بخشی از مقاله
چکیده:
مقصود ازتنبیه،اتخاذروشی است که به وسیله آن فرد را نسبت به رفتار نادرست وزشت خود آگاه نمود و او را از بدی وکجی بازداشت.داستان های قرآن، با طرح روش های تنبیهی درصدد است تا انسان ها را به یادآوری،تفکر وعبرت آموزی وا دارد.روش ها وشیوه هایی که قرآن کریم درداستان های عبرت آموز خویش بیان می دارد،انسان ها را در رسیدن به هدف وپیمودن راه کمال یاری می بخشد.
سوال اصلی دراین نوشتار پژوهشی آن است که ماهیت تنبیه ،شیوه ها وروش آن درحکایات وداستان های قرآن چیست؟ روش تحقیق،کتابخانه ای وبا بهره گیری از نتایج دستاوردهای پژوهشی و تحقیقات صورت گرفته دراین موضوع می باشد.هدف اصلی،پاسخ گویی به چیستی وماهیت تنبیه،روش وشیوه آن درحکایت های عبرت آموز قرآن می باشد.نتیجه اصلی مستخرج از مقاله عبارتنداز:تنبیه روشی اصلاحی وبازدارنده است که می بایست با نهایت دقت وظرافت بکار گرفته شود تا تاثیر لازم خود را که همان غفلت زدایی واصلاح فرد وجامعه خاطی است، را ببخشد.
مقدمه
تفکر و اندیشه درعواقب امورگنه کاران وعاصیان، اصل و اساس حیات انسانی است، زیرا انسانیت انسان و ادراک او از عالم و آدم و خدا، به نحوه تفکر او بستگی دارد. با تفکر است که استعدادهای پنهان آدمی از قوه به فعل درمی آید و زمینه حرکت کمالی او فراهم می شود.
علامه طباطبایی در باره نقش مهم تفکّر در حیات انسانی می گوید:
» بی تردید زندگی انسان یک زندگی فکری است و جز با ادراک که فکر می نامیم، قوام نمی یابد و از لوازم بنای زندگی بر فکر این است که هرچه صحیح تر و تمام تر باشد، زندگی بهتر و محکم تر خواهد بود. بنابر این به هر سنت و آیینی پایبند باشیم و در هر راه رفته شده و یا ابتدایی که قدم بر می داریم، زندگی پابرجا مربوط به فکر صحیح و قیّم و مبتنی بر آن است و به هر اندازه که فکر صحیح باشد و از آن بهره گرفته شود زندگی هم قوام و استقامت خواهد داشت.« - طباطبایی،1363،ج5،ص - 254 در واقعسیر تربیت باید به گونه ای باشد که متربّی به فکر صحیح راه یابد و اندیشیدن درست شاکله او شود
تا زندگی حقیقی بر او رخ بنماید، زیرا نیروهای باطنی انسان و حیات حقیقی او با فکر فعال می شود و با گشودن دریچه تفکر، درهای حکمت و راه یابی به حقیقت بر او گشوده می شود.
پیامبران الهی در طول تاریخ منادی اندیشه ورزی بوده اند و در سیره تربیتی خود همواره تلاش می نمودند تا چشمه فکر و اندیشه صحیح را در نهاد آدمی به جوشش درآورند و می کوشیدند تا مرغ اندیشه را از قفس خرافات و موهومات برهانند و افق های وسیعی را در فراروی انسان ها بگشایند.
در سیره تربیتی عالماناخلاق نیز بخش قابل توجّهی از تدابیر و رهنمودهای اصلاحی آنان مربوط به بعد شناختی انسان می گردد، چرا که اساساً ایجاد یک تحول اخلاقی و انقلاب روحی بدون تغییر و تحول در بینش و نگرش انسان میسور نمی باشد و در صورت وقوع نیز قطعاً ثبات و تداومی نخواهد داشت.
همان گونه که برای شناخت راه ازبیراهه درجاده ها وبیابان ها نیاز به علامت ها ونشانه ها داریم،همین طور برای شناخت حق از باطل درمسیر زندگی ودرطوفان غرایز وهوس ها به نشانه هایی روشن وبینش های صحیح ومتعالی نیازمندیم.قرآن درلابه لای داستان ها وحکایت های عبرت آموز خویش ،با ارائه الگوهای شایسته ،چراغ های فروزانی را فراه راه انسان ها قرار داده است.
دراین نوشتار به شیوه ها وماهیت تنبیه درحکایت های تربیتی قرآن،جهت الگو برداری درزندگانی عملی اشاره می نماییم:
تنبیه در لغت
تنبیه، واژه ای عربی از باب »تفعیل« و از مادهنَبَه - « »ابن منظور،1405،ج14،ص - 28 است که در لغت نامه ها این گونه تعریف شده است: برخاستن و بیدار شدن از خواب، بیدار شدن از خواب غفلت. تنبیه هم مانند نبه است؛ یعنی تنبیه هم از این ماده است، و به معنای بیدار شدن از خواب غفلت است. - دهخدا،1360،ج14،ص - 985 وجه نام گذاری مجازات متربیان خطاکار به تنبیه، به خاطر آن است که بدین وسیله، او را از خواب غفلت بیدار می کنند. در فرهنگ های فارسی برای تنبیه معانی مختلفی بیان شده است؛ از جمله: آگاه و بیدار کردن، واقف گردانیدن بر چیزی، مجازات کردن، گوشمالی دادن، سیاست کردن و چوب زدن.
تنبیه در لغت به معنای بیدار نمودن وآگاه نمودن وهوشیارکردن،دلالت کردن بر چیزی که از آن غافل باشد، ملامت، سرزنش وعقوبت است.
روش وشیوه تنبیه
مقصود ازتنبیه،اتخاذروشی است که به وسیله آن فرد را نسبت به رفتار نادرست وزشت خود آگاه نمود و او را از بدی وکجی بازداشت.
به این ترتیب هنگامی که مربی تمامی روش های تربیتی را نسبت به تربیت شونده اعمال نمود،اما توفیقی در تعدیل رفتار او نیافت و او را در ادامه راه نادرستش مصمم یافت،اصل تنبیه ضرورت می یاید،چراکه اگر در این کار اهمال شود، درخت تباهی در وجود فرد تناور می گردد وقطع ریشه های آن بسیاردشوار وناممکن خواهد شد.
البته بایددانست تنبیه همچون تیغ دولبه ای است که در صورت درست به کارگرفته شدن،اثر اصلاحی ودرمانی داشته و درصورت بد به کارگرفته شدن آثار تخریبی وسیعی از خود به جای می گذارد.
در واقع،تنبیه عملی طبیبانه است که هرگونه نسنجیدگی و بی دقتی درآن اثرات ناگوار وغیرقابل جبرانی را به همراه خواهد داشت وزاویه انحراف وکژی را وسعت بیشتری می بخشد.
اساساَ هدف اصلی از تنبیه،غفلت زدایی وفرآهم آوردن زمینه ای برای بازگشت فرد خاطی است،ولذاتنبیه به هیچ وجه نبایدعرصه ای برای تشفی خاطر وانتقام جویی وتخلیه تنش های ناشی از فشارهای اقتصادی وناکامیهای اجتماعی قرارگیرد.
اگر تنبیه ومجازات درست وطبق ضوابط مشخصی اعمال شود،نقش به سزایی در اصلاح فرد واجتماع ایفا خواهدنمود وهمچون داروی تلخی می باشد که به نفع سلامت فرد وجامعه است از این رو اظهار ترحم ودلسوزی وشفقت نسبت به مجرمان باعث گسترش غده چرکین فساد وتباهی در جامعه می شود وسلامتی تمامی پیکره جامعه را به خطر خواهند افکند.
به عنوان مثال می بینیم خداوند متعال پس از صدور فرمان مجازات سرگردانی قوم بنی اسرائیل به مدت چهل سال در بیابان ها،روی به موسی - ع - نموده می فرماید: - - درباره - سرنوشت - این جمعیت گنهکارغمگین مباش. - - - فلا تاس علی القوم الفاسقین - - مائده - 26/ این جمله شاید برای این باشد که پس از صدور فرمان مجازات بنی اسرائیل عواطف موسی تحریک شد
وشاید-همانطورکه در تورات کنونی آمده است-درخواست عفو وگذشت از درگاه خداوند درباره آن ها نمود،ولی به زودی به اوپاسخ داده شد که آن ها چنین استحقاقی را دارند نه استحقاق عفو وگذشت،زیرا آن ها همانطورکه قرآن می گوید :افراد فاسد ومتمردوسرکشی بودندوهرکس چنین باشد چنین سرنوشتی برای او حتمی است.