بخشی از مقاله
چکیده
با رشد استفاده از فناوری اطلاعات در سازمانها بهمنظور کنترل پیچیدگیهای فرآیندی در سازمانها استفاده از معماری سازمانی رایج شد. معماری سازمانی بهعنوان ابزاری برای تجمیع فرآیندهای سازمانی و همچنین رابطی برای بهبود استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در سازمانها عمل کرده بهگونهای که ضمن پوشش تمام نیازهای فرآیندی در سازمان، نقشهی راه توسعه و یا بهرهبرداری از سامانههای نرمافزاری و سختافزاری لازم در حوزه فناوری اطلاعات را فراهم میآورد.
بهمنظور ایجاد محیطی یکپارچه از سرویسهای فناوری اطلاعات در بستر سازمان روشهای معماری سرویس گرا مورد توجه قرارگرفته است. اینکه بتوان به سرویسها دید فرایند کسبوکاری داشت و نه فقط دید فنی یکی از راهحلهای فائق آمدن بر پیچیدگیهای نرمافزاری است. برای این منظور یکی از مسائل پیش رو چگونگی رسیدن از فرآیندهای کسبوکار به سرویسهای سازمان و درنهایت سرویسهای نرمافزاری است. در این گزارش روشهای مختلف استخراج بررسیشده مزایا و معایب هریک را بیان میکنیم.
-1 مقدمه
رویکرد متداولی که برای مواجه با پیچیدگیهای سازمان مورداستفاده قرار میگیرد تا رابطه بین کسبوکار و فناوری اطلاعات را بهبود دهد بهرهگیری از معماری سازمانی است. معماری سازمانی دیدی جامع از تمام اجزای سازمان ازجمله فرایندهای کسبوکار، واحدها، کاربردها، دادهها و زیرساخت فراهم میکند .[1] معماری سازمانی مزایای زیادی برای سازمانها دارد ازجمله متناسبسازی فرایندهای کسبوکار و فناوری اطلاعات، ارتقای ارتباطات سازمانی و اشتراک دانش و کاهش پیچیدگیهای فناوری اطلاعات .[2] بهمنظور تحقق این مزایا نیاز است که چارچوبهای کاری معماری سازمانی با نیازمندیها و پارادایمهایی که در معماری سازمانی اثرگذار هستند، خود را وفق دهند. ازجمله این پارادایمها استفاده از معماری سرویس گرا در توسعه نرمافزار است .[3]
معماری سرویس گرا را میتوان از دو دیدگاه فنی و کسبوکار موردبررسی قرارداد .[4] ازنظر فنی معماری سرویس گرا رویکردی از معماری نرمافزار که در آن اجزای اصلی در طراحی و توسعه نرمافزار، سرویسها هستند .[5] درحالیکه ازنظر کسبوکار، معماری سرویس گرا پارادایمی برای ساختن کسبوکار یک سازمان به شکل سرویسها است .[6] در ادامه این مقاله ابتدا روشهای موجود برای رسیدن به فرایندها در بخش 2 مورد بررسی قرار میگیرد.
این روشها مورد مقایسه قرار میگیرد و مزایا و معایب هر یک بهاختصار بیان میگردد. سپس در بخش 3 روشهای مورد بحث بهمنظور استخراج سرویسها از فرایندهای کسبوکار مقایسه میشوند. در انتها در بخش 4 نتیجهگیری و کارهای آینده موردبحث قرار میگیرند. -2 روشهای موجود برای استخراج سرویسها از فرایندها در این بخش روشهای مختلفی که در زمینهی استخراج سرویسها از فرایندهای کسب و کار در سازمان ارائه شدهاند معرفی میشوند. سپس مزایا و معایب هر روش بهاختصار شرح داده شده میشوند.
-1-2 روش انتقال کسبوکار داده محور
در انتقال کسبوکار داده محور1 از تحلیل چرخه حیات کسبوکار 2 استفاده میشود. BELA بهجای محوریت فعالیتها در موجودیتها تمرکز کرده و بر محوریت موجودیتها فرآوردههای خود را تولید و توسعه میدهد. استفاده از این روش در پروژههای مختلف به 40 درصد کاهش هزینه و 20 درصد کاهش زمان در قیاس با رهیافتهای معماری سرویس گرا، منجر شده است. در BELA رفتار هر موجودیت با چرخه حیاتش به شکل ماشین حالت محدود3 نشان داده میشود و کد که رفتار مؤلفه را نشان میدهد از مدل حالت ماشین تولید میشود درنتیجه چابکی کسبوکار افزایشیافته و استفاده مجدد نیز بهطور بالقوهای افزایش مییابد.
این روش روی موجودیتها و طراحی واسط کاربر تأکید دارد و یکی از مسائل مهم حل مشکل طراحی واسط کاربر پیچیده است. از طرف دیگر در طراحی مدل محور تأکید بر تحلیل موجودیتهای کسبوکار است بدین معنا که راهحل مدل محور با توجه به تحلیل موجودیتهای کسبوکار صورت گرفته است و بهجای آنکه فرآیند کسبوکار مدنظر قرار گیرد موجودیتها مهم شمرده شدهاند. .[7] شکل 1 روش انتقال کسب و کار داده محور را نشان میدهد.
-2-2 محیط مدلسازی
محیط مدلسازی4 چارچوبی برای پیادهسازی و بهرهبرداری از روشهای موجود در SOMA است. این محیط مدلسازی در بستر یکی از ابزارهای قدرتمند توسعه راهحلهای نرمافزار به نام Rational Software Architect - RSA - توسعه داده شده است، و از پروفایل مدلسازی سرویس UML استفاده مینماید. باوجوداین ادعا که این چارچوب برای خودکارسازی فعالیتهای مدلسازی سرویس استفاده میشود، چون بر پایهی روش SOMA است که روشیذاتاً دستی است، تنها تعداد محدودی دستورالعمل اجرایی بهعنوان راهنما در این محیط تعبیه شده است .[7]
به عقیده طراحان SOMA-ME این روش راهحل - فرآیند کسب و کار و سرویس - و ساختارهای دادهای موجود در صنعت را پیوند میزند. باوجود ادعای اینکه دریافت نیازمندیها، شناسایی سرویسها و تولید مستندات فنی، بهصورت خودکار درآمدهاند، این ابزار به دلیل استفاده از روش توصیفی SOMA و الگوهای طراحی میتواند در رده چارچوبهای نیمهخودکار قرار بگیرد . از دیگر معایب این چارچوب، عدم ارائه راهحل برای پشتیبانی از تغییرات در سطح مدلهای کاری است .[7]
ASOMF -3-2
این روش اولین روشی است که در آن ادعا میشود کل فرایند رسیدن به سرویسها به صورت کاملاً خودکار انجام میشود. سه فاز کلی برای رسیدن به هدف در نظر گرفته شده است.