بخشی از مقاله

دوستی و نیروی محبت


خلاصه مطالب
از عوامل موثر در ايجاد دوستي: نيروي محبت از نظر اجتماعي نيروي عظيم و موثري است بهترين اجتماع آن است كه با نيروي محبت اداره شود. محبت زعيم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعيم و زمامدار.
مردم آنگاه قانوني خواهند بود كه از زمامدارشان علاقه ببينند و آن علاقه هاست كه مردم را به پيروي و اطاعت مي كشد.


تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر
عشق و محبت يك عامل بزرگ بل زصد لشكر ظفر انگيزتر
عشق و محبت يك عامل بزرگ اخلاقي و تربيتي است در ايجاد دوستي مشروط به اينكه خوب هدايت شود و بطور صحيح مورد استفاده واقع گردد.
و در كل آيا روي زمين حتي يك نفر عاقل هست كه تلاشي در جهت صداقت و اخلاص و عدالت و عشق و سخاوت و امانت و عاطفه و ترحم نداشته باشد؟ و آيا انساني به مفهوم واقعي كلمه وجود دارد كه قلبش از ناله بيچارگان و اشكلهاي ستمديدگان فشرده نشود؟ و ديگر دارد بودن اخلاق خوب كه از بقيه مهمتر است اخلاق خوب موجب شرافت، عزت و شخصيت انسان مي گردد.
قال علي(ع) اكرم الحسب حسن الخلق.


بالاترين شرافت و بزرگي انسان اخلاق نيكوي است كه از نتايج ارزشمند اخلاق نيك جذب مردم است.
ديگر دارا بودن خلق سجاوت و كرامت و مودت است كه خدا خود در روز قيامت از فرزند انسان سوال مي كند. و در خاتم دعا
اميدوارم به بركت قرآن كريم، اسلام و رزمندگان اسلام ظفرمند و پيروز باشند، به بركت قرآن كريم دلهاي ما ظرف معارف قرآن و اولياء الهي قرار بگيرد خداوند ارواح شهداي اسلام را با انبياء و اولياي الهي محشور فرمايد. رهبر عظيم الشان انقلاب و رياست محترم جمهوري اسلامي به محجوب قلب است در سايه ولي عصر ارواحنا فدا از امدادهاي غيبي برخوردار بفرمايد. مطمئن و مولفين و علوم الهي را غريق رحمت خود بفرمايد. آمين


به نام خالق هستي
پيامبر اكرم(ص) فرمود: به همديگر هديه بدهيد تا محبت ميان شما بسيار گردد و كنيه ها از ميان برود.
مقدمه:
در مقدمه جا دارد از رياست محترم جمهوري اسلامي ايران جناب آقاي دكتر احمدي نژاد به جهت خلاقيت، تفكر جديد ايشان به جهت ايجاد انگيزه جامعه فرهنگيان و دانش آموزان براي مطالعه- تحقيق و پژوهش و از ايشان به جهت اين كار خداپسند از كه موجب انس بيشتر به كتاب شد، و از تشويق و هديه ايشان در پاسخ پرسش قبل صميمانه متشكرم در پاسخ به اين پرسش كه چه كنيم كه يكديگر را دوست داشته باشيم؟


با مطالعه چندين كتاب يك جمع بندي از مطالب را عنوان مي كنم.
پيامبر اكرم(ص): فرمود: به همديگر هديه بدهيد تا محبت ميان شما بسيار گردد و كنيه ها از ميان برود.
و بطور اجمال عنوان هاي مطرح شده در اين پاسخ كه به صورت تحقيق از چند كتاب گرفته شد به شرح زير مي باشد.
1- نقش عشق و محبت در ايجاد درستي و درست داشتن بيشتر يكديگر
2- نقش سجارت و انفاق در ايجاد مودت و دوستي
3- دارا بودن نيروي جاذبه در انسان جهت ايجاد درستي
4- نقش اخلاق در ايحاد دوستي
5- خدا را شاهد و ناظر اعمال خود بدانيم
6- دارا بودن نيروي جاذبه
از خواص محبت
محبت بور مشابهت و مشاكلت مي راند و قدرت آن سبب مي شود كه محبت به شكل محبوب درآيد، محبت مانند برقي است كه از وجود محبوب به محب وصل مي گردد. و صفات محبوب را به وي منتقل مي سازد و اينجاست كه انتخاب محبوب اهميت اساسي دارد.
بشر به اكسير محبت نيكان و پاكان سخت نيازمند است، كه محبت بورزد و محبت پاكان او را با آنها همرنگ و همشكل قرار دهد.
تاثير نيروي محبت و ارادت در زايل كردن رذائل اخلاقي از دل از قبيل تاثير مواد شيميايي بر روي فلزات است. مثلا يك كليشه ساز با تيزاب اطراف حروف را از بين مي برد نه با ناخن و ياسر چاقو و يا چيزي از اين قبيل اما تاثير نيروي عقل در اصلاح مفاسد اخلاقي مانند كار كسي است كه بخواهد ذرات آهن را از خاك با دست جدا كند. چه قدر رنج و زحمت دارد؟ اگر يك آهنرباي قوي در دست داشته باشد ممكن است با يك گردش همه آنها را جدا كند. نيروي ارادت و محبت مانند آهنربا صفات رذيله را جمع مي كند و دور مي ريزد. بعقيده اهل عرفان، محبت و ارادت پاكان وكملين همچون دستگاه خودكاري، خود به خود رذائل را جمع مي كند و بيرون مي ريزد.


حالت مجذوبيت اگر بجا بيفتد از بهترين حالات است، و اينست كه تصفيه گر و نبوغ بخش است، آري آنانكه اين را، رفته اند، اصلاح اخلاق را از نيروي محبت مي خواهند و بقدرت عشق و ارادت تكيه مي كنند. تجربه نشان داده است كه آن اندازه مصاحبت نيكان و ارادت و محبت آنان در روح موثر افتاده است خواندن صدها جلد كتاب اخلاقي موثر نبوده است.
مولوي پيام محبت را به ناله ي تعبير كرده است مي گويد
همچو ني زهري و تر باقي كه ديد


همچوني دمساز و مشتاقي كه ديد
هر كه را جامه ز عشقي چاك شد
امروز حرض و عيب كلي پاك شد
شاد باش اي عشق خوش سوداي ما
اي طبيب جمله علتهاي ما
گاهي بزرگاني را مي بينيم كه ارادتمندان آنان حتي در راه رفتن و لباس پوشيدن و برخوردها و ژست سخن از آنان تقليد مي كنند، اين تقليد اختياري نسب خود به خود و طبيعي است نيروي محبت و ارادت است كه در تمام اركان هستي محب اثر مي گذارد. و در هر حال او را همرنگ محبوب مي سازد. اينست كه هر انساني بايد براي اصلاح خويش دنبال اهل حقيقتي بكردد و به او عشق بورزد تا راستي بتواند خويش را اصلاح كند.
اگر در سرت هواي وصال است حافظا


بايد كه خاك دردي اهل هنر شوي
انسان كه قبلا هر چه تصميم مي گرفت عبادت يا عمل خيري انجام مي دهد بازسستي در اركان همتش راه مي يافت وقتي كه محبت و ارادت آمد ديگر آن سستي و رخوت مي رود و عزمتش راسخ و همتش نيرومند مي گردد.
مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا بود
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد
تو مپندار كه مجنون سر قود مجنون شد
از كمك تا به كماكش كشش ليلي برد
من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه


ذزه اي بودن و عشق تو مرا بالا برد
خم ابروي تو بود و كف ميندي تو بود
در اين بزم بگرديد و دل شيدا برد
علامه طباطبايي
تاريخ بزرگاني را سراغ دارد كه عشق و ارادت به كملين- لاقل در پندار اردتمندان- انقلابي در روح و روانشان بوجود آورده است. ملاي رومي يكي از آن افراد است او از اول اينچنين سوخته پر هيجان نبود، مروي دانشمند بود اما سرد و خاموش در گوشه شهر مشغول تدريس بود، از روزي كه با شمس تبريزي برخورد كرد و ارادت به او دل و جانش را فرا گرفت دگوگونش ساخت و آتش در

درونش بر افروخت و همچون جرقه اي بود كه در انبار باروت افتاده است شعله ها افروخت. او خود ظاهرا مردي است اشعري ملك، ولي مثنوي او بي شك يكي از بزرگترين كتابهاي جهافت، اشعار اين مرد همه اش مرج است و حركت ديوان شمس را به ياد مراد و محبوب خويش سروده است. در مثنوي نيز از او ياد مي كند. انسان اگر تحت تاثير عواطف عالي انساني خويش قرار گيرد. محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پيدا مي كند، سعادت او را مي خواهد، آماده است خود را

فداي خواسته هاي او بكند، اينگونه عواطف صفا و صميميت و لطف و رحمت و از خود گذشتگي بوجود مي آورد.
ارادت و محبت به پاكان و مردان خدا، و همچنين وطن دوستيها و ملك دوستيها از اين مقوله است.
اين نوع از احساسات است كه اگر به اوج و كمال برسد همه آثار نيكي دارد.
خشم و شهودت وصف حيواني بود
مهر و رقت وصف انساني بود
اين چنين خاصيتي در آدمي است
مهر، حيواني كم است، آن از كمي است
و اين عشق است كه در آيات بسياري از قرآن با واژه«محبت» و احيانا واژه«ود» و يا«مودت» از آن ياد شده است.


نيروي محبت در اجتماع
نيروي محبت از نظر اجتماعي نيروي عظيم و موثري است، بهترين اجتماع ها آن است كه با نيروي محبت اداره شود، محبت زعيم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعيم و زمامدار.
علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگي است براي ثبات و ادامه حيات حكومت و تا عامل محبت نباشد رهبر نمي تواند و يا بسيار دشوار است كه اجتماعي را رهبري كند و مردم را افرادي منضبط و قانوني تربيت كند ولو اينكه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار كند، مردم آنگاه قانوني خواهند بود كه از زمامدارشان علاقه ببيند و آن علاقه هاست كه مردم را به پيروي و اطاعت مي كشد.
تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر


بل ز صد لشكر ظفر انگيزتر
عشق
عشق است كه از بخش بخشند و از كم ظاقت و ناشكيبا متحمل و شكيبا مي سازد.
نقش عشق
توليد رقت و رفع غلظت و خشونت از روح و به عبارت ديگر تلطيف عواطف، و همچنين توحد و تا حد و تمركز و از بين بردن گشت و تفرق نيروها و در نتيجه قدرت حاصل از تجمع همه از آمار عشق و محبت است.
بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود
اين همه قول و غزل تعليه در منقارش
فيض گل گر چه بحسب ظاهر لفظ، يك امر خارج از وجود بلبل است ولي در حقيقت چيزي جز نيروي خود عشق نيست.
تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد
از سمك تا به سماگش كشش ليلي بود
عشق قواي خفته را پيدا و نيروهاي بسته و مهار شده را آزاد مي كند نظير شكافتن اتمها و آزاد شدن نيروهاي اتمي.


عشق نفس را تكميل و استعدادات حيرت انگيز باطني را ظاهر ميسازد از نظر قواي ادراكي الهام بخش و از نظر قواي احساسي، اراده و همت را تقويت مي كند. و آنگاه كه در جهت علوي متصاعد شود، كرامت و خارق عادت به وجود مي آورد. روح را از مزيجها و خلطها پاك مي كند و به عبارت ديگر عشق تصفيه گر است. صفات رذيله ناشي از خود خواهي و يا سردي و بي حرارتي را از قبيل بخل، امساك، جبن، تنبلي، تكبر و عجب، از ميان مي رود، حقدها و كينه ها و ذائل مي كند و از بين مي برد


از محبت تلخها شيرين شود از محبت مسها زرين شود
از آثار اجتماعي عشق، از نظر روحي و فردي غالبا تكميلي است، زيرا توليد قوت و رقت و صفا و توحد و همت مي كند.
ضعف و زبوني و كدورت و تفرق و كودني را از بين ميبرد، غلطها كه به تعبير قرآن«دس» ناميده مي شود. از بين برده و غشها را زايل و عيار را خالص مي كند.
شاه جان مرجم را ويران كند بعد ويرانش آبادان كند
اي خشك جانها كه بهر عشق و حال بذل كرد او خان و مان و ملك و مال
نه نمازگزار واقعي خيانت مي كند و پيمان شكني روا مي دارد، و نه خائن و پيمان شكن، توفيق نمازگزاري راستين را پيدا مي كند.
هان اي نمازگزار! خود را بيازماي و در محكمه جان و وجدان، خويشتن را به جساب دعوت كن تا بروي تو روشن شود كه از نمازگزاران راستين حتي يا نه معيار نماز و اثر آن به خوبي معلوم شد.
بنابراين نمازگزار هرگر به گناه خيانت و به آلايشي پيمان شكني در ميثاق شغلي و مانند آن آلوده نمي شود.
رعايت حق ارحام در اسلام


رعايت حق ارحام در اسلام نيز آنچنان محترم است كه پرهيز از بي حرمتي آن و اجتناب از تضييع آن در كنار پرهيسز از گناه و اجتناب از نافرماني خداوند سبحان قرار گرفته است. و اتقو الله الذي تسائلون به والازحام.
هر انساني موظف است حسابرس خود باشد، تا ببيند كه آيا مسلمان راستين است يا مسلمان عادي و معتاد انجام بعضي از دستورات اسلامي و نه مومن به آنها، آيا اسلام را با همه احكام و دستورات آسماني آن پذيرفته يا يك مسلمان سنتي و معتاد به جا آوردن برقي از برنامه هاي رايج آن مي باشد.
اظهار دوستي و طلب مودت و با محبت با اهل فضل و همدوشان خود يعني از صفات ممتاز عادل اينستكه بخوشرويي و خوش زباني با دوستان و اهل فضل سلوك مينمايد بطوريكه محبت وي در دل آزادي گيرد لكن هر شرع و اعتدال بيرون نرود از كتاب اخلاق و راه سعادت از يك بانوي ايراني(اصفهاني)
در حديث آمده
خداوند متعال در روز قيامت به انسان خطاب مي كند اي فرزند آدم! من بيمار شدم ولي تو از من عيادت نكردي؟ در پاسخ عرض مي كند: من چگونه از تو عيادت كنم در حالي كه تو رب العالمين هستي؟ خدا مي فرمايد: مگر نمي دانستي كه بنده من- فلاني بيمار شده لكن تو از وي عيادت به عمل نياوردي. اگر از او عيادت مي كردي مرا نزد او مي يافتي.


اي فرزند آدم از تو درخواست طعام و خوراك نمودم، ولي مرا اطعام نكردي؟ عرض مي كند: آيا چگونه ترا اطعام كنم در حالي كه تو رب العالمين مي باشي؟ خداوند مي فرمايد آيا مگر نمي دانستي كه بنده من فلاني از تو درخواست طعام و غذا نمود، لكن تو او را اطعام نكردي اگر تو او را از اطعام خود برخوردار مي ساختي آن را نزد من مي يافتي.


اي فرزند آدم من از تو خواستم مرا سيراب سازي ولي به خواسته من توجه نكردي عرض مي كند: پرورگارا من چگونه ترا سيراب كنم كه تو مالك و صاحب اختيار و زمامدار تمام جهان هستي؟ در پاسخ مي فرمايد: بنده من از تو درخواست كرد كه او را سيراب سازي، لكن تو او را سيراب نكردي اگر تو او را سيراب مي ساختي آنرا نزد من مي يافتي، پس ما انسانها بايد يكديگر را دوست داشته باشيم تا خدا ما را دوست داشته باشد و از ما راضي باشد.و علاقه و دوستي مردم به يكديگر مي گردد و سخاوت، انفاق، صله رحم، هديه دادن به يكديگر وحدت و محبت مي آورد و مخصوصا شخصي سخاوتمند محبوب خدا و مردم مي گردد.


واقصد في مشيك و اغصض من صوتك، ان انكر الاصوات لصدت الخمير:
در مشي ات معتدل باش، صدا را هرگز بيش از اندازه معمول بلند نكن! زيرا نيازي به بلند كردن صوت در محاورات و سختن گفتن ها نيست، كسي را هم با اين بلند صحبت كردن تخفيف نكن و حركت و ارزش را در اين كبريا فروشي باطل و مختال انساني است باطل گرا.
كسي كه سنگين ترين كار را براي يك عده ستمديده مي كند، مي گويد، اين رحمت خداست يعني مواظب و مراقبتي انسان را به مقام شامخ عنداللهي مي رساند.
انساني كه رقيب خود است و مي كوشد خلاف نكند و چنانچه خلافي كرد با حسابرسي ترميمش كند. و اگر كار خيري انجام داد آن را نبيند، بلكه عمل خير خود را با نعمتهاي الهي محاسبه كند تا دريابد كه نعمتهاي خدا بيش از اطاعتهاي اوست قهرا هرگز گرفتار غرور نخواهد شد و چنانچه خلافي كرد با حسابرسي ترميمش كند. و اگر كار خيري انجام داد آن را نبيند، بلكه عمل خير خود را با نعمتهاي الهي محاسبه كند تا دريابد كه نعمتهاي خدا بيش از اطاعتهاي اوست قهرا هرگز گرفتار غرور نخواهد د و اظهار عجز خواهد كرد.


هر گاه انسان خود را در حضور خداي قدير محض يافت در معصيت، دستش باز نيست و در اطاعت پايش را استوار است. همچنين اگر كسي خواست كار خيري انجام بدهد، در صورتي از انجام آن سرباز مي زند كه از ضعف خود بترسد يا از قدرت دشمن متجاوز در هراس باشد.
پس انسان متمرد، وقتي تكيه گاهي نداشته باشد، دست به معصيت دراز نمي كند و اگر خواست فضيلتي را فراهم بكند و كار خيري را انجام بدهد، نه از ضعف خود بيمناك است نه از قدرت دشمن متهاجم، زيرا در اثر تكيه به خدا، هم ضعف او ترميم مي شود و هم قدرت كاذب دشمن متجاوز سركوب مي گردد.
براي آنكه انسان بتواند از معصيت صرف نظر كند و به طاعت نائل شود. قدرت لازم است

 

اگر خود را به خداي قدير محض متكي بداند، توان اين كار را خواهد داشت.
از گروه نمازگزاران واقعي باشيم
ان الصلاه تنهي عن الفحشاء والمنكر: سوره عنكبوت آيه 45
نمازگزاران واقعي به هم از گزند عجز و آسيب جزء و آفت بي صبري در برابر ناملايمات محفوظند و هم از خطر آز و مرض بخل و درد امساك مصون مي باشند زيرا نماز انسان را از هر گونه زشتي و بدي باز مي دارد.
نه نمازگزار واقعي خيانت مي كند و پيمان شكني روا مي دارد، و نه خائن و پيمان شكن، توفيق نمازگزاري راستين را پيدا مي كند.
بنابراين نمازگزار هرگز به گناه خيانت و به آلايشي پيمان شكني در ميثاق شغلي و مانند آن آلوده نمي شود.


رعايت حق ارحام در اسلام
رعايت حق ارحام در اسلام نيز آنچنان محترم است كه پرهيز از بي حرمتي آن و اجتناب از تضييع آن در كنار پرهيز از گناه و اجتناب از نافرماني خداوند سبحان قرار گرفته است. واتقوالله الذي تسائلون به والارحام.
هر انساني موظف است حسابرس خود باشد تا ببيند كه آيا مسلمان راستين است يا مسلمان عادي و معتاد به انجام بعضي از دستورات آسماني آن پذيرفته يا يك مسلمان سنتي و معتاد به جا آوردن برقي از برنامه هاي رايج آن مي باشد.
اول بايد خدا را دوست داشته باشد
بهترين و كاملترين راه براي انسان متعالي آن است كه خود را دائما در حضور خدا ببيند. نه تنها بداند كه خدايي كه به كارهاي او آگاه است و اعمال او را رسيدگي مي كند. بلكه همواره خود را در خداي عظيم كريم و در صحنه بازرسي قيامت ببيند. اگر معارف انسان اين چنين بود و خود را در حضور خدايش ديد، كاري كه رضاي خدا در آن نيست انجام نمي دهد، نه تنها كار ناروا نمي كند، بلكه حتي كاري را هم كه خواهش در آن است، نمي كند. و عمل را كه مطابق ميل خويش مي

يابد، مرتكب نمي شود. مي كوشد كاري بكند كه مطابق خواست خداي اوست ميل خويش مي يابد، مرتكب نمي شود. مي كوشد كاري بكند كه مطابق خواست خداي اوست و بس. اين انسان متكامل را نه ترس از دوزخ وادار به ترك رذائل مي كند و نه شوق بهشت او را به سوي فضايل مي كشاند. چنين انساني بر(اساس محبت) كار مي كند، نه بر پايه ترس از دوزخ و نه بر پايه طمع به بهشت.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: ما خدا را نه براي شوق به بهشتش عباد

ت مي كنيم و نه به خاطر هراس از دوزخش، بلكه براساس محبت به ذات او عبادتش مي كنيم.
چنانكه فرمود: (هل الدين الا الحب) دين جز محبت چيز ديگري نيست دين كه كمال انسان در اوست، بر پايه ترس استوار نيست دين كه كمال انسان در اوست بر پايه طمع به بهشت استوار نيست، دين بر پايه محبت استوار است و همين چون راه رسيدن به مقام محبت، معرفت نفس و مراقبت نفس و محاسبه نفس است.
دوم خدا را شاهد ناظر اعمال خود بدانيم
وقتي انسان دريافت كه در حضور ذات اقدس الله است مي كوشد تا كارهاي خود را برطبق اراده خدا و خالصا توجه الله انجام دهد.


قرآن فرشتگان را شاهد اعمال ما مي داند مي فرمايد كه هر چه ما مي كنيم فرشتگان الهي ضبط مي كنند. همچنين ائمه معصومين عليهم السلام را شاهد اعمال ما مي داند كه آنها هم در قيامت شهادت مي دهند، خدا را هم فوق همه شاهدها مي داند. اذ تفيضون فيه همينكه مي خواهيد وارد عمل بشويد، همه ما شاهديم، وقتي اين معنا را انسان هضم كرد كه در حضور خدا و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و امام عصر عليه السلام است، نه تنها به خويش اجازه گناه نمي دهد، بلكه مي كوشد، كارهاي خير را جز توجه الله انجام ندهد. اگر انسان جز خدا را نخواست و جز به

لقاي خدا به چيزي دل نسبت؛ ولي الله مي شود. اين انسان چون در محضر خداست بين خود و خدا هيچ فاصله و حجابي نمي بيند. بلكه خود را ضعيف محض و محدود محض و خدا را قوي محض و حقيقت نامحدود مشاهده مي كند اگر انسان محبوبي داشت كه دائما با او بود، چه نمي دارد؟ و چه ترسي دارد؟ رنج براي آن است كه چيزي گوارا از انسان گرفته مي شود و يا چيزي ناگوار به انسان مي رسد. عذاب و ناراحتي كه انسان گرفتارش مي شود. از اين دو طريق است.


و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمي. سوره طه آيه 124
يعني هر كس خدا و ياد خدا و نام خدا را رها كرد و به خود متكي شد. در زندگي خود به سختي بسر مي برد نه چيزي سيرش مي كند و نه به آنچه فراهم كرده آرام مي شود. و اطمينان پيدا مي كند. چرا؟ چون آنچه فراهم كرده نه با جان او سازگار است و نه ماندني است لذا هم غمگين است كه چرا بقيه را فراهم نكرده و هم ترسناك است كه آنچه تهيه كرده از كف مي رود.
انساني كه خود را در حضور خدا مي بيند، هم مراقب كار خود است كه خلاف نكند و هم محاسب كار خويش است كه خلافها را با اطاعتها بسنجد و حسابرسي كند، اگر در حسابرسي فهميد كه خلاف كرده، فورا ترميم كند و اگر به اين نتيجه رسيد كه گناهانش كمتر از اطاعتهايش بوده و ، ببيند در برابر نعمتهاي الهي كه به او رسيده است معادل آنها خدمت و اطاعت دارد يا خير. در مرحله سوم، انسان خود را قاصر مي يابد و اظهار عجز مي كند و از بندگيش نسبت به خدا فاصله نمي گيرد. همواره خود را بنده مي داند.
هر كار خيري كه انسان به ديگري مي كند مثل آن است كه شجره طوبي و درخت طيب، و نهال با ر و در ملك خود غرس مي كند كه ديگران از ساير آن استفاده مي كند. همچنين اگر خلافي نسبت به ديگري انجام دهد، مانند آن است كه درون ملك خويش چاهي عميق بكند كه خود در آن چاه مي افتد و عابرين از بوي آن در عذابند. هر كار خيري هم كه نسبت به ديگران انجام مي دهد، بهره اولي و مغز ميوه خير را خودش مي برد. و تنها پوسته هايش نصيب ديگري مي شود.
از اخلاق كارگزاران در حكومت اسلامي از آيت ا... جوادي آملي
نقش اخلاق خوب در ايجاد دوستي


اخلاق خوب موجب شرافت و عزت و شخصيت انسان مي گردد.
قال علي(ع) اكرم الحسب حسن الخلق: بالاترين شرافت و بزرگي انسان اخلاق نيكو است يكي از نتايج ارزشمند اخلاق نيك جذب مردم است.
شما نمي توانيد با مالهاي خود در ميان مردم نفوذ كرده و آنها را به خوب جذب كنيد پس با اخلاق خود آنها را جذب كنيد و قال الصادق(ع) حسن الخلق خير رفيق: اخلاق نيك بهترين رفيق است.
حسن خلق و اخلاق نيك اين است كه انسان آراسته به صفات، عادات، خوبيهاي نيك فضائل،

كمالات و اعمال و رفتار خوب بودن و از صفات زشت، بيماريهاي اخلاقي خويهاي ناپسند و اعمال و عادات نادرست به دور باشد و روايات مختلفي در بيان اخلاق خوب وارد شده كه هر كدام به گوشه اي از اخلاق خوب توجه داده و قسمتي از اعمال و رفتاري كه نشانه اخلاق نيك است بيان داشته كه چند نمونه از آنها را ذكر مي نمايم. از امام صادق(ع) تكين جانبك و تطيب كلامك و تلقي اخاك ببشر حسن يعني اخلاق خوب آن است كه در معاشرت نرمش و ملامت داشته باشي و سخنت پاكيزه باشد و با گشاده روئي با برادر(ديني) برخورد نمائي.


همينطور فرموده فضائل اخلاقي ده چيز است. 1- راست بودن با مردم 2- راست گوئي زبان 3- اداء امانت 4- صله رحم 5- پذيرائي از ميهمان 6- غذا خورانيدن به مستمند 7- خوبي كردن در برابر نيكي ديگران 8- رعايت حقوق همسايگان 9- احترام و خوبي به همنشين 10- بالاتر از همه حياء و شرم است


داشتن فضائل اخلاقي باعث از بين رفتن حسد- عجب تكبر- غرور و خودپسندي و خودخواهي است و برعكس داشتن تواضع يعني فردي كه فروتن است نزد همگان محبوب بوده و با او همكاري مي كنند و بزرگش مي دانند اين حقيقتي است كه هر كسي با اندك توجهي به احوال و برخورد مردم با تواضع كنندگان در مي يابد.
امام صادق(ع) مي فرمايد هر كه عاقل باشد دين دارد. و كاملترين مردم در عقل داشتن بهترينشان در اخلاق است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید