بخشی از مقاله
چکیده
در مطالعات مدیریت دانش، استراتژی مدیریت دانش و استراتژی دانش مفاهیمی جدید و ابداعی می باشند که اغلب در پروژه های داخل کشور چندان مورد توجه قرار نگرفته است. از همین رو تحقیق حاضر با هدف بررسی و تبیین ضرورت ها، کارکردها و الگوهای مربوط به این دو مفهوم و بیان تفاوت های آن ها در سازمان ها انجام شده است. هدف اصلی در این مقاله تلفیق رویکرد مدیریت استراتژیک با مدیریت دانش است. این تحقیق با روش مطالعات کتابخانه ای انجام شده و ابزار گردآوری اطلاعات در آن فیش برداری از منابع پایگاه های اطلاعاتی شبکه جهانی اینترنت، کتب و مقالات علمی فارسی و لاتین و پایان نامه های مرتبط با موضوع تحقیق بوده است.
در این مقاله پس از بیان مسئله و اهمیت آن، الگوهای استراتژی مدیریت دانش و الگوهای استراتژی دانش با استفاده از منابع دست اول بررسی شده است. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد با توجه به تفاوت ماهیت و کارکرد این دو مفهوم، سازمان ها برای انجام پروژه های مدیریت دانش نیازمند تدوین استراتژی مدیریت دانش و استفاده از مدیریت استراتژیک به صورت جداگانه می باشند. استراتژی مدیریت دانش بر مبنای دسته بندی دانش به انواع دانش آشکار - صریح - و دانش پنهان - ضمنی - تعریف می شود و استراتژی دانش بیان می کند که سازمان چه دانشی را، با چه عمقی، از چه منبعی و از چه طریقی برای پشتیبانی از برنامه استراتژیک خود بایستی کسب نماید.
مقدمه
دارا بودن یک استراتژی روشن و به خوبی برنامه ریزی شده یکی از راه های رسیدن به موفقیت در مدیریت دانش است. این استراتژی عامل مهمی برای یک سازمان است تا بتواند منابع و توانایی های خود را برای دستیابی به اهداف مدیریت دانش سازمان دهی کند. برای بذل توجه بیشتر به استراتژی مدیریت دانش می توان گفت این استراتژی باید بتواند به مسائل ضروری کسب و کار یک سازمان کمک کند - هولساپل1،. - 2004 مدیریت دانش بسیار ساده به نظر می رسد، اما شرکت هایی که سعی دارند تا به شرکت هایی دانش بنیاد تبدیل شوند با مشکلات اساسی روبه رو هستند.
نخست این که پاسخ صحیحی برای همه مشکلاتی که با آن مواجه هستند، وجود ندارد و هم چنین علاوه براین دستورالعمل خاصی برای اجرای روش ها و مفاهیم مختلف و متنوع مدیریت دانش موجود نمی باشد. برای مواجه با این مسائل موضوع ایجاد استراتژی برای مدیریت دانش یا استراتژی سازی مدیریت دانش به یکی از دغدغه های محققان این حوزه تبدیل شده است - کوبو2،. - 2006 پژوهش هایی که تا به حال در زمینه استراتژی سازی برای مدیریت دانش انجام شده است، محدود و پراکنده اند.
این پژوهش ها هرکدام عوامل محدودی را در تصمیم گیری و انتخاب استراتژی مناسب دخیل دانسته اند و به عبارتی در هرکدام به یکی از ابعاد مدیریت دانش - ساختار سازمانی، فرهنگ، فناوری - بیشتر توجه شده و ابعاد دیگر نادیده انگاشته شده است - شریف3،. - 2006 هم چنین در آخرین پژوهش های انجام شده در این موضوع، نقش پویایی دانش سازمانی و تأثیر آن بر تغییر استراتژی مدیریت دانش مطرح شده و رویکرد پویا در استراتژی سازی برای مدیریت دانش را به وجود آورده است.
بهره مندی از رویکرد پویای استراتژی سازی مدیریت دانش مستلزم شناخت دقیق و لحظه به لحظه از وضعیت انواع دانشی سازمان - آشکار و پنهان - است - چوی و حسوک، - 2003، ضمن این که تأثیر عوامل مهمی مثل استراتژی عمومی کسب و کار، استراتژی منابع انسانی و یا وضعیت فناوری در سازمان را نمی توان نادیده انگاشت. با توجه به تفاوت های عمده در ابزارها، روش ها و تکنیک های موجود در هر یک از انواع استراتژی های مدیریت دانش، انتخاب هر نوع استراتژی مستلزم صرف هزینه فراوان برای سازمان می باشد - کیم4،. - 2002 از این رو ضروری است که سازمان ها در نخستین گام به سوی مدیریت دانش در انتخاب و ایجاد استراتژی آن نهایت دقت را به عمل آورند.
براساس پیش بینی های بلندمدت و طرحهای آینده در زمینه تولید مدیریت سازمان به تخصیص منابع می پردازد و همچنین، به طور سنتی، هماهنگی فعالیتها ازطریق برنامه ها، رویه ها و قوانین مناسب تسهیل می شود. با وجود این، از آنجایی که نمی توان افراد حرفه ای را برای انجام مجموعه های متنوع از فعالیتهای دانشی تحت آموزش قرارداد فعالیتهای دانشی را نیز نمی توان به طور منظم و مرتب تجزیه کرد. افراد حرفه ای اغلب در حوزه های محدودی دارای تخصص هستند زیرا که ایجاد و توسعه تخصصی خاص مستلزم صرف سالهای متمادی همراه با آموزشهای تئوری و عملی است.