بخشی از مقاله
نقش هوشمندی کسب و کار در مدیریت عملکرد کسب و کار: از مفاهیم تا مدلها
جکیده:
هوشمندی کسب و کار یکی از مفاهیم مدیریتی است که مدیران سازمانها را در زمینه مدیریت اطلاعات و اتخاذ تصمیمات واقعگرایانه یاری می دهد. چنین سیستمهایی با تجزیه و تحلیل اطلاعات سازمان، امکان پشتیبانی و بهبود تصمیم گیری در سطح وسیعی از فعالیت - های کسب و کار را فراهم می کنند. برخی هوشمندی کسب و کار را فرآیند تبدیل داده به اطلاعات و سپس به دانش معرفی می کنند. امروزه هوشمندی کسب و کار به مفهومی ارزشمند برای سازمان ها و شرکت هایی بدل شده است که تمایل به افزایش ارزش تصمیمات خود و دستیابی به مزیت رقابتی دارند. علاوه بر این میزان آمادگی ابلوغ سیستمهای هوشمندی کسب و کار نیز مسئله ای حیاتی است که می بایست مورد توجه قرار گیرد.
در این مقاله پس از تعریف مفاهیم مربوط به مدیریت عملکرد کسب و کار و هوشمندی کسب و کار، ارتباط میان این دو مقوله مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش بعد، محرکها و موانع موجود در نیل به هوشمندی کسب و کار بیان شده و مدلهای مطرح در هوشمندی کسب و کار بررسی می شوند. در پایان نیز به بررسی و مقایسه سه مورد از مشهورترین مدلهای بلوغ هوشمندی کسب و کار خواهیم پرداخت. با توجه به جدید بودن مقوله هوشمندی کسب و کار در کشورمان، هدف اصلی این مقاله شرح و مقایسه مفاهیم مربوط به آن است.
کلمات کلیدی مدیریت عملکرد کسب و کار، هوشمندی کسب و کار، مدل های هوشمندی کسب و کار، مدلهای بلوغ هوشمندی کسب و کار
۱ - مقدمه:
بنگاه های سنتی عموما با مسائلی چون حجم عظیم دادهها، کمبود اطلاعات، کمبود دانش، گزارشات ناقص و ناکافی روبرو هستند. در چنین شرایطی مدیران ارشد به منظور اتخاذ سریع تصمیم در کوتاهترین زمان ممکن و انطباق سازمان با مقتضیات محیط اطراف، بر اساس تجربیات پیشین خود اقدام به اخذ تصمیم کرده که این امر علاوه بر کاهش ارزش تصمیم، موجبات افزایش خطر شکست تصمیم اتخاذ شده را به همراه دارد. با گسترش رقابت جهانی، الگوی پیشین تصمیم گیری، نیاز سازمانها به تصمیمات مفید و کارا را برآورده نخواهد کرد. در نتیجه سازمان ها باید با بکارگیری ابزار مناسب، امکان استخراج اطلاعات از میان حجم عظیم دادهها را فراهم کنند [۲۵]. با استفاده از سیستمهای اطلاعاتی در سازمان ها، این مشکل تا حدی برطرف شد. استقرار این سیستمها، سرعت پردازش دادهها و فرآیند تصمیم گیری را افزایش داد. اما سیستمهای اطلاعات مدیریت موجود (به عنوان نمونه MIS و DSS و ES و EIS) همواره قادر به پاسخگویی به نیازهای تصمیم گیرندگان نبودند. برخی از این نیازها عبارتند از :
• تصمیم گیری تحت فشار زمانیا
• پیگیری رقبا؛
• دسترسی به دادهها و اطلاعات موجود در سایر بخش ها و آگاهی از نقطه نظر آن بخش ها؛ • تحلیل مداوم دادههای مختلف و توجه به عملکرد بخشهای مختلف سازمان[7]. هوشمندی کسب و کار (BI)، راه حل این مشکل مدیران است.
درطی سالیان متمادی، مدیران حجم زیادی از دادهها را به منظور کسب خروجی های ارزشمند از آنها جمع آوری می کردند. اما بر اساس قول معروفی که در میان مدیران وجود دارد: «راه حل مشکل من در داده هایم نهفته است، اما قادر به کاویدن آنها نیستم» از اینرو مدیران کسب و کار بالاخره دریافتند که دادههای پردازش نشده، ارزش کافی برای تصمیم گیری را نداشته و ارزش واقعی آنها وابسته به توانایی سازمان برای تجزیه و تحلیل آن داده ها است. از اینرو با توجه به کاربردها و تواناییهای بالقوه BI می توان تصور کرد که بنگاه های فعال در بخشهای مختلف تمایل به استفاده از سیستمهای BI در کسب و کار خود را دارند [۲۶]. نتایج تحقیقات انجام شده توسط موسسه «گارتنر» نشان میدهد که درسال ۲۰۱۰ میلادی، ۲۰٪ از سازمان ها از نرم افزارهای مربوط به BI به عنوان جزء استانداردی از فرآیندهای کسب و کارشان استفاده می کردند و تا سال ۲۰۱۲ میلادی، واحدهای کسب و کار حداقل ۴۰٪ از بودجه کل خود را به هوشمندی کسب و کار در فرآیندهای مدیریت عملکرد اختصاص خواهند داد [۱۵].
در ادبیات مربوط به موضوع، تحقیقات متعددی در زمینه های گوناگون انجام شده است. گروهی از تحقیقات انجام شده، مربوط به پیادهسازی و کاربرد BI در یک کسب و کار خاص همچون فروشگاههای اینترنتی، ارائه دهندگان خدمات اینترنتی، خدمات آموزشی، بنگاه های کوچک و متوسط و غیره است [ ۳۱ و ۲۴ و ۲۲ و ۱۱ و ۸] بخش دیگری از تحقیقات انجام شده به بررسی ارتباط میان BI با سایر مقولات همچون استراتژی کسب و کار عملکرد سازمان، نوع رهبری سازمان، مدیریت دانش و غیره میپردازد [۳۸, ۲۸٫۳۷ ,۱۸ و ۱۳]تعدادی از تحقیقات انجام شده نیز به مدل های ارزیابی BI و مدلهای بلوغ BI می پردازند [ ۲۵۳۴] بخش آخر تحقیقات انجام شده نیز به بسط و گسترش مفهوم BI و چگونگی اعمال آن پرداخته است[۳۹ و ۳۰ و ۱۶ و ۶] در این مقاله تلاش شده است تا پس از تعریف مفاهیم مربوط به مدیریت عملکرد کسب و کار و هوشمندی کسب و کار، ارتباط میان این دو مقوله مورد بررسی قرار گیرد. در گام بعد محرکها و موانع موجود در نیل به هوشمندی کسب و کار بیان شده و مدلهای مطرح در هوشمندی کسب و کار مورد بررسی قرار می گیرند. در پایان نیز به بررسی سه مورد از مشهورترین مدلهای بلوغ هوشمندی کسب و کار خواهیم پرداخت. لذا با توجه به جدید بودن مقوله هوشمندی کسب و کار در کشورمان، هدف اصلی این مقاله شرح و مقایسه مفاهیم مربوط به آن است (مدلهای هوشمندی کسب و کار و مدلهای بلوغ هوشمندی کسب و کار).
۲- مدیریت عملکرد کسب و کار و هوشمندی کسب و کار
در ۴۰ سال اخیر مسائل و موضوعات میان سازمان و استراتژی ها، ساختارها، فرآیندها، فن آوریها و محیط اطرافش به عنوان مبنایی برای تحقیقات و نظریه پردازی های مختلف بوده است. در سالیان اخیر تغییر و تحولات انجام شده در محیط اقتصادی منجر به تلاش هر چه بیشتر سازمان ها برای بهبود فرآیندهای مربوط به مدیریت عملکرد خود به منظور ارتقاء عملکرد سازمان شده است. یکی از زمینه هایی که به مسائل و چالش های موجود در این بخش می پردازد مدیریت عملکرد کسب و کار (BPM) و هوشمندی کسب و کار (BI) است [۴۰]. در این بخش پس از بیان مفهوم BPM و BI تلاش می شود تا ارتباط میان این دو مقوله مورد بررسی قرار گیرد. ۲- ۱-مدیریت عملکرد کسب و کار در محیط رقابتی و پویای امروز، بنگاههای کسب و کار باید به تقاضای دائما در حال تغییر بازار واکنش نشان داده و خود را به سرعت با آن تطبیق دهند. از اینرو انعطاف پذیری و چابکی کسب و کار، شرط لازم برای حفظ رقابتپذیری و در برخی موارد حتی بقای سازمان ها است. در چنین شرایطی رویکردی کل نگر مورد نیاز است تا اهداف استراتژیک و عملیاتی سازمان را با یکدیگر هماهنگ کرده و مدیریت کامل عملکرد کسب و کار را ممکن سازد. برای دستیابی به اهداف فوق بنگاه های کسب و کار به اطلاعاتی نیاز دارند که دیدگاهی کلی از سازمان در اختیارشان قرار دهند. با کمک چنین اطلاعاتی بنگاههای کسب و کار میتوانند:
• تصمیماتی موثر و آگاهانه تر اتخاذ کنند
• عملیات کاری را مدیریت کرده و اختلال در فرآیندهای کاری را به حداقل ممکن کاهش دهند؛ اهداف و اولویتهایی استراتژیک را به صورت عمودی و افقی در سراسر کسب و کار هماهنگ نمایند ؛
• محیط کسب و کار خود را به گونه ای سازماندهی کنند که همواره مشوق نوآوری و پیشرفت باشد. علاوه بر این، نظارت و بازبینی اهداف و استراتژی های کسب و کار نیازمند استفاده از نوعی سیستم فن آوری اطلاعات نیز میباشد. این سیستم، با تحلیل تغییرات، به کارکنان بنگاه های کسب و کار کمک می کند تا فرآیندهای کاری خود را به منظور دستیابی به اهداف کسب و کار بهینه سازی کنند. در اینجا است که مدیریت عملکرد کسب و کار (BPM)، با ارائه معیارهای عملکرد و یا شاخص های کلیدی عملکرد (KPIS) به ارزیابی عملکرد کسب و کار و مدیریت آن می پردازد[۲۱] مدیریت عملکرد کسب و کار بر اساس تعریف «آرمسترانگ» و «بارون» عبارت است از ارائه موفقیت پایدار برای سازمان از طریق بهبود تواناییها و قابلیتهای افراد و گروههای سازمانی []. مدیریت عملکرد کسب و کار فرآیندی است که از طریق آن سازمان عملکرد خود را با اهداف و استراتژی های سازمانی و کارکردی منطبق می نماید [۲۳] به عبارت ساده، مدیریت عملکرد کسب و کار فرآیندی است که امکان ارزیابی عملکرد و دستیابی به اهداف سازمانی را فراهم می کند. به سازمان این امکان را می دهد که فرآیندهای کاری خود را مشاهده و مدیریت کند و به منظور دستیابی به اهداف سازمانی اقدامات لازم را انجام دهد. فرآیندهای اصلی مدیریت عملکرد کسب و کار عبارتند از برنامه ریزی های مالی و عملیاتی، گزارش دهی، مدل سازی، تجزیه و تحلیل و بررسی شاخصهای کلیدی کسب و کار(KPIS) [۱۴] مدیریت عملکرد کسب و کار، فن آوری منفردی به حساب نمی آید، بلکه از عناصر مختلفی چون هوشمندی کسب و کار(BI)، کارت امتیازی متوازن (BSC) و غیره بهره می گیرد. هوشمندی کسب و کار رویدادهای گذشته تا کنون را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میدهد. از آنجا که برنامهریزی، نیازمند دانش است، با آگاهی از رویدادها و روند گذشته می توان اهداف برنامهریزی شده را تعیین کرد. کارت امتیازی متوازن نیز به منظور سنجش میزان عملکرد بنگاه نسبت به اهداف برنامه ریزی شده به کار میرود و از این طریق امکان ارسال بازخورد به بخش های مختلف را فراهم می کند. مدیریت عملکرد کسب و کار، تمامی این فرآیندها، روش ها، معیارها و سیستمها را یکپارچه کرده و از بهینهسازی و بهبود عملکرد یک بخش به قیمت کاهش عملکرد کل موسسه جلوگیری میکند [ ] مدیریت عملکرد کسب و کار شامل حلقهای بسته از فرآیندهایی است که استراتژی سازمان را به امور اجرایی مرتبط ساخته و به دنبال بهینه سازی عملکرد سازمان است. عملکرد بهینه از طریق مراحل زیر حاصل می شود:
• هدف گذاری (ایجاد استراتژی):
• استقرار برنامه هایی برای دستیابی به این اهداف (برنامه)
• نظارت بر عملکرد واقعی در چارچوب اهداف تعیین شده (نظارت)";
• انجام اقدام اصلاحی (اجرا و تعدیل) [۴۱].
این مراحل در شکل (۱) نشان داده شده است.
در واقع اعمال رویکردی کلی نگر در راستای عملکرد مدیریت کسب و کار است.بنگاه های کسب و کار فعالیتهای خود را با اهداف استراتژیک و عملیاتی مرتبط ساخته و با اتخاذ تصمیمات آگاهانه تر عملکرد خودرا به طور کامل مدیریت میکند.چنین رویکرد کل نگری در بردارنده مسائل و موضوعاتی چون هوشمندی کسب و کار، مدیریت فرآیند کسب و کار ، مدیریت خدمات کسب و کار، نظارت بر فعالیتهای کسب و کار و مدیریت عملکرد موسسه است. از این طریق دیدگاهی منفرد و کل نگر از سازمان حاصل خواهد شد. عناصر این رویکرد کل نگر در شکل (۶) نمایش داده شده اند [۲۱] در بخش آتی مفهوم هوشمندی کسب و کار (BI) مورد بررسی قرار می گیرد. ۲ - ۲- هوشمندی کسب و کار با گسترش فن آوری اطلاعات، نرمافزارها و روشهای اطلاعاتی سازمانها نیز بهبود و گسترش یافت. با معرفی سیستمهای مختلفی چون SCM، CRM ERP و به بلوغ رسیدن آنها، هوشمندی کسب و کار (BI)، زمینه جدیدی برای گسترش سیستم های میشود[ ۰ ]. هوشمندی کسب و کار عبارت است از فرآیندی که در آن سازمانها اطلاعاتی محسوب با بهره گیری از فن آوری نوین اطلاعاتی به جمع آوری، مدیریت و تجزیه و تحلیل دادههای ساختار یافته و غیر ساختار یافته می پردازند. با بکارگیری این ابزار، حجم قابل توجهی از داده ها در طول فرآیندهای کاری روزانه جمع آوری می شوند. این دادهها به اطلاعات و دانش تبدیل شده و از بی توجهی به آنها در سازمان جلوگیری می شود. مسائل و مشکلات موجود و همچنین حجم عظیمی از دادههای سازمانی به منظور تجزیه و تحلیل وارد سیستمهای داده کاوی شده که خروجی آن، تصمیم گیرندگان را در اتخاذ تصمیمات همریع و قضاوتهایی Pra یاری میدهند. به عبارت دیگر با استفاده از این روش، سازمان به توانایی استنباط و درک سریع دست مییابد که این امر بهبود کیفیت تصمیم گیری، بهبود عملکرد سازمان و تسریع در فرآیندهای پردازش را به همراه دارد[I۴ از دیدگاه «توربان»، هوشمندی کسب و کار همچون چتری است که بخشهایی چون ساختارها، ابزارها، پایگاه های داده، نرم افزارها و روشهای گوناگونی را در بر میگیرد. وی خاطر نشان میسازد که هدف اصلی هوشمندی کسب و کار ایجاد امکان دسترسی متقابل به دادهها، جستجو و اکتشاف در دادهها و آماده سازی این دادهها برای استفاده مدیران و تحلیلگران است [۴۲]. از دیدگاه «براکت» نیز هوشمندی کسب و کار عبارت است از بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات غیر مرتبط به منظور فراهم کردن اطلاعات مرتبط، شناسایی روندها و کشف فرصتهای جدید. وی معتقد است زمانی که اطلاعات از کیفیت بالایی برخوردار باشند، تاثیرات مثبت هوشمندی کسب و کار نیز بیشتر خواهد بود. اطلاعات با کیفیت، تنها از منابع معتبر دادهها به دست می آیند، اما با توجه به آنکه در اغلب کسب و کارها دادهها از منابع مختلف و پراکندهای فراهم می شوند، از اینرو دادههای مذکور همواره از کیفیت بالایی برخوردار نخواهند بود. این امر باعث ایجاد مفهوم جدیدی تحت عنوان «پاکسازی دادهها"» شده است[۱۹]. همان گونه که عنوان شد داده های مورد استفاده در هوشمندی کسب و کار به دو دسته دادههای ساختار یافته و دادههای غیر ساختار یافته تقسیم می شوند. دادههای ساختار یافته معمولا از سایر سیستمهایی که سابقا به منظور پشتیبانی از فرآیند تصمیم گیری طراحی شده اند، حاصل می شوند. برخی از این سیستمها عبارتند از:
ه ابزارهای تحلیل آنلاین (OLAP)"
ه انبار داده (DW)"
'(DM) داده کاوی •
• سیستم های اطلاعات مدیران اجرایی (EIS)"
• برنامه ریزی نیازمندی های بنگاه (ERP)"
• سیستمهای پشتیبانی از تصمیم (DSS)"
• مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)"
اما طی برآورد موسسه «گارتنر» در سال ۲۰۰۳ میلادی، ۴۰-۳۰٪ از وقت کارکنان دفتری صرف مدیریت دادههای غیر ساختار یافته شده است. این رقم نسبت به سال ۱۹۹۷ میلادی ۲۰٪ افزایش داشته است. طی برآورد انجام شده از سوی «لینچ» نیز بیش از ۸۵٪ از کل اطلاعات مربوط به کسب و کار به صورت دادههای غیر ساختار یافته وجود دارد. برخی از منابع استخراج دادههای غیر ساختار یافته نیز عبارتند از:
• فرآیندهای کسب و کار؛
• پست الکترونیک؛
• تبلیغات بازاریابی؛
ه گزارشات؛ • صفحات اینترنتی ؛
۲ برنامه استراتژی سازمان ۱. ایجاد استراتژی
برنامه ها، بودجه ها برنامه های استراتژیک
سناریوها، پروژهها
نقشه های استراتژیک
۳. نظارت ۴. اجرا و تعدیل کارت امتیازی پیش بجبئی گزارشات اتحلیل ها مدل سازی
هشدارها نظرات کارشناسان
امور اجرایی
شکل (۱): فرآیندهای مدیریت عملکرد کسب و کار (BPM) [۴۱. در واقع BPM اعمال رویکردی کل نگر در راستای مدیریت عملکرد کسب و کار است. بنگاه های کسب و کار فعالیتهای کاری خود را با اهداف استراتژیک و عملیاتی منطبق ساخته و با اتخاذ تصمیماتی آگاهانه تر، عملکرد خود را به طور کامل مدیریت می کنند. چنین رویکرد کل نگری در بردارنده مسائل و موضوعاتی چون هوشمندی کسب و کار، مدیریت فرآیند کسب و کار ، مدیریت خدمات کسب و کار، نظارت بر فعالیتهای کسب و کار و مدیریت عملکرد موسسه است. از این طریق دیدگاهی منفرد و کل نگر از سازمان حاصل خواهد شد. عناصر این رویکرد کل نگر در شکل (۶) نمایش داده شده اند [۲۱] در بخش آتی مفهوم هوشمندی کسب و کار (BI) مورد بررسی قرار می گیرد. ۲ - ۲- هوشمندی کسب و کار با گسترش فن آوری اطلاعات، نرمافزارها و روشهای اطلاعاتی سازمانها نیز بهبود و گسترش یافت. با معرفی سیستمهای مختلفی چون SCM، CRM ERP و به بلوغ رسیدن آنها، هوشمندی کسب و کار (BI)، زمینه جدیدی برای گسترش سیستم های میشود[ ۰ ]. هوشمندی کسب و کار عبارت است از فرآیندی که در آن سازمانها اطلاعاتی محسوب با بهره گیری از فن آوری نوین اطلاعاتی به جمع آوری، مدیریت و تجزیه و تحلیل دادههای ساختار یافته و غیر ساختار یافته می پردازند. با بکارگیری این ابزار، حجم قابل توجهی از داده ها در طول فرآیندهای کاری روزانه جمع آوری می شوند. این دادهها به اطلاعات و دانش تبدیل شده و از بی توجهی به آنها در سازمان جلوگیری می شود. مسائل و مشکلات موجود و همچنین حجم عظیمی از دادههای سازمانی به منظور تجزیه و تحلیل وارد سیستمهای داده کاوی شده که خروجی آن، تصمیم گیرندگان را در اتخاذ تصمیمات همریع و قضاوتهایی Pra یاری میدهند. به عبارت دیگر با استفاده از این روش، سازمان به توانایی استنباط و درک سریع دست مییابد که این امر بهبود کیفیت تصمیم گیری، بهبود عملکرد سازمان و تسریع در فرآیندهای پردازش را به همراه دارد[I۴ از دیدگاه «توربان»، هوشمندی کسب و کار همچون چتری است که بخشهایی چون ساختارها، ابزارها، پایگاه های داده، نرم افزارها و روشهای گوناگونی را در بر میگیرد. وی خاطر نشان میسازد که هدف اصلی هوشمندی کسب و کار ایجاد امکان دسترسی متقابل به دادهها، جستجو و اکتشاف در دادهها و آماده سازی این دادهها برای استفاده مدیران و تحلیلگران است [۴۲]. از دیدگاه «براکت» نیز هوشمندی کسب و کار عبارت است از بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات غیر مرتبط به منظور فراهم کردن اطلاعات مرتبط، شناسایی روندها و کشف فرصتهای جدید. وی معتقد است زمانی که اطلاعات از کیفیت بالایی برخوردار باشند، تاثیرات مثبت هوشمندی کسب و کار نیز بیشتر خواهد بود. اطلاعات با کیفیت، تنها از منابع معتبر دادهها به دست می آیند، اما با توجه به آنکه در اغلب کسب وکارها دادهها از منابع مختلف و پراکندهای فراهم می شوند، از اینرو دادههای مذکور همواره از کیفیت بالایی برخوردار نخواهند بود. این امر باعث ایجاد مفهوم جدیدی تحت عنوان «پاکسازی دادهها"» شده است[۱۹]. همان گونه که عنوان شد داده های مورد استفاده در هوشمندی کسب و کار به دو دسته دادههای ساختار یافته و دادههای غیر ساختار یافته تقسیم می شوند. دادههای ساختار یافته معمولا از سایر سیستمهایی که سابقا به منظور پشتیبانی از فرآیند تصمیم گیری طراحی شده اند، حاصل می شوند. برخی از این سیستمها عبارتند از:
ه ابزارهای تحلیل آنلاین (OLAP)"
ه انبار داده (DW)"
'(DM) داده کاوی •
• سیستم های اطلاعات مدیران اجرایی (EIS)"
• برنامه ریزی نیازمندی های بنگاه (ERP)"
• سیستمهای پشتیبانی از تصمیم (DSS)"
• مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)" و ... [ ۳۰]
اما طی برآورد موسسه «گارتنر» در سال ۲۰۰۳ میلادی، ۴۰-۳۰٪ از وقت کارکنان دفتری صرف مدیریت دادههای غیر ساختار یافته شده است. این رقم نسبت به سال ۱۹۹۷ میلادی ۲۰٪ افزایش داشته است. طی برآورد انجام شده از سوی «لینچ» نیز بیش از ۸۵٪ از کل اطلاعات مربوط به کسب و کار به صورت دادههای غیر ساختار یافته وجود دارد. برخی از منابع استخراج دادههای غیر ساختار یافته نیز عبارتند از:
• فرآیندهای کسب و کار؛
• پست الکترونیک؛
• تبلیغات بازاریابی؛
ه گزارشات؛ • صفحات اینترنتی ؛ {utpత P ه فیلم و ... [۵].
شکل (۲) ساختار و منابع دستیابی به دادههای ساختار یافته و غیر ساختاریافته در هوشمندی کسب و کار را نشان میدهد.
شایان ذکر است که اهمیت دادههای غیر ساختار یافته برای برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان به اندازه دادههای ساختار یافته است (و حتی در برخی موارد بیشتر از آن). لذا فرآیندهای استخراج، یکپارچه سازی و پاکسازی بر روی هر دو دسته از دادهها اعمال می شوند. در هوشمندی کسب و کار دادهها پس از مرحله پاکسازی مورد جستجو و تجزیه و تحلیل قرار گرفته و سپس در اختیار تصمیم گیرنده قرار می گیرند [I۳۰| سرانجام آنکه هدف اصلی هوشمندی کسب کار آن است که با تحویل اطلاعات مناسب به فرد مناسب و در زمان مناسب تا جایی که امکان دارد فرآیند تصمیم گیری را برای تصمیم گیرندگان تسهیل کند [۴]
۳-۲- نقش هوشمندی کسب و کار در مدیریت عملکرد کسب و کار
اگرچه در بسیاری از موارد هوشمندی کسب و کار و مدیریت عملکرد کسب و کار معادل تصور می شوند، اما این دو مقوله تفاوتهایی نیز با یکدیگر دارند. همان گونه که پیش از این نیز عنوان شد هوشمندی کسب و کار به نوعی فن آوری اطلاق می شود که با استفاده از حجم عظیمی از دادهها، فرآیند تصمیم گیری در سازمان را بهبود میبخشد. در واقع هوشمندی کسب و کار تامین کننده زیرساختهای مربوط به فن آوری اطلاعات و نرم افزارهایی است که پیادهسازی مدیریت عملکرد کسب و کار را ممکن میسازد. مدیریت عملکرد کسب و کار به فرآیندی اطلاق میشود که در درون خود از هوشمندی کسب و کار استفاده می کند [۲۹].
بخش اعظم کاربردهای مربوط به هوشمندی کسب و کار به یک یا چند بخش کاری محدود می شود. این در حالی است که مدیریت عملکرد کسب و کار دامنه ای وسیع تر داشته و کل سازمان را در بر می گیرد. هوشمندی کسب و کار از دادههای مربوط به رویدادهای گذشته استفاده کرده و تصمیم گیری در سطوح استراتژیک و تاکتیکی سازمان را پشتیبانی می کند. این در حالی است که مدیریت عملکرد کسب و کار دادههای بلادرنگ" و به موقع" را مد نظر قرار داده و علاوه بر سطوح استراتژیک و تاکتیکی از تصمیم گیری در سطوح عملیاتی نیز پشتیبانی می کند. علاوه بر این، مدیریت عملکرد کسب و کار رویکردی فعالانه اتخاذ کرده و به بهبود عملکرد فرآیندها و عملیات کاری کمک میکند، در حالیکه هوشمندی کسب و کار با بهره گیری از دادههای گذشته، رویکردی منفعلانه دارد[۱۴] در جدول (۲) برخی از مهمترین تفاوتهای این دو مقوله گردآوری شده است.
بیشتر سازمان ها، ترکیبی از بسته های نرم افزاری مبتنی بر هوشمندی کسب و کار را برای سطوح مختلف سازمان، مورد استفاده قرار می دهند. به عنوان نمونه از نرم افزارهای مربوط به مدیریت عملکرد استراتژیک در سطوح فوقانی سازمان، از نرمافزارهای مربوط به تجزیه و تحلیل سازمان در سطوح تاکتیکی سازمان و از تجزیه و تحلیلها و گزارشات عملیاتی برای پشتیبانی از تصمیم گیری در سطوح عملیاتی سازمان استفاده میکنند. مسئله ای که در اینجا وجود دارد آن است که این سه سطح تصمیم گیری (به لحاظ نوع نرم افزارها، کاربران و منابع جمع آوری داده) به صورت مجزا از یکدیگر قرار داشته و لازم است تا به صورت یکپارچه تبدیل شوند [ ]. برنامهریزی استراتژیک در سازمان از طریق کارت امتیازی و نرم افزارهای مربوط به برنامهریزی و بودجه بندی انجام می شود که چنین نرمافزارهایی نیز از دادههای مربوط به کارت امتیازی استفاده می کنند. دادههای مربوط به کارت امتیازی، دادههای خلاصه شده ای است که جزئیات کافی را در اختیار مدیران قرار نمیدهند. از اینرو مدیران نمی توانند راه حل مناسبی برای مشکل ایجاد شده در سازمان پیدا کنند. تجزیه و تحلیلهای تاکتیکی در سازمان نیز مبتنی بر نرم افزارهای تحلیلی، گزارشات و ابزارهای تحلیل آنلاین بوده که علاوه بر دادههای خلاصه شده، از دادههای ذخیره شده با جزئیات بیشتر در انبارهای داده و مراکز داده" نیز استفاده می کنند. گزارشات عملیاتی با جزئیات کافی نیز از تصمیم گیریهای عملیاتی پشتیبانی می کنند.
آنچه برای مدیریت کسب و کار لازم است ترکیب تجزیه و تحلیل های استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی است. به عبارت دیگر لازم است کارت امتیازی سطح استراتژیک سازمان را با ابزارهای هوشمندی کسب و کار و نرم افزارهای تحلیلی سطوح تاکتیکی و عملیاتی سازمان یکپارچه ساخت [۳۳]. شکل (۴) را مشاهد کنید.