بخشی از مقاله
چکیده
یکی از شگردهای ادبی که امروزه بسیار موردتوجه نقد نوین قرار گرفته است، بهرهگیری از فضای داستان و شخصیتپردازی در اثر است. این امر در شاهنامهی فردوسی به شکلی کامل و منسجم مشهود است؛ وی در توصیف شخصیتهای داستانی خود بهگونهای تصویرپردازی نموده که با تحلیل روانشناختی میتوان به لایههای پنهان درونی و شخصیتی آنها پی برد؛ او با باریکبینی و ظرافتکاری آگاهانه در گزینش شخصیتهای داستانی خود به بلاغت و شیوایی سخن خود افزوده است.
برای تبیین جایگاه این شگرد داستانی در شاهنامه، در این جستار تحلیلی - پژوهشی سعی بر آن گردیده که در داستان »فرود« که یکی از تراژدیهای شاهنامهی فردوسی است، این قابلیت هنری موردبررسی و واکاوی قرار گیرد و شخصیتهای داستانی این اثر از ابعاد پویایی و ایستایی، خودمحوری، مرکزی، مقابل، همراز و دیگر انواع پردازش شوند. نتیجه نشان میدهد که با این پژوهش میتوان انواع شخصیتی را در داستان یافت و از این دیدگاه با درک بهتری به داستانهای شاهنامه نگریست.
-1مقدمه
شخصیت رکن اساسی و محکم یک داستان در گستره ی ادبیات است و از اهمیت خاصی برخوردار گردیده است. هرقدر که شخصیت های یک داستان با خلاقیت بیشتر و ذهنی بارورتر پرداخته شوند، اثر هنری تر میگردد و این اثر در ذهن خواننده اثر مطلوب تر و ماندگارتری برجای می گذارد. در علوم مختلف تعاریف متعددی در مورد شخصیت ارائه شده است؛ شخصیت معادل واژه ی انگلیسی character انسان، حیوان، شی ء واقعی یا خیالی ساخته و پرداخته شده ی ذهن نویسنده در رمان، داستان کوتاه، نمایش نامه و فیلم نامه است.
گاه نیز شخصیت، نمادی از حالت ها و پدیده های انسانی مانند شادی، غم و مرگ است. خلق عینی و باور کردنی شخصیت در قصه، رمان، داستان کوتاه، شعر، نمایش نامه و فیلم نامه شخصیت پردازی نامیده میشود. شخصیت های شناخته و پرداخته شده ی نویسنده چه داستان واقعی باشد و چه خیالی، باید به گونه ای باشد که به نظر خواننده در حوزه ی داستان پذیرفتنی و باورکردنی بیاید. - محفوظ، - 68 :1385
در بیان دیگر شخصیت را شبه شخصی دانسته اند که وجود آن را تقلیدی از اجتماع خوانده اند که بینش خواننده به آن تشخص بخشیده است. شخصیت ها افرادی هستند که در یک نمایش نامه یااثر روایی دارای ویژگی های اخلاقی و آگاهانه هستند، این ویژگی ها در گفتار و عملشان نشان داده میشود. انگیزه و زمینه، حالت و طبیعت اخلاقی شخصیت را برای گفتار و عمل نشان می دهد.
یک شخصیت ممکن است از آغاز تا پایان اثر از نظر دورنما و حالت تغییر نکند، مانند شخصیت »پاس پرو« در »طوفان« یا »میکاوبر« در »دیویدکاپرفیلد«یا ممکن است شخصیت دستخوش تغییر بنیادی شود، یا از طریق تکامل تدریجی یا به خاطر یک بحران شدید مثل »لیرشاه « یا » بیپ« در»آرزوهای بزرگ.«شخصیت چه تغییر کند و چه نکند، ما به استحکام شخصیت نیاز داریم. - عبدالهیان، 1377:67 به نقل از - 22:M.H.Abramzشلدن بر این باور است که: شخصیت سازمان پویای - زنده ی - جنبه های ادراکی، انفعالی، ارادی و بدنی - شکل بدن و اعمال حیاتی آن - فرد آدمی است. - قائد علی، - 67 :1382
در تعریف شخصیت پردازی نیز مذکور است: شخصیت، در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل وی و آنچه میگوید و می کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزه ی داستانی تقریبا مثل افراد واقعی جلوه می کند، شخصیت پردازی می خوانند. - میرصادقی، - 83-4 :1376 اولین کسی که به تحلیل شخصیت داستانی پرداخت، ارسطو بود که در »فن شعر« به بررسی شخصیت در تراژدی دست زد، بعد از وی تئوفراستوس، شاگرد ارسطو، تیپ های گوناگون فردی را برای طرح های منثور مورد بررسی قرار داد.
پس از این دو، در قرون وسطی به این بحث و نظریه پردازی هایی در این مورد توجه نشان داده شد، اما اوج توجه به این مساله و شخصیت سازی در قرن هفدهم مشهود است. توجه به شخصیت و شخصیت پردازی به صورت جدی و دقیق از قرن هفدهم شروع شد و بعدها با پاگرفتن رمان، به خصوص رمان های روان شناختی، به اوج خود رسید. - اخوت، - 128 : 1371
در این زمان قیافه شناسی و تحلیل شخصیت افراد از مطالعه ی چهره ی آنها در محافل ادبی و روشنفکری بسیار رایج بود. - عبدالهیان، :1377 - 68 معمولا رسم بر این بود که نویسنده خصوصیات روحی و جسمی افراد معروف را به تفصیل و با ذکر جزئیات می نوشت و در جلسات ادبی می خواند. چهره سازی و تیپ سازی که از شیوه های رایج این دوره به حساب می آمد تا زمان بالزاک ادامه یافت.
بالزاک علاقه ی خاص به چهره سازی و قیافه پردازی داشت. او به طور مشخص تحت تاثیر نظریه ی قیافه شناسی لاواتر بود. به اعتقاد لاواتر با مطالعه ی قیافه ی افراد میتوان به افکار و شخصیت آنها پی برد. این شیوه از قدیم الایام در فرهنگ شرقی و از جمله ایران نیز متداول بوده و حتی کتاب های مستقلی در این باره نوشته شده است.
- همان: 68 به نقل از محمد الحریری - در قرنهای بعد انسان در مرکز توجه قرار گرفت و بسیاری از نویسندگان و خالقان اثر سعی در پردازش شخصیت های داستانی خود داشتند. این امر همان مساله ای بود که فردوسی در سالیان پیش به وضوح به آن توجه نشان داده بود. با توجه به این مساله که: شخصیت ها را باید پایه هایی دانست که ساختمان یک اثر بر روی آنها ساخته میشود، هرقدر این پایه ها با استحکام تر باشند، بنا محکم تر و پایدارتر و از گزند زمانه مصون تر خواهد ماند.
- دقیقیان، - 17 :1371 خالقان آثار در پی آنند که به گونه ای درتوصیف و حضور شخصیت های داستانی خود، تصویر پردازی نمایند که با تحلیل روانشناختی بتوان به لایه های پنهانی روحی و شخصیت آنها پی برد، همان گونه که حکیم فردوسی نیز با استفاده از این قابلیت هنری به پردازش شخصیت های داستان خود دست گشوده است. در این جستار تحلیلی - پژوهشی، پژوهشگر در نظر دارد که در داستان »فرود« که یکی از تراژدی های بی نظیر شاهنامه است، این قابلیت هنری را مورد بررسی و واکاوی قرار داده و شخصیت های داستانی این اثر از ابعاد پویایی و ایستایی، خودمحوری، مرکزی، مقابل، همراز و دیگر انواع پردازش شوند.
-2 چهار چوب مفهومی
-1-2 داستان
در پاسخ به این پرسش که داستان چیست؟، ارسطو در بوطیقا "داستان را ترکیب وقایع می داند که تعریفی است کلی که مفهوم پیرنگ را نیز در بر می گیرد و به نظر او داستان باید آغاز، میانه و پایان داشته باشد." - میرصادقی - 124:1383 میرصادقی خود داستان را شالوده ی هر اثر روایتی و نمایشی خلاقه می داند - همان: - 121 ولادیمیر پراپ - قصه شناس روسی - بر این باور است که: هر متنی که بیان کننده ی تغییر وضعیت از حالتی متعادل به غیر متعادل و بازگشت به حالت متعادل یا بر عکس باشد، داستان است. - همان: - 126 یک داستان دارای عناصر متفاوتی است که مهم ترین آن را این گونه برشمرده اند: طرح که چهار چوب اولیه ی یک اثر است و اساس و شالوده ی آن را تشکیل می دهد، حادثه، گفتار، زمان، مکان و شخصیت.
-2-2شخصیت
بسیاری از صاحب نظران شخصیت را مهم ترین عنصر داستان دانسته اند. یونسی معتقد است: مهم ترین عنصر منتقل کننده ی تم داستان و مهم ترین عامل طرح داستان، شخصیت داستانی است. ویرجینیا وولف میگوید: من معتقدم که سر و کار همه ی رمان ها فقط با شخصیت است. به اعتقاد لارنز یک خواننده خود بیشتر به شخصیت هایی که اعمال را انجام می دهند، توجه می کند تا به اعمالی که شخصیت ها انجام می دهند و براهنی عقیده دارد که عامل شخصیت، محوری است که تمامیت قصه برمدار آن می چرخد. کلیه ی عوامل دیگر، عینیت، کمال، معنا و مفهوم و حتی علت وجودی خود را از عامل شخصیت کسب میکنند. - عبداللهیان،
-3-2 نظریه های شخصیت پردازی
طبق نظریات متفاوتی که در زمینه ی شخصیت پردازی داستان بیان گردیده با سه نظریه ی مهم روبرو هستیم: الف - نظریه ی کنشی: که واضع این نظریه ولادیمیر پروپ است و بر این باور است که طبق این نظریه، هر شخصیتی نقشی به عهده دارد که باید آن را به انجام برساند.فرمالیست ها و ساختارگرایان طرفدار این نظریه اند. ب - نظریه ی معنایی: در نظریه ی معنایی، شخصیت فقط عامل اجرای نقش نیست، بلکه هویت او بسیار پیچیده است از مجموعه ای از مشخصه های معنایی تشکیل میشود.