بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله در ابتدا در مورد ساختار خانواده بحث می کند و سپس به موضوع طلاق می پردازد که طلاق چیست و فلسفه طلاق در اسلام و اثرات طلاق بر روی کودکان که شامل اثر عاطفی، بهداشتی ، تربیتی، رفتاری، آموزشی، روانی و ... می باشد . نگرانیهای کودکان بعد از جدایی و اثرات روانشناختی طلاق بر کودکان و عوامل موثر در طلاق که عوامل زیستی و روانی و اخلاقی و اجتماعی می باشد را می آورد در مورد رابطه طلاق و افت تحصیلی و اینکه فرزندان اولین قربا نیان طلاق می باشند و بررسی اینکه آثار و پیامدهای طلاق چگونه می باشد و در نهایت یک نتیجه گیری کلی از مقاله ارائه می شود.

مقدمه

خانواده محل اولیه تکوین شخصیت کودک و زمینه ساز تحول و تکامل بعدی او می باشد .

خانواده تمام دنیای کودک است هیچ کس به اندازه ی افرادیکه کودک واقعا به آنها احساس تعلق دارد برای او قدرتمند ، عالی یا حقیقی نیست. در چشم کودک خردسال تا سن پیش دبستانی پدر و مادر به راستی کل هستی هستند .

از این حیث حضور مستمر هر دو والد در خانواده و مشارکت فعالانه آنها در قبول مسئولیت های معین و فراهم نمودن شرایط جهت رشد و پرورش کودک بسیار حایز اهمیت است. اگر حضور یکی از والدین در اثر طلاق، مرگ و... در خانواده قطع شود، آثار بسیار زیان بار و عمیقی بر ذهن و روان کودکان باقی می گذارد. چنین شرایطی کودک را گرفتار زندگی ناخواسته ای می کند که خیلی زود یأس و استرس و بسیاری دیگر از آسیب های اجتماعی را تجربه خواهد کرد، این امر بر عملکرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، عزت نفس و موقعیت های شغلی و اجتماعی آینده آنها اثرات منفی پایدار و دامنه داری خواهد گذاشت .

طلاق احساسات تلخ و ناباوری را به همراه دارد. بچه ها اغلب از تغییر و تحولاتی که رخ می دهد ناآگاه هستند و پدرها و مادرها هم احساس می کنند در چنین موقعیتی نمی توانند به فرزندان خود اعتماد به نفس کافی دهند . همسرانی که از هم جدا می شوند باید اطلاعات و راه حلهای عملی لازم در دست داشته باشند تا بتوانند به طور موثر و مفیدی جوابگوی مسائلی باشند که طلاق برای بیشتر کودکان پدید می آورد .

برخی محققین پس از فروید بر نقش پدر در کنار مادر - یا از طریق مادر - در سالهای اولیه تاکید کرده اند اما از نظر آنان ، پدر علاوه بر نقش معمولی خود یعنی حمایت از مادر نقش ویژه ای نیز به عهده دارد که عبارت است از تکوین پایه های اساسی بخشی از شخصیت کودک که متوجه به واقعیت است - Ego - زیرا هر گاه کودک از مادر جدا می ماند ، احساس اضطراب شدید می کند و پدر این اضطراب شدید را کاهش می دهد ، بدون آن که این کار را همچون مادر از طریق ارضاء لذت ایجاد کند . از این لحاظ آسیب های روانی پدر یا فقدان او می تواند در شکل گیری شخصیت کودک تاثیر عمده داشته باشد .

خانواده

از آن جایی که مهم ترین زیرساخت زندگی و خانواده از وجود مشترک دو نفر آغاز می شود هر قدر این زیرساخت ها و زیر بناها محکم تر باشد خانواده پایدارتر و قوی تر و روند طبیعی خود را بهتر طی خواهد کرد. و ساختن این بنا دقیقاً در طی سالیان انجام می گیرد که دوران شکوفایی جسم و روح و ذهن انسان می باشد یعنی به عقلی رسیده است که می تواند بفهمد و تشخیص دهد.

این دوران، دوران تولید نام دارد. تولید کار و در حقیقت تولید انسان هایی که سازندگان جامعه آینده هستند. خانواده بستری است که باید برای استحکام و آرامش آن و تربیت نسلی بسیار مفید، دو نفر دست به هم دهند و هر دو خود را مسئول بدانند. هیچ وقت نمی توان در زندگی ای که مشترکاً با هم شکل می گیرد، یکی مسئولیت نداشته باشد و دیگری همه مسئولیت ها را عهده دار شود. در نظام الهی نیز هدف اصلی زندگی، رسیدن به آرامش و آسایش خاطر، شکوفایی و در نهایت کمال انسانی است. آغاز کننده این زندگی دو نفر می باشند که تا پایان زندگی مسئول اداره و تأمین آرامش و تربیت انسان های پاک هستنند. همچنان که در قرآن کریم نیز آمده است:"از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میان شما مودت و رحمت قرار داد." - روم آیه - 21

طلاق چیست؟

طلاق؛ نامی ساده و مفهومی پیچیده؛ پدیدهای منفور و نکوهش شده، اما رو به افزایش. فروپاشی نظام کوچکی که تبعات زیادی دربر دارد و تاثیرهای منفیاش بر جامعه بویژه زنان و بچههای طلاق غیرقابل انکار است؛ پدیدهای که کما بیش از کنترل و پیشبینی خارج شده و جامعهشناسان را نگران کرده است.

در حقیقت همانگونه که پیوند بین افراد طبق آیین و قراردادهای رسمی و اجتماعی برقرار می شود. چنانچه طرفین نتوانند به دلایل گوناگون شخصیتی، محیطی و اجتماعی و …بایکدیگرزندگی کنند به ناچارطبق مقررات وضوابطی ازهم جدا می شوند .

ازاین نظرخانواده همچون عمارتی است که زن وشوهرستونهای آنراتشکیل میدهندوفروریختن هرستون استحکام واستواری عمارت رادچارتزلزل وگسستگی میکند. طلاق با این دید، یکی از غامض ترین پدیده های اجتماعی، ارکان خانواده را در هم ریخته و بیشتر اثرات مخرب خود را بر روی فرزندان برجای می گذارد. طلاق گسستن و فروپاشیدن و نابودی کانون گرم و آرامبخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضای خانواده می گذارد.

در تحقیقی که توسط "جی هبر" - 1990 - صورت گرفت مشخص گردید ازدواج هایی که به طلاق منجر شده اند، کاهش شدیدی در اعتماد به نفس اعضای خانواده به وجود می آورد. چنین کمبودی می تواند ماهیتی اجتماعی، روانی یا جسمی باشد. کاهش اعتماد به نفس درنتیجه طلاق منشا مهم اختلالات اعضای خانواده در حین و بعد از طلاق می باشد.

در این تحقیق همچنین مشخص شد نه تنها طلاق سطح اعتماد اعضای خانواده را کاهش می دهد، بلکه باعث می گردد یکی از طرفین یا هر دو به طور قابل ملاحظه ای احساس پوچی کنند. این تحقیق مدلی را نشان می دهد که در آن افراد از هم جدا شده به علت کاهش اعتماد محتاج همیاری و کمک هستند.

گذشته از این طلاق پدیده ای است که بر تمامی جوانب جمعیت یک جامعه اثر می گذارد، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر می نهد، یعنی واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم می پاشد، از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت زنی اثر می گذارد، زیرا موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند که احتمالاً فاقد سلامت کافی روانی در احراز مقام شهروندی یک جامعه اند. بنابراین آسیب اجتماعی ناشی از این اقدام نه تنها متوجه اعضای خانواده، بلکه متوجه کل جامعه و نسل آینده می باشد .

فلسفه طلاق دراسلام

از نظر اسلام طلاق آخرین راه مداوای ناسازگاری زن و شوهری میباشد . اسلام معتقد است اگر راهی برای جدایی زن و شوهر - زوجین - نباشد زندگی ایشان دشوار و عذابآور خواهد بود و ممکن است نتایج ویران کنندهای مثل انتقال ، خودکشی ، فساد و قتل داشته باشد

. امروزه مردم با غم و تشویش کمتری در مقایسه با گذشته به ازدواج روی میآورند چرا که طلاق برای آنان در حکم بیمهای تلقی میشود و میتوان از آن به عنوان بیمه ازدواج نام برد . چرا که اگر ازدواج با موفقیت نباشد همسران یکدیگر را رها خواهند کرد . دکتر باقر ساروخانی در باب ویژگیهای طلاق مینویسد :

طلاق پدیدهای چند بعدی است . شاید کمتر پدیدهای به پیچیدگی طلاق وجود داشته باشد آن روز که خانوادهای از هم پاشید به نظر میرسد یک دعوای ساده عامل این انفجار بوده است حال آن که چنین نیست و مجموعهای از عوامل روانی - اجتماعی ، اقتصادی ، پدید آمده، به هم پیوستهاند و بنیان خانواده را برباد دادهاند .

بنابراین طلاق به عنوان پدیدهای اجتماعی مطرح است ، زمانی که جامعه در معرض آسیبهای بنیادی قرار گیرد روابط اجتماعی نیز بیمار بوده و فساد گوشه به گوشه جامعه را در برگرفته است . علاوه بر این طلاق پدیدهای روانی نیز هست . بسیاری از خانوادهها در برابر تکانههای اقتصادی یکسان قرار میگیرند اما همگی دست به طلاق نمیزنند . میزان سازش افراد در طلاق مؤثر است . اما آمار نشان میدهد زنها بیشتر از مردها در امر طلاق پیش قدم میشوند که این خود قابل بررسی است.

تاثیرطلاق برفرزندان

طلاق چه تاثیری روی بچه ها می گذارد ؟ بنابر مطالعات انجام شده اکثریت پژوهشگران ، بچه ها پس از جدایی دچار ناراحتی و نگرانیهای گوناگون می شوند .

متاسفانه طلاق تاثیرات منفی بسیار زیادی در زندگی فرزندان طلاق دارد یکی از بزرگترین اثرات منفی این است که چون اکثرا بچه ها بعد از طلاق با مادران خود زندگی می کنند بدلیل بی تجربگی و ناآگاهی از روشهای بسیار غلطی استفاده می کنند . بدین صورت که پدر فرزندشان را مانند یک دیو به انها معرفی می کنند و فراموش می کنند زمانی رابطه داشتند و مسلما رابطه شان خالی از عشق و علاقه نبوده اما به دلایلی نتوانستند با هم کنار بیایند . بچه های طلاق در غیبت پدر غمگین و عصبی و در نهایت افسرده می شوند و به صورتهای مختلف سرکشیها و لجبازیهای خود را نشان می دهند که حاصل آن در بیشتر دختر ها بچه دار شدن بی موقع و ترک مدرسه و در پسر ها اعتیاد و الکلی شدن و انواع بزهکاری است.

برای درک بیشتر این حالتها باید به مطالعه اثرات مختلف طلاق روی پسرها و دخترها در سنین مختلف پرداخت . - ادوارد تایبر، - 1377 برخی از صاحبنظران اظهار می کنند که سن کودک هنگام طلاق ،یکی از عوامل مهم در تعیین عواقب طلاق بر روی کودکان است . سالهای پیش از دبستان : واکنش بچه ها در این سن 3 - تا 5 سالگی - به صورت خشم و افسردگی نمایان می گردد.

پسرها معمولا خشن تر و شیطان تر می شوند. و در بعضی موارد به اندازه سابق شوقی به بازی با سایر کودکان نشان نمی دهند . و اغلب ترجیح می دهند تنها باشند چناچه در مهد کودک به سر می برند به جای همکاری به هنگام بازی دسته جمعی سعی می کنند اخلال و بی نظمی ایجاد کنند . بعضی از دخترهای کمتر از 7 سال عصبی مزاج می شوند . اما برخی دیگر رفتار بزرگترها را پیش می گیرند. این گونه بچه های کمال طلب بیش از حد مراقب رفتار و پاکیزگی هستند و ضمنا سایر بچه ها را پدر و مادر یا معلم سرزنش می کنند یا پند و اندرز می دهند .

سالهای مدرسه : کودکان در سن مدرسه قادرند از دست دادن یکی از والدین را به طور واقع بینانه تری مورد توجه قرار دهند ولی به نحو عمیق تری نیز از این فقدان رنج می برند و اغلب به صورت حاد دچار افسردگی می شوند.

بچه های 6 تا 8 ساله اغلب پس از جدایی پدر و مادر دچار افسردگی شدید می شوند ، واکنش پسر ها معمولا از دختر ها شدیدتر است . پسربچه ها زود به گریه می افتند ، و سراغ پدر را می گیرند . هر چه سن این بچه ها زیادتر می شود،احساس غم و افسردگی جای خود را به خشم و خشونت می دهد . بچه های 9 تا 12 ساله مخصوصا پس از جدایی والدین واکنشهای خشم آلودی از خود نشان می دهند برای مادرها به نظم درآوردن آنها کار آسانی نیست . پسرها از بازدید و ملاقات با پدر استقبال نمی کنند . کارکرد آنها در مدرسه پایین می آید و بعضی از پسران و دختران با معلمین خود درگیریهایی پیدا می کنند .

آثار عاطفی طلاق بر روی کودک

پولاک - 1968 - در این مورد می نویسد که یکی از آثار عاطفی طلاق بر کودکان این است که انجام و هماهنگی خانوادگی را از انان می ستاند .

شلسینگر - 1966 - نیز می گوید ، انزوا طلبی و شرکت نکردن در امور اجتماعی مدرسه و فعالیتهای فوق برنامه نیز از جمله آثار طلاق بر کودک در مدرسه است 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید