بخشی از مقاله
چکیده
بیشترین رویکرد مورد استفاده مدیران در تصمیم گیری های استراتژیک شان به کارگیری رویکرد تفکرخطی منطقی و عقلانی است. لیکن در تعامل با تغییرات سریع دنیای امروز و پیچیدگی های غیرقابل انکار آن تفکر خطی به تنهایی نمی تواند راهی از پیش ببرد.در این نگاه ،به دنبال ارائه مفاهیم و تعاریفی از استراتژی ،شهود و تفکر عقلانی استفاده از رویکردی مکمل با عنوان تفکر شهودی و تصمیم گیری بر پایه شهود در مدیریت استراتژیک مورد بررسی قرار می گیرد و تفکر پیوندی به مثابه ترکیبی از تفکر منطقی و تفکر شهودی مطرح می گردد.
واژگان کلیدی: مدیریت استراتژیک، شهود، استراتژی، تفکر استدلالی، تفکر شهودی
مقدمه
همراه با تحولات اساسی دانش فیزیک و زیر سوال رفتن تفکر نیوتنی و طرح بی نظمی کوانتمی،غلم مدیریت نیز در حال تجربه تحولاتی شایان و شتابان است.با پیشرفت در عرصه های مختلف علمی مجهز شدن به این علم یکی از ضروریات عرصه مدیریت به حساب می آید. و لیکن در رویارویی با پیچیدگی های محیط و نیز رفتار های انسانی نیاز به رویکردی نوین فراتر از تفکر ساده و خطی تحلیلی کلاسیک حس می شود تا بتواند پدیده هایی که مدام در حال تاثیر گذاری بر یکدیگر هستند از زاویه کلی تری بنگرد و انتخابی برتر را بگزیند. تفکرشهودی رویکردی است که از گذشته مطرح بوده ، اما هرگز به عنوان یک رویکرد علمی مورد توجه نبوده است. مدیریت استراتژیک که قصد دارد در محیط پر تلاطم سازمانی امروز مرکب قدرت خود را پیش برد باید نگاهی فراتر از تفکر ساده خطی ،نگاهی ترکیبی ،جامع نگر را برگزیند.
استراتژی و مدیریت استراتژیک
نقش مدیران در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک و اتخاذ تصمیمات، وابسته به نحوه تفکرشان می باشد. - فرهنگی ، - 1389پورتر می گوید :"درحالیکه کارایی عملیاتی به دنبال دستیابی به کارکردها و فعالیتهای عالی افراد است ؛استراتژی در پی ترکیب شدن با فعالیت هاست.استراتژی به معنای ایجاد یک موقعیت یگانه و ارزشمند است که شامل مجموعه متفاوتی از فعالیت هاست.بنابر این وجه دیگر استراتژی چیزی را که نباید انجام دهیم بیان می دارد.بنا براین طبق بیان پورتر ،استراتژی به دنبال ایجاد سازگاری میان فعالیت هاست. موفقیت استراتژی ها به عوامل زیادی بستگی دارد که یکی از این عوامل ایجاد انسجام و یکپارچگی . به عبارتی یعنی دیدن یک کل. ویت و میرز استراتژی را یک الگوی ذاتی ،یگانه ساز و منسجم از تصمیمات می دانند.
مدیریت استراتژیک سعی براین دارد که مجموعه ای از دستاوردها و نتایج عملی و اجرایی خدمات و محصولات دهه اخیر در زمینه خدمات مدیریتی و برنامه ریزی استراتژیک را مورد بررسی قرار دهد مدیریت استراتژیک می تواند بعنوان محورهای تفکر استراتژیک کارآفرینی ، مدیریت استراتژیک مالی ، تولید ، پژوهش و آینده پژوهی، بازاریابی ، نوآوری و خلاقیت ، فلسفه وتوجه به تفکر استراتژیک ، منابع انسانی ، محیط شناسی و تئوری شناسی استراتژیک ، برنامه ریزی در سطح کلان ملی به کمک مدلهای ریاضی ، تکنولوژی ، دانش و فناوری ، مدلها و الگوهای مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک ، تجارت موفق و مطالعه موردی برنامه ریزی استراتژیک ، برنامه ریزی استراتژیک در سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی ، نظامها و رویکردهای کنترل و پایش بر برنامه ریزی استراتژیک درسطح کلیه سازمانها مطرح نماید .
استراتژی را ایجاد یک مزیت منحصر به فرد برای تمایز سازمان از رقبا تعریف می کنند و اساس کار را مدیریت این تمایز می دانند تعریف دیگری نیز از استراتژی قابل مطرح می باشد و آن اینست که علم و هنر بکار گرفتنی نیروهای سیاسی ، اقتصادی ، روانی و نظامی یک ملت یاگروهی از ملت ها برای حداکثر حمایت از سیاست های اتخاذ شده که در زمان جنگ و صلح کاربرد دارد همچ نین استراتژی نوع خاص از راه و روش دستیابی به اهداف است که باید شرایط سه گانه را داشته باشد یعنی در ارتباط با چگونگی دستیابی به اهداف بلند مدت وحیاتی سازمان که در محیط رقابتی قرار دارد بحث می نماید که در این رابطه حرکت از وضعیت موجود به وضعیت جدید قابل طرح بوده ، به عبارتی استراتژی عبارتست از طرح و نقشه یعنی نوعی مسیر آگاهانه و مورد نظر یک رهنمود برای برخورد با یک وضعیت خدعه و فریب یک نقشه خاص یا مانور برای انحراف رقیب الگو به ویژه الگویی از یکسری اقدامات مشخص یعنی وسیله ای برای مشخص کردن جایگاه سازمان در محیط بازار و دیدگاه که استراتژی را یک مفهوم ذهنی می داند و دیدگاهی است مشترک که میان اعضاء یک سازمان بر مبنای مقاصد یا اقدامات آنان می باشد و در حقیقت می توان به نکات زیر توجه نمود .
-1 ایجاد یک بستر برای تغییر سازمانی
-2 ایجاد تعهد و احساس مالکیت
-3 ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری
استراتژی یک واحد کاری مانند سازمانها و شرکتها ، برنامه ای است که خطوط راهنمای رفتار کاری واحد را در سطح وسیعی نشان می دهد برای یک سازمان این برنامه شامل انتخاب خدمات و مشتریهای سازمان ، اهداف اصلی که توسط این برنامه باید به آنها رسید و سیاستهای تهیه و تخصیص منابع برای رسیدن به اهداف اصلی است ، شخصی که عهده دار تعیین و تنظیم استراتژی است باید ارتباطات و تاثیرات متقابل واحدهای مختلف را تحت کنترل خود در یابد از طرفی یک مدیر باید چشم انداز گسترده داشته باشد .
استراتژی می تواند در شکل تفکر ، طرح ، برنامه یا تصمیم گیری باشد که در یک موقعیت خاص بهترین گزینه مشهوداست. مینتزبرگ طراحی استراتژیک را فرایند تحلیلی می داند که هدفش برنامه ای است که استراتژی هایش مشخص گردیده اند.نتیجه آن یک طرح است.اما درطرف دیگر تفکر استراتژیک فرآیندی ترکیبی بر مبنای شهود است .جایی که نتیجه درکی منسجم و جامع از سازمان است.مدیریت استراتژیک ،آنگونه که از عنوانش بر می آید عبارتست از مدیریت با بهره گیری از استراتژی است و فرآیندی مشتمل بر سه مرحله است :تدوین استراتژی ،اجرای استراتژی و ارزیابی استراتژی ها. درهر یک از این مراحل برنامه ها و فعالیت هایی طرح ریزی ،اجرا و ارزیابی می شوند اما نیرویی که در تمامی مراحل تدوین تا ارزیابی براین فرآیند ناظر است و آن را تغییرمی دهد یا اصلاح می کند تفکراستراتژیک است .و در مدیریت استراتژیک همین فرآیند تفکر است که مستقیما با شهود ارتباط