بخشی از مقاله
چکیده :
انقلاب اسلامی ایران از بزرگترین تحولاتی بود که در خاورمیانه به وقوع پیوست. این انقلاب در سال 1357 ساختار سیاسی حکومت پهلوی را به جمهوری اسلامی ایران تبدیل کرد. با بررسی قانون اساسی برآمده از انقلاب ایران به این نتیجه خواهیم رسید که این انقلاب در راستای دست یابی به تمدن اسلامی و اشاعه آن بر خود رسالت می داند تا بسیاری از اقدامات و حتی سیاست خارجی خود را در این راستا همسو کند تا به این هدف دست یابد.
آنچه که در این پژوهش دنبال می شود عبارت است از پاسخگویی به این سؤال که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، این انقلاب چه ظرفیت هایی برای بسط تمدن اسلامی دارا است و مفروض پژوهش حاضر عبارت است از اینکه در حوزه بسط تمدن اسلامی و اشاعه آن در منطقه بر اساس قانون اساسی و تأکید بر مؤلفههایی چون هویت اسلامی، تأکید بر نه شرقی و نه غربی و همچنین نفی ظلم و سلطه پذیری می تواند از ظرفیت های گفتمان انقلاب اسلامی برای بسط تمدن اسلامی باشد.
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران با ورود به عرصه عمل ظرفیت های خود را در حوزه های مختلف به نمایش گذاشته است. تغییر ساختار سیاسی حکومت پهلوی به جمهوری اسلامی خود نشان از تحولی عظیم است. انقلاب اسلامی تنها در ابعاد سیاسی، مهم و تأثیرگذار تلقی نمی شود بلکه در حوزه فرهنگ و فرهنگ سیاسی نیز تغییرات عمیقی به دنبال داشته است. بنابراین تغییر در ساختار سیاسی تحولی عظیم در قدرت نرم ایران و فرهنگ سیاسی فراهم آورده است. انقلاب ایران در منطقه ای به وقوع پیوست که همواره آبستن اغتشاشات بوده است و جنگ داخلی، واگرایی کشورها و عدم روابط مسالمت آمیز در آن موج می زند.
گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی را می توان گفتمانی دانست که با اخذ اصول و مبانی خاصی و با توجه به مقتضیات زمان و مکان موفق شد تا از سایر گفتمان های رایج در ایران پیشی گیرد و با مغلوب کردن گفتمان هایی چون اسلام سنتی، سوسیالیسم و سلطنت مشروطه، گفتمان خود را هژمونیک سازد و به گفتمان حاکم و مسلط تبدیل شود و حتی تمدن اسلامی را رهبری کند.
تمدن در علوم اجتماعی از واژه هایی است که ابهام زیادی را در خود جای داده است. در دنیای اسلام نیز تلاش هایی تمدن شناسانه و مطالعات تمدنی در نیمه دوم قرن بیستم، در دنیای اسلام توسط اندیشمندان متعددی نظیر علال الفاسی، محمد قطب، قسطنین زریق، حسن حنفی و مالک ابن نبی صورت گرفت، اما همچنان جای کار در خصوص تمدن اسلامی احساس می شود. از سویی دیگر با ظهور اسلام در سرزمین عربستان، تغییرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فراوانی پدید آمد و دین اسلام توانست در زمان کوتاهی با اتصال انسان های سرگشته به مبدأ هستی و ارائه جهان شناسی نوین و آموزه هایی که نشان از حیات بخشی داشت، پایه گذار تمدن عظیم جهانی گردد و تمدنی پدید آورد که تمدن های قدرتمند و با سابقه ایران و روم آن زمان را به چالش جدی فراخواند. اما این سیطره تمدن عظیم پس از مدتی به رکود و سستی گرایید و بسیاری از شکوه و جلوه های خود را از دست داد و پژوهش حاضر مدعی است که با انقلاب اسلامی ایران بار دیگر تمدن اسلامی احیا شد و زمینه های بسط تمدن اسلامی وجود دارد.
ادعای نوشتار حاضر بدین قرار است که گفتمان انقلاب اسلامی که نمود آن را می توان در قانون اساسی دید، قابلیت و امکان بسط و گسترش تمدن اسلامی را داراست و تلاش شده است تا دلایلی برای این مدعا ارائه شود که برای تشریح این دلایل از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کمک گرفته شده است. بدین ترتیب، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که بدانیم چه عناصر و مؤلفه هایی در گفتمان انقلاب اسلامی و به طور ویژه در قانون اساسی وجود دارد که امکان توسعه و بسط تمدن اسلامی را فراهم می آورد.
در پژوهش حاضر تلاش شده است تا این مسئله مورد مطالعه و کنکاش قرار گیرد. بنابراین مفروض بررسی حاضر عبارت است از اینکه در گفتمان و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تأکید بر مؤلفه هایی چون هویت اسلامی، تأکید بر نه شرقی و نه غربی و همچنین نفی ظلم و سلطه پذیری می تواند از ظرفیت های گفتمان انقلاب اسلامی برای بسط تمدن اسلامی باشد. در پژوهش حاضر روش گردآوری داده ها اسنادی- کتابخانه ای بوده و در تجزیه و تحلیل داده ها از روش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است.
مفهوم شناسی تمدن اسلامی
پیش از تبیین ظرفیت گفتمان انقلاب اسلامی در بسط تمدن اسلامی، ابتدا باید تصویری از تمدن اسلامی ارائه داد تا در سایه آن، بتون به مباحث اصلی مقاله پرداخت. در ادامه به معنای تمدن اسلامی از منظر پژوهش حاضر اشاره خواهیم کرد.
تمدن از واژه لاتین - civitas - معادل کلمه - poleis - یونان قدیم می باشد. یونانیان باستان با استفاده از کلمه تمدن - civilization - نشان دادند که شهر را مجموعه ای از نهادها و روابط اجتماعی می دانند که سازنده شکلی برتر از زندگی است - جان احمدی، . - 24 :1386 تمدن بسان سایر مفاهیم دارای تعاریف متعددی است. مثلا جان برنال تمدن را به معنای خو گرفتن با اخلاق و آداب شهریان می داند که در نزد وی شهر مدلول تمدن است و نه علت آن - برنال، . - 86 :1354 رالینتون معتقد است که تمدن به همهی اعمال رفتار و آرائی است که افراد بشر در هر اجتماع، از بزرگترین خود می آموزند و به نسل جوان انتقال می دهند
هانتینگتون نیز در خصوص تمدن می گوید تمدن ها عظیم ترین سطح هویت فرهنگی و گسترده ترین گروه بندی را تشکیل می دهند. از این رو، بخش عمده ای از تاریخ بشر را تمدن ها در بر می گیرند. آن ها موجوداتی قابل درک از خود دارند. پویا هستند، ظهور و سقوط می کنند، تقسیم می گردند و سرانجام، در وادی زمان دفن می شوند
تمدن در زبان فارسی را می توان برگرفته از زبان عربی دانست که در زبان عربی این کلمه، معنای اخلاق شهرنشینان را پیدا کرد و به اخلاق مردم شهر نشین خو گرفت. در زبان فارسی نیز تمدننسبتاً به همین معنا آورده شده است