بخشی از مقاله

چکیده

الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت، یک برنامه راهبردي و کلان جهت رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب است. چنانچه دستیابی به الگوي اسلامی ایرانی را یک دغدغه یا به بیان بهتر یک مسئله بدانیم، همانند تمامی مسائل در یک موقعیت مسئله مطرح می گردد. موقعیت مسئله ي دستیابی به الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت، یک موقعیت بدساختار است زیرا نمی توان به درستی موقعیت مسئله را توصیف نمود

یا به بیان بهتر، شرح موقعیت مسئله خود یک مسئله است، چنین موضوعی ریشه در تعدد جناح هاي فکري و همچنین اقدامات هدفمند انسان ها دارد، لذا استفاده از رویکردهاي کمی نظیر مهندسی سیستم ها داراي کارایی اندکی می باشد، در مقاله ي پیش رو، پژوهشگران استفاده از روش شناسی سیستم هاي نرم که یک روش شناسی شناخته شده و پرکاربرد در حوزه ي مسائل انسانی است را به عنوان رویکردي جهت حل این مسائل پیشنهاد می دهند که این رویکرد در مقاله، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.

مقدمه

پیشرفت، پویایی ذهنی در مسیر حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است و باعث می گردد که زیرساخت ها و منابع کشور جهت رشد همه جانبه ي افراد و جامعه آماده گردد که تحقق چنین هدفی در نهایت می تواند بر اقتدار یک کشور در عرصه ي جهانی نیز موثر باشد، در دههي چهارم انقلاب شکوهمند اسلامی و با توجه به آن که سیاست رهبري معظم نظام و مدیران ارشد اجرایی بر توسعه ي همه جانبه و رفاه اقتصادي و اجتماعی با تکیه بر ارزش ها و بنیان هاي اسلامی و اخلاقی است، نیاز به یک برنامه ریزي منسجم جهت دستیابی به این اهداف والا جزء ضروریات می باشد،

برنامهریزي، فرآیند آگاهانه تصمیمگیري در مورد اهداف و فعالیت هاي آینده یک فرد، گروه، واحد کاري یا سازمان است و با تعیین اهداف مشخص، مسیر رسیدن به اهداف را پیش بینی می نماید، لذا برنامه ریزي نیازمند تلاش هاي ذهنی جهت تصور و طراحی وضعیت مطلوب و پیش بینی راه ها و مسیرهاي نیل به آن می باشد، برنامه ریزي جهت الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت مبتنی بر حرکت جمعی در مسیر پیشرفت به صورت پویا و انعطاف پذیر بر اساس تجارب، آزمون و یادگیري است.

رسیدن به چنین هدفی نیازمند درنظرگرفتن افکار، نگرش ها و جهان بینی جناح هاي مختلف فکري است که به واسطه ي حوزه هاي مختلف علمی، تجارب عملی و ویژگی هاي نژادي به جنبه هاي مختلف و گاه متناقض الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت، نگاه می نمایند و هر جناح فکري، جنبه اي را که به آن نگاه می نماید، برتر ازجنبه هاي سایر جناح هاي فکري می داند. پذیرش تعدد جناح هاي فکري و استفاده از آن در امر برنامه ریزي و تصمیم گیري با رویکردهاي کمی و عقلائی در علم مدیریت همخوانی ندارد و استفاده از یک روش شناسی کیفی مبتنی بر تعدد جناح هاي فکري، لازم می باشد.

تفکرات کمی در مدیریت و تصمیم گیري، ریشه در عصر روشنگري دارد، بر مبناي تاثیر شگفتی که تفکرات اثبات گرایی و رویکرد عقلایی بر پیشرفت در حوزه هاي تجربی و مهندسی داشت تا سال هاي متمادي به عنوان پارادایم اصلی در تمامی پژوهش ها حتی پژوهش هاي مرتبط با علوم اجتماعی و مدیریت، مطرح گردید، پارادایم اثبات گرایی این گونه استدلال می نماید که در درون هر فرد، اصالت یکپارچه و مقدسی نهفته است که بیانگر ظرفیت عقلانی وي است. به قول رنه دکارت، »این فقط فکر من است،، که پایه و اساس خاص براي همه چیز را فراهم می کند.

« در مدیریت نیز توجه عمده به باورهاي عقلانی شکل گرفت، مدیران به ایجاد پیش بینی کوتاه مدت و بلند مدت برمبناي عملکرد سازمان بر اساس این فرض که کارمندان موجودات عقلانی هستند، پرداختند و با انسان ها، تفکرات و جهان بینی آن ها به مثابه یک ماشین نگاه می نمودند. در چنین فضایی وظیفه محقق یافتن متغیرهاي اصلی در هر موضوع تحقیق، یافتن معیارهاي استاندارد و یافتن روابط علت و معلولی بین متغیرهاست.

فرض این است که یک واقعیت مشخص سازمانی، یک جهان عینی، با قابلیت مطالعه تجربی وجود دارد و سازمان داراي یک محیط مشخص اجتماعی، یک ساختار رسمی و اهداف به رسمیت شناخته شده و انواع نیازهاي گوناگون است . با این حال امروزه بر پژوهشگران مشخص شده است که رویکردهاي کمی در پژوهش هاي اجتماعی علی الخصوص پژوهش هایی به مطالعه انسان ها با ارزش هاي مختلف می پردازند، ضعیف بوده و فاقد کارایی مطلوب می باشند، لذا استفاده از روش هاي کمی را توصیه نموده اند

با توجه به موارد فوق الذکر ایجاد نقشه ي راه الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت، موضوعی است که با دیدگاه هاي متفاوت، گاه متناقض و در عین حال قابل دفاعی روبرو است و از سوي دیگر موضوعی است که در حوزه ي پژوهش هاي اجتماعی و مدیریت مطرح می گردد و استفاده از رویکردهاي کمی و روش هاي مبتنی بر پارادایم اثبات گرایانه با کاستی هاي فراوانی روبرو خواهد بود، لذا لازم است که با ارائه ي یک روش شناسی نوین، تعدد دیدگاه ها و هم بافت هاي اجتماعی حاکم بر آن شناسایی شده و این موارد، در گام هاي روش شناسی لحاظ گردد، این نوشتار روش شناسی سیستم هاي نرم که یکی از روش شناسی هاي مبتنی بر تحقیق در عملیات نرم می باشد را به عنوان روش شناسی مورد نیاز در الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح می نماید، ساختار این مقاله به این صورت می باشد که در ابتدا در بخش دوم، تفکر سیستمی نرم و منشا آن بیان می گردد، در ادامه در بخش سوم، روش شناسی سیستم هاي نرم و گام هاي آن، بررسی شده و در انتها نتیجه گیري حاصل از این نوشتار مطرح می گردد.

تفکر سیستمی نرم

مسئله عاملی است که در راه رسیدن به هدف ایجاد مانع می نماید، سازمان ها همواره در راه رسیدن به اهداف خود با موانع متعددي روبرو شده که هرکدام ایجاد کننده ي یک مسئله خاص می باشند، هر مسئله اي در پیرامون خود از موقعیتی تشکیل یافته است که این موقعیت بر نحوه ي حل مسئله تاثیر می گذارد لذا براي شناخت مسئله، بایستی موقعیت مسئله را هم شناخت. جهت حل مسئله باید در ابتدا، به شناسایی موقعیتی پرداخت که به منجر به ایجاد مسئله شده است و در ادامه پس از شناخت صحیح موقعیت مسئله به تجزیه و تحلیل آن پرداخته و بر مبناي نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل موقعیت به انجام اقداماتی جهت به حداقل رساندن موانع موجود، مبادرت ورزید.

جهت حل مسائل نیاز به مدلسازي می باشد که فرآیند مدلسازي می تواند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه صورت پذیرد. مدلسازي توانایی توصیف موقعیتی است که مسئله را ایجاد نموده است و یکی از اجزاي حیاتی هر روش شناسی می باشد که به تجزیه و تحلیل موقعیت می پردازد. مدلسازي منجر به ایجاد مدلی می گردد که برمبناي این مدل، فرد به تصمیم گیري درباره ي مسئله می پردازد.

مدل هاي حاصل از فرآیند مدلسازي معمولا از خود موقعیت ساده تر بوده و عناصر و روابط آن ها در یک موجودیت به گونه ي ساده اي نمایش داده می شود تا درك و فهم آن ها ساده باشد. پس از ادراك یک مدل توسط ذي نفعان می توان به تدریج آن را پیچیده تر نموده تا موجودیت ها با دقت بیشتري نمایان گردند، با این حال در نهایت با پیچیده تر شدن مدل ها و روابط میان عناصر آن ها مدل حاصل شده نمی تواند به طور دقیق با موقعیت مسئله انطباق یابد.

پس از مطرح شدن ناکارآمدي روش هاي علمی و تحلیلی حاصل از عقلانیت محدود و اثبات گرایی، نظریه عمومی سیستم ها به عنوان جایگزین انتخاب گردید، بر مبناي این نظریه علاوه بر اجزا، بایستی تعامل آن ها با یکدیگر نیز لحاظ شود - برتالنفی, . - 1969 چنین رویکردي علاوه بر این که کل را حاصل اجزاي آن می داند، رابطه ي تعاملی اجزا با یکدیگر و رابطهي سیستم با محیط را نیز در نظر می گیرد و بر این باور است که ویژگی هاي سیستمی، متفاوت از ویژگی هاي اجزاي آن است.

نظریه عمومی سیستم ها به سرعت جایگزین خردگرایی منطقی گردید و استفاده از آن در علوم زیست شناسی و مهندسی به ایجاد سیستم هاي پیچیده و دستاوردهاي بزرگ منجر شد و در تمامی علوم بر رویکردهاي سیستماتیک، تاکید فراوانی صورت پذیرفت

رویکرد سیستماتیک با آن که در علوم مهندسی منشأ پیشرفت هاي بزرگی گردید اما کاربرد زیادي در علوم رفتاري نیافت زیرا مسائلی که در حوزه ي علوم انسانی و مدیریت مطرح می گردند با مسائلی که در حوزه ي مهندسی و علوم تجربی رخ    میدهند داراي تفاوت عمده اي می باشند، در مسائل تجربی موقعیت مسئله ایستا و ساده  میباشد و ادراك افرادي که با مسئله مواجه می شوند، از موقعیت مسئله، ادراکات یکسان و مشابهی می باشد 

اما در مسائلی که با انسان ها و رفتارهاي آن ها گره خورده اند، ارتباطات میان انسان ها و تعدد ارزش ها منجر به ابجاد موقعیت هاي مسئله ي پیچیده و پویایی می شود که منجر به شکل گیري ادراکات متقابل چندگانه اي از موقعیت مسئله می گردد چنین عاملی ناشی از آن است که انسان ها جهت حل مسائلی که در پیش رو دارند به ایجاد ساخته هاي ذهنی از مسئله پرداخته و سپس برمبناي ساخته هاي ذهنی خود تصمیم می گیرند، این ساخته هاي ذهنی، ساخته هاي قابل دفاعی می باشند که فرد تصمیم گیرنده همواره به دفاع از آن ها برمی خیزد.به چنین موقعیت هاي پیچیده اي، موقعیت مسئله مدار3 گفته می شود، موقعیت هاي مسئله مدار دربرگیرنده ي افرادي است که به علت جهان بینی4 هاي متفاوتی که دارند داراي ادراکات متفاوتی از یک پدیده می باشند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید