بخشی از مقاله

چکیده

این تحقیق نوعی تحقیق مفهومی بشمار می آید و هدف آن ایجاد شناختی ژرف تر از رهبری استراتژیک آکادمیک و یادگیری استراتژیک است. مفاهیمی که علی الظاهر از یکدیگر جدا و در شاخه های متفاوتی از علوم مطرح می باشند ولی در حقیقت رابطه ای معنادار و درهم تنیده با هم دارند. در این تحقیق، جهت ایجاد شناختی معنادار از توانمندی رهبری استراتژیک آکادمیک و یادگیری استراتژیک و ارتباط بین دو مفهوم ذکر شده، شاخه های گوناگونی از علوم مرور و یکپارچه و هماهنگ شده است. بعلاوه چارچوبی مفهومی و توسعه یافته برای توانمندی رهبری استراتژیک آکادمیک و یادگیری استراتژیک تدوین گردیده که بر مبنای تحلیل چارچوب ها و مفاهیم تدوینی گذشته بوده است.

از نتایج عملی تحقیق حاضر این است که تقویت و ارتقا توانمندی های رهبری استراتژیک می تواند توانمندی حسگری دانشگاه ها را چه در سطح تیم مدیریت ارشد دانشگاه و دانشکده و چه در سطح کارکنان عملیاتی آن افزایش دهد. این افزایش، می تواند منجر به توزیع، تفسیر و پیاده سازی آسان تر و گسترده تر فرایندها، دانش های استراتژیک و روزآمد گردیده و به دانشگاه در جهت نیل به تحول و تغییر استراتژیک کمک شایانی نماید. بعلاوه، ارتقا توانمندی های رهبری استراتژیکموجب رشد توانایی دانشگاه ها در زمینه کسب و خلق دانش های نو و استراتژیک می شود. این مقاله نوعی مقدمه و زمینه سازی است برای طراحی داشبورد رهبری و یادگیری استراتژیک در آموزش عالی. از محدودیت ها و نتایج ضمنی این تحقیق نیاز به انجام آزمون تجربی جهت شناسایی دقیق تررابعاد رهبری استراتژیک آکادمیک و یادگیری استراتژیک و نحوه ارتباط مؤلفه های آنها با یکدیگر است.

واژه های کلیدی: توانمندی های رهبری استراتژیک، رهبری استراتژیک، رهبری آکادمیک، یادگیری استراتژیک، تغییر استراتژی، شایستگی رهبری

مقدمه

تحقیق حاضر که در زمینه رهبری در آموزش عالی است، تلاش نموده تا توانمندی هایی را که برای رهبری مؤثر در زمینه آکادمیک لازم است، در قالب مجموعه ای از نقش ها نشان دهد. بعلاوه سعی نموده تا منبعی ذی قیمت جهت توسعه و ارزیابی توانمندی های مذکور ارائه دهد. تمرکز اصلی در موضوع رهبری آکادمیک، بدلیل وجود زمینه های عملیاتی و فوق العاده گذرایی که دانشگاهها با آن مواجهند، دستیابی به مدیریت مؤثر تغییر و پیاده سازی آن است.

برخی از این زمینه ها - فشارهای خارجی - که امروزه دانشگاهها را مجبور به تغییر می کنند، عبارتند از:

-تغییرات اساسی و رو به افزایشی در بسیاری از موضوعات بوجود آمده است.

-بودجه دولتی به ازا هر دانشجو در حال کاهش است.

-رقابت بین دانشگاهی هر روز بیشتر شدت می یابد.

-دانشجوها در قبال شهریه ای که به دانشگاهها پر داخت می کنند، انتظارات متفاوتی دارند.

-موارد شکایت از دانشگاهها رو به فزونی نهاده است.

-دانشگاهها بیش از گذشته زیر ذره بین دولتمردان هستند.

-ممیزی کیفیت توسط عوامل خارجی نیز به قوت خود باقی است.

در کنار عوامل مذکور، موضوعات مربوط به جهانی شدن1 از قبیل جهانی شدن اقتصاد، رقابت افزایش یافته بین دانشجویان، ورود نقش آفرینان جدید در عرصه اقتصاد جهانی همچون چین و هند، مسائل مربوط به کاهش جمعیت و رشد سریع و پیوسته صنعت فناوری اطلاعات از جمله فشارهای وارده بر دانشگاهها جهت ایجاد تغییر مؤثر و پیاده سازی آن هستند. عوامل مذکور را معمولاً »عوامل تغییر«2 می گویند.از طرفی، رهبران دانشگاهها در میانه چنین محیطی چالش زا و متغیر به سر می برند. آنها در بحبوحه انقلاب فناوری اطلاعات، پاسخگویی به بازار و جامعه، فضایی نامطمئن برای این رهبران خلق کرده است. در واقع پاسخگویی به نیازهای در حال تغییر جامعه در زمینه علم و فناوری و مهارت های مورد نیاز آن، از چالش های مهم پیش روی اینگونه رهبران است.

از طرف دیگر، تحقیقات متعدد گواه این است که حضور رهبران مؤثر و توانمند برای ارتقا بهره وری و اخلاق در مؤسسات آموزش عالی، از اهمیت بسزایی برخوردار است و علاوه بر آن، تغییرات لازم را در دانشگاهها ایجاد می کند. لذا رهبران آکادمیک نقشی اساسی هم در بقای دانشگاه، و بیشتر از آن در موفقیت و شکوفایی آن دارند. به برکت وجود چنین رهبرانی، دانشگاهها می توانند در محیط پیچیده و غیرمنتظره امروز به رشدی چشمگیر دست یابند . - Scott et al., 2008 - تحقیقات نشان داده است که فرایندهای انتخاب، آموزش و توسعه که برای رهبران آکادمیک در نظر گرفته می شوند، معمولاً با آنچه این رهبران در مذاکرات و امور روزمره خود بدان نیاز دارند، ارتباط کمی دارند.

چراکه ماهیت و تمرکز برنامه های توسعه رهبری، همواره پاسخگوی توانمندی های مورد نیاز آنها در محیط کارشان نیستند. مضاف بر اینکه نقش محوری رهبران دانشگاهها در ساختن فرهنگی تغییر پذیر، یا شناخته نشده و یا به اشتباه درک شده است.از سوی دیگر، مخزن بالقوه رهبران مستعد در حال کاهش بوده و در عین حال فوریت نیاز به رهبران توانمند و مستعد جهت مدیریت تغییر، در حال افزایش است. لذا شناسایی رهبران مستعد برای پر کردن خلأ چنین کسانی امری ضروری بنظر می رسد.رابینسون و همکاران، 2008، در تحقیقات فرا تحلیل خود در زمینه رهبری آموزشی به این نکته اشاره می کنند که کمتر از 30 تحقیق - به زبان انگلیسی - در زمینه رابطه رهبری با خروجی های دانشجویان یافته اند.

آنها نشان داده اند که تحقیقات در زمینه رهبری آکادمیک فرسنگ ها با هسته کسب و کار آکادمیک یعنی تعلیم و تعلم فاصله دارند. لذا کمبود تحقیقات در زمینه رهبری آکادمیک، ضرورت تحقیقات بیشتر در این زمینه را ایجاب می کند.از جمع بندی مطالب بالا اینگونه در می یابیم که حداقل به سه دلیل نیازمند مطالعه در زمینه توانایی های رهبری آکادمیک هستیم:

- 1 تغییرات پیوسته و متنوعی که از پیرامون بر دانشگاهها وارد می شوند از جمله پاسخگویی به نیازهای در حال تغییر جامعه در زمینه علم و فناوری و مهارت ها.

- 2 کمبود شدید در زمینه تعداد تحقیقات انجام شده در حوزه رهبری آکادمیک - 3 جمعیت رو به کاهش رهبران مستعد آکادمیک

در این تحقیق، با توجه به دلایل و مقدمات ذکر شده در مورد ضرورت وجود رهبرانی توانمند برای دانشگاهها، در پی آنیم تا توانمندی های استراتژیک را برای رهبران مؤثر آکادمیک، شناسایی کنیم و متعاقب آن چارچوبی مفهومی از این توانمندی ها ارائه دهیم. چارچوبی جامع که گویای نظر قاطبه صاحبنظران این عرصه باشد. به همین منوال مفهوم یادگیری استراتژیک را تعریف نموده و چارچوبی برای آن تدوین نموده ایم. در نهایت نیز در مورد ارتباط بین دو مفهوم مذکور به به بحث و فصح پرداخته ایم.

ادبیات نظری تحقیق

ادبیات نظری تحقیق در حوزه رهبری استراتژیک

مفهوم رهبری آکادمیک    
رامسدن، 1998، رهبری را اینگونه تعریف می کند:    »وقتی به موضوع رهبری مراجعه می کنم... تلویحاً منظورم این است که    ... فرایند روزانه و عملی حمایت گری ، مدیریت،توسعه و الهام بخشی به همکاران آکادمیک } به ذهنم خطور می کند .... {    رهبری در دانشگاهها می تواند و باید توسط هرفرد، از قایم مقام دانشگاه گرفته تا مسؤل پارکینگ آن، درک شود.«    

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید