بخشی از مقاله

چکیده

چنین به نظر میرسد که بیشتر اندیشمندان، ریشه ها و واژه های اقتصاد مقاومتی را در صرفا دهه های معاصر رصد می کنند.اما اگر فلش بکی به عقب داشته باشیم، متوجه می شویم که اجرای قواعد اقتصاد مقاومتی و عمل به قواعد ان، در واقع یک پروسه و بدنبال ان یک پروژه تاریخی است. اگر در مواقعی پروسه اقتصاد مقاومتی به عنوان یک موضوع نو و یک راهکار جدید، جهت برون رفت از خطرها در کشور ما نقل محافل شده است، شاید به نوعی الزامات و صرفا بحث تحریم ها، نظیر مباحث هسته ای و نتایج ناشی از ایران هراسی و دوری جستن شرکتها و برندهای تولیدی دنیا از معامله با ایران و چنین مباحثی نیست، بلکه اقتصاد مقاومتی را می توان به لحاظ تاریخی و از مسیر پرداختن به توسعه تاریخی ایران پیمود.

اندیشمندان متعددی در خصوص عدم توسعه نیافتگی تاریخ ایران قلم فرسایی کرده اند، اما انچه امروز در این مقال بدان پرداخته خواهد شد، الزام و توجه به پروسه اقتصاد مقاومتی با تاکید بر بررسی پروسه توسعه در طول تاریخ ایران است.به زعم نگارنده ان الزامی که امروز ضرورت ان را پیدا کرده است که در خصوص اقتصاد مقاومتی گفتمان شود، مباحث یک شبه مطرح شده مانند مباحث هسته ای و تحریم های صرف نیست، بلکه این ضرورت یک رشته دراز و دنباله داری است که اگر مورد مداقه و توجه قرارگیرد، ریشه های ان در ازمنه های تاریخی و در قالب مسیر و پروسه پیشینه تاریخی توسعه بیشتر قابل رصد است.

مقدمه

گرچه عقب ماندگی و عقیم ماندن تاریخ ایران بخصوص در بعد اقتصاد و توسعه پیشینه ای تاریخی دارد، اما قبل از پرداختن به علت موضوع ، باید این ذهنیت برای ما روشن شود که اقتصاد مقاومتی در واقع اقتصادریاضتی نیست و شاید برای اولین بار که شنونده نامی از موضوع اقتصاد مقاومتی را در ذهن خود تداعی میکند، همان مفهوم ریاضت برای او مقدم بر سایر ادراک باشد، اما باید بپذیریم که در واقع هدف از اجرای پروسه اقتصاد مقاومتی، در واقع بسیج کردن و اماده سازی زیر ساختهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و... کشور برای اجرای این پروژه است.

ضرورت پرداختن به این امر چنان مهم است که دغدغه بیشتر دولتمردان کشور ما در بالاترین سطوح، بحث اقتصاد مقاومتی و بدنبال ان مقاومت در عمل است. به زعم ما پرداختن به این امر مهم در ساختار کشور ما نیاز جدی به تامل و عزم ملی دارد، چرا که در ساختار و در بدنه کشور ما تنوع قومی و نژادی به لحاظ تنوع فرهنگها و همچنین سود و زیان های اقتصادی کشور ما در حوزه های اقتصادی و از اینکه در برهه های زمانی واردات کالا ممکن است هزینه های هنگفتی را در قبال قیمت تمام شده تولید داخل برای ما سود اوری کند و یا اینکه بیشتر تولیدات کشور ما در کشور متکی به مواد اولیه ای باشد که در خارج تولید می شود یا اینکه کیفیت محصولات تولیدی ما مورد پسند قاطبه مردم باشد یا خیر، از مولفه هایی است که در راه بستر سازی اقتصاد مقاومتی قطعا موثر است.

به زعم ما فرهنگ مردم کشور ما یکی از مهم ترین مولفه هایی است که میتواند نقش بسزایی در تولیدات داخلی از جمله حوزه اقتصاد مقاومتی داشته باشد. در سالهای گذشته راهکارهایی اصلاحی جهت اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی درکشور ما در قالب طرح اجرایی شدن کارگاههایی نظیر کارگاههای زودبازده با هزینه های هنگفتی صورت گرفت، اما متاسفانه به لحاظ عدم نظارت کافی و فرهنگ عرفی مردم، این پروژه اقتصادی به بار ننشست و نتیجه ان بدهی های سرسام اوری برای دولت شد که نتیجه ان نه تنها ایجاد شغل و کارافرینی نشد، بلکه باعث شیوع بازارهای دلالی ناشی از تزریق پول به جامعه و شغل های کاذب گردید. چرا که راه علاج برون رفت اقتصاد ما از نازایی، عوامل فوق نیست، بلکه ریشه های تاریخی دارد.

از طرفی به زعم ما یکی از اولویت های اجرای بندهای اقتصاد مقاومتی، در واقع مردمی کردن اقتصاد دولتی و خروج اقتصاد ایران از چرخه شبه اقتصاد مارکسیستی و حرکت از اقتصاد رانت نفتی به سوی اقتصاد کارافرین می باشد. نگارنده این مقاله با تکیه بر شواهد تاریخی بر این باور است که با توجه به وضعیت موجود و با توجه به مطالعات تاریخی در امر توسعه، یکی از معضلات کشور را ابتدا در ریشه های تاریخی عدم توسعه نیافتگی تاریخی جامعه ایران و تسری این ریشه ها در قرون معاصر و بدنبال ان در قرون جدید می داند، سپس ضرورت دوم نگارنده معطوف به چرخه اقتصاد بیمار دولتی شبه مارکسیستی است که تاریخ انقضای ان مدتهای مدیدی است که در دنیای امروزی گذشته، اما ما هنوز میراث خوار این اقتصاد بیمار و جزم گونه تاریخی هستیم.

دغدغه دیگر نگارنده این مقاله نیز بر این است که باید محیطی فراهم شود که اقتصاد ایران از حالت مرض گونه اقتصاد مرض هلندی به گفته بیساری از اقتصاددانان به اقتصاد پویا و صاحب سبک بدل شود. در این مقاله به بررسی ریشه های تاریخی توسعه نیافتگی جامعه ایران و تسری این ریشه ها به اقتصاد معاصر ایران، به خصوص اقتصاد مقاومتی پرداخته خواهدشد.

طرح پرسش:

-1 چگونه و تحت چه شرایطی، اقتصاد معاصر ایران به لحاظ تاریخی و بدنبال ان پروسه اقتصاد مقاومتی کشور ما به نوعی عقیم مانده است؟

-2 پروسه توسعه تاریخی، تحت چه عناوینی باعث عقیم ماندن اقتصاد ایران و به دنبال ان ضرورت توجه به اقتصاد مقاومتی در عصر حاضر گردیده است؟

فرضیات:

-    به نظر میرسد مجموعه عوامل سیاسی و اجتماعی در طول تاریخ ایران، مسبب عقیم شدن چرخه اقتصاد ایران به لحاظ تاریخی و بدنبال ان ضرورت الزام به اقتصاد مقاومتی در قرون جدید شده است.

-    به نظر میرسد اقلیم ایران و شرایط جغرافیایی تاریخی ایران باعث برون رفت اقتصاد ایران از چرخه اصلی خود و تداوم این پروسه، الزام به تحقق پروسه اقتصاد مقاومتی در قرون حاضر شده است. 

-    به نظر میرسد تفکرات شبه مارکسیستی و قالب ریزی اقتصاد ایران در چرخه اقتصاد سوسیالیستی در طول تاریخ، راه را برای عقیم ماندن اقتصاد ایران به لحاظ تاریخی و تداوم ان در ایجاد لزوم به پروسه اقتصاد مقاومتی شده است.

-    به نظر میرسد تجربه پذیری پدیده استعمار و تداوم ان در طول تاریخ، مسبب تضعیف اقتصاد تاریخی ایران و الزام رویکرد به اقتصاد مقاومتی در قرون حاضر شده است.

بدنه مقاله

»در طول تاریخ، کشور ما به لحاظ اقتصادی کش و قوس ها و فراز و نشیب های زیادی را متحمل شده است.[1]« این مصایب تاریخی در طول تاریخ و تداوم ان، باعث شرایطی شده است که نظریات گوناگونی از طرف اندیشمندان داخل و بخصوص خارجی به تاریخ کشور ما بالاخص در حوزه توسعه را ایجاد کرده است. از اینکه اختلاف نظرها و اختلاف سلیقه ها بر روی تاریخ اقتصادی ایران به لحاظ تاریخی بسیار زیاد است، اما تا به امروز نظریه منسجمی برای برون رفت کشور ما از این معضل اقتصادی به لحاظ تاریخی نشده است.

به زعم نگارنده عوامل متعددی در عقب ماندگی تاریخ اقتصادی ایران دخیل می باشد که در حد بضاعت و حوصله این مقال و جلوگیری از اتلاف وقت و بردن حداکثر بهره وری، می توان به نکاتی مهم اشاره نمود که باعث عقیم ماندن و نازایی جامعه ایران به لحاظ اقتصادی در طول تاریخ شده است که چنین مصایبی الزام توجه به اقتصاد مقاومتی در قرون حاضر شده است.

عدم توسعه تاریخی از نگاه عدم تمرکز انباشت سرمایه

محمدعلی کاتوزیان، اقتصاددان و مورخ پس از سالها مطالعه و تحقیق در رابطه با علل تاریخی عقبماندگی و توسعه در ایران، براین باور است که » نبود امنیت مالی سبب عدم انباشت بلندمدت سرمایه و عدم انباشت بلندمدت سرمایه مانع از توسعه اقتصادی و اجتماعی در چند قرن اخیر شد>12@« این همه به این جهت بود که به دلیل استبداد و عدم امنیت جان و مال، آینده دور به هیچوجه قابل پیشبینی نبود.

این بود که افق سرمایهگذاری کوتاه بود، چنانکه افق زندگی هم کوتاه بود و مردم میگفتند: »تا 6 ماه دیگر چه کسی مرده و چه کسی زنده؟«، حتی خود شاه هم نمیدانست پس از مرگش چه کسی جانشین او میشود. ایشان در خصوص قیاس جامعه ایران و غرب معتقد است که در اروپا جانشین شاه و حتی یک فئودال براساس سنت تغییرناپذیر نخست زادگی بود یعنی سلطنت یا ملک به نزدیکترین بازمانده ذکور میرسید. به پسر اول و اگر او مرده بود به پسر دوم و اگر پسری نبود به برادرزاده ارشد و... .

به عبارت دیگر جانشینی کاملا قابل پیشبینی بود و حتی شاه یا صاحب ملک حق نداشت کس دیگری را جانشین خود کند. در نتیجه وضع در بلند مدت دوام داشت. حال آنکه در ایران نه تنها براثر فروپاشی یک دولت هرج و مرج درمیگرفت بلکه مردن پادشاه نیز سبب اغتشاش میشد و دعوا بر سر جانشینی در میگرفت و ارکان مملکت متزلزل میشد. همچنین وقتی به عمق تاریخ ایران نظر میکنیم متوجه می شویم که نهادهای مستقل از حکومت به شکل سیاسی یا اقتصادی و حتی اجتماعی تشکیل نشد و چرخه "خودکامگی،هرج و مرج، خودکامگی" در طول تاریخ ایران کاملا هویداست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید