارطاق و ساختمان كوشك و پير علمدار و همچنين در مشرق و نزديكي ارگ، بناي تاريخي مسجد حضرت رسول بر پيرامون فضاي ارگ برپا بوده اند . هرچند كه پيشينه اين بنا ها ساليابي نشده است ، با اين حال قدمت آن ها ، از قرون اوليه دوران اسلامي تا دوره ايلخاني قابل تخمين به نظر مي رسد.

ساليابي بناهاي تاريخي واقع در ارگ بم و همچنين بناهاي پيرامون آن تاكنون در برنامه كار باستان شناسان قرار نگرفته است ، از اينرو شايسته است كه بيشتر به گزارش هاي شفاهي مردم و متون تاريخي اكتفا نمود. . در متون تاريخي ؛ پيدايش ارگ بم را به بهمن بن اسفنديار نسبت داده اند، و او را اردشيردرازدست از شاهان دوران هخامنشي قلمداد كرده اند. در سيماي برخي از برش هاي ارگ نيز لايه هاي ساختماني بيشماري نمايان است كه گوياي ساخت و سازهايي مكرر در ارگ و تأييدي بر درستي تخمين قدمت متون تاريخي است.


هرچند كه تا كنون وقوع زلزله هاي بزرگ در منطقه بم گزارش نشده است و يا دست كم از آن بي اطلاع مانده ايم ، با اين حال ارگ بم طي عمر طولاني خود ، بارها مورد مهاجمه ها ، جنگ ها و محاصره هاي طولاني دشمن تخريب و ويراني بوده و نشانه هاي شاخصي از ويراني هاي آن در دست است . با اين حال هر باربالنده تر گذشته براي استقرار نسل هاي بعدي انتخاب شده ، مرمت شده و گسترش يافته است .
ساكنان ارگ بم در حدود يكصد و پنجاه سال پيش ، براي آخرين بار مأواي ارگ را ترك نموده ودرون باروي شارستان و در ميان باغ ها و نخلستان هاي بيرون از شهر سكني گزيدند. وسعت ارگ بم به ييست هكتار مي رسد . جز باروي شارستان كه درحوزه شمالي به باروي ارگ نزديك است و به فاصله اندكي از باروي ارگ جا دارد . در حوزه جنوبي چهار بارو بخش فراز كوه سنگي را احاطه كرده است كه به احتمال زياد راستاي هر بارو نشان دهنده گسترش حاكم نشين ارگ در دوره اي از

تاريخ است . ساختمان ارگ بم در شكل توسعه يافته اش از دو بخش مردم نشين و حاكم نشين تشكيل شده است. در فضاي شمالي بيرون ارگ ، بناي گنبد بزرگ يخدان و در نزديكي آن ديواره رفيع يخ چاوون جا دارد .
بخش حاكم نشين بر فراز قله صخره و در شمال ارگ جا دارد و متشكل از بنا هايي است، همچون؛ برج اصلي ، چهارفصل ، خانه حاكم ، چاه آب ، حمام ، خانه رئيس سرباز خانه (ساختمان معروف به آسياب بادي) ، سرباز خانه ، دروازه (ساساني) و برج و باروي اين مجموعه را شامل مي شود . گفتني است كه جز بناي آسياب بادي ، ديگر بخش هاي حاكم نشين بر باروهايي سنگي با بلندي نزديك به هفت متر استوار شده است كه در زير روكش كاهگلي پنهان مانده است ، چنين به نظ

ر مي رسد كه در لايه هاي مانده در محدوده باروي سنگي به ويژه در سطوح زيرين آن كهنه ترين بخش حاكم نشين باشد. در بخش شرقي حاكم نشين دروازه مسدود شده اي است كه آن را كد كرم (خانه كرم) مي خواندند و وجود اين پديده را سندي بر جا مانده از داستان هفتواد تلقي نموده اند.
فضاي مردم نشين يا عامه نشين با حصاري بلند در راستاي شرقي غربي از بخش حاكم نشين جداشده و دسترسي اين دوبخش به يكديگر از راه دروازه اي است كه از شمال بناي مير آخور به سرباز خانه حاكم نشين مي رسد. بخش مردم نشين را به دوره اي از گسترش ارگ نسبت داده اند ، با اين حال اين دوبخش در ميان باروي حصيني با 38 برج بزرگ و كوچك جاي دارد كه يكپارچه به نظر ميرسد وتنها دروازه اين مجموعه در ميان باروي جنوبي مردم نشين جاسازي شده است . فضاي مردم نشين شامل : دروازه ورودي ، بناي سردروازه ، راسته بازار ، مسجد جامع ، بناي زورخانه (مقبره) ، ساباط و خانه جهودا ، ميدان تكيه، مسجد پيامبر ، حمام ، مدرسه (خانقاه) ، اصطبل ، بناي ميراخور و محله هاي مسكوني است .ر در شمال بناي اصطبل به عنوان دفتر كار مرمت و احياي ارگ ، سرآغازي بود بر فعاليت هاي كلان سازمان ميراث فرهنگي كشوردر شهرستان بم .در اين رهكذر به مرور بررسي ، خواناسازي و احياي شبكه معابر و بناهاي سردروازه ، راسته بازار ، چارسوق ، مسجد جامع ، مجموعه ميرزا نعيم ، خانه ساباط ، بناهاي پيرامون ميدان تكيه ، اصطبل ، مدرسه ، سربازخانه ، خانه رييس قشون ، بخش جنوبي و بخش غربي بارو و برج هاي پيراموني ارگ ، ساختمان گنبد يخدان ، باروي يخچاوون و مسجد حضرت رسول در فضاي

بيروني ارگ مرمت و احيا گرديد و براي تحقق اهداف از پيش تعريف شده راه اندازي شد و سامان گرفت .
در كاوش هاي سالهاي اخيردر فضاي دروازه اسپيكان كه در باروي شارستان و در شمال غربي ارگ واقع است ، تاسيسات آب رساني مخفي ارگ آشكار گرديد .آب دو رشته قنات در ساختمان پخشگاه همجوار با اين دروازه ، چند بخش شده و بخشي از آن از طريق تنبوشه به ساختمان شترگلو واقع در خندق غربي مي رسيده و به ميان ارگ هدايت مي شده و در ساختمان حمام بخش غربي مردم نشين ظاهر مي گرديده است .


دانشنامه جهان اسلام
مدخل (بم)
بًم، شهرستان،‌ شهر، و قلعه اي در استان كرمان.
1) شهرستان بم (جمعيت طبق سرشماري 1375 ش 198435 تن، كه از آن ميان حدود 43 درصد شهرنشين؛ و حدود 47 درصد روستانشين بوده اند). در مشرق و مركز استان كرمان قرار گرفته، از شمال به شهرستان كرمان، از مشرق به شهرستانهاي زاهدان و ايرانشهر، از جنوب به شهرستان جيرفت
، و از مغرب به شهرستان بردسير محدود است. مشتمل است بر چهاربخش حومه (مركزي)، رايگان، نًرماشير و فًهوج، و شهرهاي بم و بًروات. كوير لوت (دشت لوت)، در قسمت شمال و شمال شرقي آن واقع شده و مغرب آن كوهستاني است. آباديهاي بم در دامنة كوهها و دشت قرار دارد. رشته كوههاي بارز و كوههاي راين درشمال و مغرب آن (ارتفاع بلندترين قله: 4465 متر به نام هزار در بخش راين) تا جنوب شهرستان امتداد دارد، و در آنجا شاه كوه و نمداد (ارتفاع بلندترين قله:

3491 متر) ناميده مي شود. كوه كِشيت در شمال شهرستان با جهت شمال غربي – جنوب شرقي تا مغرب شهر بم امتداد دارد و كوير لوت را از درة‌ تهرود جدا مي كند. گردنة سرپشت در نزديكي دارزين در مغرب شهر بم واقع است. رودهاي موسمي آن فهرج و تَهْرود جدا مي كند. گردنة سرپُشت در نزديكي دارزين در مغرب شهر بم واقع است. رودهاي موسمي آن فهرج و تَهرود است.

تَهرود از كوه هزار در ارتفاعات ساردويه سرچشمه مي گيرد، از دهستان تهرود، در بخش راين، مي گذرد و به لوت شورگَز منتهي مي شود. بم در تابستان بادهاي گرم به نام لِوار دارد. در مشرق شهرستان،‌ در بخشهاي ريگان و نرماشير، جنگلهاي تُنُكِ درختان گز و كَهور ديده مي شود. دره هاي واقع در كوههاي بارز و كشيت،‌ با آب فراوان و سبز و خرمي،‌ از ديرباز باعث سكونت مردم در آنجا و پيدايي آباديها و كشت و ورز شده است. آب آشاميدني مردم از چشمه ها و چاههاي عميق و نيمه عميق و قنات تامين مي شود. دهها رشته قنات،‌ زمينهاي آن را مشروب مي كند. از محصولات عمدة آن گندم و جو و مركبات است. خرما و حنا و مركبات آن صادر مي شود. از صنايع

دستي قالي بافي،‌ سبدبافي،‌ حصيربافي و گليم بافي دارد. پرورش گاو و گوسفند و بز در آن رايج است. در نواحي بياباني بم از شتر براي رفت و آمد و باركشي استفاده مي شود. معادن مرمر و چشمة آب گرم معدني دارد. راه اصلي كرمان – زاهدان، كرمان- ايرانشهر، و كرمان- جيرفت از آن مي گذرد. اين شهرستان زلزله خيز است. از جمله آثار باستاني آنجاست: ميل نادري (درست تر: ميل قاوردي)، از آجر، از دوره نادرشاه به ارتفاع تقريبي چهل گز در نزديكي شهر فهرج (وزيري

كرماني، 1364 ش، ج 1، ص 355،‌ 356، حاشيه)؛ قلعة دختر؛ ويرانه هاي شهر قديمي ريگان از دورة اشكاني (مستوفي، ص 349) در حدود 37 كيلومتري جنوب شرقي شهر فهرج؛ ويرانه هاي ساساني – اسلامي نرماشير، نزديك روستاي چَغوك آباد (حدود نوزده كيلومتري جنوب غربي آبادي فهرج)؛ و قلعه (ارگ) بم در 1316 ش، شهرستان بم در استان هشتم با بخشهاي بم (حومه)‌، سبزواران (جيرفت)، ساردويه،‌ كهنو (كَهْنوج)، و مَشيز (بردسير) تشكيل شد (ايران. وزارت كشور، ص 15 مكرر). در تير 1324 بخش بردسير از آن مجزا و تابع شهرستان سيرجان گرديد (همان، ص 23 مكرر) طبق تصويبنامة شهريور 1325، دهستان نرماشير (فهرج) تبديل به بخش، و تابع

شهرستان بم شد (همان، ص 24 مكرر) و جيرفت از شهرستان بم مجزا و تبديل به شهرستان گرديد (همان، ص 25 مكرر) درهمان سال،‌دهستانهاي اسفندقه و راين از بخش ساردويه مجزا و به عنوان بخش، تابع شهرستان جيرفت شد (همانجا) در مهر 1326، دهستان ده بكري (مُرغَك)، از بخش مركزي (حومه) شهرستان بم مجزا و تابع بخش راين و جزو شهرستان بم گرديد، و دهستان اسفندقه از بخش راين شهرستان بم مجزا و ضميمه بخش ساردويه و تابع شهرستان جيرفت شد (همان، ص 26 مكرر) بعداً بخش كهنوج نيز از شهرستان بم جدا و به شهرستان تبديل شد.

2) شهر بم. مركز شهرستان بم (جمعيت طبق سرشماري 1375 ش: 70079 تن)، در ارتفاع حدود 1060 متري،‌ در دشتي حاصلخيز، در شمال رشته كوههاي بارز در مسير راه اصلي كرمان – زاهدان، و كرمان – ايرانشهر- چابهار (درياي عمان)، در حدود 200 كيلومتري جنوب شرقي شهر كرمان واقع است. فاصلة آن تا ايرانشهر در جنوب شرقي حدود 357 كيلومتر، و تا جيرفت در جنوب غربي حدود 118 كيلومتر است. آب و هواي آن عمدتاً كويري است. حداكثر مطلق دماي آن به 49 درجه سانتيگراد، و حداقل آن به 9- درجه سانتيگراد مي رسد. گاهي در بم برف مي بارد. رشته كوههاي بارز مانند سدّي در جنوب دشت بم كشيده شده است. رود موسمي تهرود از شمال شهر به نام رود بم (يا رود پشت) مي گذرد. آب آشاميدني بم عمدتاً از چاه و قنات تامين مي شود. حدود 29 رشته قنات با جهت غربي- شرقي وارد شهر و حومة آن مي شود. طول برخي از آنها به حدود بيست كيلومتر مي رسد. محلة قديمي زرتشتيها در شمال غربي شهر واقع است. از جمله بناهاي قديمي شهري: مسجد سيد (تاريخ بنا: 1262)؛ امامزاده اسيري؛ مسجد اسعدالدوله (1294)؛ بقعة امامزاده زيد منسوب به يكي از امام چهارم عليه السالم كه زيارتگاه اهالي است؛ و مسجد وكيل (تاريخ بنا: 1284-1287) محلة كوزران (گوزاران) در شمال غربي آنجاست. ده بكري در دهستان كوهستاني مرغك،‌ در حدود 26 كيلومتري جنوب آبادي دارزين، از مراكز ييلاقي اهالي بم است. بم كارگاههاي چاقوسازي دارد. از تفرجگاههاي مردم شهر بايد از ارگ جديد بم نام برد. بم داراي فرودگاه است. از جمله محله هاي قديمي شهر، لشكر فيروز است كه در مغرب قلعه قرار

گرفته است (محلاتي، ج 1، ص 201، نقشه) هنگام شورش آقاخان محلاتي، نصرت الدوله چهارده ماه بم را محاصره كرد و پيرامون آن عماراتي بنا نهاد (ذوالفقار كرماني، ص 20) كه بتدريج به نام لشكر فيروز معرف شد.

3) قلعه (ارگ) بم. شهر قديمي در محوطه اي محصور در شمال شرقي شهر كنوني بم، كه به نوشتة وزيري كرماني (1354 ش، ص 92) بر روي سنگي به ارتفاع حدود دويست ذرع قرار دارد و بزرگترين قلعة سالم ايران است. اين قلعه از دو قسمت تشكيل شده است: قسمت شمالي كه بر روي تپه اي سنگي و مرتفع قرار دارد، و قسمت جنوبي كه در گودي واقع است. در دورة قاجاريه، به لحاظ عظمت قلعه، اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، ج 1، ص 470) آن را «قلعة خداي آفرين»

ضبط كرده است. امروز همة قسمتهاي اين ارگ، به صورت آثار باستاني نگهداري مي شود،‌ و قسمتي از شمال آن بازسازي شده است. شهر قديمي ظاهراً تا 1253 مسكوني بوده، و پس از آن بتدريج از سكنه خالي شده است. مدتي از ارگ آن (قسمت شمالي) به عنون پادگان استفاده مي شد (وزيري كرماني، 1354 ش، ص 94). شهر قديمي بم ويژگيهاي شهرهاي ايران بويژه شهرهاي خراسان دورة اسلامي را دارد، و مشتمل بوده بر قلعه يا ارگ (حاكم نشين) و خزاين و

زندان. قسمت اصلي شهر (به اصطلاح جغرافيانويسان قديم: شارستان) و گرداگرد آن (رَبَض) با برج و بارو از هم جدا مي شد. امروز گاهي به اشتباه همة قسمتها را ارگ يا قلعه مي گويند. هستة مركزي شهر (جاي مسكون) كه در گودي قرار گرفته، به شكل مربع مستطيل با شيبي از مغرب به مشرق به طول حدود 425 متر، و عرض آن از شمال به جنوب حدود سيصد متر است (گوبه ، ص 305)، ارگ (حاكم نشين)، در شمال اين مربع مستطيل و متصل به آن بر روي كوه سنگي واقع است و از فراز آن كوههاي شاهسواران در جنوب ديده مي شود. محوطة كوچكي در شمال غربي شهر قديمي به مساحت حدود 175 مترمربع قرار گرفته كه احتمالاً بعداً به آن الحاقاتي شده است (همانجا). دژ قديمي، با خندقي در جنوب كه پلي روي آن بوده، و با برجها و باروي (چهار حصار) كنگره دار محافظت مي شده است. اين دژ بارها مرمت شده است. دروازه اصلي در جنوب پس از پل قرار دارد، و آثار دروازة شمالي با برجي كنار آن به نام كَتِ كِرْم (يا كَدِ كرم)، ميان ديوار دوم و

سوم ديده مي شود. شهر مشتمل بر ميدان و بازار و تكيه و مسجد و حسينيه و زورخانه و چاه و آسياي بادي و اصطبل با آخور (پس از ديوار دوم)، و حمام و زندان بود و با چند بارو و برج حراست مي شد. پس از ديوار بلند دوم و دروازة آن، محوطه اي با اتاقهاي متعدد براي نگهباني ديده مي شود، كه چاهي در آن حفر شده و ساختمان دو طبقة كنار آن هنوز برجاست كه احتمالاً در دوره اي قديمي بر روي بناهاي قديمتر ساخته شده است. مجموعة ميرزا نعيم در مشرق بازار قرار داردكه اخيراً تعمير شده است. محوطة حاكم نشين با برج و بارو، و دروازه و حرم حاكم در جنوب آن و خانه اي به نام «چهارفصل» پس از ديوار سوم قرار گرفته كه سالمترين قسمت به جا مانده از شهر قديمي است كه پيش از انقلاب اسلامي تعمير شده است. ويرانه هاي مسجد در قسمت جنوبي شهر در مشرق بازار قرار دارد كه در محوطة شمالي آن محلة‌ اعيان نشين بود، و نزديك آن زورخانه اي با عمق 5/1 متر به شكل مربع قرار داشت. ساختمان اصطبل و طويله در محوطة زير

ارگ، و ميداني در بالاي بازار با كاروانسرايي نزديك آن قرار گرفته است. مسجدي نيز كه احتمالاً بر روي خرابه هاي مسجد جامع (از دورة صفاريان)‌احداث شده است، محرابي با تاريخ 810 دارد. امروزه از مسجد جامع دورة صفاريان،‌ براثر خاكريزي بر سطح مسجد دورة صفاريان، بر روي مسجدي قديميتر بنا شده بوده است. در كنار مسجد، چاهي وجود دارد كه نزد اهالي مقّدس است. در

سال پيروزي انقلاب اسلامي نماز عيدفطر در همين مسجد كه حياطي مربع شكل دارد خوانده شد. در سوگواريهاي مذهبي، مردم از شهر جديد بم به اين مسجد مي روند و در محراب آن شمع روشن مي كنند. به نظر گوبه، از رودي كه از شمال ارگ مي گذشته،‌ نهري حفر شده بوده كه وارد شهر مي شده است (ص 306)، و امروزه بستر خشك آن ديده مي شود. مقدسي (ص 465)‌ نيز از نهري نام برده كه از محلة‌ بزازان مي گذشته است و ظاهراً مقصود او همان نهر است. همچنين مقدسي از يكي از مساجد جامع كه اصطخري (ص 166) و ابن حوقل (ص 312)‌ نيز از آن نام برده اند، سخن گفته است كه آثار آن در مغرب محوطة اصلي به جا مانده است. شمال غربي آن كاروانسرا و حسينيه اي قديمي قرار دارد. محله قديمي بزازان بيش از همة قسمتها ويران شده است. در شمال اين محله، دروازه اي با باروي كنگره دار، قسمت اصلي شهر را از ارگ جدا مي كند كه پس از آن قسمت دوم شهر قرار گرفته و با خيابان شرقي – غربي از قسمت اول جدا شده است. عمده ترين ساختمان آن، ميداني است كه در كناره هاي آن آخورهاي اسب، و در قسمت جنوب شرقي آن چاهي قرار گرفته است. آثار آسياي بادي در قسمت شمال غربي آن ديده مي شود. بالاي آخورها در طبقة دوم جاي سربازان بوده است. گويا در همين جا بوده است كه لطفعلي خان زند، پس از درگيري با حاكم بم دستگير مي شود. در قسمت غربي اين محوطه، پس از جايگاه سربازان و ميدان و آخور، كاروانسراي قديمي واقع شده است. در قورخانه، خانة نظاميان دو طبقه است. زندان در محوطة اداري حاكم نشين قرار دارد كه پس از گذشتن از دالاني به عمق چهارمتر به محوطة پهن تري متصل مي شود. به نظر پوپ ، ويرانه هاي ديواري كه در مشرق شهر قديمي در محلة باغ دروازه (امروزه نزديك گورستان) ديده مي شود، بقاياي مسجد حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است كه عبدالله بن عامر در دورة‌ عثمان آن را بنا كرده است (ج 3، ص 930؛

ظاهراً پوپ اين مطلب را از كتاب سفرنامة ژنرال سرپرسي سايكس، ص 254، و سايكس آن را از تاريخ كرمان، وزيري كرماني، 1364 ش، ج 1، ص 280، گرفته است). اما اين مطلب چندان صحيح به نظر نمي رسد، زيرا رفتن عبدالله بن عامر به شمر بم در كتابهاي معتبري مانند فتوح البلدان بلاذري و تاريخ الرسل و الملوك طبري نيامده است؛ بعلاوه مسلمانان مساجد را در داخل شهر مي ساختند، نه در كنار شهر، سايكس محلة‌كنوني گوزاران را كنار رود كجاران (گزاران) شاهنامه مي داند (سايكس، همانجا).
وضع ساختمان قلعه از دورة‌ ناصرالدين شاه (حك: 1264-1313) تاكنون تغيير چنداني نكرده است. به نوشتة‌ ذوالفقاري كرماني (ص 23)، در دورة‌ ناصرالدين شاه، قطر ديوار قلعه 28 ذرع، وعرض خندق دوازده ذرع بود. دروازة‌ اصلي در جنوب بود و از روي پلي چوبي وارد شهر مي شدند. قلعه داراي 51 برج در پيرامون، و نُه برج با شكلهاي مختلف و بسيار بزرگ بود. برج ميان ديوار غربي، سيزده ضلع بيقاعده داشت و محيط آن 104 ذرع بود. از زير آن آبي از بيرون وارد شهر مي شد، ا

ما در همة خانه ها براي هنگامي كه در محاصره قرار مي گرفتند چاه كنده بودند كه عمق آنها ميان پنج تا هشت ذرع بود. از دروازة اول كه داخل شهر مي شدند، نخست از ميان بازاري رو به شمال مي رفتند كه طول آن 120 ذرع و عرض آن چهار ذرع بود كه از هر سو راسته بازار داشت. براي ورود به ارگ مي بايست از سه دروازه مي گذشتند، به عبارت ديگر شهر با ساخت ديوار محافظت مي شد. در شمال، در ديوار قلعه رو به بيرون دروازه اي بود كه مخصوص اهل ارگ بود و به آن دروازة كَتِ كَرْ مي گفتند. پس از شكست آقاخان محلاتي، سكونت در قلعه و شهر قديمي ممنوع شد، از اينرو مردم بيرونِ قلعه را آباد كردند (ذوالفقار كرماني، ص 20، 23-24).
پيشينه. الف) پيش از اسلام. درباره بم پيش از اسلام و قلعه آن اطلاع چنداني در دست نيست. به نوشتة‌ اعتمادالسلطنه (1367-1368 ش، همانجا)‌ بم از بناهاي بهمن بن اسفنديار است. در اواخر دورة اشكانيان، از لشكركشي اردشير به منطقه اي كه بم در آن قرار داشت مطالب فراواني در دست است نام آثار باستاني پيرامون قلعة بم امروزي، مانند نرماشير و قلعة دختر، از زمان ساسانيان حتي پيش از آن در منابع ديده مي شود. ظاهراً منطقة بم در دورة‌ اشكانيان نيز آباد بوده است. طبق كارنامة اردشير بابكان، او در لشكركشي خود به دژ گذاران (در شاهنامه: كجاران) با هفتان بوخْت ( در شاهنامه: هفتواد)، پادشاه آن منطقه، به جنگ پرداخت (ص 55-61) فردوسي محل كجاران را در خطة‌ درياي پارس (خليج فارس و درياي عمان)‌ آورده است (ص 139)‌. از لحاظ جغرافياي آن زمان، درياي پارس پهناورتر بود وبطليموس آن را پرسيكوس سينوس ضبط كرده است (مشكور، ص 12).
طبق مطالب كارنامة اردشير بابكان، هفتان بوخت در دژ گذاران پادشاهي مي كرد، و دژ گولار و دستگرد (دستجرد= مزرعه)، جزو دژ گذاران به شمار مي آمد (ص 55-61) به نوشتة فردوسي،‌ هفتواد پس از كشتن يكي از امراي محلي، بر سر كوهي نزديك كجاران دژي ساخت (ß فردوسي، ج 7، ص 141-142) كه احتمالاً نخستين پايه هاي قلعة بم بود، چون در آن نزديكي جز كوه سنگي كه امروزه ارگ بم بر روي آن است، كوهي ديده نمي شود.


فردوسي رويداد تاريخي لشكركشي اردشير را با افسانة شگفت انگيزي در هم آميخته است؛ براي مثال از دختر هفتواد «اختر» (بخت و اقبال)‌ سخن گفته كه به پنبه ريسي مي پرداخته است. او با پرورش كرمي در دوكدان و استفاده از فَره «اختر» (اقبال) كرم، توانسته بود طرازي فراوان بريسد كه سبب ثروتمند شدن هفتواد شده بود. بنابر مطالب شاهنامه قلمرو هفتواد كه شاه آن منطقه شمرده مي شد، از درياي چين تا كرمان بود (همان، ج 7، ص 143). طبق مطالب كارنامة اردشير بابكان، هنگام لشكركشي اردشير به گذاران، هفتواد بر بومِ سِند و مكران و درياي پارس نيز فرمانروايي داشت (ص 57). اردشير بي شك از راه سيرجان – دارزين يا جيرفت – دارزين به بم

لشكر كشيده است. چون لشكر دوازده هزار تني او نمي توانسته است از مسير بدون آب (رود) و چمنزار پيشروي كند، در شاهنامه بارها از واژة آبگير در مسير اين لشكركشي سخن به ميان آمده كه ظاهراً مقصود هليل رود يا رود لاله زار است (فردوسي، ج 7، ص 145، 147).
در كارنامة اردشير بابكان همچنين آمده است كه در جنگ دوم، پس از پيروزي اردشير و كشته شدن هفتان بوخت، اردشير «خواسته و زر و سيم از آن به دژ به هزار بار شتر كرد [و] به گوار (اردشير خُرّه) گسيل كرد» (ص 87). طبري (سلسلة اول، ص 820) نيز اين مطالب را تـاييد كرده است. به نوشتة او، اردشير به اَلّار (نولدكه، ص 41-69: گُلار) از رستاق (از مناطق روستايي) كوجَران (كجاران) لشكركشيد و مال و گنج فراوان به دست آورد كه اين ثروت بي ترديد از توليد ابريشم آن منطقه بوده است. ظاهراً انگيزة لشكركشي اردشير به گذاران نيز به دست آوردن ثروت حاصل از ابريشم بوده است. بارون كارا دو وو، پس از بررسي دقيق مطالب شاهنامه، به اين نتيجه رسيده است كه خاستگاه ابريشم، بايد ايران باشد، نه چين (ج 1-2، ص 290).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید