بخشی از مقاله

چکیده:

شهر خلاق و نوآور از جمله مباحث جدید در زمینه برنامهریزی شهری میباشد و به شهر بهعنوان محل شکلگیری خلاقیت، دانایی، صنایع خلاق و نوآور نگاه میکند. شهرهای خلاق آنهایی هستند که گرایشهای جدیدی را در هنر و فرهنگ میکارند و نوآوری و صنایع خلاق از طریق فعالیتهای خلاقانه جدی هنرمندان، خالقان و شهروندان عادی ارتقا میبخشد و در محیطهای خلاق و محیطهای نوآورانه، تنوع بسیاری دارند.

شهر خلاق به عنوان یکی از مهمترین اهداف مدیریت شهری، به شکل یک رویکرد نوین در مواجهه با محیطهای شهری و اثرگذاری بر فرایندها، اهداف و روشهای مدیریت و برنامهریزی شهری مدنظر قرار میگیرد. برنامهریزی شهری خلاق با تلفیق اندیشهها و ایدههای مدیران شهری مدرن با ارزشهای بومی جهت حلی مسائل و مشکلات شهری قدم برمیدارد.

بنابراین کاملاً واضح است که نقش توسعه منطقهای و توسعه شهری در توسعه ملی بسیار پررنگتر از گذشته شده است و درنتیجه مدیریت شهری از فضای سنتی خود که صرفاً توسعه زیرساختهای شهری و ایجاد فضای مساعد برای زندگی شهروندان بود، جداشده و ابعاد گستردهتری در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در برمیگیرد. این پژوهش بر اساس روش توصیفی - تحلیلی سعی دارد پس از توصیف شهر خلاق به بررسی متغیرهای کلیدی، شاخصها و اصول شهر خلاق و نقش آنها در ایجاد شهری خلاق بپردازد.

.1 مقدمه

امروزه در اواسط سومین انقلاب شهری زندگی میکنیم، نخستین انقلاب شهری حدود 6000 سال قبل و با پیدایش نخستین شهرها در بینالنهرین آغاز گردید. شهرهای مربوط به نخستین انقلاب شهری کمتر ماحصل مازاد کشاورزی بوده و بیشتر بازتاب نیروی اجتماعی متمرکزیاند که طرحهای پیچیده آبیاری و پروژههای عظیم ساختمانسازی را سازماندهی نمود. نخستین انقلاب شهری که در آفریقا و آسیا و آمریکا شکل گرفت، نمایانگر شیوهی جدید از زندگی بر روی کره زمین بود. مبدأ دومین انقلاب شهری مربوط به آغاز قرن هجدهم با پیوند شهرنشینی و صنعتی شدن بود و این انقلاب مصادف با شکلگیری شهر صنعتی، نرخ بیشازحد رشد جمعیت شهری و تغییرات زیستمحیطی میباشد.

هماکنون نیز در موج سوم انقلاب شهری قرار داریم؛ پدیدهی پیچیدهی که از اواسط سده بیستم شروع و ویژگی مشخصه آن افزایش مطلق و رشد نسبی بینظیر جمعیت شهری، توسعه کلانشهرها و رشد مناطق مادر شهری قول پیکر، با توزیع جهانی فعالیتهای اقتصادی از قبیل زوال شهرهای تولیدی پیشین و پیدایش شهرهای جدید صنعتی است

در دو سده اخیر رشد جمعیت شهرنشین جهان افزایش چشمگیری داشته است. بهطوریکه در سال 1950 کمتر از 750 میلیون نفر 29 - درصد جمعیت جهان - در شهرها زندگی میکردند . - UNCHS, 2001 - اما در سال 2006 جمعیت شهرنشین کره زمین به بیش از نیمی از جمعیت جهان رسیده است

در موج سوم انقلاب شهری، بهویژه خدمات تولیدی پیشرفته، به عامل اصلی توسعه اقتصاد شهری تبدیل گردید. در نتیجه این امر، شبکه شهری جهانی در مرحله انتقالی قرارگرفته و چشماندازهای شهری به طرز حیرتانگیز یا ارزش خود را ازدستداده و یا ارزشی بینظیر پیداکردهاند

خلاقیت در شهرها معمولاً به اندیشههای مرتبط بافرهنگ و هنر، دانش و یادگیری اطلاق میشود. شهرها همواره مکانهای یادگیری، نخستین مکان کتابخانهها و دانشگاهها، موزهها و گالریها هستند. شهرها برخی از اجزای حیاطی مشتمل بر تنوع، تراکم و مجاورت جهت خلاقیت فرهنگی را فراهم مینمایند. نگرستین به شهرها بهعنوان مکانهای پویای فرهنگ و یادگیری مدیون پژوهشهای پیتر هال و بخصوص کتاب ماندگارش به نام " شهرها درگذر تمدن" است.

هال و کاستلز نشان دادند که شهرها با بخش فرهنگی و خلاق رو به پیشرفتشان، شغلهای دانشمحور را جذب خواهند نمود. و رشد اجتماعی و اقتصادی را موجب خواهند شد. وقتی صحبت از خلاقیت میشود، نگرش نو و جدیدی مطرح میشود که به ابعاد ساختاری شهر و منطقه میپردازد و عمدتاً در قالب فرهنگی و اقتصادی مطرح میگردد. نظریه شهر خلاق سعی دارد تا کیفیاتی را شرح دهد که تصویر ذهنی یک شهر را برای شهروندان زیباتر و خاطره آن را ماندگارتر نماید.

فرهنگ شهر خلاق مستقیماً از باورها نشأت میگیرد که یک فرهنگ مدنی قدرتمند اساس سیاست دموکراتیک و شهروند مدار را بر پایه نظام فعالیتی محلات مسکونی میباشد، و مهمترین هدف در این زمینه توسعه مدنیت و ایجاد نظام شهرسازی دموکراتیک بر پایه حکم روایی خوب شهری میباشد. تجدید حسات فرهنگی شهر و بازسازی قلمرو عمومی، محور دموکراسی و ساخت هویت اجتماعی شهر در جریان جهانیشدن به شمار میآید

خلاقیت منبع مهم تغییر نوآوری، توسعه پایدار، چشمانداز سازی، پیشبینی و باز ساخت موفقیتآمیز است. رشد و افزایش رقابتپذیری شهرها نیازمند تصمیم سازان و مدیرانی است که همه خلاق بیندیشند. در این میان ظهور نظریه طبقه خلاق و شهر خلاق موجب اهمیت یافتن روزافزون اقتصاد فرهنگی در پژوهشها و تحقیقات علوم شهری و بخصوص اقتصاددانان شهری شده است.

چنان چه بهحق باید گفت که در اقتصاد دانشمحور سده بیست و یکم، خلاقیت نقش حائز اهمیتی در افزایش توان رقابت شهرها دارد. در این راستا ریچارد فلوریدا در سال 2000 نظریه شهر خلاق را مطرح کرد. بر مبنای این نظریه، نخبگان یا طبقه خلاق به سکونت در شهرهایی تمایل دارند که از تنوع، تساهل و تسامح چشمگیری برخوردار بوده و ازنظر کیفیت محیط شهری و استانداردهای طراحی از سطح بالایی برخوردار باشند. این نظریه بهتازگی در محافل علمی جهان مطرح و در متون شهری کشور بهطور بایسته مورد کاوش قرار نگرفته است به همین منظور در این پژوهش تلاش شده تا مبانی و مفاهیم این نظریه موردبررسی قرار بگیرد.

.2 پیشینه نظریه طبقه خلاق

شهرها خاستگاه خلاقیت میباشند. آنها از گذشتههای دور ابزاری برای تحرک، تمرکز و مجرای انتقال انرژی انسانها بودهاند. شهرها این انرژی را به نوع آوری های تکنیکی و هنری، شکل جدید تجارت و صنایع و نمونههای در حال رشد اجتماع و تمدن تبدیل نمودهاند. بایستهی یادآوری است که چنین ایدههایی با عنوان ایدههای بنیاد ستیز و نوین محسوب نمیگردد، بلکه سالیان درازی است که چنین ایدههای وجود داشته و نمودهای بارز آن در آتن، رم، ونیز، فلورانس، لندن، پاریس، برلین، نیویورک و یا سیدنی وجود داشته است

جین جاکوبز، مدتها پیش خواهان توجه هر چه بیشتر به نقش شهرها در جذب و الویت بخشی به افراد مستعد، نخبه و خلاق شده بود. وی بر نقش حائز اهمیت افراد خلاق در ساماندهی فعالیتهای اقتصادی در شهرها توجه نمود. جاکوبز بر این باور است شهرها نقش مهمی در توسعه اقتصادی دارند، و آن نقش را از طریق تحرک دانش جدید به سرانجام میرسانند.

مقیاس شهرها و تنوع ساکنان آنها به وجود آورنده تعاملاتی است که موجب تولید ایدههای نو میگردد. به سخن دیگر، تنوع بازیگران اقتصادی در شهرها و سطوح بالای تعاملات آنها موجب ارتقای تولید، توسعه بهرهوریها و فناوری جدید میشود. ازنظر جاکوبز شهرها خاستگاه تنوع و تمایز خلاقیت و نوآوری بودهاند، و اینکه شهرهای بزرگ، مکانهایی هستند که در آن افراد با هرگونه پیشزمینه و سابقه ی برای تبدیل انرژی و ایدههایشان به نوآوری و ثروت پذیرفته میشوند. ادوارد اولمن نیز به نقش استعداد یا سرمایه انسانی در کتاب کلاسیک خود در مورد " توسعهی منطقهی و جغرافیای انباشت" تأکید نموده است.

رابرت لوکاس نیز دست آوردهای خلاقانه مرتبط با خوشهبندی افراد مستعد یا سرمایه انسانی را بهعنوان نیروی محرکه رشد و توسعه شهرها معرفی نموده است. وی بر این باور است که عملکرد شهرها در جمعآوری و ساماندهی نیروهای انسانی موجب رشد حیرتانگیز اقتصاد نیرومند بیرونی میشود که از آنها بهعنوان " سرمایه انسانی بیرونی" نامبرده است.

بر همین مبنا وی نتیجه میگیرد که این اقتصادها موجب افزایش بهرهوری و ارتقای رشد شهری میشوند. ایک آندرسون و پیردسروشوز اظهار نمودهاند که توانایی تربیت و تقویت خلاقیت و جذب افراد خلاق نقش بسیار مهمی در توسعه منطقهی دارد. نظریه جدید رشد، که توسط رومر مطرح گردید، نیز قویاً بر رابطه بین دانش، سرمایه انسانی و رشد منطقهی تأکید نموده است

.3 مفهوم نظریه طبقه خلاق از دیدگاه ریچارد فلوریدا

مفهوم نقش استعدادهای خلاق در توسعه اقتصادی شهر در کتاب ریچارد فلوریدا بهطور کامل تشریح شده است. مطابق نظریه ریچارد فلوریدا موسوم به نظریه طبقه خلاق، ما در حال مواجه با سکنی گزینی گسترده افراد در میان شهرها و مناطقی هستیم که برخی از آن مناطق، به مراکز طبقه خلاق تبدیل میشوند، درحالیکه مناطق دیگر سهم بیشتری از افراد طبقه کارگر یا طبقه خدماتی را در خود جای میدهند. روند دوم این است که مراکز طبقه خلاق با احتمال بیشتری به برندگان اقتصادی مبدل میشوند

ازاینرو میتوان توسعه اقتصادی موفقیتآمیز را در شهرها و مناطقی انتظار داشت که " طبقه خلاق"در آن تمرکزیافته است. نتیجتاً هدف سیاست رشد شهری باید متوجه جذب اعضای طبقه خلاق باشد

نظریه " طبقه خلاق" فلوریدا، بخشی از شهرت خود را به خاطر سادگی باورپذیر آن کسب کرده است.

جدول شماره :1 مفهوم طبقه خلاق از دیدگاه ریچارد فلوریدا

طبقه خلاق کسانی هستند که در علم و مهندسی، معماری و طراحی، آموزش، هنر، موسیقی و تاتر مشغول بوده و عملکرد اقتصادی آنها مشتمل بر خلق ایده های جدید، فناوری جدید و مضامین خلاقانه نوین باشد. طبقه خلاق مشتمل بر آنهایی هستند که در کارهای دانش محور مشغول می باشند، از جمله اینکه هنرمندان، دانشمندان، تحلیلگران، مدیران تجاری و نوآوران در زمره ی آن می گنجند. نظریه سرمایه خلاق فلوریدا معتقد است که افراد خلاق موجب قدرتمند شدن شهر و رشد اقتصادی ناحیه ی می شوند. و این مردمان مکان هایی را برای زندگی ترجیح می دهند که دارای ویژگی هایی نظیر خلاقیت و نوآوری، متنوع و تسامح باشد.

.4 متغیرهای کلیدی نظریه طبقه خلاق - 1 فناوری

نظر اقتصاددانان به مدتهای مدیدی مبتنی بر این فرض بوده که فناوری کلید رشد اقتصادی است. رابرت سلو به خاطر پژوهش در این زمینه و تأکید بر فناوری بهعنوان نیروی محرکه رشد اقتصادی، جایزه نوبل را از آن خود کرد. پائول رمر اقتصاددان دانشگاه استنفورد بر این باور است که رشد فرایندی دورن زا بوده و مبتنی بر شکوفایی و گردآوری مداوم دانش انسانی میباشد. فناوری به معنای عملکرد و نقش نوآوری و تمرکز صنعت فناوری پیشرفته در یک منطقه میباشد.

- 2استعداد

استعداد دومین متغیر عمده فرمول فلوریدا است. رابرت لوکاس معتقد است که رشد حاصل " سرمایه انسانی" میباشد. بر اساس این دیدگاه، نقش اصلی شهرها در تقویت سرمایه اجتماعی نهفته است. بر مینای این دیدگاه، نقش شهرها این است که سرمایه اجتماعی را یک جا جمعآوری کرده و آن را تقویت کنند و بدین گونه کسانی که سرمایه اجتماعی بیشتری دارند، از کسانی که کمتر دارند رشد سرمایه اجتماعی بیشتری خواهند داشت

- 3تساهل و تسامح فرهنگی

تساهل و تسامح، عامل کلیدی در توانمند ساختن مکان برای به حرکت درآوردن و جذب فناوری و استعداد میباشد. اقتصاددانان همیشه برخی از اشکال فناوری و استعداد را بهعنوان محرکهای مهم رشد اقتصادی در نظر میگیرند. با توجه به این دیدگاه، به یک مکان فناوری و استعدادهای خاص که در هر دو نوع نرخهای رشد و نوع آوری مکان را تضمین میکنند، اعطا میشود. اما منابعی مانند، دانش، فناوری و سرمایه انسانی سرمایه ثابت نبوده، بلکه جریانهای ناپایدار میباشند. فناوری و استعداد عوامل محرک مهمی هستند که به مکان واردشده و از آن خارج میشوند. خلاقیت و اعضای طبقه خلاق در هر مکانهایی ریشه میدواند که دارای هر سه این عوامل مهم باشند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید