بخشی از مقاله
چکیده :
بررسی ارز شها یکی از مسائل فلسفه است. ارزش ها ، واقعیات مرجح هستند . واژه ارزش از واژگانی است که دارای غنی ترین و پیچیده ترین و مشکل ترین معناست. دسته بندی های مختلفی ا ز ارزش ها موجود است .دسته از از ارزش ها همه جایی و همه زمانی اند و وابسته به شرایط و موقعیت ها نیستند .ارزش های وفاق آفرین از قبیل "دوستی ، محبت و صمیمیت"این گونه اند .سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که مبانی فلسفی ارزش های وفاق آفرین چیست و رسالت نظام تعلیم و تربیت در اموزش این ارزش ها چیست ؟ نوع پژوهش کیفی است و برای رسیدن به اهداف پژوهش از روش تحلیلی - فلسفی و اسنادی استفاده شده است .یافته ها نشان داد که در میان فلاسفه - باستان ، مدرنیته و معاصر - همواره توجه به ارزش های وفاق آفرین دوستی ، محبت و صمیمت در شکل دهی جامعه مطلوب نقش به سزایی داشته است .متفکران دوره باستان ، دوستی ، محبت و صممیمیت را "فراتر از خود رفتن"، متفکران مدرنیته بیشتر از زاویه فردیت و متفکران معاصر بر وجه "بینا ذهنی بودن ارزش ها" به گونه ای که در آن "همبستگی" از اهمیت خاصی بر خوردار است پرداخته اند .به دلیل اهمیت این ارزش ها رسالت نظام تعلیم و تربیت این است که در سیاست گذاری کلان آموزشی و به دنبال آن نظام آموزشگاهی ، همواره تحقق این اهداف را در یادگیرندگان مد نظر داشته باشد .
مقدمه
علوم ، هستی را قطع نظر ار انسان و سرنوشت او مورد مطالعه قرار می دهند و به این امر که چه چیز به صلاح و مصلحت انسان و برای زندگی او خیر و خوب است و چه چیز به صلاح انسان نیست و برای زندگی وی شر و بد است کاری ندارد .تنها فلسفه است که امور را با توجه به خیر و صلاح انسان مورد توجه قرار می دهد و مصلحت بشر را در نظر می گیرد . - گوتگ ، ترجمه پاک سرشت ، . - 1380 در نظر فلاسفه انسان برای هر شی یا هر امر بها و ارج و قیمتی قائل است . انسان به زعم خود امری را خیر و خوب و امری را شر و بد می داند .همچنین چیزهایی را زیبا و چیزهایی رازشت تلقی می کند .در نظر انسان هر امری که خیر و زیبا باشد دارای ارزش مثبت و هر آن چه را که شر و زشت به حساب آید دارای ارزش منفی است بنا بر این می توان گفت مقصود از ارزش ها ، واقعیات و اموری هستند که احتیاجات انسان را بر اورده می کنند
ارزش، جوهره و شیرازه ی فرهنگ و بار معنایی ویژه ای است که به زندگی فرد قصد و معنا می دهد و تابع شرایط فرهنگی است. به بیان دیگر ارزش ها به شیوه ای از بودن یا عمل که یک شخص یا جامعه به عنوان آرمان آن را می شناسد ، اطلاق می شود - افقی و صادقی ، . - 1388 .بحث در باره ارزش ها به جایگاه ارزش ها در نظام اجتماعی و نقشی که ارزش ها در سعادت فردی و اجتماعی انسان ایفا می کنند و در هم تنیده گی اخلاق و تربیت مربوط است - دی و کاسی1 ، . - 2009 ارزش ها مفهوم اند نه واقعیت و تا زمانی که عینیت پیدا نکنند قابل درک و فهم نیستند .ارزش ها از آن جهت واجد اهمیت اند که هم محتوای هنجارهای اجتماعی را شکل می دهند و هم پایبند ارزیابی ما ازپدیده های اطراف مان و در واقغ تنظیم کننده ی رفتار انسانی در عرصه ی اجتماع اند - قلی زاده ، - 1388 .از کارکردهای ارزش ها این است که رفتار را هدایت می کنند و معیاری را در اختیار انسان جهت ارزشیابی و قضاوت قرار می دهند و نیاز انسان را برای رسیدن به معیارهای عالی جهت می دهند . ارزش ها دارای انواعی است .دسته ای از ارزش ها همه جایی و همه زمانی اند .و دسته ای دیگراز ارزش ها به شرایط و موقعیت وابسته اند .اکثر مکاتب فلسفی و اندیشمندان در همه جایی بودن ، همه زمانی بودن ارزش هایی از قبیل دوستی ، محبت ، صمیمیت متفق القول اند .از این رو این ارزش ها به عنوان ارزش های وفاق آفرین تعریف شده اند . ارز شهای وفاق آفرین به عنوان گامی مقدماتی در مسیر تحقق عدالت در اجتماع است و برای تقویت روابط میان گروه ها باید مورد توجه قرار گیرد - بارتال 1، 2004، بلومفیلد2 ، . - 2006 در طول تاریخ دست یابی به ارز شهای وفاق آفرین از قبیل دوستی و محبت و صمیمیت مهمترین دغدغه های آدمی بوده است . چرا که این ارزش ها تربیت ساز بوده و نقش کلیدی در تربیت انسان ایفا نموده وموجد تفاهم در جامعه بوده و می باشد. .نقش ارزش های وفاق آفرین در تربیت نفس آدمی ضرورت پرداختن به این مبحث را به خوبی نمایان می کند. به طوری که گاه دوستی ، محبت و صمیمیت را "طبیب دردها" و گاه آن را دلیل "دردمندی دل" تعریف نموده اند.و مهم تر این که این ارزش ها تاریخی پایان ناپذیر در حیات آدمی دارند .تا انسان زنده است این ارزش ها نیز زنده خواهد بود.
در شرایط کنونی که در سطوح ملی و بین المللی خشونت های شدید بین اقلیت ها و شهروندان و گروه های قومی و مذهبی و سیاسی رخ می دهد صاحب نظرانی مانند بارتل - - 2004 ، مارتینز و گارسیا - 2007 - 3 برقراری دوستی، محبت و صمیمیت بین شهروندان را از رسالت اصلی نظامهای فرهنگ ساز به ویژه نظام تعلیم و تربیت اعلام داشته و یادآور شدندکه آموزش ارزش های وفاق آفرین به عنوان نقطه شروع برای آغاز روابط میان گروهی مثبت و تلاش برای تقویت آن در اجتماع و در میان گروه ها لازم و ضروری است .روابطی که تنها پیش نیاز روابط عمیق تر و پیشرفته تر میان گروه هاست و به آرزوهای بشر برای ایجاد روابط هماهنگ مربوط می شود. لازمه این پژوهش بر آن است که مبانی ارزش های وفاق آفرین را مورد مطالعه و رسالت نظام تعلیم و تربیت در آموزش این ارزش ها بررسی نماید .
سوالات پژوهش
دیدگاه های فلاسفه دوران باستان ، مدرنیته و معاصر نسبت به ارزش های وفاق آفرین " دوستی ، محبت و صمیمیت "چگونه است؟
رسالت تعلیم و تربیت در آموزش این ارزش ها چگونه است ؟
روش پژوهش
برای پاسخ به سوالات فوق الذکر از روش "توصیفی -تحلیلی" استفاده شده است .علاوه بر این برای این که تصویر جامعی از مبانی فلسفی ارزش های وفاق آفرین ایجاد شود از شیوه اسنادی نیز استفاده شد ه است در روش اسنادی معمولا از روش عقلانی ، استدلالی سود برده شده است ..جامعه مورد مطالعه از اندیشمندان دوره باستان افلاطون ، ارسطو و سیسرو از اندیشمندان دوران مدرنیته کانت و مونتنی و از اندیشمندان دوره معاصر دریدا و هابر ماس است .نمونه مورد مطالعه ، مطالعه هدفمند اندیشه های این اندیشمندان در باره ارز شهای دوستی ، صمیمت و محبت بود که با استفاده از روش عقلانی و استدلالی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت .
یافته ها :
مفهوم ارزش های وفاق آفرین در اندیشه اندیشمندان دوران باستان مفهوم ارزش های وفاق آفرین پیشینه ای دیرینه دارد.افلاطون مفهوم دوستی، صمیمیت و محبت را در ارتباط با نظریه مثل به کار برد و بین عشق و دوستی رابطه برقرار کرد و یادآور شد که کسانی که عاشق اند نسبت به دوست یا محبوب خویش دوستی یا محبت احساس می کنند - گاتری 4، - 1377 .به اعتقاد افلاطون سقراط در جایی از رساله دوستی ، دوستی را از سر فایده دانسته و یادآور شده است که اصولا می توان گفت هیچ کس تا زمانی که، کسی از او بهره نبرد دوست نخواهد داشت و به او محبت نخواهد ورزید .اما در جای دیگر یادآور شده است آن چه به خاطر چیز دیگری در نزد ما گرامی است در واقع گرامی نیست. محبت واقعی آن است که به خود آن چیز ختم شود و به خاطر چیز دیگری نباشد .پس آن چه بدان محبت واقعی داریم آن است که از محبت خود بدان ، فرض و منظوری نداریم جز خود آن - افلاطون ترجمه صناعی ، . - 1363 ارسطو منشاء ارزش های وفاق آفرین و دلیل ارزش آفرین را حب ذات دانسته وارزش های وفاق آفرین را مقوله ای معرفی کرده که افراد جامعه را چنان به هم نزدیک می سازد که در عین توجه به منافع شخصی خود به منافع شخصی دیگران هم توجه داشته و اصل "اشتراک " را چنان در جامعه گسترش دهند که همه افراد جامعه را بک کل واحد ببینند و در نتیجه، برای منفعت جامعه و سلامت آن تلاش کنند - ارسطو 1، ترجمه لطفی ، . - 1378 ارسطو ارزش های وفاق آفرین را مفهومی اخلاقی ، سیاسی و بینا ذهنی دانسته و یادآور شدکه برای خلاصی ازابهام باید متعلق دوستی را در نظر گرفت - پریس 2 ، . - 1999کاپلستون یادآور شده است که به باور ارسطو ، انسان همواره به دنبال خیر برای خود است و اگر چیزی را هم دوست بدارد به همین دلیل است . روابط یک انسان با رفقایش عین روابط او با خودش است - کاپلستون ،ج1 ، ترجمه مجتبوی ، - 1375 .در نظر ارسطو دوستی و محبت در زندگی از سه منبع پدید می آید :لذت 3، فایده4 و خیر .
آن گاه که دوست داشتن برای لذت یا فایده باشد دوستی کاذب برقرار شده است . اما در نوع سوم که اصیل ترین نوع دوستی است خیر دوستان به خاطر خود آن ها خواسته می شود - ارسطو ،ترجمه لطفی ، - 1378 .به اعتقاد ارسطو تنها دوستی ثابت ، پایدار که طبیعی است و از خلل مصون است ، محبت و صمیمیت بین مردمان نیک با فضیلت است .از این رو ارسطو دوستی را مشتمل بر توجه و تعلق خاطر دو جانبه ای می داند که هر دو طرف به آن واقف هستند .دو جانبه بودن که گویای رابطه بین ذهنی در دوستی است هم مبنای تفاهم است و هم متضمن میزانی از برابری بین دوستان .این نوع دوستی موجد عدالت است .ارسطو عدالت را " را فضیلتی اجتماعی و پیوند دهنده مردم می داند که در بر دارنده تمام دیگر فضایل است .به اعتقاد ارسطو کامل ترین تحقق عدالت ، همان تحقق همزمان دوستی یا عشق است - دالمایر5، 2001 - .وی یادآور شده است دوستی چونان پیوند اخلاقی ایجاد می کند که یک شهر یا نظام عمومی را در بر می گیرد و مانع جنگ داخلی می شود .به عقیده ارسطو ان جا که دوستی، محبت و صمیمیت باشد نیاز به عدالت نیست در حالی که بدون اکتفا به عدالت باز هم احتیاج به دوستی هست چرا که دوستی ، بالطبع میزانی از عدالت را در بر دارد.برقراری هر نوع رابطه ای با یک دوست همانا یافتن نوع خاصی از عدالت است . در واقع به اعتقاد ارسطو دوستی ، محبت و صمیمیت مستلزم "شباهت" و "انس" همزمان است .از این رو حاکمیت این ارزش ها در جامعه روابط اعضای جامعه را همانند روابط اعضای خانواده تنظیم می کند.
سیسرو - 1987 - 6، دوستی، محبت و صمیمیت را اولین انگیزه ای می داند که از طبیعت انسان و از تمایل طبیعی ما به فضائلی چون پاکدامنی ، سخاوت و احسان ناشی می شود. این تمایل ، انسان را مجذوب صاحبان این فضایل می کند و او را به سمت دوستی ، عشق ، محبت و صمیمیت به افراد سوق می دهد.در واقع از نظر سیسرو فضیلت شرط اصلی دوستی، محبت و صمیمیت است و آن چه در دوستی اصالت دارد محبت به دیگری و متقابل بودن این محبت است نه سود خود. سیسرو - - 1987 یاد آور شد آن جا که نه حس تعلق خاطر ، نه اعتمادی به خیر خواهی دیگری وجود دارد هر چه هست بی اعتمادی مدام و آزردگی است ، یعنی جایی برای دوستی نیسست .اهمیت اساسی دوستی این است که فرو دست برابر با فرادست دیده شود . این رفتار را باید همگان دنبال کنند تا این که اگر کسی چه در خصلت ، چه در ثروت و چه در فکرت به موقعیتی برجسته برسد ، باید آن را با دوستان به اشتراک بگذارد .وی میان نیکی ، فضیلت ودوستی ارتباط محکمی برقرار می کند .
مفهوم ارزش های وفاق آفرین در اندیشه اندیشمندان دوران مدرنیته در دوران مدرنیته اهمیت ارزش های وفاق آفرین از قبیل دوستی ، محبت و صمیمیت در سیر نزولی پیدا نمود.بر اساس روایت آگوستین تنها کسانی که تصمیم به عشق ورزیدن به خدا را بگیرند می توانند همسایگان خود را دوست داشته باشند و این ویژگی ناشی از قابلیت های بشری آن ها نیست ، بلکه بر اساس تعالیم خداوند است - اگوستین 7 ، - 1961،.بر این اساس ، شهر زمینی که روابط افراد در آن بر پایه عطش قدرت است هرگز نمی تواند عشق واقعی را تجربه کند و تنها در شهر خدا است که رابطه میان حاکم و شهروندان مبتنی بر عشق است و همین عشق است که آن هارا به خدمت با یکدیگر تشویق می کند . این تعریف جدید از ارزش های وفاق آفرین دوستی ، صمیمیت و محبت در دوران مدرنیته ادامه یافت. در تداوم این سیر نزولی در دوران مدرنیته ، ارزش های وفاق آفرین ، دوستی ، صمیمیت و محبت به مقوله ای بی ارتباط با فضیلت و امری فردی و ابزاری تنزل یافت .تعبیرفردگرایانه از ارزش های وفاق آفرین دوستی ، محبت و صمیمیت را از یک هنجار جدا کرده است .برجسته ترین آراء در باره دوستی در عصر مدرن را می توان در اندیشه مونتنی و کانت یافت .مونتنی دارای آراء رومانتیک در باب دوستی،