بخشی از مقاله
چکیده
شیوه هاي مدیریت در قرن حاضر تغییر یافته از طرفی رهبري در سازمانها موجب ایجاد انگیزش در کارکنان و در نهایت افزایش تولید محصولات در سازمانها گردیده که بنظر میرسد با گسترش تکنولوژي و فناوري عرضه رقابت در سازمانها نیز توسعه خواهد یافت مدیریت در قرن بیست و یکم و هزاره سوم علمی شده و شیوه هاي جدید مدیریتی همراه با فلسفه و تجارب بزرگ اجتماعی علیرغم پیچیدگی سازمانها آینده را خواهد ساخت درحال حاضر مدیریت زیبا با نگرش سبکهاي مختلف رهبري و ارتباطات مطلوب سازمانی با استفاده از باز گشت استعدادها قابل طرح می باشد
مقدمه
با ورود جهان به هزاره سوم و قرن بیست و یکم بسیاري از مدیران به دنبال تحول در شیوه اداره سازمانها می باشند. به نظر می آید که در آینده ، مفاهیم فعلی ارزشیابی و پیشرفت که درگذشته بسیار سودمند بودند انتظارات کنونی مدیران را برآورده نخواهد نمود. مدیران ارشد، سازمانها سرپرستان و کارکنان از چند جهت با تغییرات بسیار زیادي روبرو بوده بطوریکه رقابت قابل توجه ، ادغام شرکتها، استفاده از منابع خارجی جهت فرایندهاي داخلی ، لزوم به کاربري کیفیت فراگیر و پیشرفت بسیار بالاي فناوري
دشوارترین شرایط تغییر در سازمانها را فراهم نموده معهذا با روشهاي قدیمی و یا حتی امروزي ، نمی توان آینده سازمانها را به طور قطعی پیش بینی نمود لذا جهت حصول به موفقیت در این قرن ، مدیران سازمانها باید فرا بگیرند که همانند یک رهبر عمل نمایند و کارکنان باید بیاموزند که بر خویش مدیریت نمایند. زیرا نتیجه این اقدامات با موفقیت بهمراه می باشد، لازمست راهکارهاي رهبري و مدیریت را بررسی نموده و آنرا مورد تجدیدنظر قرار داد که در قرن پیش مورداستفاده قرار می گرفت . می توان شیوه اي را انتخاب نمود که به یک میزان ، نیازهاي رهبر وسازمان را دراین قرن برآورده نماید در این مقاله به بررسی شیوه هاي مدیریت و ضرورت ایجاد تغییر در آنها بمنظور نیل به موفقیت در سازمانهاي آینده اشاره نمود.
شیوه و هنر مدیریت با سرعت زیادي در حال تغییر بوده مدیران در جهانی که بهصورت مجموعه اي درآمده پیرامون ماهیت رو به توسعه و تکامل تجارت و خرید و فروش کالا و تاثیر آن بر مدیران را طراحی می نمایند لیکن تعداد اندکی از کارشناسان به گونه اي به موضوع مدیریت میپردازند.
در قرن اخیر مدیریت نیز بههمان اندازه اهمیت دارد. که می تواند سازمانها را متحول نماید لیکن تفاوت اساسی در روش سازماندهی اطلاعات بوده که موجب تحول می شود. این امر سبب میشود که همواره ما در رابطه با مدیریت و آینده آن اندیشیده لذا مدیریت در قرن بیستویکم بهاصول مدیریت بستگی دارد. این اصول متکی به رهبري، فرایندها و سازماندهی هستند. که در این مقاله پیرامون بخشهاي متنوع و مهم مدیریت در قرن بیستویکم پرداخته خواهد شد.
روش تحقیق
این تحقیق نمونه ي مطالعه ي مروري با استناد به منابع تحقیقاتی منتشر شده و آنلاین در حیطه ي مدیریت آموزشی است و در آن از مقالات و کتب مربوطه که در دسترس بودند استفاده شده است .از آنجاییکه مطالعه ي مدل هاي رهبري هزاره سوم نیازمند سیري در ادبیات موضوع است لذا از منابع مکتوب مرتبط بهره مند شده ایم.
یافته ها
روش مدیریت مکانیکی
قرنها است که برخی از دانشمندان ، جهان را ماشین تصور می نموده اند ماشینی که می تواند به بخشهاي کوچکتر تقسیم نمود و مورد بازسازي قرار داد. بسیاري از سازمانهاي جدید با این دیدگاه ایجاد شده اند. در این نگرش ، مشاغل نیز به عنوان تعدادي اجزا دیده شده بطوري که توانسته با هم جمع شده و وظایف ، بخشها و تخصصهاي مختلف را ایجاد نمایند.
در این صورت ، هدف ایجاد سازمانی بوده که بخوبی آماده فعالیت می باشد بهرحالنقش مدیریت در این میان مانند یک مکانیک می باشد ، مدیران نیز براي برنامه ریزي آینده با نگاه به گذشته می بایستی آموزش دیده و به کارکنان نیز آموزش دهند باید اذعان داشت که مدیران بزرگترین خدمت خود را به سازمان فقدان ورود مسائل عاطفی و احساسی به سازمان می نمایند معهذا باید اذعان داشت که در نتیجه این دیدگاهها می توان در زمان طرح مدیریت مکانیکی زورمند در بسیاري از سازمانها مطرح نمود. برخی از فرضیه هایی که این رویکرد در آنها قابل طرح می باشد عبارتند از:
• در توصیف موقعیتها می بایستی از ارتباط علت و معلولی استفاده نمود.
• هنگامی که شیوه اي به کارگرفته شده و نتایج موردنظر را ایجاد می نماید در آینده نیز جهت اخذ همان نتایج می توان از آن استفاده نمود.
• مدیران از آنچه درباره کارکنان و نیازهاي آنان اطلاع دارند جهت نظارت آنها بهره می گیرند.
• کارکنان باید شرح شغلی معین داشته و آنها را به رفتارهایی محدود ساخته که توسط مدیریت تعیین می شوند.
• برابر کارشناسیهاي صورت پذیرفته این گونه سازمانها جهت ایجاد قدرت و انتقال اطلاعات سلسله مراتب مشخصی رادرنظر می گیرند .
از جائیکه دانشمندان حاضر از نظریه مکانیکی در زمینه این جهان دیگر حمایت نمی نمایند لیکن در بسیاري از سازمانها این نظریه فعلا حاکم می باشد . دانشمندان اینگونه آموزش دیده اند که جهان به آسانی الگوهاي مکانیکی نبوده که قبلا تصور می کردند. ریشه این تغییرات در تئوریهاي کوآنتوم و آشوب یافته خواهد شد .
نظریه مدیریت آشوب
نظریه مدیریت آشوب بر این زمینه مطرح است که ، جهان غیرخطی می باشد بعبارتی رابطه مستقیم علت و معلولی درطول زمان قابل دسترس نبوده به این علت که موقعیت جهان ، غیرآشنا و نامشخص می باشد .
جهان به طور مداوم در شرایط تغییر بوده و ماهیت آن نیز غیرقابل نظارت و کنترل بوده و پیش بینی آینده آن تقریبا امکان پذیر نمی باشد . بنابراین رهبران جهت اهداف بلندمدت سازمانها نمی توانند برنامه ریزي کنند. موفقیتهاي گذشته سازمانها، نیز دربرگیرنده موفقیتهاي آینده نبوده بنابراین طبق نظریه مدیریت آشوب حوادث به ظاهر بی ارتباط و غیرمهم ، تاثیر عظیمی بر نتایج رویدادها دارند. که اغلب براي توصیف این تئوري است . هرگونه حرکت موجودات موقعیت هواي سمت مخالف کره را برهم می زند بطور کلی نظام جوي در طول زمان درحال تغییر و تحول بوده بطوریکه حتی در وضعیت بی نظمی نیز بازهم نظم حاکم است . از طرفی سیستم رویدادها غیرقابل پیش بینی ، اتفاقی و تصادفی بوده لیکن از یک دیدگاه کلان تر کل سیستم ، داراي نظم است .
با استفاده از نظریه مدیریتآشوب ، مدیران براي انجام وظایفی که به آنها محول شده درمحیطی که به طور پیوسته درحال تغییر می باشد ، بینشی به دست آورند که این بینش از دو بخش تشکیل شده باشد .
- 1 کاهش وابستگی به برنامه ریزي دقیق : لازمست که تنها اهداف را در ذهن نگهداشته و به سازمان امکان رشد داده و موجب شد که درجهت تحقق اهداف گام برداشته شود.
2 -واکنشی بودن : اگر تغییرات کم در محیط سازمانها، موجب تغییرات بیشتر در پیامدها شوند،موجب می شود تغییرات کوچک در دروندادهاي مدیریتی نیز به این تغییرات منتهی شوند. لذا باید محیط را شناسایی نموده و براي ایجاد تغییرات ضروري آمادگی کافی داشته باشیم .
نظریه مدیریتی کوآنتوم
نظریه مدیریت کوآنتوم درضدیت کامل با اعتقادات مدیریت سنتی می باشد . این نظریه می گوید،جهان نه تنها غیرقابل پیش بینی بوده ، بلکه حتی اطلاعات کافی براي درك شرایط فعلی آن را نیز هم نداشته مواردي که در بینش سنتی از جهان در واقع برداشت می شوند، درتئوري کوآنتوم واقعی نیستند.
همچنین نظریه مدیریتی کوانتوم بیان می کند که ارتباط بین اشیاء، انسانها یا عناصر، مهمتر ازخود اشیاء انسانها یا عناصر می باشد