بخشی از مقاله
زندگانی حضرت موسی قبل از رسالت
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
حضرت موسي (ع) يكي از پيامبران «اولوالعزم» و صاحب شريعت مستقلميباشد كه در زمان سلطنت يكي از فراعنه ی مصر به نام «مفتاح، فرزند رامسس دوّم، در حدود 1350 قبل ميلاد مسيح به پيامبري مبعوث گرديد. داستان بعثت حضرت موسي (ع) و كيفيت تبليغ و چگونگي دعوت آن حضرت، از پرماجراترين حوادثي است كه در تاريخ بشريت به وقوع پيوسته و قرآن كريم نيز در سورههاي متعدد، در ضمن آيات فراواني، از چگوني برخورد حضرت موسي با فرعون و درگيريهاي او با امتش، يعني بنياسرائيل، سخن گفته است.در اين جزوه ما سعي كرديم به بحث و بررسي زندگاني حضرت موسي(ع) در قرآن كريم بپردازيم هرچند ممكن است نگاه ما به آيات بسيار سطحي و ابتدائي باشد
امّا برگ سبزي است تحفه درويش...
اين جزوه شامل سه فصل مي باشد فصل اوّل ليست آيات قرآن كريم در رابطه با حضرت موسي(ع) در كنار هم جمع آوري شده است فصل دوّم متن آيات و ترجمه آن به تفكيك موضوع هاي مرتبط مي باشد و در فصل سوّم ديدگاه ها و برداشتهاي خودمان از آيات را آورده ايم اميد است اين حركت مورد قبول خداوند منّان و اهل بيت عصمت عليها سلام قرار گيرد.
در ابتدا از استاد گرامي جناب آقاي نظريان و خوانندگان عزيز در خواست مي كنيم بخاطر كاستي ها و نواقص اين تحقيق كه ناشي از عدم تجربه كافي اينجانبان است ما را عفو فرمايند
دوران قبل از رسالت
در نگاه كلي زندگاني حضرت موسي(ع) قبل از رسالت به پيامبري را مي توان به شش دوره تقسيم نمود كه شامل موارد ذيل ميباشد:
1-دوران كودكي و نجات اعجاز آميزش ازچنگال خشم فرعونيان : اين فصل گر چه از نظر تاريخي قبل از فصل رسالت بوده٬ اما چون به عنوان شاهدي براي نعمتهاي خداوند نسبت به موسي(ع) از آغاز عمر ذكر شده در درجه دوم اهميت نسبت به موضوع اسالت ميباشد.(طه 37)
2- هدايت مادر موسي با وحي الهي كه در اينجا قرآن مجيد٬ براي ترسيم نمونه زنده اي از پيروزي مستضعفان بر مستكبران وارد شرح داستان موسي و فرعون ميشود٬ مخصوصاّ به بخشهايي ميپردازد كه موسي را در ضعيفترين حالات و فرعون را در نيرومندترين شرايط نشان ميدهد تا پيروزي مشيت الله را بر اراده جباران به عاليترين وجه مجسم نمايد.بهرحال مادر موسي احساس ميكند كه جان نوزادش در خطر است و مخفي نگهداشتن موقتي او مشكل را حل نخواهد كرد٬ در اين هنگام خداوند به قلب اين مادر الهام ميكند كه او را ازاين به بعد به ما بسپار و ببين كه چگونه او را حفظ خواهيم كرد و به تو باز خواهيم گرداند.(طه 38 ٬ قصص7)
قدرت نمايي اين نيست كه اگر خدا بخواهد قوم نيرومندي را نابود كند لشكريان آسمان و زمين را براي نابودي آنها بسيج كند ٬ قدرت نمايي اين است كه خود آن جباران مستكبر را ماْمور نابودي خودشان سازد و آنچنان در قلب آنها اثر بگذارد كه مشتاقانه هيزمي را جمع كنند كه بايد به اتشش بسوزند كه در مورد فرعونيان نيز چنين شد و پرورش و نجات موسي در تمام مراحل بدست خود آنها صورت گرفت .بنابراين منظور لين است كه اين افراد بي ايمان و ستمگر نه تنها نمي توانند از حوزه قدرت خدا فرار كنند بلكه خدا آنها را از جايي گرفتار ميكند كه بسيار به آنها نزديك است ٬مانند فرعونيان كه در امواج رود نيل كه سرمايه افتخار آنها بود دفن شدند.( قصص 9 ٬ سبا 54)
در اينجا حديثي از امام باقر (ع) كه فرمودند : سه روز بيشتر طول نكشيد كه خداوند نوزاد را به مادرش بازگرداند .اين تحريم شيرهاي ديگران براي موسي به خاطر اين بود كه خدا نمي خواست از شيرهاي كه آلوده به حرام ٬ آلوده به اموال دزدي و جنايت و رشوه و غضب حقوق ديگران است اين پيامبر پاك بنوشد او بايد از شير پاكي همچون شير مادرش تغذيه كند تا بتواند بر ضد ناپاكيها قيام كند .(قصص 10 ٬ 12 ٬ 13)
3 – درگيري حضرت موسي با مرد قبطي : در اينجا با سومين دوره از سرگذشت پر ماجراي موسي (ع) روبرو مي شويم . اصل اين عمل مساله مهمي نبوده چرا كه جنايتكاران فرعوني مفسدان بيرحمي بودند كه هزاران نوزاد بني اسرائيلي را سر بريدند ٬ و از هيچگونه جنايت بر بني اسرائيل ابا نداشتند ٬ وبه اين ترتيب افرادي نبودند كه خونشان مخصوصاٌ براي بني اسرائيل محترم باشد . اما آنچه از موسي سر زد ترك اولايي بيش نبود و نمي بايست چنين بي احتيا طي مي كرد .(قصص 15)
4- هراس وهجرت از مصر به مدين : در اين آيات به چهارمين صحنه لين سرگذشت پر ماجرا اشاره شده است زيرا مسا له كشته شدن يكي از فرعونيان به سرعت در مصر منعكس شد و معلوم بود كه قاتل او يك بني اسرائيلي است ٬ و شايد نام موسي هم در اين ميان بر سر زبانها بود و البته اين قتل يك قتل ساده نبود ٬ جرقه اي براي يك انقلاب و يا مقدمهَ آن محسوب مي شد ٬ و به خداوند عرضه داشت : همان گونه كه من بقدر توانايي شر ظا لمان را از مظلومان كوتاه كردها
م تو نيز اي خداي مهربان شر ظالمان را از من دفع نما (قصص 21 )
5- صحنه ورود موسي به شهر مدين : آري موسي مخفيانه به سوي مدين حركت مي كند و بايد يك دوران سختي و شدت را پشت سر بگذارد ٬ و از تارهايي كه قصر فرعون بر گرد شخصيت او تنيده بود بيرون آيد ٬ در كنار مستضعفان قرار گيرد ٬ و آماده يك قيام الهي به نفع آنها و بر ضد
مستكبران گردد ولي در اين راه يك سرمايه بزرگ همراه داشت ٬ سرمايه ايمان و توكل بر خداوند
يك راه نيك درهاي خيرات را به روي موسي گشود اين پنجمين صحنه از اين داستان مي باشد در ابتداي شهر منظرهاي توجه موسي را به خود جلب ميكند دو دختر را ديد كه در كناري ايستاده اند و شبانان به آنان فرصت نمي دهند كه گوسفندان خود را اب بدهند و اين بي عدالتي و عدم رعايت حق مظلومان براي موسي قابل تحمل نبود او مدافع مظلومان بود و به خاطر همين كار ٬ به كاخ فرعون و نعمتهايش پشت پا زد و از وطن آواره گشته بود .(قصص 22 )
6- موسي در خانه شعيب : اين ششمين صحنه از زندگي موسي در اين ما جراي بزرگ است ٬ موسي به خانه شعيب آمد خانه اي پاك و مملو از معنويت ٬ بعد از آنكه سرگذشت خود را براي شعيب بازگو كرد ٬ يكي از دخترانش به پدر پيشنهاد استخدام موسي براي نگهداري گوسفندان كرد . دختر از كجا فهميده بود كه اين جوان مناسب استخدام كردن است ؟ اولاً حمايت او از مظلومان هنگام كشيدن آب دوماً امانت در درستكاريش كه راضي نشد در مسير راه دختر جوان پيش روي او راه برود ٬ در اينجا بود كه شعيب به موسي گفت مي خواهم يكي از دو دخترم را به همسري تو در آورم و به همين سادگي موسي داماد شعيب شد ! (قصص 28 )
دوران رسالت
از اينجا داستان موسي، پيامبر بزرگ خدا شروع ميشود و در بيش از هشتاد آيه بخشهاي مهمي از سرگذشت پرماجراي او تشريح ميگردد و نيز از اين سرگذشت پرمحتوا با درسهاي آموزنده اش مؤمنان بايد مسير خود را درمسأله توحيد و خداپرستي و مبارزه با فراعنه هر عصر و زمان و همچنين مبارزه با انحرافهاي داخلي و گرايشهاي انحرافي بيابند، درسهايي كه ميتواند در سراسر دوران انقلاب اسلامي راهنما و راهگشاي آنها باشد.
مجموعه آياتي را كه در اين سوره ها از موسي و بني اسرائيل و فرعونيان سخن ميگويد ميتوان به چهار بخش تقسيم كرد:
بخش اوّل : از آغاز نبوّت و بعثت موسي و اوّلين جرقه هاي وحي سخن گفته و به تعبير ديگر بحث از مدرسه اي است كوتاه مدت و پرمحتوا كه موسي در آن وادي مقدّس در آن بيابان تاريك و خلوت ، دوره آن را گذراند .
بخش دوّم : از دعوت موسي و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونيان به آئين يكتاپرستي و سپس درگيريهاي آنها با دشمنان سخن ميگويد.
بخش سوّم : از خروج موسي و بني اسرائيل از مصر و چگونگي نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونيان و غرق شدن هلاكت آنها بحث ميكند.
بخش چهارم : پيرامون گرايش تند انحرافي بني اسرائيل ار ائين توحيد به شرك و پذيرش وسوسه هاي سامري و مبارزه قاطع و شديد موسي با اين انحراف سخن ميگويد.
بخش اوّل
آغاز نبوّت :
مؤمنان كه در آن ايام در مكه ، سخت از سوي دشمنان در فشار بودند تا بدانند اين قدرتهاي شيطاني در برابر قدرت خدا تاب مقاومت ندارند)
اين استفهامي است كه مقدمه بيان يك خبر مهم است و چنين استفاده ميشود كه موسي با همسر و فرزند خود در شبي تاريك از بيابان عبور مي كرد ، شبي بود سرد و ظلماني كه راه را در آن گم كرده بود ، شعله آتشي از دور نظر او را به خود جلب كرد ، به محض ديدن اين شعله به خانواده اش گفت توقف كوتاهي كنيد كه من آتشي ديدم . ولي اين آتش نبود بلكه نور الهي بود موسي هنگامي كه نزديك شد آتش را در درون درخت مشاهده كرد، كه نه تنها درخت را نمي سوزاند بلكه با آن هماهنگ و آشناست ، نور حيات است و زندگي !
تعبير به طوي يا به خاطر آنست كه نام آن سرزمين ، طوي بوده است و يا كنايه از آنست كه اين سرزمين را بركات معنوي از هر سو احاطه كرده بود(طه10-11- قصص29- نمل7)
منظور از فخلع نعليك چيست ؟ اين است كه دو ترس و وحشت را از خود دور كن 1- خوف از اينكه خانواده ات در اين بيابان از بين برود 2- خوف از فرعون ! حديثي از امام صادق (ع) نسبت به چيزهاي كه اميد نداري بيش از چيزهاي كه اميد داري ، اميدوار باش ! چرا كه موسي به دنبال يك آتش رفت ،اما با مقام نبوت و رسالت بازگشت! اشاره به اينكه بسيار ميشود كه انسان به چيزي اميدوار است اما به آن نمي رسد ولي جيزهاي مهمتري كه اميدي نسبت به آن ندارد به لطف پروردگار براي او فراهم مي شود! (طه 12)
جمله اكاد اخفيها (مخفي نگه داشتن تاريخ قيامت) چيست ؟ طبق آيه فوق آنست كه خداوند مي خواهد هركس را به تلاش و كوششهايش پاداش دهد و به تعبير ديگر: با مخفي بودن آن يكنوع آزادي عمل براي همگان پيدا ميشود و از سوي ديگر چون وقت آن دقيقاٌ معلوم نيست و در هر زماني محتمل است نتيجه اش حالت آماده باش دائمي و يا پذيرش سريع برنامه هاي تربيتي است (طه 15 )
در سوره نمل آيه 8 منظور از كسي كه در آتش است موسي (ع) بوده كه به آن شعله آتش آنقدر نزديك گرديد كه گويي در درون آن قرار داشت و منظور از كسي كه اطراف آن قرار دارد فرشتگان مقرّب پروردگار است كه در آن لحظه خاص آن سرزمين مقدس را احاطه كرده بودند .
و اين جمله كه فرمود اي موسي من خداوند عزيز و حكميمم : براي اين بود كه هر گونه شكّ و ترديد از موسي برطرف شود و بداند كه خداومد با او سخن ميگويد نه شعله آتش يا درخت و در حقيقت مقدمه اي است براي بيان معجزه اي كه در آيات بعد مي آيد، چرا كه اعجاز از اين دو صفت پروردگار سرچشمه ميگيرد ، قدرت و حكمت او (نمل9 طه 14)
سپس به يك اصل اساسي كه ضامن اجراي همه برنامه هاي عقيدتي و تريبتي فوق است اشاره كرده مي فرمايد : عدم ايمان منكران قيامت از پيروي هواي نفسشان سرچشمه مي گيرد گويي مي خواهند آزاد باشند و هر چه دلشان خواست انجام دهند پس بهتر كه انكار قيامت كنند تا برآزادي هوسهايشان خدشه اي وارد نشود!(طه 16 )
بخش دوم
دعوت به يكتاپرستي:
به دنبال آن مرحله دوم يعني روبرو شدن با فرعون و گفتگوي سرنوشت سازي كه در آن ميان انجام گرفت مطرح شده است : موسي با برادرش هارون به سوي مصررهسپار شدند و نزد فرعون آمدند فرعون آنان را تحقير كرد و به موسي گفت : تو هم به مخالفت با ما بر خاسته اي ؟ تو كه در كودكي در منزل من متنعم بودي ! در اينجا در سوره هاي ( احزاب 7 - 69 – نساء 153 – اعراف 155 بقره 135 – آل عمران 84 – انعام 84 – شوري 13 ) به منزلت و جايگاه پيامبري اشاره دارد و توصيه مي كند كه احترام پيامبر و فرستاده خدا نگه داشته شود و از تهمت و ناروا زدن به او خود داري شود چون پيامبر در نزد خداوند مقرب است و كسي كه در نزد او مقرب باشد از هر چيزي در امان است و مورد خواري قرار نمي گيرد .
در آيه (بقره 253 ) تاكيد به مرسل بودن پيامبر از جانب خداوند دارد و مي فرمايد : اختلاف و نزاع ملل با همديگر و همچنين اختلاف مردم با پيامبران زمانشان بر اساس مشيت الهي است كه در اين راه مؤ من و كافر از هم باز شناخته مي شوند . و خداوند بر اساس مشيت الهي خويش معجزه خاص عطا نموده و بر هر پيامبر بطور خاص وحي فرستاده است چه آنكه نام آن در قرآن بيان فرموده و چه آنكه نام آن را بيان نفرموده است .
موسي گفت من از هر متكبري كه به روز حساب عقيده ندارد به پروردگار شما پناه مي برم . پروردگار من پروردگار شما و نياكان شماست و اگر تدبر كنيد پروردگار جهان و جهانيان است چون همه چيز را او خلق كرده است و سركشي و انكار كردند در حالي كه در دل يقين داشتند ( نمل 4 )
و فرعون منقلب شد ولي باز هم به نبرنگ و زور پناه برد و گفت اگر غير از من خدايي انتخاب كني تو را در بين زندانيان قرار مي دهم موسي گفت : اگر نشانه آشكاري براي تو بياورم باز ايمان نمي آوري و فرعون گفت : اگر راست مي گويي معجزه خود را بياور و حضرت موسي (ع) مي فرمايد هنگامي كه نشانه آورديم گفت اين سحر است . و تو آمده اي با سحرت ما را از سرزمين هايمان بيرون كني و فرعون به قومش گفت آيا پادشاهي مصر از ان من نيست و با اين سخنان قوم خود را گمراه ساخت . ( نمل 13 – شعراء 29 – 30 -34 )
مبارزه با موسي :
در آيات (يونس 79 – 82 –قصص 48 ) مرحله ديگر مبارزه را تشريح مي كند و سخن از اقدامات عملي فرعون بر ضد موسي و برادرش هارون مي گويد ، هنگامي كه فرعون قسمتي از معجزات موسي مانند يد بيضاء و حمله مار عظيم را ملاحظه كرد و ديد ادعاي موسي بدون دليل هم نيست و اين دليل كم و بيش در جمع اطرافيان او و يا ديگران اثر خواهد گذاشت ، به فكر پاسخگويي عملي افتاد ، چنانچه قرآن مي گويد : فرعون صدا زد ، تمام ساحران آگاه و دانشمند را نزد من آوريد ، تا بوسيله آنها زحمت موسي را از خود دفع كنم . او مي دانست هر كاري را بايد از طريقش وارد شود و از كار شناسان آن فن بايد كمك گرفت . فرعون مي دانست كه موسي از سوي خداست ولي فكر مي كرد بوسيله غوغاي ساحران مي تواند مردم را آرام سازد و موقتا ً از خطر نفوذ موسي در افكار عمومي جلو گيري كند ، به مردم بگويد اگر او كار خارق عادتي انجام ميدهد ، ما نيز از انجام مثل آن ناتوان نيستم !
بسيج ساحران :
و چون ساحران از سراسر مصر جمع شدند فرعون به موسي گفت وعده گاهي بين ما و خود قرار بده تا خلاف وعده نكنيم و خداوند حق را ثابت مي كند و باطل را نابود مي گرداند و گفتند اين دو ساحرند و مي خواهند ما را گمراه كنند و ما به هر دو كافريم فرعون به اطرافيانش گفت ساحر ماهري است موسي مضطرب بود به موسي ندا رسيد عصاي كوچك را بينداز به قدرت من آنچه را آنها به نيرنگ ساخته اند مي بلعد و آنها در مقابل تدبير خداوند محكوم به شكستند .
عناد فرعون )اعراف127)
فرعون پس از پيروزي معجزه موسي و تسليم ساحران به وحشت افتاد و بر سر يك دوراهي قرار گرفت ، راه حق يعني گذشتن از سلطنت يا راه باطل حفظ سلطنت. به همين دليل تصميم به مبارزه با موسي گرفت و بر عناد و كفر خود اصرار ورزيد و مردم مصر از او پشتيباني كردند اشراف قوم فرعون گفتند آيا موسي را با قومش رها كرده اي كه در زمين فساد و اخلال گري كنند و تو و خدايانت را نابود كنند فرعون گفت : به زودي پسران آنها را به قتل مي رسانيم و زنانشان را براي خدمت گزاري زنده مي گزاريم و ما به زودي بر آنها مسلط مي شويم و تصميم به قتل موسي گرفت.
و در آخرين مرحله (غافر آيات 28 -48 ) مؤمن آل فرعون پرده ها را كنار زد و بيش از اين نتوانست ايمان خود را مكتوم دارد . و گفت : شما مردي را مي كشيد كه مي گويد : پروردگار من خداست پس دليل آشكاري مي آورد اگر دروغگو باشد زيان مي بينيد و اگر راست بگويد عذ
ابي را كه به شما وعده داده به شما مي رسد و خداوند كسي را كه اهل افراط و دروغگويي باشد دوست ندارد و آنها را از عذاب الهي بيم داد و سر گذشت قوم عاد و برادران لوط و ثمود را بيان كرد .
آنگاه كه فرعون راه خودخواهي و سركشي را پيش گرفت و حجت آشكار موسي را ناديده گرفت جائي براي ادامه برهان باقي نماند و چيزي نگذشت كه خداوند فرعونيان را به خشكسالي گرفتار كرد شايد متذكّر شوند بعد هم هجوم ملخ و شپش و طاعون و ... را نازل كرد باز هم ايمان نياورد و زماني كه عذاب روزافزون متوجه قوم فرعون گرديد گفتند اي موسي از خدا به عهدي كه تو
راست بخواه تا اين عذاب و بلا را از ما دور كند اگر رفع بلا كردي به تو ايمان مي آوريم و بني اسرائيل را به همراهي تو مي فرستيم و خدا براي اتمام حجّت ، بلا را از آنها دور ساخت تا شايد رستگار شوند ولي پيمان خود را با خدا شكستند و دچار قهر و عذاب شدند (اعراف130-13
4)
فرعونيان مردمي ظالم و استعمار كننده و خود خواه بودند ، قوم نوح نيز چنانكه مي دانيم ، مردمي سخت لجوج و متكبر و خود برتربين بودند . قرآن مي خواهد به مشركان عصر پيامبر (ص) و همه انسانها در طول تاريخ هشدار دهد هر قدر قدرت داشته باشيد و توانايي ومكنت ، آلودگي به شرك و ظلم و فساد ، طومار زندگيتان را در هم خواهد پيچيد، و همان عوامل پيروزي شما عامل مرگتان مي شود (فرقان 36 ، 37 )
اين نكته قابل توجه است كه تنها صفتي را از فرعونيان بر آن تكيه كرده ظلم است و ظلم معني جامع و گستردهاي دارد كه شرك يكي از مصاديق بارز آن است و استثمار بني اسرائيل با آن همه زجر و شكنجه نيز مصداق ديگري از آن ميباشد در اين چند آيه نكات جالبي است كه توجه به آن لازم است:
1- علت رفتن بسوي فرعون را طغيان فرعون ذكر ميكند
2- دعوت فرعون را با ملايم ترين و خيرخواهانه ترين تعبير دستور ميدهد ميفرمايد: به او گو آيا ميل داري پاك و پاكيزه شوي ؟
3- اين تعبير اشاره لطيفي به اين حقيقت است كه رسالت انبياء براي پاك سازيد سپس به كوي دوست گام نهاد
5- تعبير به ربّك (پروردگارت) در حقيقت تاْكيد بر اين نكته است كه تو را بسوي كسي ميبرم كه مالك و مربي تواست
6- خشيّت و خداترسي نتيجه هدايت بسوي خداست ، آري ثمره درخت هدايت و توحيد همان احساس مسؤليّت در برابر خداوند است، چرا كه هرگز خشيّت بدون معرفت حاصل نميشود (شعراء 10-16 نازعات16-17-18-19)
در حقيقت موسي چهار مشكل بزرگ بر سر راه اين ماْموريت بزرگ مي ديد و از خدا
تقاضاي حلّ آنها را كرد مشكل تكذيب ، مشكل ضيق صدر، مشكل عدم فصاحت و مشكل قصاص .
به اين ترتيب در ضمن سه جمله خداوند به موسي اطمينان كافي داد و به درخواستش جامه عمل پوشانيد با تعبير كلّا : اطمينان داد كه قدزت بر قتل او پيدا نخواهند كرد و از نظر ضيق صدر و عدم گشايش زبان مشكلي در كار او پيدا نخواهد شد و با جمله فاذهبا باياتنا : برادرش را به كمك او فرستادو پروردگار يكتا در مراحل زندگي بر اساس لطف و رحمتش براي كمك و ياري ، افرادي را به كمك ما مي فرستد همانطور كه هارون را جهت ياري به موسي (ع) فرستاد و ما به يقين موسي را با آيات خود و حجتي آشكار فرستاديم . و بالاخره با جمله انا معكم مستمعون : به آنها وعده داد كه آنها را همه جا در زير چتر حمايت خود خواهد گرفت و جمله فاْتيا : نشان ميدهد كه بايد به هر قيمتي هست با خود او تماس بگيريد و بدنبال بيان رسالت خود و برادر آزادي بني اسرائيل را مطالبه كنيد منظور اين است كه زنجير اسارت و بردگي ار آنها بردار تا آزاد شوند، و بتوانند با آنها بيايند نه اين كه تقاضاي فرستادن آنها به وسيله فرعون شده باشد (شعراء 12-15-16-17 – 114 – 122 – غافر 23 )
معجزات موسي : (آيات اسراء 101 – شعراء 33-63 – قصص 31 -32 – نمل 10 -12 )
ما به موسي نه معجزه روشن داديم : اژدها شدن عصا ي موسي كه خداوند به او فرمود عصايت را بيفكن و هنگامي كه موسي او را ا فكند تبديل به ماري شد و او تر سيد . و به موسي خطاب شد اي موسي نترس كه رسولان در نزد من ترس و وحشتي ندارند و تو در حضور پروردكار بزرگ هستي و حضور او ملازم با امنيّت مطلق است (نمل10-12).
سفيدي كف دست و دست خود را در گريبان فرو مي كرد و هنگامي كه بيرون مي آورد سفيد و روشن بود– شكافتن دريا با عصا – طوفان – هجوم ملخ – هجوم شپش – هجوم قور باغه – خون شدن آبها – جاري شدن دوازده چشمه از سنگ با عصا زدن – ولي فرعون باز هم ايما
ن نياورد و گفت تو ساحري
بهر حال از آنجا كه اين ماْموريت بسيار بزرگ بود و موسي نمي خواست با شكست مواجه شود اين تقاضا را از خداوند بزرگ درخواست كرد ، و فرمود: بار خدايا شريكي براي رسالتم قرار ده و او از بستگانم باشد و برادرم هارون اين شايستگي را دارد و او را در رسالتم شريك من گردان خداوند نيز دعوت او را اجابت كرد نويد و بشارتي به او داد كه قلب موسي را گرم و عزم او را جزم و اراده او را محكم و آهنين ساخت(قصص 33 -34 - 35 )
سپس به بيان اين مي پردازد كه آنچه را درباره موسي و فرعون با تمام ريزه كاريهاي د
قيق آن بيان كرديم خود دليلي است بر حقانيت قرآن تو، چرا كه تو در اين صحنه ها هرگز نبودي و اين ماجراها را با چشم نديدي بلكه اين لطف خدا بود كه اين آيات را براي هدايت مردم بر تو نازل كرد(قصص44-46)