بخشی از مقاله
چکیده
عشق و محبت از مبانی مهم انسان شناسی جامی در هفت اورنگ به شمار آمده و از بسامد بالایی برخوردارند. عشق، پدیده ای درونی است که در نهاد بشر به ودیعه نهاده شده و از ذات حق سرچشمه میگیرد. ذات حق پر از هزاران اسم است که هریک مظهر صفتی در مخلوقی است. صفت عشق در یک حرکت طولی به محبت ختم میشود. محبت، ماندگارتر از عشق و عامل اصلی ادامهی رابطهی قلبی بین محب و محبوب است.
جامی، دو منظومه از هفت اورنگ را به قصه های یوسف و زلیخا و لیلی مجنون اختصاص داده و محبت را به عنوان چکیده عشق از درون آنها دریافت کرده و بیشترین بسامد عشق و محبت را نیز در این منظومه ها آورده است. در نگاه جامی، محبت به چهار نوع مخصوص میشود: ذاتی، صفاتی، افعالی و آثاری. استعداد هر شخص در نهادینه کردن هر یک از انواع محبت متفاوت است و از محبت ذاتی تا آثاری به ترتیب کمتر میشود. در این نوشتار سعی بر آن است که ریشهی عشق در هفت اورنگ بررسی شده، انواع محبت استخراج و تفاوت آن با عشق بیان گردد.
مقدمه
کمتر کسی از شاعران در تعدد آثار و تخصص بسیار به مولانا عبدالرحمان جامی میرسد. جامی هم شاعری بزرگ، هم محققی دقیق و هم عارفی ارجمند است. علاوه بر کلیات اشعار که مشتمل است بر سه دیوان غزلیات و هفت مثنوی، او را تألیفاتی است در تفسیر قرآن و اثبات نبوت پیغمبر - ص - ، علم حدیث، ترجمه ی احوال اولیاء و صوفیا و در علوم ادبی مانند صرف و نحو عرب، عروض و قافیه، موسیقی و فن معما و سایر فنون
تأثیر جامی بر تداوم عرفان خراسان قابل تأمل است. جامی با شرح فصوص الحکم و تبیین وحدت وجود ابن عربی راه را بر سوء استفاده کنندگان از عرفان میبندد و عوالم الهی را با ذوقی ادبی و کلامی گیرا برای اندیشمندان و پویندگان عرفان تبیین می کند. به نظر میرسد که هفت اورنگ جامی منظومه ای قابل تأمل در تدریس و تحقیق عرفان اسلامی است.
جامی در هفت اورنگ که گنجینه ای از هستی شناسی و انسان شناسی است به بررسی این دو مقوله پرداخته و با نظمی سنجیده و حکایات شیرین، مباحث را تشریح میکند. جامی در این منظومه، آدمی را معرفی و فلسفهی وجودی او را با تشریح موارد موضوعی از جمله نفس، دل، عشق، محبت، عقل، ولی و ولایت تبیین میکند. جامی معتقد است که آغاز و صدور جهان بر مبنای حرکت حبی است و بازگشت آن نیز با حرکت عشقی در جستجوی خداوند انجام میشود. خداوند در مرتبهی عالم لاهوت و در مقام جمع احدیت و با تکیه بر قاعده ی»الحب موجب للظهور والتعین یقتضی المظهریه« ابتدا در خودش تجلی کرد و سپس به سبب مشاهدهی جمال خود، در آینهی اسماء، صفات و افعال، متجلی شد:
حق چو حسن کمال اسما دید // آنچنانش نهفته نپسندید
خواست اظهار آن کمال کند // عرض آن حسن و آن جمال کند
خواست تا در مجالی اعیان // سر مستر او رسد به عیان
چون ز حق یافت انبعاث این خواست // فتنهی عشق و عاشقی برخاست
هست با نیست، عشق در پیوست // نیست زان عشق نقش هستی بست
نیست چون فیض نور هستی یافت // روی همت به منبع آن تافت..
جامی، محبت و عشق را در کنار هم به کار میبرد اما معنای آنها را متفاوت میداند. از نظر جامی، سریان عشق در آدمی سبب حرکت به سوی کمال است که در میانهی راه، این حرکت عاشقانه به حب معرفتی تبدیل میگردد و سالک را از عاشق به محب تغییر میدهد. در ادامه تلاش شده تا مقوله های مربوط به عشق و محبت در هفت اورنگ استخراج و بررسی و دیدگاه بزرگ ترین شخصیت عرفان گرای سدهی نهم هجری- نورالدین عبدالرحمان جامی- بیان گردد.
پیشینهی تحقیق
مقولهی عشق از مفاهیم و مبانی جهان بینی عرفانی است. به ناچار در این باره بیشتر عرفا و متصوفه نظر داده اند و مقاله و رساله تولید کرده اند که برشمردن آنها خود موضوع کتابی گسترده است. کوتاه سخن آن که در کلام عرفا کاربرد محبت از عشق مقدم است. اولین کاربرد محبت را میتوان در کلام عارفان قرن دوم ازجمله معروف کرخی و رابعه عدویه و عارفان قرن سوم نظیر ذوالنون مصری، شبلی و حارث محاسبی یافت. پپس از آن از قرن چهارم هجری قمری به بعد بزرگانی چون هجویری در کشف الحمجوب، ابو نصر سراج در اللمع، غزالی در سوانح، مولانا در مثنوی، نجم الدین رازی در مرصاد العباد و ابن عربی در فتوحات مکیه در مورد عشق سخن گفته اند. از پژوهشهای متاخرین در این باره، میتوان به مقالهی عشق در عرفان اسلامی از دیدگاه جامی اشاره کرد. این مقاله، عشق را سبب ایجاد مراتب خلقت میداند و عشق و محبت را به یک معنا به کار میبرد.
این پژوهش گذری کوتاه بر عشق و محبت در هفت اورنگ جامی دارد و از حکایات متعددی که جامی درآن برای تبیین عشق و محبت استفاده کرده بهره نبرده است. این بررسی، حسن و عشق را نیز با هم به کار میبرد و آن دو را مرغی میداند که از آشیان و حدت پرنده و بر شاخسار مظاهر کثرت آرمیده است.این درحالی است که در جهان بینی عرفانی جامی، عشق زاییدهی حسن است و این دو یکی نیستند. مقاله ای با عنوان عشق الهی در شعر جامی و ابن فارض نوشته و مراتب عشق را از منظر جامی به صورت ناکامل بیان کرده و هیچ تفاوتی بین عشق و محبت قائل نشده است.
در این مقاله نویسنده با گذری کوتاه بر عشق مجنون در هفت اورنگ، آخرین مرحلهی عشق مجنون را باز هم عشق مینامد: »لیلی در مقابل چشمان اوست اما مجنون او را نمی بیند چون عشق و دلباختگی اش به مطلق لیلی تعلق دارد و تخته بند مکانی که سیمای ظاهری انسان در آن نمود مییابد، نیست
اسکندری - 1390 - عشق را کلیدی ترین عنصر از منظر جامی میداند و به تفاوت آن با محبت اشاره ای ندارد بلکه به ایراداتی از نواقص جامی به معرفی عشق در برخی از آثارش از جمله هفت اورنگ میپردازد. آنچه سبب نگارش این مقاله شد، بررسی تفاوت عشق و محبت از منظر جامی برای نخستین بار و تبیین محبت به عنوان نیروی برتر هستی است. در این پژوهش سعی شده که تفاوت بین حسن و عشق و محبت از منظر جامی بررسی شود و با مشخص کردن بسامد عشق و محبت در همهی هفت اورنگ و بررسی حکایات مرتبط با آن جایگاه محبت به عنوان نیروی اثر بخش و ماندگار در وجود عاشقان و عارفان تببین گردد.
ریشهی عشق
عشق را افراط در محبت و محبت را به معنای دوست داشتن دانسته اند. نجم الدین رازی، محبت را از صفات روح میداند و معتقد است که آن، بر سایر صفات، مقدم است؛ زیرا که »یحبهم« بر »یحبونه« سابق آمد. نجم الدین میگوید که محبت با محنت همراه است و به همین دلیل به عشق بدل می شود: »محبت در بکوفت، محنت جواب داد: ای من غلام آنک از آن خود فرا آب داد.