بخشی از مقاله
چکیده
نگاه سیستمی به فرآیند توسعه محصول جدید به عنوان یکی از مهمترین حوزههای مطالعات کسب و کار همواره مورد بحث بوده است. شناسایی نیروهای محرک توسعه محصول جدید در سازمان میتواند نگاهی نو در راستای ارتقاء عملکرد توسعه محصول جدید برای یک سازمان فرآهم آورد.
در این راستا در این مقاله ابتدا با تشریح و تفصیل نقش نوآوری در توسعه محصول جدید، ابعاد نوآوری در توسعه محصول جدید مورد بحث قرار گرفته است. بدیهی است استفاده از متغیرهای مرتبط با هریک از ابعاد شناسایی شده در فرآیند مدلسازی پویا منجر به دقیقتر شدن مدل پویا میگردد؛ لذا با استفاده از مطالعات کتابخانهای و مرور مطالعات پیشین این متغیرهای استخراج شدند.
با هدف تعیین مرز مدل با استفاده از آزمون روایی محتوا، متغیرهای استخراج شده پالایش شده و در نهایت با استفاده از متغیرهای نهایی، مدل علی معلولی ابعاد نوآوری در توسعه محصول جدید ارائه شده است. تمرکز اصلی در این مقاله تنها ارائه مدل اولیه روابط علی معلولی است. لذا بدیهی است در مقالات بعدی مدل حاضر بایستی با استفاده از روشهای اعتبارسنجی معمول مورد ارزیابی قرار گرفته و پس از تأیید و شبیهسازی، زمینه لازم جهت آزمون سیاستهای لازم جهت بهکارگیری نوآوری در فرآیند توسعه محصول جدید فرآهم میآید.
-1 مقدمه
توسعه محصول جدید همواره فرآیندی موفقیت آمیز نبوده و نرخ شکست آن در بعضی از صنایع کشورهای در حال توسعه تا 40 درصد و حتی در مواردی، تا 80 درصد گزارش شده است .[1] بنابراین پرمخاطره بودن توسعه محصول جدید به دلیل نرخهای شکست بالا و نیاز به سرمایهگذاری خطرپذیر زیاد، همچنان یک مساله حائز اهمیت است .[2] شناسایی عوامل مؤثر در موفقیت محصول جدید یک دغدغه مهم مدیریتی است، زیرا موفقیت محصولهای جدید نه تنها یک منبع عمده برای بهبود عملکرد مالی و بازار است، بلکه ممکن است سازمان را متوجه فرصتهای کسب و کار کشف نشده در گذشته نماید
رقابت جهانی و ماهیت همیشه در حال تغییر نوآوری و خلاقیت، عواملی حیاتی هستند که کسب وکارهای تجاری را به ایجاد و یا انتقال ارزش های جدید و یا استخراج ابعاد جدید علاوه بر ابعاد موجود، وادار میکند. این الزامات نیز به دگرگونی کامل در ساختارهای موجود، ادراک و روشهای مدیریتی نیازمند است. بنابراین بررسی نقش نوآوری در موفقیت توسعه محصولهای جدید، آموزههای مفیدی را برای پژوهشگران و مدیران حرفهای در حوزه مدیریت نوآوری در برخواهد داشت. منظور از نوآوری، آن است که محصول جدید، منافع جدید و تمام و کمالی را در راستای ارضای نیاز مشتری نسبت به سایر جایگزینهای دیگر در بازار، ارائه نماید
در دنیای امروز، شرایط اقتصادی به طور مداوم در حال تغییر بوده، محصولات جدیدی هرروزه معرفی میشود، ترجیحات مصرف کننده در حال تغییر مداوم بوده و چرخه عمر محصولات کوتاهتر گردیده است. مجموع این عوامل و عوامل بسیار دیگری، فرآیندهای توسعه محصول جدید را در شرکتها به یک ضرورت تبدیل نموده است. این سوال که آیا محصول جدید موفق خواهد بود و همچنین مسئله چگونگی معرفی یک محصول جدید به بازار، همواره از جمله مقولههایی هستند که باید به آنها پرداخته شود.
به تعبیر بسیاری از پژوهشگران قرن 21، این قرن، قرن تغییر الگوهاست و از این رو شایسته است که نخبگان، نوآوران و پژوهشگران امروز تمامی تلاش خود را برای درک آینده محصولات مورد نیاز بازار به کار برند. مسلم است اگر مدیران یک شرکت در شکلگیری محصولات آینده خود کوشا نباشند، رقبای آنان آینده را برایشان رقم خواهند زد. به منظور توسعه محصولات در یک کسب و کار، فرآیندهای توسعه محصول بایستی به طور مؤثر طراحی و اجرا شوند. در این جریان صورت بندی این فرآیندها و همچنین فعالیتهای مرتبط با توسعه محصول در قالب یک پروژه ضروری است.
پس از طرحریزی یک پروژه توسعه محصول، مدیریت کارا و موثر این پروژه کلید موفقیت در توسعه محصول و به تبع آن مسیر اصلی رسیدن به مزیت رقابتی در صنعت خواهد بود. مدیران پروژههای توسعه محصول عموماً با بهره گیری از مدلهای پایهای همچون CPM1 و یا PERT2 اقدام به مدیریت این پروژهها میکنند
بکارگیری چنین مدلهایی در فضای رقابتی و به شدت در حال تغییر امروز، میتواند تبعاتی منفی برای توسعه محصول در یک کسب و کار در پی داشته باشد. به طور مثال اگر در جریان طراحی و توسعه محصول دو فازِ تعریف محصول و طراحی محصول در نظر گرفته شود؛ چنانچه گذر از فاز تعریف محصول به طراحی محصول به صورت تک بارهای باشد، امکان باز تعریف محصول بر اساس نیاز طرح شده در مرحله طراحی دیگر وجود نداشته و برای اینکار نیاز است کل مراحل از ابتدا تکرار شوند. در این صورت پروژه متحمل هزینه و زمان زیادی خواهد شد و تأثیری منفی بر عملکرد پروژه خواهد داشت
به بیان دیگر در مدلهای پایهای، بدون توجه به عامل پویایی پروژه، صرفاً یک توالی از فعالیتها و فرآیندهای توسعه محصول در قالب یک پروژه طرح شده و در این توالی عامل زمان و هزینه تلویحاً تنها عاملهای تأثیرگذار بر عملکرد پروژه در نظر گرفته میشود. این در حالیاست که قطعاً عاملهای دیگری نیز بر عملکرد پروژه تأثیر داشته و شناسایی و درک تأثیر آنها به مدیریت اثربخش یک پروژه توسعه محصول کمک میکند.موضوع طرح شده مستقیماً به فقدان وجود یک حلقه بازخور در مدلهای عنوان شده اشاره دارد.
بازخور، فرآیندی است که طی آن یک سیگنال، از زنجیرهای از روابط علی عبور کرده تا اینکه جدداًم بر خودش تأثیر بگذارد. وجود بازخور، توجه به نقش مدلهای ذهنی، یادگیری دو حلقهای، توجه به پیچیدگی پویا و کلنگری از ویژگیهای تفکر سیستمی است. تفکر سیستمی نوعی نگاه به جهان هستی و پدیدههای آن است. این شیوه تفکر، روششناسی مؤثری را برای سیستمهای مختلف در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه میدهددر. تفکر سیستمی، صرفاٌ به اجزاء و جزئیات یک سیستم نگاه نمیشود بلکه چگونگی تعامل بین اجزاء و نیز برهمکنش اجزاء و محیط بررسی میشود. تفکر سیستمی تفکری کلنگر است در حالی که تکیه صرف بر جزءنگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین میبرد.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت، یک مدیر پروژه توسعه محصول، باید با اتخاذ نگاهی سیستمی، کل پروژه را در قالب یک سیستم در نظر گرفته، اجزای تأثیر گذار بر عملکرد سیستم را شناخته، تأثیرات متقابل این اجزا را درک نموده و به دنبال آن تأثیر اجزا بر کل سیستم را تحلیل کند. در نهایت میتوان گفت با توجه به نرخ بالای شکست در فرآیندهای توسعه محصول نوین و همچنین نقش نوآوری در موفقیت توسعه محصول نوین، مسئله اصلی شناسایی و بررسی چگونگی تأثیر ابعاد نوآوری بر فرآیند توسعه محصول نوین است.
-2 مبانی نظری و پیشینه تحقیق
در این بخش ابتدا مختصراً مفهوم توسعه محصول جدید و نوآوری تشریح شده و در پی آن به مطالعاتی که در این حوزهها انجام شده است به طور موجز اشاره میشود.
به طور کلی توسعه محصول جدید، مجموعه فعالیتها و راهکارهای ایجاد رشد است که در مراحل مختلف تولید محصول، منجر به تغییر و اصلاحات جزئی یا کلی کالا در بازار فعلی خواهد شد
در دنیای امروز موضوع توسعه محصول جدید و ارائه موفق محصولات جدید به بازار یکی از مهمترین چالشهای سازمانهای در حال رقابت است. چند مورد از عواملی که باعث میشوند موضوع توسعه محصول جدید تبدیل به یک موضوع حساس و چالش برانگیز شود عبارتند از: پیشرفت فناوری، رقابتی شدن هر چه بیشتر سازمانها، پیدایش علوم و تجهیزات جدید تولیدی، چرخه حیات کوتاه محصولات، تغییرات اساسی در نیازها و سلایق مشتریان و... . به دلیل مخاطراتی که در عرضه محصولات جدید وجود دارد، سازمانها ناگزیرند که همواره به فکر بهبود فرآیندهای توسعه محصول جدید باشند
به عقیده پولتن و بارکلی1 اگر سازمانها بتوانند اثربخشی و کارایی خود را در زمینه وارد کردن محصولات جدید به بازار افزایش دهند، میتوانند جایگاه خود را در بازار محکم کنند و در بازار باقی بمانند .[10] توسعه محصول جدید به عنوان یک عامل کلیدی در شکوفایی شرکتها شناخته شده و عامل مهمی در ثروت اقتصادی کشورها به شمار میرود