بخشی از مقاله

چکیده:

شهروندی یکی از مهم ترین مفاهیم و ایده های اجتماعی است که در بازخوانی رابطه فرد و جامعه کارایی دارد. عنوان شهروند به عضوی از یک اجتماع سیاسی اطلاق می گردد که برخوردار از همه حقوق و متعهد به همه مسئولیت هایی است که با این عضویت همراه می باشد. در واقع؛ حقوق شهروندی، حقوقی است برای اتباع کشور در رابطه با موسسات عمومی، مانند حقوق سیاسی، حق استخدام، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن، حق گواهی دادن در مراجع رسمی، حق داور و مصدق واقع شدن.

شهروندی زیست محیطی مفهوم نسبتاً جدیدی است که امروزه در ادبیات شهروندی به چشم میخورد. طرح مفهوم شهروندی حاکی از افزایش آگاهی زیست محیطی و توجه بیش از پیش به خطراتی است که امروز زیستگاه انسانها را در روی کره زمین تهدید میکند. بسط مفهوم شهروندی و تعلیم و ترویج آن در نهاد خانواده،آموزش و پرورش و سایر نهادها جهت جلوگیری از حوادث و پیشامدهای ناگوار در عرصه طبیعت و نظام اکولوژیک ضروری مینماید. نوشتار حاضر به تبیین مفهوم شهروندی زیست محیطی میپردازد و تلاش دارد برخی از ابعاد و زوایای مهم آن را بازنماید.

مقدمه

در اصل شهروندی به عضویت فرد در یک جامعه مربوط می شود که دارای حقوق و وظایفی است و در امور اجتماع به صورت مساوی و برابر مشارکت میکند. استیلای اروپائی-آمریکائی بر مفهوم شهروندی هر چند محرز است، اما مونوکریف در پی سنت های مدنی-جمهوری خواه، لیبرال و اجتماع گرا، عناصر اساسی را بدین قرار احصاء میکند: منزلت، حقوق، وظایف و مشارکت

شهروندی یکی از مهم ترین مفاهیم و ایده های اجتماعی است که در بازخوانی رابطه فرد و جامعه کارایی دارد. عنوان شهروند به عضوی از یک اجتماع سیاسی اطلاق می گردد که برخوردار از همه حقوق و متعهد به همه مسئولیت هایی است که با این عضویت همراه می باشد. بنابراین آنچه کاملاً مشخص است این است که اعضای یک جامعه، تنها به صرف زندگی در شهر، شهروند محسوب نمی گردند بلکه شهروندی، شکل پیشرفته و تکامل یافته شهرنشینی است که تنها به چگونگی حضور ظاهری شهرنشینان در "کالبد فیزیکی" شهر اشاره نمی کند، بلکه از ضرورت آگاهی شهرنشینان از حقوق یکدیگر و عمل به مسئولیت ها و وظایف خود در قبال اجتماعی به نام شهر سخن می گوید و آن را شرط ارتقای جایگاه فرد از شهرنشین به شهروند می داند

شهروندی زیست محیطی

ظهور و خیزش مجدد شهروندی به مثابه ایدهای شکیل در واپسین دهه های سده بیستم، به خوبی نمایان است. یک از اثرات جانبی این تجدید علاقه، ظهور و بازپیدایش فهرستی طولانی از شهروندی است. فی المثل، مک گریگور و ژرژنسکی »شهروندی سایبری، شهروندی علمی، شهروندی مشارکتی، شهروندی مصرفی و شهروندی جهانی را« تنها به عنوان معدودی از تعابیر و اصطلاحاتی نام میبرد که در ادبیات مزبور ظهور و بروز یافتهاند. در ادبیات زیست محیطی، دست کم »شهروندی زیست محیطی«، »شهروندی اکولوژیک«، »شهروندی پایداری« و »شهروندی سبز« دیده میشود.

یکی از مسائل موجود در همه این شهروندانی که توصیف شده است، این است که مقصود از چیستی صفات منتسب به ایده شهروندی روشن و شفاف نیست. برای شروع بحث، تعریفی را در نظر بگیرید که توسط محیط زیست کانادا نقل شده است: شهروندی زیست محیطی، تعهد شخصی نسبت به یادگیری هر چه بیشتر در باب محیط زیست و اتخاذ مسئولانه کنش زیست محیطی است. شهروندی زیست محیطی افراد، اجتماعات و سازمانها را تشویق میکنند تا در باره حقوق و مسئولیت هایی که ما جملگی به مثابه ساکنان کره زمین بر عهده داریم، تأمل کنیم. شهروندی زیست محیطی به معنای مراقبت از زمین و مراقبت از کانادا است.

در یک سطح بنیادی، شهروندی اکولوژیک سر و کارش با منزلت، استحقاق و فرایند مشارکت است که شهروندان در رابطه با محیط طبیعی از آنها بهرهمند میشوند. البته، ترمینولوژی متنوع شهروندی زیست محیطی، دربرگیرنده طیف گوناگونی از آراء و عقاید پیرامون شکل و اهمیت نسبی این ویژگیهاست. بازشناسی و رشد و گسترش شکلی از شهروندی متناسب با مسائل و سیاست های زیست محیطی، طیف وسیع و فزایندهای از ادبیات دانشگاهی را در رشته سیاست، فلسفه، اکولوژی، حقوق، و جامعهشناسی برانگیخته است.

اگرچه برخی از نویسندگان در پی تمایزبخشی مفهومی مابین برچسب های الترناتیو هستند-از جمله دوبسون بین شهروندی زیست محیطی3 و شهروندی اکولوژیک4 قایل به تمایز است- اما برای ایجاز و سادگی میتوان از واژه شهروندی اکولوژی به عنوان یک چتر مفهومی بهره برد. این ادبیات گسترده توسط میزان قابل توجهی از تنوع و ناهمگونی و نیز اغلب درجهای از ابهام درباره چیزی که شهروندی اکولوژیک دقیقاً باید باشد، قابل تشخیص است. با این وجود، در مجموع، امکان این وجود دارد که سه شاخه یا مسیر عمده را مشخص کنیم که هر کدام از آنها، شهروندی اکولوژیک را به صورت نسبتاً متفاوتی تمییز میدهند.

نخست، یک تلقی از شهروندی که ریشه در ایده های ماقبل مدرن در خصوص هویت و منزلت دارد، به جای دولت ملی یا حکومت، در پیوند قوی و عمیق با یک قلمرو خاص فیزیکی یا محیط اکولوژیک است. دوم، تلقی دیگر از شهروندی ریشه در دستگاه مدرن از شهروندی لیبرال یا جمهوری خواه دارد و به ترتیب عمدتاً بر حقوق زیست محیطی یا خیر جمعی تکیه و تاکید دارد. تلقی سوم بر مقوله غیرسرزمینی یا غیرمنطقهای دلالت دارد و در پی اثبات یا ایجاد بنیان کاملاً نوینی برای شهروندی است.

شهروندان حساس به محیط زیست باید شهروندان جهانی باشند. فرایندهای زیست محیطی نسبت به مرزهای صناعی و ساختگی دولت-ملت ها بیتوجهاند. در حال حاضر این مدل از شهروندی، چیزی بیش از یک آرزو برای جنبش زیست محیطی نیست. به همین دلیل این پرسش که ماهیت شهروندی زیست محیطی نهایتاً چه خواهد بود هنوز جواب قطعی پیدا نکرده است. اما اظهار نظرهایی در این خصوص وجود دارد که محیط زیست گرایان چگونه باید برای ایجاد یک شهروندی زیست محیطی جهانی به فراسوی مدل شهروندی مارشال گام نهند.

اولین موضوع به حقوق شهروندی مربوط می شود و اینکه چه کسانی باید شهروند شناخته شوند. حقوق شهروندی به وسیله جنبشهای اجتماعی گسترش یافته و اکنون محیط زیست گرایان استدلال می کنند که باید گسترش بیشتری یابد. در وهله اول باید نسل های آینده را برخوردار از حقوق شهروندی به حساب آورد. از بعضی جهات این پیشنهاد آنچنان که در وهله اول به نظر می رسد مجادله برانگیز نیست.

حقوق شهروندان آینده که اکنون کودک هستند تا حدی در نظر گرفته شده و برای مثال می توان به آموزش و خدمات رفاهی اشاره کرد. به علاوه، این انتظار وجود دارد که شهروندی به کسانی که هنوز به دنیا نیامده اند نیز اعطا شود و انتظار بر این است که شرایط فعلی در چنین جهتی سیر کنند. به نظر می رسد که قانون اساسی نروژ در یک ماده اصلاحی به چنین انتظاری در رابطه با محیط زیست رسمیت بخشیده است. این ماده اشعار می دارد که: هر فردی حق دارد از محیط زیستی برخوردار باشد که موجبات سلامتی را فراهم میآورد و نیروهای تولید و تنوع محیط طبیعی اش حفظ میشود. منابع طبیعی را باید بر اساس ملاحظات بلندمدت و همه جانبه مورد بهرهبرداری قرار داد، به نحوی که این حق برای نسل های آتی نیز محفوظ شود

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید