بخشی از مقاله
چکیده:
در دوران معاصر علیرغم پیشرفت های مادی و معنوی، بشر دغدغه های مهم دارد و به دنبال گمشده های بزرگ است. یکی از دغدغه های مهم بشر، مقوله »صلح« است. بشر امروز از جنگ های خانمان سوز به ستوه آمده است و در انتظار برپایی و گسترش »صلح« در اقصی نقاط عالم است.
از سوی دیگر پدید آمدن گروههای تروریستی و خشونت طلب روز به روز مقوله »صلح« را با تهدیدات بیشتری مواجه می کند و اذهان عمومی را تا حدودی نسبت به مقوله »جهاد« و آموزه های اسلامی بدبین می نماید. از این روی و با توجه به وضع کنونی اذهان عمومی و بدبینی پیش آمده؛ تبیین مقوله »صلح« از منظر آموزههای فقه اسلامی گامی بسیار مهم و اساسی در گسترش و ترویج »صلح« محسوب می شود و میتواند سوء تفاهم ها و بدبینی ها را نسبت به آموزه های دین مبین اسلام برطرف نماید.
.1مقدمه
در دوران معاصر علیرغم پیشرفت های مادی و معنوی، بشر دغدغه های مهم دارد و به دنبال گمشده های بزرگ است. یکی از دغدغه های مهم بشر، مقوله »صلح« است. بشر امروز از جنگ های خانمان سوز به ستوه آمده است و در انتظار برپایی و گسترش »صلح« در اقصی نقاط عالم است. از سوی دیگر پدید آمدن گروههای تروریستی، افراطی و خشونت طلب روز به روز مقوله »صلح« را با تهدیدات بیشتری مواجه می کند و اذهان عمومی را تا حدودی نسبت به مقوله »جهاد« و آموزه های اسلامی بدبین می نماید. اما این تنها عامل نیست بلکه با بررسی دقیق تر میتوان گفت:
در عصر حاضر، سه عامل عمده در مورد مساله »جهاد« موجب تخریب چهره واقعی اسلام ناب محمدی گشته است:عامل اول، دشمنان اسلام هستند که با دستاویز قرار دادن آیات و روایات جهاد، با انواع تبلیغات گسترده، آموزه جهاد در اسلام را تخریب کرده، آن را دین خشونت و ترور و مسلمانان را مخالفان صلح معرفی می نمایند؛عامل دوم، ایجاد گروه ها و فرقه های افراطی مانند طالبان و القاعده است که به نام اسلام بر طبل ترور و خشونت می کوبند و خواسته یا ناخواسته، بهانه به دست دشمن می دهند؛عامل سوم، فعالیت گسترده وهابیت افراطی است که بر ترور و تکفیر مسلمانان- به خصوص شیعه- تاکید می کند و این در حالی است که اسلام، دین رحمت، رافت و مهربانی است و آموزه جهاد در آن، برای مواقع دفاع از دین و متعلقات آن -در صورت تجاوز یا فتنه- با صدها مقررات حقوقی و اخلاقی مترقی وضع شده است.
از همین روی و با توجه به وضع کنونی اذهان عمومی خصوصا مردمان مغرب زمین و بدبینی پیش آمده نسبت به آموزه های اسلامی؛ تبیین مقوله »صلح« از منظر آموزه های اسلامی گامی بسیار مهم و اساسی در گسترش و ترویج »صلح« محسوب می شود و می تواند سوء تفاهم ها و بدبینی ها را نسبت به آموزه های دین مبین اسلام برطرف نماید. سوال اصلی پژوهش عبارت است از اینکه: »مقوله »صلح« از دیدگاه آموزههای فقه اسلامی چه جایگاهی دارد؟«
.2مفهوم شناسی صلح
صلح، اسم مصدر از مصالحه است و در مذکر و مونث یکسان به کار برده میشود. - مشکینی، 1378، ص - 342راغب معتقد است که صلح، مخصوص از بین بردن نفرت از میان مردم است؛مانند: الصلح خیر - نساء: - 128، و فاصلحوا بینهما. - حجرات: - 9
ماده »ص ل ح« در اصل، آن چیزی است که از فساد سالم مانده است؛ لذا ضد فساد است و اکثرا در عمل استعمال میشود' چنان که صحت، غالبا در اجسام استعمال میشود و صلاح و فساد، نقیض هم هستند؛ لذا هر جا افساد باشد، اصلاح منتفی میشود و هر جا اصلاح باشد، افساد از بین میرود. همچنین صلاح و سیئه، ضد یکدیگرند؛ لذا در یک جا جمع نمیشوند؛ اما امکان ارتفاع هر دو وجود دارد.
واژه ای که در لغت عرب و خصوصا در ابحاث فقهی معاصرین برای تعبیر از صلح دیده می شود، »سِلم« است که در قرآن، در سه مورد به کار رفته است. - بقره: 208؛ انفال: 61؛ محمد - ص - : - 35
علاوه بر این، در سه مورد نیز عبارت اصطلاحی »القی الیه السﱠلم/ السﱠلام« استعمال شده است. - نساء: 91،90، - .94 صلحی که در این پژوهش محل بحث است، از دیدگاه کلان و به معنای حالت عدم جنگ و قتال است و این اعم از آن است که بین دو طرف، روابط حسنه از نظر سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشد یا اینکه روابط دو طرف سرد و راکد باشد. عمده از صلحی که مد نظر ما در این پژوهش است حالت اول است که شاید استعمال واژه »هم زیستی مسالمت آمیز« در کنار آن، تعبیر رساتری برای آن باشد. امروزه »صلح« را به همزیستی مسالمت آمیز، شرافتمندانه و دوستانه تعریف می کنند که طی آن، کشورها با پذیرش موجودیت یکدیگر و رعایت حقوق متقابل، باید به تعهدات و مسئولیت های خود در قبال یکدیگر پایبند باشند.
.3مبانی فقهی- حقوقی صلح
مسئله جنگ و صلح، خشونت و مدارا، توسل به زور و منع از آن از مهم ترین مباحث حقوقی و سیاسی در ادوار مختلف تاریخ بوده است. در رابطه با اینکه آیا هر یک از جنگ و صلح دارای ارزش ذاتی و مطلقند یا ضد ارزش؟ روایند یا ناروا؟ و یا هر دو اموری اقتضایی و تابع شرایطند دیدگاه های مختلفی وجود دارد. انگاره اخیر که خردپذیرترین آنهاست سئوالاتی چند در پی می آورد. آیا جنگ و صلح دارای ارزشی برابرند؟ یا یکی اصل است و دیگری فرع؟ عوامل تجویز کننده هر یک کدام است؟
و... اینها از مسائل مهمی است که پاسخ به آنها، همچون دیگر آموزه های مربوط به حوزه مناسبات انسانی، ریشه در بنیادهای معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی دارد. در مَثَل برخی از ایدئولوژی های سیاسی مدرن چون فاشیسم - - Fascism، ناسیونال سوسیالیسم - - National Socialism، و... بر اساس بنیادهایی چون دارونیسم اجتماعی - - Social Darvinism، میلیتاریسم - - Milijhrism، نژادپرستی - - Racism و... اصل را بر جنگ و خشونت نهاده و صلح و همزیستی مسالمت آمیز را در شرایط محدود و اجتناب ناپذیر توصیه می کنند.
اما در اسلام صلح و همزیستی مسالمت آمیز مسئله ای اصیل و ریشه دار است. این رهیافت، پیوندی ناگسستنی با طبیعت اسلام و نظریه عمومی و کلی آن درباره جهان و زندگی انسان دارد. اسلام دین همبستگی و وحدت و یگانگی بزرگ در سراسر جهان عظیم و پهناور است.
آموزه توحید، - بقره: - 163 قرار داشتن همه هستی در گردونه تدبیر واحد و حکیمانه الهی، پیوند نسلی همه آدمیان به یک پدر و مادر و اشتراک خانوادگی همه انسانها، - حجرات: - 13 حرکت جهان و انسان به سوی غایت واحد الهی، - بقره: - 156 وجود فطرت یگانه خداجو و کمال خواه در همه انسان ها، استوارترین زیرساخت های نظری صلح و همبستگی جهانی است و این همه اموری است که دین مبین اسلام طلایه دار و پیشاهنگ آن است. بنابراین اگر منطقی بیندیشیم آموزه های اسلامی برآیندی جز دعوت به صلح جهانی و همزیستی مسالمت آمیز بر اساس توحید و عدالت و پارسایی ندارد. از این رو می توان گفت صلح در اسلام قاعده ای جاودان و پایدار است و جنگ حالتی استثنایی است که بر اثر برون رفت از همبستگی بزرگ پدید می آید و در واکنش به تجاوز و ستم یا فساد و هرج و مرج و به تباهی کشاندن انسانها لازم می شود.
بررسی آرا و دیدگاه های فقها و حقوقدانان اسلامی پژوهشگر را به این حقیقت رهنمون می نماید که از دیدگاه اینان چه در زمان حضور معصوم و چه در زمان غیبت معصوم، اصل بر »صلح« و همزیستی مسالمت آمیز است. فقهای اسلامی برای اصالت »صلح« ادله ای را بیان کرده اند که در ادامه به ذکر آنها می پردازیم.