بخشی از مقاله

چکیده

براي تدوین و تبیین هر الگوي کارآمد بایستی بر پایه و شناخت فرهنگ، اندیشه و پسماندهاي فکري و ذهنی آن قوم و ملت صورت گرفته و از نهاد و خواستگاه فرهنگی اجتماعی آن ملت برخیزد و در صورت عدم توجه به این مهم ممکن است نه تنها فرصتی را براي ملتی فراهم نسازد بلکه ممکن است تهدید براي نظام سیاسی به دنبال داشته باشد. مقاله حاضر تلاش دارد با بررسی مولفههاي فرهنگی اجتماعی و با تلفیق دو روش توصیفی –تحلیلی در مطالعات علوم انسانی و تحلیل ثانویه در پژوهشهاي به عمل آمده، به تبیین مبانی فرهنگی اجتماعی ایرانیان بپردازد.

این مقاله با معرفی سه موجودیت ایرانیت، اسلامیت و غربیت سعی دارد این سه عنصر را به عنوان نقطه تعادل و توازن اجتماعی نشان دهد. در پایان نتیجه میشود هر گاه توازن این سه موجودیت برقرار شود تعادل اجتماعی و فرهنگی را به دنبال داشته و میتواند پیشران راهبردي براي اجراي الگوي پیشرفت ایرانی- اسلامی باشد. همچنین شناخت مبانی معرفتی ایرانیان را براي تدوین الگوي ایرانی-اسلامی پیشرفت از ضروریات لازم الاجر میداند.

مقدمه

قبل از آن که دولت – ملت به شکل امروز به وجود آید، در جاي جاي دنیا، گروههاي بزرگ و کوچک از مردم در کنار هم میزیستند که به آن قبیله، قوم و ... میگفتند. این گروهها داراي مشخصهها و مشترکاتی بودند که آنها را از سایر گروههاي دیگر متمایز میساخت. به آن مشخصهها و مشترکات به طور عام فرهنگ و به طور خاص رسوم، آیین، طرز فکر و ... میگویند. با تشکیل دولت -ملت این مفهوم نیز تداوم یافت و تجمیع خرده فرهنگهاي عام در درون یک کشور، فرهنگ ملت را تشکیل داد. که این فرهنگ نیز به نوبه خود وجه تمایز آن را با سایر ملل مشخص مینمود .

از سویی جامعه جدید به شکل امروزي ظهور یافت. جامعه مدرن داراي مشخصات و مشترکاتی بود که آن را از سایر جوامع متمایز میساخت. مانند شکل نظامهاي سیاسی، قوانین ملی، نیازها، خواستهها و ... از جمله مشخصات جامعه جدید بوده است. با پیدایی رنسانس و تمدن غربی که در شکلدهی جوامع جدید و به دنبال آن خواستههاي جدید نقش مهم و بارز داشت، پیشرفت به یکی از پر جاذبهترین مولفههاي اجتماعی، سیاسی و اقتصادي تبدیل شد.

غالب کشور با افسون تمدن غربی پا در راهی گذاشتند که غربیان به آنان کشورهاي در حال توسعه نام نهادند. این راه با این نام امیدي توسعهاي را نوید میداد که همگان سوداي آن داشتند. اما نتیجه جز براي برخی محدود از کشورها چیز دیگري را رقم زد. نظام یکی از ابر قدرتهاي دنیا را در هم کوفت، برخی دیگر را در چرخه بیهوده و دور باطل نگه داشت و برخی با وجود مزیتهاي جغرافیایی به شکل مدرن و شیک وابسته مادامالعمر نمود. اما کشورهایی که به بلوغ فکري و خودباوري ملی رسیدند، باور دارند که میتوانند راهی بیابند که نه تنها پیشرفت بومی را تحصیل نمایند بلکه فاقد مضرات گریبانگیر غرب نیز باشند.

تعریف و مفهوم فرهنگ

هر گروه از انسانها که زمان قابل توجهی را با هم سپري کرده باشند، به افراد اجتماعی تبدیل میشوند و شیوههاي اجتماعی شده رفتار و عملکرد آنها به فرهنگشان شکل میدهد. وابستگیهاي فرد به محیط اطرافش، گروه، شیوه زیستن و نگراشاش به جهان-همه و همه-عواملی هستند که موجب میشوند فرهنگ آن شخص به شیوه خاصی شکل یابد.

ارزشها، هنجارها و پیش فرضهایی که در زیر بناي هر فرهنگی در باره زندگی وجود دارد-در پیوند با شرایط محیطی- در تعیین فرهنگ نقش مهمی دارند، و علاوه بر آن بر الگوهاي ارتباطی و رفتاري که در بین اعضاي محیط وجود دارد تاثیر میگذارد. پژوهش در فرهنگها و جوامع، ما را به این نتیجه میرساند که هر گروه جامعه خود را با الگوهاي خاصی شکل میدهد که نشاندهنده تفاوتهاي مذهبی، سیاسی، حقوقی، نگرش آن جامعه نسبت به قدرت و ساختار اجتماعی آن جامعه است.

تعریف و مفهوم جامعه

جامعه متشکل از افراد است که داراي روابط منظم و مستمر بوده و جامع جمیع نیازها و خواستههاي اعضا و در بر گیرنده همه دستجات و گروهها باشد. شرط لازم براي جامعه وجود افراد آن جامعه بوده اما شرط کافی روابط منظم و مستمر و مبادله مادي و معنوي یا کمی و کیفی میباشد. " کارکرد جامعه در واقع تحقق رفع نیازها و خواستههاي کمی و کیفی اعضاي آن است. خواستهها داراي طیف وسیع بوده و در جوامع مختلف متفاوت است. نیازها و غرایز فطري، ضروریات مشترك اولیه هستند مانند گرسنگی، تشنگی، غریزه جنسی و ... اما رفع تشنگی میتواند به صور مختلف از طریق نوشیدن آب، چاي و یا شربت انجام شود.

در این جا دیگر صرف برآوردن نیاز مطرح نیست بلکه پاي خواسته در میان میافتد. بسیاري از تهدیدات و فرصتها ناشی از نوع خواستهها است" - حشمت زاده: . - 1389 رمز سقوط و صعود انسان نیز از خواستههاي او نشات میگیرد. از این رو نوع خواستهها بخشی ار فرهنگ جامعه را تشکیل میدهد. هر چند ممکن است سیاسی یا اقتصادي باشد اما ماهیتاً فرهنگی است.نیازهاي معنوي در ارزشها بروز پیدا میکنند، اما نیازهاي مادي در فعلیت ظهور مییابند. همچنین خواستهها در بین نسلها متفاوت است.

بنابراین هنر حکومت برآورده نمودن و کنترل خواستهها است. عمده تعارضات به دلیل تفاوت خواستهها میباشد. اخلاق، سیاست و دین به نوعی کارکردشان کنترل خواستهها است. تنها جامعهاي که داراي جمیع نیازها و خواستهها در سطح دنیا را داراست جامعه جهانی و جهانی شدن است. در واقع جامعه را بایستی جمیع نهادها دانست - شکل . - 1

سیاست و حکومت

از آن جایی که منابع محدود و خواستهها نامحدود است نهادهاي اقتصادي، فرهنگی و سیاسی براي حل تعارضات تکوین یافتهاند. بنابراین براي آن که جامعهاي کارآمد بوده و داراي جامع جمیع کارکردها باشد بایستی از هر سه نهاد به اندازه کافی برخوردار باشد. آسیبها در نهادهاي جامعه در اثر فربه شدن یکی از سه تا اتفاق میافتد - شکل - - 2حشمت زاده: . - 1389

الگوها و ارزشها

ارزشهاي حاکم در هر جامعهاي نقش تعیین کننده و جهت دهندهاي در نحوه تصمیم گیري سیاستگذران ایفا میکنند و تدوین فرآیندهاي الگوي راهبردي بدون توجه و لحاظ کردن ارزشهاي مذکور کار ناقصی است. در اصل ارزشهاي اجتماعی و فرهنگی ارزشهایی هستند که بر اساس اعتقادها و جهان بینی موجود در هر جامعهاي شکل گرفته، مورد قبول اکثریت افراد آن جامعهاند و به آنها نیز عمل میشود.

ارزشهاي مذکور از ثبات نسبی برخوردارند و معیار مشترکی براي سنجش خوب و بدها در جامعه محسوب میشوند. هر گاه در تدوین راهبرد، ارزشهاي یکسانی حاکمیت داشته باشند تدوین راهبرد با سهولت انجام میپذیرد ولی زمانی که تضاد ارزشی بین اجزاي مجموعه وجود داشته باشد این امر موجب میشود که مسئله تدوین راهبرد دستخوش مشکلها و موانع بسیاري گردد - عصاریاننژاد: 1388، 48 و . - 49

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید